جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
فکرشهر/ از لیان تا لیانا (6):
فکرشهر: این روزها گروه لیان هوای بهاری جنوب را ترک کرده و برای اجرا به پایتخت رفته است. اجرایی که با ماه تولد خواننده و آهنگساز این گروه ـ محسن شریفیان و آکا صفوی ـ همراه شده است. گروه لیان با دم گرم موسیقی شان به قلب سرد پایتخت رفته تا با ارائه کار جدیدشان یخ پایتخت نشینان را آب کنند. هفته نامه «فکرشهر» در ویژه نامه ی بهار 95 خود پرونده ی ویژه و مفصلی را درباره گروه لیان، مشکلات، دیدگاه ها و برنامه هایشان منتشر کرده بود که به مناسبت اجرا و بازسازی یک واقعه تاریخی توسط گروه لیان در تهران، بازنشر می شود.
کد خبر: ۳۰۶۰۸
سه‌شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ - ۰۲:۱۱

فکرشهر ـ مصطفی محمدزاده فرد: قطعا یکی از مهم ترین بخش های اجرای موسیقی، آواز و صدا است و یکی از ارکان گروه لیان هم، خواننده ی آن می باشد. «آکا»، خواندن را از کودکی آغاز کرده و از جشنواره ی هجدهم فجر در بخش جوان در جشنواره حضور داشته است ولی معتقد است این روزها در جشنواره ی فجر، موسیقی مقامی مظلوم واقع شده و گروه ها فقط می ایند، می خوانند و می روند و در بخش های فرعی جشنواره هستند.

او همچنین معتقد است کسانی که وارد عرصه ی موسیقی می شوند، مطالعه ندارند و همین باعث آسیب به موسیقی و آواز شده است؛ آقای شجریان اگر آوازش این است، به خاطر کار و مطالعه است که اکنون آوازش به هر دلی می نشیند؛ دانستن تاریخ موسیقی خیلی مهم است.

سید روح اله صفوی متخلص به «آکا»، متولد سال 1358 در شبه جزیره ی بوشهر است و به قول خودش سال هاست که «از حقوق اجتماعی محروم شده، اما نمی داند به چه جرمی»؟!

ـ آقای صفوی، چرا به شما «آکا» می گویند؟ اصلا «آکا» به چه معناست؟

«آکا» در واقع تخلص هنری من است. آکا در بوشهر، در گذشته، به فردی اطلاق می شد که بزرگ یک محل و مورد احترام بود و همه او را آکا صدا می کردند و در اصل آکا از دو واژه گرفته شده؛ «الف» آن از «آقا» به معنای بزرگ و «کا» هم از «کاکا» به معنای برادر.... در واقع به معنی آقابرادر. کما این که ما در بوشهر به زن برادر می گفتیم، زن کا و یا به پدر بزرگ که می شد «آبابا» یا مادربزرگ که می گفتیم «آبی بی».

ـ خودتان آکا را انتخاب کردید یا به شما داده شده؟

من با ورودم به گروه لیان، همیشه دنبال تخلصی می گشتم و چند تا تخلص هم پیدا کردم که مورد قبول قرار نگرفت تا این که آقای شریفیان و آقای شاهرخ سروری این لقب که هم بوشهری است و هم خیلی کوتاه را برایم انتخاب کردند و به آکا مشهور شدم.

ـ خودتان آکا را بیشتر دوست دارید یا سید روح اله؟

خب، آکا اسم کوتاهی است به نسبت این که بگویند سید روح اله صفوی.

ـ جناب صفوی، شما قبل از همکاری با گروه لیان هم چهره ای شناخته شده بودید ولی بعد از همکاری با گروه لیان، محبوب تر شدید. می خواهم بدانم کی و چگونه به «لیان» رسیدید؟

سال 85 به لیان پیوستم.خواننده ی قبلی داشت از لیان جدا می شد و آقای شاهین بهرام نژاد به من پیشنهاد داد که با گروه لیان همراه شوم؛ چند جلسه ای با آقای شریفیان نشستیم و صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدم که با آقای شریفیان و گروه لیان کار کنم؛ البته قبلش هم گروه های زیادی به من پیشنهاد داده بودند ولی من قبول نمی کردم اما آقای شریفیان با موسیقی آشنا بود و قبل از آن هم اجراهای زیادی داشتند و ... .

ـ کمی از گروه لیان و آقای شریفیان بگویید. همکاری با ایشان چگونه است؟

علم و اطلاع و حرفه ای بودن محسن شریفیان و حرفه ای بودن بچه های گروه و جو بسیار صمیمی که با بچه های گروه داریم واقعا کار را  لذت بخش می کند و این حرفه ای بودن محسن خیلی به من کمک می کند. محسن اطلاعات موسیقی محلی اش عالی است و من موسیقی کلاسیک و تئوری موسیقی را می دانم و این تبادل اطلاعات به ما خیلی کمک می کند، حتی شناخت آوازها و این موضوع باعث شده که کار با گروه لیان خیلی لذت بخش باشد و انتظارات و توقعی که مردم از گروه لیان دارند، باعث می شود که هیچ یک از اعضا، یک شخص ایستا در گروه نباشند و همه تلاش و سعی و مطالعه کنند و همه ی این ها یک حلاوت و شیرینی را برای ما در گروه ایجاد کرده است.

ـ در آخرین کنسرتی که گروه لیان در تهران داشت، 2500 بلیط کنسرت در زمان کوتاهی به فروش رفت که به نظرم یک رکورد بود. فکر می کنید دلیل این استقبال پرشور از گروه لیان چه بوده؟

این که شما می بیند برای اولین بار در کشور چنین موضوعی رخ می دهد و 2500 نفر می آیند و در یک شب از گروه لیان بازدید می کنند و چنین رکوردی از خود به جای می گذارند به این دلیل است که ما مخاطبانمان را در رده های مختلف سنی می سنجیم؛ در واقع بر اساس سلیقه ها و ذوق مخاطبمان موسیقی را می سازیم و کارهایمان را تنظیم کرده و ارایه می دهیم و به همین دلیل است که موسیقی ما خیلی مخاطب دارد.ما نیاز مخاطب را بررسی می کنیم و غذای موسیقی را که به مخاطب می دهیم با برنامه و مطالعه است. هم سنت را در نظر می گیریم و هم مدرن را که همه به مطالعه نیاز دارد.

ـ در اجراهای گروه لیان، اجرای یزله را هم شاهد هستیم. درست است که یزله، یک موسیقی و اجرای عربی است؟ شما این یزله ها را چگونه جمع آوری کرده اید؟

منکر این واقعیت نمی شویم که موسیقی خیلی از کشورهای مختلف، بر موسیقی بوشهر تاثیر گذاشته و تاثیرش هم مشهود است ولی یزله یا همان یثنا، یکی از فرم های شادی باستانی موسیقی ایران بوده و اگر تاریخ موسیقی را مطالعه کنید، بسیاری از دستگاه ها و قرائت هایی که در موسیقی عرب است، اسامی فارسی دارند مثل چهارگاه، سه گاه، نهاوند، بیات عجم و ... . زمانی که اسلام وارد ایران شد، بسیاری از موزیسین های ما را بردند که برای عرب ها این موسیقی ها را اجرا کنند و این موسیقی ها با بردن موزیسین های ایرانی به کشورهای عربی، در ایران از بین می رود و الآن ما موسیقی و اجراهای ایرانی را به عنوان موسیقی عرب می شناسیم و می خوانیم و الآن برای ما بیگانه است ولی در اصل ایرانی هستند؛ و حتی سازهایی مثل رود، که همان بربط ایرانی است یا قانون که فارابی درستش کرده و یا هارپ که همان چنگ است و همه سازها و موسیقی ایرانی هستند که سال ها و قرن ها است که در ایران منسوخ شده اند و ما از سایر ملل آن ها را می شنویم. حوزه ی ایران فرهنگی بر موسیقی هند و پاکستان و افغانستان هم خیلی تاثیر گذاشته ولی خب آن ها را هم قرن هاست که از سایر کشورها می شنویم و به اسم آن ها نهادینه شده.

ـ یزله ها را چگونه جمع می کنید؟ و بیشتر در کدام بخش های استان هستند؟

یزله ها انگشت شمارند، شاید ده تا یزله هم نداشته باشیم؛ ضمن این که یزله خاص شبه جزیره ی بوشهر است.

ـ خیام خوانی چطور؟! و چرا یزله ها با خیام خوانی اجرا می شوند؟

خیام خوانی مدل منحصر به فرد موسیقی محفلی بوشهر و خاص شبه جزیره ی بوشهر است. موسیقی ریتمیک است و بر اساس فلسفه ی خیام و تناسبش با زندگی مردم بوشهر ایجاد شده است؛ بر همین اساس، یزله ها را هم به خیام خوانی اضافه می کردند؛ در واقع سازندگان یزله در قدیم، یزله را هم بر اساس فلسفه ی خیام می ساختند و هر چیزی غیر از این باشد، یک یزله ی سالم نیست که به خیام وصل شده است.

ـ در موسیقی سنتی استان، دو آواز داریم به نام های شروه و بیت که بسیار به هم شبیه خوانده می شوند یا حداقل در نگاه عموم مردم این گونه است. میخواهم بدانم تفاوت شروه و بیت در چیست؟

در همه چیز با هم متفاوت اند. در گام و درجه و آواز و حتی موضوع با هم متفاوتند؛ شروه گرچه یک آواز خیلی غم انگیز است، یک آواز کاملا عاشقانه است که متاسفانه با مرثیه قاطی شده است. الان هر شروه ای را می شنوید، شروه ی اصیل و اصلی نیست، آخرین شروه ی اصیلی را که شما می توانید بشنوید، شروه ای است که «محمدحسین قائدی دشتی» خوانده؛ شروه، شروه ای است که هنگام شنیدنش حس عاشقانه ی غمگین به شما دست دهد نه این که دلت را بسوزاند و اشکت را درآورد و مرثیه باشد. بیت هم کلا در محتوا و دستگاه و گام آوازی و شاهد و حس و حال با شروه فرق می کند. نمی دانم چه سری است که در موسیقی های محلی، شادترین موسیقی هم حزنی دارد و این هم از رنج و تعب و اتفاقات بدی که از قبل از اسلام و شدتش بعد از ورود اسلام و جنگ های قبیله ای و مذهبی و دینی و... اتفاق افتاده و بر این آوازها در ادوار مختلف تاثیر گذاشته اند. در بیت هم گریه ی شادی رخ می دهد و در واقع از رنج هایی که برای پرورش عروس یا داماد رخ داده می گویند و بعد هم اشک شوقی که به ثمر نشستن این رنج ها با عروس و داماد شدن فرزند را نوید می دهد.من همیشه می گویم که متاسفانه برخی شروه را از مسیر اصلی خودش خارج کرده اند؛ الآن شروه خوانان همه مثل هم می خوانند، در حالی که باید هر شروه خوانی به سبک خودش بخواند.

ـ در موسیقی کلاسیک ایران، آوازهایی داریم به نام دشتی و دشتستانی؛ این آوازها به مناطق ما هم ربط دارد؟ منظورم این است که آیا این آوازها از مناطق ما آمده اند؟

بله. یک آواز در ردیف کلاسیک موسیقی ایرانی داریم به نام آواز دشتی که تاثیر بسیار زیادی از منطقه ی ما پذیرفته و یا گوشه هایی مثل دشتستانی، تنگسیر، غم انگیز و حاجیانی که جزء آواز دشتی هستند و اسامی هم خاص و بومی منطقه است. البته آواز دشتستانی در موسیقی کلاسیک با آوازی که ما خودمان در منطقه ی دشتستان داریم کمی با هم توفیر دارند، ولی کلاسیکش از همین آواز منطقه ی ما گرفته شده است؛ کلا موسیقی ایرانی از موسیقی های بومی همه ی مناطق ایران گرفته شده و کلاسیک شده است و به نام موسیقی سنتی شناخته می شود.

ـ گروه لیان در این سال ها با مشکلات زیادی مواجه بوده و همینطور که خودتان هم فرمودید، شاید اعضای گروه از برخی حقوق اجتماعی هم محروم بوده اند؛ این مشکلات هیچ گاه باعث شده از حضور و همکاری با لیان پشیمان شوید؟

نه تنها پشیمان نیستیم، خیلی هم خوشحال و خوشبختیم. موسیقی ما موسیقی مردمی است و این اتفاقات و مخالفت ها از سوی افرادی که با شادی مردم و یا با هنر مخالف اند، نمی تواند جلوی جریان کار ما را بگیرد؛ اتفاقا موسیقی ما مثل رودخانه ای است که همه ی ناپاکی ها را می شوید و می برد؛ خدا را شکر موسیقی ما یک موسیقی مردمی و مقبول مردم است و هیچ وقت از جایی حقوقی نگرفته ایم و این اتفاقات، نقطه ی عطفی در کارنامه ی هنری ماست که نشان می دهد ما هم مثل بسیاری از هنرمندان آزاداندیش جهان هستیم. البته ما همیشه به مخالفانمان احترام می گذاریم ولی آن ها نمی خواهند که موسیقی بوشهر پیشرفت کند یا هنرمندی بوشهری به جایی برسد، آن ها مغرض اند.

ـ بهترین خاطره تان در همکاری با گروه لیان چه بوده؟

ما سرشار از خاطراب خوبیم. اتفاقات خیلی خوبی افتاده و در فستیوال های بین المللی که بسیاری آرزویش را دارند، شرکت کرده ایم و همه ی این ها اتفاقات خوبی است ولی یکی از بهترین ها که برای من اتفاق افتاد، کنسرت دی ماه در سالن نمایشگاه میلاد تهران بود که آن همه شور و شوق مخاطبانمان و رضایتشان برای ما خاطره ی خوبی ماند.

ـ و بدترین اتفاقی که در این مدت روی داده؟

اتفاقی که در اجرای کنسرت در بوشهر رخ داد و اتفاقات بعد از آن بدترین بود، چرا که ما دوست داشتیم برای همشهریانمان اجرا داشته باشیم ولی خب... نشد.

ـ جناب صفوی، با اجازه تان چند تا سوال شخصی می پرسم. شما هنر و به خصوص موسیقی را از کی و کجا شروع کردید؟

من اول خوشنویسی را شروع کردم. سال 68، یک معلم ریاضی داشتم به نام آقای «مسیحا» که خط من را دید و مرا همراه خود به انجمن خوشنویسان برد و من تا مرحله ی ممتاز نزد ایشان آموزش خوشنویسی می دیدم و مقطعی هم که اصفهان بودم، نزد آقای فروزنده می رفتم و فارغ التحصیل شدم.
بعد از آن هم از سال 72، موسیقی و در واقع آواز را در اصفهان شروع کردم؛ نزد آقای منوچهر غیوری، ردیف های مکتب اصفهان را کار کردم و به مدت ده سال اصفهان کلاس می رفتم. بعد از آن هم رفتم تهران نزد آقای حمیدرضا نوربخش که شاگرد آقای شجریان بودند؛ ردیف های مکتب تهران و صدا سازی را کار کردم. یک مقطعی هم نزد آقای کمال پورتراب رفتم و آقای کیانی. نزد آقای پورتراب، کتاب خودشان را آموزش دیدم و نزد آقای کیانی هم درک و دریافت موسیقی ایرانی را آموزش دیدم و نزد آقای دکتر فرهد هم هارمونی ها را.

ـ تحصیلات آکادمیک شما هم در راستای موسیقی است؟

نه. متاسفانه. خانواده ی من به خاطر این که مذهبی بودند، نگذاشتند موسیقی بخوانم. لیسانس من مدیریت بازرگانی است و ارشدم مدیریت دولتی.

ـ سال 72، چهارده ساله بودید، آن زمان خانواده مخالف یادگیری موسیقی توسط شما نبود؟

خیلی هم مخالف بودند تا این حد که بابام گفت: «اگر حتی یک قران پول مرا خرج موسیقی بکنی، حرام است»؛ و من برای آموزش موسیقی، بعد از ظهرها که از مدرسه مرخص می شدم، می رفتم پیش آقای خوشابی ـ خیابان سنگی ـ کمکش تابلو یا پلاکاردی می نوشتم و این خیلی هم برای من که داشتم با قلم می نوشتم ضرر داشت؛ چون نوشتن پارچه با قلم متفاوت است و من به خاطر این که توازن نوشتارم برگردد، 3 ـ 2 ساعت بعدش در منزل با قلم تمرین می کردم که بتوانم تعادل خطم را برگردانم.
من با حق الزحمه ی پارچه نویسی ام، می رفتم اصفهان برای آموزش آواز.

ـ هر هفته می رفتید و بر می گشتید؟

بله. هر پنج شنبه می رفتم و جمعه برمی گشتم.

ـ چه چیزی باعث شده بود که شما این همه انگیزه برای رفت و آمد داشته باشید؟ آن هم مسیری با این بعد مسافت از بوشهر تا اصفهان؟

خیلی علاقه داشتم.

ـ خب شما چطور متوجه شدید که باید آواز کار کنید؟ شخص خاصی به شما پیشنهاد داد یا خودتان به این نتیجه رسیدید که من صدایم خوب است و باید آواز کار کنم؟!

البته برادر بزرگم خیلی تشویقم می کرد و همیشه یکی از مشوقانم بود. معلمان و دبیرانم هم که صدای من را می شنیدند می گفتند که می توانم موفق باشم.

ـ سر صف در مدرسه قرآن می خواندید؟

بله. من کلا با کارهای فرهنگی و قرآنی شروع کردم و چندین دوره مقام گرفتم، چون خانواده ام مذهبی بودند؛ من حتی روضه هم می خواندم. در واقع علاقه ی شدیدی که به آواز داشتم و شخصیت های برجسته ای چون آقای شجریان و آقای تاج باعث شد که هیچ چیز نمی تواند جلویم را بگیرد و دوست داشتم این استعدادی را که خداوند به من داده، به سرانجامی برسانم؛ با خودم گفتم تا به سرانجام نرسانمش، از پای نمی نشینم و تمام تلاش خودم را انجام دادم؛ چون در استان بوشهر واقعا استاد آواز نداشتیم و فقط آقای «وزان» بود که خودشان کار کرده بودند ولی من دوست داشتم علمی و جدی کار را دنبال کنم. پس به خودم قول دادم تا به آن چیزی که دلم می خواهد نرسم، از تلاشم دست برندارم.

ـ سایر اعضای خانواده ی شما هم در زمینه ی موسیقی فعالیت دارند؟ 

این استعداد موروثی است. همه در خانواده ی ما صدایشان خوب است و اصلا آدم صدا بد نداریم ولی کسی دنبال نکرده بود و فقط من رفتم دنبالش. هر قدر هم می گفتند نرو و با وجود این که خیلی برای پدر و مادرم احترام قایل بوده و هستم، ولی موسیقی را دنبال کردم. البته مادر چیزی نمی گفت ولی پدر خیلی سرخت بود و منع می کرد اما چون هدفم، هدف مقدسی بود و می دانستم این موسیقی را که دنبال می کنم، آن چیزی نیست که آن ها مد نظرشان است، هدفم را دنبال کردم.

ـ هیچ وقت مخالفتشان را کنار نگذاشتند؟

16 ساله که بودم، در جشنواره ی صدا و سیما شرکت کردم و اول شدم؛ در برنامه ی صبح بخیر ایران که  با اجرای آقای واحدی در اردبیل برگزار می شد، دعوت شدم و رفتم و اجرایم پلی بک شد؛ مادرم برنامه را دیده بود و به پدرم اطلاع داده بود و بعد از آن اوضاع بهتر شد، کمک نمی کردند ولی دیگر چیزی هم نمی گفتند و مانع نمی شدند.

ـ اولین اجرای رسمی شما به عنوان یک خواننده ی اصلی کی بود؟

 سال 78 با گروه موسیقی مفتون.

ـ شما خودتان خواننده ی یک گروه محلی بودن را بیشتر می پسندید یا آواز سنتی خواندن را؟

سوال خوبی مطرح کردید. آواز سنتی را آقایان شجریان، ناظری و سایر اساتید موسیقی کار کرده اند و آقای شجریان چیزی را نخوانده نگذاشته و همه ی آوازها را خوانده است و خود آقای شجریان به من توصیه ای کرد؛ گفت برو و سعی کن موسیقی محلی ات را معرفی کنی! اعتقاد خودم هم این است که من به عنوان یک موزیسین بوشهری یک رسالتی دارم که معرفی جدی و علمی آوازها و موسیقی محلی به ایران و تمام دنیا است. موسیقی کلاسیک در تمام ایران هست ولی موسیقی من است که کسی نمی تواند بخواند و فقط من می توانم معرفی کنم! محسن شریفیان می تواند معرفی اش کند... افراد خاصی هستند که می توانند این آوازهای محلی را معرفی کنند؛ شما ببینید از تمام موزیسین های بوشهر، فقط یک محسن شریفیان است که کتاب نوشته، مطالعه و تحقیق کرده، یک فرد حرفه ای است و موسیقی ما را خیلی خوب دارد معرفی می کند و الآن واقعا محسن شریفیان شناسنامه ی موسیقی بوشهر است. در تاریخ موسیقی مقامی ایران شما هیچ نوازنده و گروه موسیقی را پیدا نمی کنید که 7 کتاب نوشته باشد، در حالی که این قدر هم اذیتش می کنند و چوب لای چرخش می گذارند؛ و یا من که هم موسیقی کلاسیک و ایرانی را می دانم و هارمونی و ردیف و...، می توانم به معرفی این موسیقی کمک کنم. 

ـ شما در حال حاضر چه سبک هایی را اجرا می کنید؟ هم کلاسیک و سنتی و هم محلی!

مکتب اصلی آواز من، مکتب اصفهان است که به بحث آواز خیلی حرفه ای می پردازد و به کلام آواز توجه ویژه دارد؛ اما شیوه ای که تدریس می کنم، شیوه ی مکتب تهران است؛ و در واقع هر دو مکتب را کار می کنم. در آوازهای محلی هم شروه، بیت خوانی و چاووش خوانی را بیشتر و تخصصی تر کار می کنم.
در سال هایی که صدا و سیما بودم، خیلی تلاش کردم و تمام سبک های شروه را جمع آوری کردم و در روایتی از خودم بازنشر دادم. آرشیو کاملی از این شروه ها را آماده کرده بودم که در صدا و سیما همه اش از بین رفت و من تعدادی را روی ریل داشتم و با خودم آورده بودم خانه ولی بیشترشان از بین رفتند و من مجددا دارم آثار را جمع می کنم. این شروه ها که در حال حاضر برخی نابود شده و خواننده هایشان فوت شده اند را جمع آوری کرده ام و در حال ضبط آن ها به روایت خودم هستم که همراه یک کتاب و صوت منتشر کنم که در آینده اگر کسی خواست کار کند، از بین نرفته باشند. 

ـ در چه برهه ای از زمان صدا و سیما بودید؟

از 78 تا 88.

ـ چه شد که بیرون آمدید؟

جریانش مفصل است... ما را نخواستند، ما هم بیرون آمدیم.

ـ به هجمه ها و مخالفت هایی که هنوز هم ادامه دارد، بر می گردد؟

بله. من از همان موقع ممنوع الکار و ممنوع التصویرم. 

ـ تدریس هم می کنید؟

بله. همه ی کسانی که این روزها می بینید نوحه خوانی می کنند یا ترانه می خوانند، مقطعی پیش من آمده اند و هیچ کدام هم موسیقی کار نکرده اند و آواز را نمی دانند و زیر و بم آواز را نمی دانند و فقط می آیند که چیزی بخوانند و تلویزیون نشانشان دهد و بروند. من شاگردی داشتم و به ایشان گفتم که آقای عزیز، صدای شما به درد آواز نمی خورد، سه روز بعدش دیدم در تلویزیون می خواند!! متاسفانه این گونه است و رسالت من است که صیانت و حفظ و معرفی آوازها را انجام دهم و برای آیندگان ضبط و حفظشان کنم.

ـ موسیقی چه تاثیری بر شما داشته؟

هیچ چیز جز موسیقی مرا آرام نمی کند. هر هفته برای تمرینات صدا سازی به کوه می روم و این آرامشی که به من دست دهد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. هر وقت دلتنگ می شوم و یا اتفاقی رخ می دهد که باعث تضعیف روحم می شود، با آواز و موسیقی روحیه ام را تقویت می کنم.

ـ شما به جز آواز و خواندن، آلات موسیقی هم می نوازید؟

بله. نی ایرانی می زنم؛ نی هفت بند؛ تنبک و کمی هم سه تار ولی نه به صورت حرفه ای. برای خودم می زنم و کلاس هم نرفته ام.

ـ شما به فرزندتان اجازه می دهید موسیقی را دنبال کند؟

به شوخی می گویم نه ولی خب، باید ببینیم بچه ها که بزرگ می شوند علایقشان به چه سمتی می رود؛ شاید اصلا موسیقی را دوست نداشته باشد؛ هر چند الآن خیلی علاقه مند است و من برایش کلی ساز گرفته ام که می زند.

ـ نام فرزندتان چیست و چند ساله است؟

بزرگمهر. الآن سه ساله است.

ـ کمی هم از کتاب تازه تان، «فایز دشتی» بگویید. جمع آوری این کتاب به چه علت بود؟

یکی از دلایلی که این کار را انجام دادم، وجود روایت های نادرستی از فایز دشتی بود؛ اشعار ضعیفی که اصلا اشعار فایز نبود به مجموعه اشعار ایشان وارد شده بود. سال های قبل از انقلاب اسلامی، فردی به نام «جوهری» که یک انتشاراتی هم به همین نام در آبادان داشت، کار بسیار اشتباهی را انجام داد و بدون اطلاع از زندگی و اشعار فایز، کتابی جیبی را در شمارگان بسیار زیاد به نام فایز دشتستانی و با اشعاری ضعیف که بسیاری از آن ها اشعار فایز نبود، منتشر کرد، فایز 4 سال نجف درس خوانده و بعد هم که به دشتی برمی گردد. فایز در کردوان دشتی متولد شده بود و در گزدراز هم وفات می کند... همینطور، بسیاری از شاعرانی که با فایز هم دوره بودند، از او متاثر می شدند و اشعارشان خیلی به هم نزدیک بود و در واقع بسیاری از اشعار شعرای دیگر، مهمان ناخوانده ی شعر فایز شد و بسیاری از اشعار فایز هم به شعرای دیگر منتسب شد. پیدا کردن اشعار اصیل فایز، یک کار پژوهشی میدانی می خواست که انجام شد، هر چند کامل نیست؛ چاپ دوم کتاب با یک سری تغییرات کار شده و ان شااله اگر به چاپ سوم رسید، تغییرات جدید را نیز اضافه خواهم کرد.
بهرحال کمبود کاری از فایز به شدت احساس می شد و این در حالی بود که در ادبیات کلاسیک ایران هیچ دو بیتی سرایی از لحاظ صنایع ادبی به کار رفته در اشعار، به پای فایز نمی رسد، حتی بابا طاهر؛ و این حق فایز بود که در حد خودش معرفی شود. نوه ی مرحوم فایز همیشه اصرار داشت که این کا را من انجام دهم که خدا را شکر انجام شد. تلاش دارم که این شاعر را در حد ملی و در حدی که شایسته است، معرفی کنم.

ـ  به نظر شما زیباترین دوبیتی فایز، کدام است؟

نمی توانم بگویم کدام دو بیتی را بیشتر دوست دارم، هر کدام حس و حال خودشان را دارند.

ـ صدای کدام خوانندگان را می پسندید؟

آقای تاج و استاد شجریان. و کوروس سرهنگ زاده و برخی اوقات هم صدای آقای بسطامی را گوش می دهم.
موسیقی ما این پتانسیل را دارد که موسیقی جهانی شود. ما 12 گام در موسیقی مان داریم که هیچ جای دنیا نیست ولی متاسفانه هنوز که هنوز است در مقابل کارهای جدید موضع می گیرند و این اتفاق خوبی نیست. شما به موسیقی عرب ها نگاه کنید! هیچ چیز ندارند جز یک موطیف کوچک ولی سازهای جهانی را به آن وارد کرده اند و به آن پرداخته اند و الان حتی موسیقی ایرانی را نیز متاسفانه در خارج از کشور، بخشی از موسیقی عرب می دانند.

ـ چرا؟

خب این یک حقیقت است که در کشور ما موسیقی را مجاز نمی دانند و حتی ساز را هم در تلویزیون نشان نمی دهند!

ـ برای کسانی که قصد دارند به این عرصه وارد شوند، چه توصیه ای دارید؟

نظر من یک ایده آل است و این اتفاق نمی تواند رخ دهد و آن هم آموزش به بچه ها از مقاطع ابتدایی و مدرسه است. ولی به کسانی که می خواهند وارد این عرصه شوند، باید حتما قبلش مطالعه داشته باشند و پیشینه ی هنری را که می خواهند کار کنند، بررسی کنند و تاریخچه و اتفاقات و چگونگی به وجود آمدن آن را بدانند و پژوهش کنند چرا که پژوهش جزیی جدایی ناپذیر از کار هنری است. اگر مطالعه و پژوهش نباشد، هنر شما ابتر است و به قول فایز، «یک دولت مستعجل» است.

ـ دوست دارید در این مسیری که می روید به کجا برسید؟

بزرگ ترین آرزوی من، آرزویی است که برای موسیقی بوشهر دارم و نه برای خودم؛ آرزو دارم که موسیقی بوشهر، یکی موسیقی جهانی شود و در دنیا مطرح شود، حالا به وسیله ی هر کسی که می خواهد باشد؛ تمام دنیا مردم بوشهر را بشناسند و نام بوشهر در دنیا پرآوازه باشد.

ـ شعار شما در زندگی چیست؟

من خیلی تحت تاثیر خیام هستم و همیشه شاد زیستن و غنیمت شمردن وقت و لحظه و در لحظه زندگی کردن شعار من است؛ چون به قول سعدی، بین دو نفس هیچ اعتباری بر دنیا نیست؛ پس تا هستید در لحظه مهربانی کنید و عشق بورزید و خوش باشید و به همنوع کمک کنید و در لحظه هر کاری از دست تان بر می آید انجام دهید چون اعتباری به چند ثانیه بعد نیست...

ـ اولین چیزی که با شنیدن دو واژه ی زیر به ذهنتان می رسد، بیان کنید.

محسن شریفیان: فرزندی که تاریخ و مردم جنوب روزی به او افتخار خواهند کرد.
لیان: تاثیر گذارترین و پر کارترین گروه موسیقی مقامی ایران.

ـ حرف آخر؟

متشکرم از این که وقت گذاشتید و برایتان آرزوی موفقیت دارم. 

نظرات بینندگان
امیر
|
-
|
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۵:۰۸
دایی عزیزم موفق باشی
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر