چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
فکرشهر/ از لیان تا لیانا (7):
فکرشهر: این روزها گروه لیان هوای بهاری جنوب را ترک کرده و برای اجرا به پایتخت رفته است. اجرایی که با ماه تولد خواننده و آهنگساز این گروه ـ محسن شریفیان و آکا صفوی ـ همراه شده است. گروه لیان با دم گرم موسیقی شان به قلب سرد پایتخت رفته تا با ارائه کار جدیدشان یخ پایتخت نشینان را آب کنند. هفته نامه «فکرشهر» در ویژه نامه ی بهار 95 خود پرونده ی ویژه و مفصلی را درباره گروه لیان، مشکلات، دیدگاه ها و برنامه هایشان منتشر کرده بود که به مناسبت اجرا و بازسازی یک واقعه تاریخی توسط گروه لیان در تهران، بازنشر می شود.
کد خبر: ۳۰۶۰۹
سه‌شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ - ۰۲:۴۹

فکرشهر ـ فریده خدادادی: هنر، خواستاران بسیاری دارد که در همه ی سطح دنیا پراکنده اما متحدند و در هر جایی و مکان و زمانی هنرمندی بوده و هست که به اصالت هنری رسیده ولی حمایتی که باید و شاید را نصیب نبرده است.  در زمانی که کسی برمی خیزد و می شود محسن شریفیان، مردم جنوب کشور به اوج سرخوشی و اعتماد به نفس از مطرح شدن می رسند، اما هیچ کسی نمی داند که با چه مشقت و بردباری و حرف شنیدن هایی به این اوج رسیده است. در دوره ای که باید به هنر و هنرمند نهایت ارج و احترام نهاده شود، هنوز شاهد آن هستیم که دست به عصا رفتن جزو عاداتمان شده؛ یاد گرفته ایم به سرکوب کردن از بزرگ شدن هنر و هنرمند. از به اوج رسیدن ها خوشحال نمی شویم و در خودمان فرو رفته ایم و تاریکی برگزیده ایم و دیگران را هم تشویق می کنیم که به مانند ما سرکوب گر باشند تا مشوق! برای ویژه نامه ی بهار 95 «فکرشهر»، به دیدار مردی 40 ساله رفتیم که سرآمد موسیقی بومی استان است و با وجود مشکلات فراوان، توانسته  با ارزش ترین گروه موسیقی مقامی کشور را ایجاد نماید و به اوج رساند. محسن شریفیان و گروه لیان، مدت هاست  ورد زبان مردمان این سرزمینند و جنوبی ها غرق لذت به خود می بالند که مردی از خاکشان بزرگ می کند استانشان را...غافل از این که هر هنرمندی دردی نهفته دارد که روحش را خراش می دهد از این ناملایمات. 

وعده گرفتیم  و به منزلش در بوشهر رفتیم . وارد که شدیم، «لیان» در حال تمرین بود  و ما مدتی به انتظار باید می نشستیم ولی بزرگوارانه به تمرین و اجرای خصوصی اشان در اتاقی سه در چهار،  راهنمایی شدیم و در آن جا به واقعیت درد هنرمند پی بردم. گروه لیان با سابقه ی 20 سال کار و چندین و چند مقام کشوری و جهانی و و و، در اتاقی کوچک و پنجره هایی کاملا محفوظ و بسته  که مبادا صدای ساز، همسایه ها را آزرده کند و گرمایی طاقت فرسا به تمرین مشغول بود. با این که در آن هنر جاری، غرق بودیم اما برای مظلومیت این گروه غمین شدم و یاد این جمله ی شریفیان در آخرین کنسرتش افتادم که «ما داریم راه می رویم، اذیت نکنید»...هنرمندی که در همه ی شهرهای ایران به اجرای کنسرت می پردازد و مردم آن شهر برای بلیطش ساعت ها در صف می ایستند، در استان خودش ممنوع کار است و رفتن به کنسرتش برای ما قدغن...

گپ و گفتمان با شریفیان عزیز به درازا کشید. گاهی با لبخند و گاهی با حسرت حرف می زد. گاهی در گفت و گوهایش از کاری که برای مردم کشورش می کند به اوج غرور می رسید و گاه می شد در چهره اش خستگی، ناراحتی و عصبانیت را شاهد بود. کاش به این ادراک می رسیدیم که هنر و هنرمند نیازمند  دوچیز است، یکی بها  و دیگری میدان... 

ـ جناب شریفیان، گروه لیان از سال 72 تشکیل شده. می خواهیم بدانیم ملاک شما برای انتخاب اعضای گروه چه بوده و آیا از سال 72 تا کنون، اعضای گروه تغییر کرده اند؟ 

هدف اصلی ما حفظ و اشاعه ی موسیقی بوشهر بوده و در کنارش نوآوری هم یکی از برنامه هاى های گروه لیان بوده و اعضای گروه بیشتر بر این اساس انتخاب می شدند. اولین اعضای گروه، کسانی بودیم که از دوران دانش آموزی و در موسیقی دانش اموزی دور هم جمع می شدیم و با هم کار می کردیم، آن سال ها، بیس گروه اسماعیل بختیاری آزاد بود؛ محمد گوهرشناس بود، حبیب فتاح بوشهری، صادق ملازاده که فوت شد، ماشااله ملا زاده بود و امیر گوهرشناس، بعدها عبداله مقاتلی آمد و.... دور هم جمع شدیم و شروع به کار کردیم. این گروه 21 سال است دارد کار می کند و خیلی طبیعی است که یک سری افراد عوض می شدند و اتفاقات مختلفی طی این سال ها پیش آمد، اما سعی کردیم که شاکله ی گروه را نگه داریم؛ الان حسین سنگسر به عنوان یکی از قدیمی ترین اعضا، همچنان با گروه هست، اما چنانچه همین الان هم به یک نوازنده مستعد بربخوریم که ببینیم می تواند به گروه لیان کمک کند، حتما از او دعوت می کنیم تا کنار موسیقی ما باشد، فرقی هم نمی کند در هر اشلی باشد ما از او دعوت می کنیم؛ گروه های دیگر هم این را می دانند که نمی گذاریم نوازنده ای که قابلیت خوبی داشته باشد به هرز برود؛ البته نه این که حالا با گروه های دیگر فعالیت کند! بلکه معتقدیم که باید بیاوریمش اینجا و از او حمایت کنیم و در نتیجه آدم هایی که اینجا توی گروه لیان می بینید، از نظر محسن شریفیان ـ نظر شخصی خودم را می گویم ـ واقعا آدم هایی هستند که جایگزینی فعلا در موسیقی بوشهر برایشان وجود ندارد و بهترین هستند. همین.

ـ آقای محسن شریفیان دنبال نوآوری های موسیقیایی هم می رود؟ 

بله. عرض كردم نوآوری اساس کار من است. هم اساس و هم لازمه ی کار من.  چون من گاهی مجبورم یک جاهای خاصی کنسرت بدهم، پس مجبورم تغییر ایجاد کنم که مخاطبم را نگه دارم. ضمن این که همانطور که ابتدای کار در اهداف گروه لیان خدمت تان عرض کردم، معتقدم اگر بخواهم موسیقی بوشهر را چه در قالب کنسرت و چه در قالب آلبوم عرضه کنم، بایستی تغییرات و نوآوری به وجود بیاورم، چون کنسرت و این نوع موسیقی یک پدیده متاخر است و سابقه آنچنانی نه تنها در موسیقی بوشهر ندارد بلکه در کل دنیا کنسرت یک پدیده ی تازه ایست؛ منظورم به ویژه کنسرت های موسیقی بومی ایران است. بنابراین باید این موضوع را رعایت کنیم. 

ـ اشعارتان را از چه شاعرانی انتخاب می کنید؟

یکی از مشکلات اساسی موسیقی بوشهر، بحث ترانه سرایی است. ما واقعا در حوزه ی ترانه ضعیف عمل می کنیم و شاید اینجا صریح ترین انتقادم هم در مورد ترانه سراهایی است که در بوشهر هستند؛ موسیقی بوشهری خیلی خیلی جلوتر از ترانه سرایی بوشهری عمل کرده و این را شما می توانید در کارنامه ها ببینید. این چند تایی که خوب کار می کنند را استثنا قایل می شوم ولی ما نسبت به جاهای دیگر مثلا هرمزگان، در حوزه ترانه خیلی ضعف داريم و بایستی ترانه سراها خیلی دقت کنند، همین ضعف بود که باعث شد ما در آن اوایل کار گروه با شاعرانی که در منطقه بودند، یک جلسه ای تشکیل بدهیم. شاید خیلی هایشان در موسیقی محلی هم کار نمی کردند، مثل زنده یاد منوچهر آتشی که هیچ ترانه محلی هم ندارد و تنها ترانه ی محلی هم که دارد مربوط به ماست که در آلبوم «شَپ» از آن استفاده کردیم. همان موقع به ایشان گفتم که استاد ما شرایطمان، شرایط سختی است و شما شاعر این منطقه هستید، هم زبانزد عام و خاصید و هم بالاخره کارتان این است؛ اگر شما نخواهید به ما کمک کنید ـ مثل مختوم قلی بین آذری ها و غیره ... ـ ما دچار مشکل می شویم. بیایید و نفوذ کنید در موسیقی ای که به شما نیاز دارد. هم از منوچهر آتشی خواستم، هم از زنده یاد ایرج شمسی زاده خواستم و هم از فرج اله کمالی و هم از محمد بیابانی خدابیامرز... این ها را بسیج کردیم و از شاعران دیگر که نمی خواهم اسم ببرم هم دعوت کردیم به همکاری وبلاخره آلبوم شپ یکی از آلبوم های جدی در حوزه ی موسیقی بوشهر شکل گرفت. آتشی آمد، بیابانی آمد و از آن طرف، چند تا شاعر دیگر بودند که خیلی خوب کار می کردند. امید غضنفر آمد که به نوعی لیدری را هم به عهده داشت. بعدها علی هوشمند آمد، عمرانی وارد شد و شاعران جوان تر مثل روجا چمنکار وارد شدند و الی آخر. اما همچنان راضی نیستم؛ یعنی دلم می خواهد که بیشتر کار بشود؛ خیلی از شاعران هم زود خسته می شوند از ما ولی ما مجبوریم که آزمون و خطا بکنیم و بتوانیم با مخاطبانمان ارتباط برقرار کنیم. 

ـ چرا خسته می شوند؟ 

خسته می شوند چون که باید اتود بزنند تا در نهايت به یک جمع بندی برسیم. در موزیک مان هم خیلی اتود می زنیم. نمی شود یک دفعه برویم سراغ اصل مطلب؛ باید مخاطب شناس باشیم و ببینیم جریان چیه؟! 

ـ نمی توانید با یک ترانه سرا قرارداد ببندید؟ یک نفر را به هر حال انتخاب کنید؟ 

ما شرایطمان اغلب حرفه ای بوده. ضمن این که همه ی ترانه سراها به ما لطف داشتند ولی تا آنجایی که ممکن بوده با ترانه سراهایمان برخورد حرفه ای داشته ایم؛ این طوری نبوده که از کسی مجانی کار بخواهیم و از همینجا اعلام می کنم که اگر کسی بخواهد در حوزه ی ترانه کمک کند، می تواند با گروه لیان همکاری کند. اصلا فراخوان عمومی می دهیم به ترانه سراها که کار بکنند، اما امیدواریم که بتوانند!! بعضی وقت ها آن ها یا شرایط جامعه را در مورد ترانه نمی دانند یا این که شرایط لیان را در خصوص استیج ها نمی دانند و این ها از مشکلات اصلی هستند که باعث می شود ما کم تر ترانه سرا داشته باشیم. گاهی اوقات مجبوریم خودمان ترانه ها را جفت و جور کنیم، از همین گروهی که شما دیدید یک کلام یک کلام کار جمع می شود و این حرفه ای نیست. ما در این حوزه ضعف داریم. 

ـ یعنی خود شما بعضی وقت ها اشعار را با هم میکس می کنید؟ 

مجبوریم. البته اخیرا همه ی گروه هایی که در ایران هستند، همینطوری اند. با آن ها سر و کار دارم... مجبورند ترانه بگویند. 

ـ کار آهنگ سازی چطور؟ آهنگ سازی را خودتان انجام می دهید یا آن هم خرد جمعی است و دوستان دیگر هم نظر می دهند؟ 

بیس آهنگ گروه لیان کار محسن شریفیان است ولیکن از نظر تمام اعضای گروه برای بهتر شدن استفاده می شود و همیشه موثر بودند. 

ـ در آهنگ های جدیدتان که الان در اتاق هم اجرا کردید، یک شعر جدید بود که محتوای ضدفمینیستی داشت؛ احیانا قصد ندارید از خانم ها در گروهتان استفاده کنید؟ 

والا ما برای استفاده کردن از مردها هم دچار مشکلیم!!  و این شعر ضدفمینیستی به اصطلاح شما، یک واقعیت جامعه بود که ما استفاده کردیم و انتقادهایی هم شد وقتی برای اولین بار اجرا کردیم؛ اما ما بخشی از جامعه هستیم و یکی از واقعیت های جامعه به هرحال همین است دیگر! زن ها در کنار مردان عملکرد خوبی برای نگه داشتن یک زندگی ندارند و به خاطر همین آمار طلاق رفته بالا!! اگر ما نگاه کنیم این نیست تنها مردها مقصر باشند؛ شما نگاه کنید چقدر غرولند زن ها روی اعصاب است!! 

ـ بگذارید با شما موافق نباشم. 

ما بر اساس آمار صحبت می کنیم.  در مجموع واقعیت این است که زن ها خیلی غر می زنند.  بابا بشینید زندگیتان را بکنید. بابا اذیت نکنید این که واقعا ایراد و نق زدن ها به قول خودشان می گن نمک ماست و ما اینطوری خودمان را عزیز می کنیم... بابا نخواستیم این عزیزی را...  بنابراین یکی از شعرهای فرج اله کمالی را تغییر دادیم؛ چون ما قبلا یک شعری در مورد ازدواج کردن داشتیم؛ خب آن موقع جوان بودیم و به فرج اله کمالی گفتیم یک شعری بگو به زبان دشتستانی که حالا این ازدواج بکند و بالاخره ازدواج هم یک مشکلاتی داشت و پول می خواست و طلا می خواست و نمی دانم چه و چه... از زبان مادر و پدر شروع کردیم به کار کردن. که همان هم خیلی مورد استقبال قرار گرفت ولی بعدها که رفتیم جلو، متوجه شدیم که بهتر است شعر فرج اله کمالی را یک کم تغییر بدهیم و همان را اجرا کردیم. 

ـ پس اشعار را با توجه به دیدگاهتان در آن برهه ی زمانی خاص که خودتان قرار دارید، تغییر می دهید؟ 

به طور قطع ما با توجه به زمان می رویم جلو. زمان تاثیر می گذارد. 

ـ یعنی چندسال دیگر همه چیز را تغییر می دهید تا به شکل آن زمان بشود؟ 

اشکالی ندارد، همه ی ما تغییر می کنیم. اگه موسیقی تغییر نکند که جالب نیست. 

ـ نه؛ منظورم این است که زمانه و در واقع نوع زندگی تاثیر گذار بر اشعار است؟ 

بله؛ حتما تاثیر دارد. روی همه چیز تاثیر گذاشته؛ روی شعر و موزیک هم تاثیر می گذارد و همان طور که گفتم نمونه بارزش بود که یک زمان گروه لیان این شعر را ساخته و حالا در بیست سالگی اش متوجه شده که «زن سی چنت بی؟»

 ـ یعنی اشتباه کردید؟ 

حالا ما نمی گوییم اشتباه کردیم؛ این یک گوشزد است به جامعه که یک مقداری رفتارشان را کنترل کنند، همانطوری که مردها هم مشکل دارند. 

 ـ برویم سراغ سوالات بعدی؛ جناب شریفیان، همه ی اعضای گروه بوشهری هستند؟ ساکن بوشهر و اهل بوشهر؟ 

بله عموما بوشهری هستند. 

ـ من دیدم شما در اجراهایتان از دوتا نی انبان استفاده کردید؛ این دو ساز با همدیگر فرق می کنند؟ 

کوک هایشان فرق می کند. نی انبان اولی، سازی بود که با کوک هایش قطعات دشتی را می زنیم و با ساز دیگر شوشتری زده می شود. یعنی سازهایی که جدید ساخته شده و به خاطر تغییراتی که در واقع در ملودی به وجود می آید، ما از یک ساز دیگر استفاده می کنیم. 

ـ جنس پوستی که استفاده شده هم در این دو ساز متفاوت است؟ 

نه، فقط دستگاهشان اصطلاحا متفاوت است؛ اصلا ربطی به پوست ندارد. 

ـ شما کنسرت های زیادی در ایران و حتی خارج از کشور داشته اید. می خواهم بدانم بیش ترین استقبال از گروه لیان و موسیقی بومی بوشهر، کجا صورت گرفته؟ در کدام استان از ایران و کدام کشور جهان؟ 

به طور خاص نمی توانم بگویم چون کنسرت های ما خیلی موردی بوده و اغلب اوقات مورد استقبال قرار گرفته یعنی اغلب که می گویم شاید یک مقدار کم لطفی در مورد موسیقی بوشهر باشد، همیشه مورد استقبال واقع شده، هر جا که کنسرت گذاشتیم؛ ولی مثلا توی ایران اگر که بیاید به سمت شهرهای جنوبی، قطعا بیشتر مردم دوست دارند مثل شیراز، ولی خب شما می بینید توی تهران ما بلیط فروشیمان را که باز می کنیم، بلافاصله مردم می آیند و استقبال می کنند و همیشه کنسرت های گروه لیان سل دات می شود و این هم از جذابيت موسیقی بوشهر است... البته این که می گویم بوشهر، شما به شهر بوشهر توجه نکنید؛ ما کل استان را پوشش می دهیم و اگر دقت کرده باشید گروه لیان سعی می کند از همه ی مناطق موسیقی داشته باشد؛ ضمن این که تنوع در کارمان به وجود می آید، وظیفه خودمان می دانیم که از سایر بخش های استان بوشهر نیز موسیقی داشته باشیم... از خارگ تا دشتستان و دشتی و کنگان و همچنین دیر، گناوه و دیلم. 

ـ تا الان گروه لیان چند آلبوم داشته؟ 

نمی دانم. فکر کنم با آلبوم های پژوهشی که داشته ایم، 15 اثر می شود. کلا با کتاب ها. فعلا نمی توانم دقیق بگویم. قبلا می شمردم ولی الان نه. 

ـ خودتان شخصا هم کتاب نوشته اید؟ 

بله ٦ تا کتاب. 

ـ همه ی کتاب ها در مورد آواها و نواهای بوشهری بودند؟ 

بله. اخیرا هم آکا صفوی یک کتاب منتشر کرده که هفتمين کار گروه لیان می باشد. 

ـ همه را تحت لوای نام گروه لیان منتشر کردید یا محسن شریفیان؟ 

محسن شریفیان جزئی از گروه لیان است. 

ـ درسته ولی بعضی وقت ها هست که... 

من هر چی دارم توی همین چهار دیواری اتفاق می افتد، همه دور همدیگر هستیم.  بله شاید بخشی از کار محسن شریفیان باشد ولی در قالب گروه لیان معرفی می شود. 

ـ آقای شریفیان، در موسیقی سنتی، در بخش خوانندگی و آهنگ سازی، کسی هم بوده که دوست داشته باشید با او همکاری کنید؟ 

خب چون این پدیده، یک پدیده ی متاخر است، کسی نبوده که ما مثلا از دست بدهیم و حالا غبطه بخوریم و مثلا بگوییم ای کاش بود! از زمانی که کار موسیقی سنتی را شروع کردیم، سعی نمودیم با کسانی که در این حوزه کار می کنند و تبحر دارند مرتبط شویم و استفاده کنیم، حالا چه به صورت پژوهشی و چه به صورت کنسرت؛ چون شدیدا به «یک دم غنیمت شمریم» معتقدم و در نتیجه نمی گذارم این اتفاق بیفتد. با همه کسانی که بوده اند، حتی نوازنده های قدیمی مثل رسول شوشتری، باقر آرامی و علی دشتی کار کردیم یا توی پژوهش ها با ما همكارى داشته اند. 

ـ برنامه هایتان برای آینده چیست؟ 

شما برای امشب جایی دعوتید؟ برنامه ای برای امشب ندارید؟ هیچ برنامه ای؟ 

ـ نه. هیچ برنامه ای نداریم! 

ما هم تقریبا همینجوری هستیم. یعنی نمی توانیم داشته باشیم. 

ـ یعنی از سال 72 که گروه لیان را ایجاد کردید، بدون برنامه جلو رفتید؟ یعنی آن زمان به الان فکر نمی کردید؟ 

نه. نه... این يك طنز بود؛ پلن اصلی ما معرفی موسیقی بوشهر است و این را اصلا کوتاه نمی آییم. کار می کنیم ولی برنامه های کوتاه مدتمان را واقعا نمی دانیم، چون چیزی دست خودمان نیست. در یک شرایطی زندگی می کنیم که نمی توانیم برنامه بلند مدت داشته باشیم و این سوای از تفکر خیامی است که بهتان گفتم. حالا یک واقعیتی را برای اولین بار به شما می گویم. همان موقع نمی خواستم این نقدی که اینجا دارم می گویم را مطرح کنم و به جامعه منتقل کنم... مثلا ما برای این که در تهران کنسرت بدهیم، قبل از ماه صفر درخواست مجوز دادیم؛ دقیقا دقیقه ی 90، پلیس امنیت اخلاقی تهران به ما مجوز داده که کنسرت بدهید. بعد از کش و قوس های فراون مجوز به ما دادند که آقا شما کنسرت اجرا کنید. خب البته ما این ها را خیلی به مردم نمی گوییم که هر روز باید می رفتیم پلیس امنیت اخلاقی به خاطر مشکلاتی که بعضی وقت ها همشهریان درست کردند یا... به هرحال بوده است دیگر... یک نوازنده ای صبح تا صبح باید برود آن جا بنشیند، کلی هم تعهد امضا بکند، شما این کار را کردید یا نه؟! امضا بکنید اگر نکردید! هی فلان و هی بهمان و بهرحال کلی تعهد امضا کردیم. دوباره رفتیم ارشاد و ارشاد گیر داد و همه ی این ها را انجام دادیم تا مجوز به ما دادند، کی دادند؟ دقیقه ی90! که دیدید رسما هم گفتم و رسما هم مرکز موسیقی تایید کرد... کم ترین توقع من این بوده که من می خواهم بعد از محرم و صفر کنسرت بگذارم، اتفاقی برای من نیفتد. دیگر در محرم و صفر ما نه برنامه ای داشتیم نه چیزی بوده. همان مجوز را داشته ایم؛ نه نفراتی اضافه کردیم نه چیزی بوده، همان مجوز، همان را من گفتم آقا من می خواهم اجرا کنم. سالن موافقت کرد، با هزار و یک مشکل که ما کنسرت بگذاریم. سه روز قبل از اجرا به من زنگ زدند گفتند آقا پلیس امنیت اخلاقی گفته فلان نوازنده تان ساعت 9 صبح تهران باشد که من خیلی عصبانی شدم. خب البته من که به آن ها حرفی نزدم، با آن کسی صحبت می کردم که یکی از همکاران خودمان بود. گفتم به چه دلیل؟! ما این کار را نمی کنیم. اصلا این کار را نمی کنیم و اجازه هم نمی دهیم که این برخورد با ما بشود. تو اصلا فکر نمی کنی که آن نوازنده در جنوب ایران دارد زندگی می کند و چطوری ساعت 9 صبح روز بعد بیاید جلوی حضرتعالى پا بچسباند! این خیلی برخورد زشتی است! پلیس امنیت اخلاقی تا چه اندازه می خواهد در کار ما دخالت بکند؟! ما از یک جا باید دستور بگیریم، آن هم وزارت ارشاد است. اگر می خواهند خب کلا مرکز موسیقی را تعطیل کنند و یک شاخه اش را در پلیس امنیت اخلاقی بزنند... والسلام... نامه تمام. این از این؛ بعد سوال بعدی ام از این آقایان این است که تو چند وقت پیش به ما مجوز دادی، من باید می رفتم اجرا می کردم، الان دوباره برای چی داری اذیت می کنی؟ چی توی اعضای گروه ما در آوردی توی یک ماه. اصلا مگر می شود؟! آقا یک سابقه ای در آوردند از یکی از نوازنده های من برای سال 73 توی سربازی یک مشکلی داشته، سال 73 بوده، این را عَلَم کردند که این آقا... این را همان اول به ما می گفتید...عین همان امضاهایی که کردیم یک بار دیگر هم امضا می دادیم خب... دیگر این مشکل پیش نمی آمد. توی سال 73 آمده یک مشکل از اعضای گروهمان گیر آورده؛ خب این خیلی عذاب آور است.  بچه های ما با این بدبختی دارند تمرین می کنند و شما دارید می بینید... بعد من چطوری به نوازنده ام بگویم آقا تو چیکار کردی؟ اصلا برای چه؟ اصلا اگر اینطوری باشد باید من بگویم که هر کسی عضو گروه لیان می شود باید برود دادگستری تایید صلاحیت بشود ببینیم که اصلا این کجا بوده؟! کجا نبوده؟! با کی بوده؟! این که اصلا صحیح نیست!! من این اجازه را ندارم؛ من نمی توانم با اعضای گروهم اینطوری برخورد کنم! مگرمی خواهد برود تو ناسا كار کند؟! مگر می خواهد برود رییس جمهور بشود؟! مگر می خواهد برود مجلس؟! آخر می خواهد برود چیکار کند؟! او فقط می خواهد برود روی صحنه ساز بزند...  این را اولین بار است دارم اینجا مطرح می کنم... خب چطوری نسبت به کنسرت هایمان امیدوار باشم؛ خوب من باید چیکار می کردم؟! اگر یک نفر دیگر را انتخاب می کردم، 15 روز دیگر مجوزمان عقب می افتاد، مجبور شدم بگویم آقا حذف کنید... برای این که نوازنده ام برود تهران 600 ـ 500 هزار تومان حداقل باید هزینه بکند برای آقایان... آقا سال 73 و قبل از این که عضو گروه ما بشود یک اتفاقی افتاده و تمام شده رفته، الان سال 94 هستیم... ما در یک چنین شرایطی زندگی می کنیم. ما خیلی شرایط سختی داریم و بنابراین نمی توانم بگویم چیکار می خواهیم بکنیم و چیکار نمی خواهیم بکنیم... وقتی که پلیس امنیت اخلاقی از محسن شریفیان تعهد می گیرد که محرم و صفر نباید جایی بروی، من چه بگویم. این ها چیزهایی هستند که اولین بار است می گویم... 

ـ این گیردادن ها فقط به شماست یا با همه ی گروه های سنتی و بومی این طوری رفتار می کنند ؟ 

نمی دانم این را شما تحقیق کنید. 

ـ این طور که من بررسی کردم، فکر کنم فقط شما، یعنی گروه لیان و گروه هایی که در واقع زنان در آن ها حضور پررنگی دارند... 

همین دیگر. من که نمی توانم بگویم. می بینید که همه ی گروه ها در بوشهر کنسرت می دهند و اجرا می کنند و ما هم از این بابت خیلی خوشحالیم... ولی گروه لیان... 

ـ فکر می کنید چه چیزی باعث شده شما ممنوع الکار باشید یا با مخالفت های زیادی روبرو شوید؟! دلیلش می تواند این باشد که موسیقی بوشهر شاد است و شور و نشاط و انگیزش ایجاد می کند؟ 

آخر همه دارند موسیقی بوشهری کار می کنند. خب گروه های دیگر هم کار می کنند. آن ها هم موسیقی شان شاد است. 

ـ گروه های دیگر انصافا به آن شکل که شما کار می کنید، کار نمی کنند؛ به نظر من شما واقعا دارید خوب کار می کنید و واقعا اصیل کار می کنید نه این که صرفا از نی انبان استفاده کنید و سعی کنید شبیه به موسیقی بوشهر باشید. 

این نظر لطف شماست. من مطمئنم که سایر گروه ها هم خوب کار می کنند. نمی دانم... این روزها این قدر در مورد دلایل مختلفی که باعث می شود گروه لیان ممنوع الفعالیت باشد صحبت می شود، چه با خودمان و چه روی رسانه ها، که واقعا خودم هم ماندم که چه دلایلی وجود دارد؟! ولی هر چه که هست، من از آن به خوبی استفاده می کنم، چون باعث می شود ما کار کنیم، باعث می شود تلاش کنیم، شاید هم این طوری بزرگ شدیم یعنی خودم که اینطوری بزرگ شده ام؛ زیاد میلی به این ندارم که همه چیز در شادی و رفاه و جفت و جور باشد؛ ولی وقتی که ببینم مشکلاتی است، سعی می کنم بهتر کار کنم. بنابراین همین عشق است که شما می بینید گروه لیان با این تعداد نفرات یک جایی به این «تنگ و تُرشی» کار می کنند. خیلی از ایده هایمان در همین اتاق شکل می گیرد. خیلی از ایده هایمان هم کشته می شود؛ به خاطر این که جا نداریم برای کار کردن. جا نداریم برای حرکت کردن. خیلی دلم می خواهد نیروهای دیگر هم کنار ما باشند، موسیقی بوشهری یاد بگیرند و آن را زنده نگه دارند. همه ی مشکلات باعث می شود که ما کار کنیم و از مخالفین این نوع موسیقی و همه ی کسانی که به نوعی ممانعت می کنند از اجرای این نوع موسیقی، تشکر ویژه دارم چون باعث پیشرفت ما می شوند. 

ـ یک سوال کلی دارم که البته شاید تکراری باشد ولی می خواهم بدانم دقیقا آن شب کنسرت در بوشهر چه شد؟ 

{با خنده} این خیلی کلی است، باید یک کتابی در موردش بنویسیم. خیلی داستان است... قبل از کنسرت و بعد از کنسرت و هنوز هم داستان ادامه دارد. شاید یکی پیدا بشود و یک مستند خوب درباره اش بنویسد. 

ـ به عنوان یک فرد خارج از جریانات، دقیقا متوجه نشدم علت چه بود؟ 

خوب ما هم عین شما. 

ـ فقط می خواستند مخالفت کنند! 

به هر حال... این داستانش خیلی مفصل است، باید یک زمانی برسد که همه بنشینند و صحبت کنند که چه طوری جریان شکل گرفت؛ از زمان گفت و گو با استاندار می تواند برای شما جذاب باشد تا به هرحال مسئولین نیروی انتظامی تا خود مخالفان... یعنی خودش یک مستند است، همین جا هم بهتر است از حمایت خوبی که آقای سالاری، استاندار محترم، از برگزاری کنسرت داشت تشکر کنم در کنار حمایت های نیروی انتظامی؛ شاید اگر کسی دیگر غیر از دکتر سالاری بود، ما نمی توانستیم این کنسرت را برگزار کنیم ولی ایستاد که در واقع یک قانون اجرا بشود. بحث لیان یا محسن شریفیان نیست، ما کارمان واقعا قانونی بوده. 
ـ من از برخی مسئولین امر که می پرسیدم، می گفتند ما هم دلمان می خواهد موسیقی کار شود ولی دست ما نیست! به نظر شما این دشمنی ها از کجا سرچشمه می گیرد؟ 
عشق به چاک پیراهن نیست... دل پاره می خواهد... یکی بیاید و بگوید ما دوست داریم و فلان... چه کار کردید؟ آن مسئول باید بیاید و بگوید چیکار کرده؟ این که منم خیلی دوست دارم... خیلی خوب کو؟... فعالیت کو؟ چه کار کردی؟ بنشینید با همين مسئولين مصاحبه کنید بعد به او بگویید می دانید گروه لیان کجا دارد تمرین می کند؟ یک روز بیاید اینجا خفه می شود. می داند گروه لیان کجا تمرین می کند؟ می داند ما با چه بدبختی داریم دست و پنجه نرم می کنیم؟ می داند از کجا امرار معاش می کنیم؟ شما می دانید در طول همین چند وقت اخیر، چقدر برنامه گروه لیان کنسل شده؟ خودتان می دانید ما گروهی هستیم که مخاطب داریم، طرفدار داریم؛ داریم زحمت می کشیم ولی چقدر برنامه ما لغو شد؟ چقدر لطمه خوردیم؟ می دانید چند نفر از کنار گروه لیان دارند نان می خورند؟ آن آقای ایکسی که شما اسم می برید آیا تا حالا رفته یک بار از صدا و سیما بپرسد چرا آقای محسن شریفیان ممنوع التصویر است؟ چرا آکا صفوی ممنوع التصویر است؟ قتل کردیم؟ در براندازی نظام شرکت کردیم؟ ما که چیزی جز معرفی فرهنگ و موسیقی منطقه مان نداریم. بارها هم گفته ایم که موسیقی نه این پتانسیل را دارد و نه خواهد داشت و نه این کار را می کند که قاطی مسایل سیاسی شود یا قاطی مسایل دینی شود؟ کار خودمان را داریم انجام می دهیم. همه ی کارمان طبق قانون بوده، این که یکی بیاید بگوید آقا ما دلمان می خواهد که نمی شود واقعا... شما باید از آن مسئولی که می گوید آقا ما دلمان می خواهد بپرسید شما چه کار کردید؟ تا حالا برای دلداری از یک گروه موسیقی بلند شدید بگویید چیکار می کنید؟ شد یک گروه موسیقی که می رود در جوامع بین المللی شرکت می کند و افتخار آفرینی می کند یکی از شما به آن ها زنگ بزنید و بگویید دستتان درد نکند؟ آخرین كار گروه ليان کسب دیپلم افتخار از كشور آذربایجان بوده ولی... هیچکس هیچ تماسی نگرفت... هیچکس. 

ـ الان چندسال است رسما ممنوع الکارید؟ 

والا نمی دانم. اینطور که معلوم است من از اولش ممنوع الکار بودم. هر از گاهی اجرا می کنیم ولی... 

ـ جدیدا درخواست اجرا در بوشهر نداشتید؟ 

شما اگر می توانید به عنوان تهیه کننده بروید درخواست بدهید. 

ـ به نظر شما، آیا نی انبان توانسته جایگاه اصلی خودش را پیدا کند یا نه؟ 

خیلی جایگاهش نسبت به قبل بهتر شده و تغییر کرده، اما ما هنوز معتقدیم که باید کار کنیم. شما ببینید جامعه ده بیست سال پیش چه نگاهی نسبت به این ساز داشت و الان چطور دارد نگاه می کند به این ساز. خود ما سعی کردیم تا آن جایی که امکان داشته باشد، نگاه جامعه را ببریم به سمت مثبت نگاه کردن به این ساز و این نوع موسیقی و از فعالیت های گروه لیان و کارهایی که ما انجام دادیم مشخص است. تلاش می کنیم باز هم تلاش می کنیم. امیدواریم که بتوانیم یک کمک کوچکی به فرهنگ شهر، به ویژه فرهنگ موسیقیایی شهر داشته باشیم. چون همیشه گفتم که این ساز و این موسیقی تنها یک آلت موسیقی نیست و پشتش خیلی مسایل است؛ پشتش تاریخ است، پشتش فرهنگ است، پشتش زبان است، لهجه است، اتفاقاتی که افتاده است و نباید به سادگی از این موضوع گذشت و اگر این طوری عمیق به ماجرا نگاه کنیم می بینیم که یک چیزی فراتر از ساز است. 

ـ چند سوال در مورد آخرین آلبومتان؛ «دینگه مارو»؟ 

بله. 
ـ اسم این آلبوم را چگونه انتخاب کردید؟ دینگه مارو یعنی چه؟ 

دینگه مارو اسم یک «زار» است در جنوب ایران که هم در خوزستان می گویند و هم در هرمزگان؛ اسم یک قطعه از کار ما دینگه مارو بود که اسم آلبوم هم شد. 

ـ آهنگش همان دینگه مارو بود؟ 
بله
 ـ این آلبوم خیلی متفاوت بود با کارهای قبلی تان. من همان اول که آلبوم را گرفتم و گوش دادم، تعجب کردم. سازها کاملا متفاوت و سبک موسیقیایی خیلی متفاوتی بود نسبت به مواردی که قبلا داخل آلبوم محله ی خومونی و شپ و ... کار شده بود. 

خب واقعا آن یک چیز دیگری بود. آن یک موسیقی فیوژن بود، در کنار موسیقی هایی که سنتی تا الآن کار شده. یکی از کارهای دیگرمان همین موسیقی فیوژن است که اهداف مختلفی از این موسیقی دنبال می کنیم؛ یکی این که موسیقی فیوژن موسیقی بوشهر را با سایر موسیقی ملل مختلف محک می زند و در واقع با زبان خودشان و با ادبیات خودشان یک گفتمانی برقرار می کنیم؛ و از طرفی باعث می شود که گستره ی مخاطبانمان بیشتر شود؛ باعث می شود مخاطبانی که احیانا به موسیقی بومی حالا به هر دلیلی توجه نمی کنند، از طرف این نوع موسیقی، موسیقی فیوژن، یک بار دیگر فلش بک بزنند ببینند واقعا بین خودشان چه نوع موسیقی هایی وجود دارد؟ همین رویه در حوزه ی همکاریمان با سایر گروه های موسیقی دیگر در ایران، چه در حوزه ی پاپ چه در حوزه سنتی، وجود دارد؛ یعنی سعی می کنیم که مخاطبان بیش تری را جذب کنیم. 

ـ در آلبوم دینگه مارو سعی کردید قطعات نزدیک به موسیقی کدام کشور باشد؟ یکی از آهنگ ها را نزدیک به موسیقی برزیل دیدم. 

مختلف بوده؛ سعی کردیم که تا آن جایی که این ظرفیت به ما اجازه می دهد، این آزمون و خطا را داشته باشیم. 

ـ سوال بعدی ام درباره ی خیام خوانی است. حتی در آلبوم دینگه مارو هم یکی از قطعاتتان خیام خوانی بود! 
بله. 

ـ علاقه خاصی دارید از اجرای همیشگی خیام خوانی یا هدف خاصی را دنبال می کنید که در تمام آلبوم هایتان یک خیام خوانی وجود دارد؟ 

در هر قطعه ما یک خیام خوانی داریم و من از توجه اتان به این امر متشكرم.  شاید بیشترین آثار در مورد خیام در حوزه ی موسیقی بوشهر، مربوط به گروه لیان باشد و حتی اولین بارها ما آمدیم این کار را انجام دادیم و در همه کنسرت هایمان بدون استثنا، درباره ی خیام صحبت می کنیم. همین الان هم شما یک ورژن جدیدی از خیام را شنیدید.  این خیام خوانی ها به این دلیل است که دلم می خواهد به عنوان محسن شریفیان و به عنوان گروه لیان، باز از این اتفاقی که در حوزه ی استفاده از اشعار ملی در موسیقی بوشهر می افتد، دفاع کنیم و بیش تر به مردم بگوییم. خیلی از جوامع مختلف چه در ایران و چه در خارج از ایران، مثل مسکو، خیلی خوب خیام را می شناسند، خیلی برایشان جالب است که چگونه خیام در جنوب ایران این قدر نمود پیدا کرده است؟! چطوری مردم این قدر از خیام صحبت می کنند در حالی که از شاعران محلی شان کم تر می دانند ولی مخصوصا در شهر بوشهر به هر بوشهری که بگویی حتما یک خیام می خواند... شاید از فایز اصلا نتواند بخواند ولی از خیام می خواند. خب این یک برگ برنده است در حوزه ی فرهنگ و حوزه ی مردم شناسی ما و ما وظیفه داریم این ها را بولد کنیم. 

ـ یزله ها را چطوری و از کجا جمع می کنید؟ آخر یزله ها خیلی پراکنده هستند؟ 

ببینید ما در کنار اجرای موسیقی، کارهای پژوهشی هم انجام می دهیم. نه فقط من، بلکه سایر اعضای گروه هم همینطوراند. یکی از برنامه هایی که همین چند وقت پیش بود، از یک جایی و یک نقطه ی خیلی دور افتاده ای در هرمزگان و روستایی به نام «میچاییل» که نزدیک به بندر «مگام» بود شروع کردم و همینطوری راه افتادم تا سمت «بنک». خوب بررسی می کنم که چه چیزهایی وجود دارد که می شود استفاده کرد؟! بعد از این هم می رویم سمت مناطق مختلف.

ـ هم الات موسیقی؟ هم نواها و هم اشعار؟ 

بله. اگر چیزی باشد حتما می آوریم و معرفی می کنیم و این می تواند خوب باشد. 

ـ چند درصد در هدف اولیه تان از ایجاد لیان که اشاعه ی فرهنگ و فرهنگ موسیقیایی بوشهر بوده، موفق بوده اید؟ به نظر خودتان به این هدف نزدیک شده اید؟ 

من خیلی راضی ام. 

ـ رضایت تان 90 درصد است؟ 

حالا نگوییم 100 درصد یا 90 درصد ولی کلا راضی ام و خوشحالم. بالاخره تا یک اندازه توانستم موسیقی بوشهر را هم به جامعه ی ملی و هم بین المللی معرفی کنم. بد است این حرف را بزنم ولی دیگر زیاد نگران نیستم و هر وقت بخواهم یا هر اتفاقی بیفتد که دیگر موسیقی کار نکنم، مهم نیست، چون به اندازه ی کافی کار کرده ام. باز هم تلاش می کنم که بیشتر کار کنم... حالا شما نگاه کنید در طول تاریخ که بخواهیم بررسی کنیم، نه تنها تاریخ بوشهر بلکه در حوزه ی موسیقی بومی ایران، ما با اقتدار این حرف را می زنیم. اصلا هم از خود تعریف کردن نیست و بحث غرور هم نیست. شما ببینید و بررسی کنید چه گروهی در ایران پیدا می شود که به اندازه ی گروه لیان کار کرده باشد؟! ما چند تا گروه موسیقی داریم که دقت بکند! کتاب منتشر کرده باشد! نمی خواهم بگویم کتابمان خیلی درجه اول است ـ هر چند عنوان هایی هم کسب کرده ـ اما لیان در حد خودش دارد تلاش می کند که یک موسیقی بومی و موسیقی ای که محجور مانده و موسیقی ای که به آن توجه نمی کنند و رسانه ی ملی برای معرفی کردنش دقت نمی کند و خود مردم منطقه هم از آن غافل مانده اند به خاطر این که در خودشان هستند و با هزار مشکل هم روبه رو است را معرفی کند؛ با وجود مشکلات لیان باز می ایستد و کار می کند و من راضی ام... 

ـ روزی چند ساعت تمرین می کنید؟ 

نمی شود گفت به صورت معمول روزی چند ساعت؛ ولی زمانی که می خواهیم برای کنسرت آماده شویم، روزانه 2 الی 3 ساعت تمرین می کنیم، البته به زمانی که داریم کار می کنیم و این که وقفه ای در تمرین نیفتد بستگی دارد ولی معمولا می شود گفت ماکزیمم در گروه لیان دو ساعت تمرین می کنیم؛ 2 ساعت مفید. 

ـ 2 ساعت فردی یا گروهی؟ 

روزی دوساعت گروه نوازی می کنیم . تمرین های انفرادیمان بیشتر است. هر کدام از ما جداگانه برای خودش تمرین می کند. اینجا یک جایی است که فقط قطعات گروه لیان را تمرین می کنیم. 

ـ خودتان ـ فردی ـ چند ساعت تمرین می کنید؟

خودم فردی تا آن جایی که امکان داشته باشد تمرین می کنم؛ نمی دانم واقعا، همین الان هم جزیی از تمرین من محسوب می شود؛ گفت و گو با شما... چون بالاخره به نوعی مرتبط با موسیقی است، بنابراین می دانم که یک سره از حداقل ساعت 4 به تمرین مشغولم...که حالا قبلش هم بماند... بالاخره زندگیمان با موسیقی عجین شده دیگر این ها هم جزئی از کار ما محسوب می شود. 

ـ شما در گروه فقط نی انبان می نوازید؟ 

آن سازهایی که مربوط به خودم است؛ سازهای ملودیک، فلوت و... 

ـ تا حالا کسی در گروه لیان بوده که با لیان بزرگ شده باشد و اسم و رسم دار شده باشد و بعد از معروف شدن از گروه جدا بشود و برای خودش گروهی تشکیل بدهد؟ 

بله. کسانی بودند که در گروه لیان بودند و الآن کارهای دیگر انجام می دهند؛ ما هم برایشان آرزوی موفقیت می کنیم و هر کاری از دستمان بر بیاید برایشان انجام می دهیم و این یک چیز طبیعی است. ما هیچ وقت انحصار گرا نیستیم. هر کدام از اعضای گروه لیان هر وقت هر جا دلشان بخواهد می توانند شرکت کنند و کار بکنند و تصمیم با آن هاست که چه کار کنند. می توانید بررسی کنید کسانی که احیانا از گروه لیان جدا شدند موفق بودند یا نه؟ 

ـ بزرگ ترین مشکلی که شما برای تداوم کارتان دارید، چیست؟ 

فرصت برای ارایه کارها و امکانات تبلیغاتی برای معرفی کارها. 

ـ فکر می کنید با انتشار آلبوم به تنهایی، فرصت برای ارایه ی کار به وجود نمی آید؟ 

آلبوم یک بخشی است. اجرای زنده هم باید باشد. اجرای زنده، تبلیغات، آلبوم و... . شاخه های مختلفی وجود دارد. صرفا آلبوم نیست. شاید گروه لیان حالا حالاها نخواهد آلبوم کار کند، چون بازار آلبوم های موسیقی خیلی بحرانی است. کسی دیگر سی دی نمی خرد همه فلش و... 

ـ بین گروه شما با گروه های دیگر موسیقیایی غیر بومی مثلا گروه های پاپ که وجود دارد یا خواننده های پاپ امکان برقراری ارتباط هست؟ یا ارتباطی در این زمینه برقرار شده؟ 

خب این اتفاق افتاده که شما می توانید بررسی کنید... با گروه های مختلف کار کردیم از گروه دارکوب گرفته تا رستاک و غیره... هر جا که امکان داشته باشد و بتوانم به موسیقی بوشهر کمک کنم، با گروه های دیگر همکاری می کنم. برای گروه های بوشهری هم هر کاری از دستم بر بیاید برایشان انجام می دهم. 

ـ این گروه ها را چگونه انتخاب می کنید؟ در واقع می خواهم بدانم از شما درخواست همکاری می شود یا خودتان درخواست می دهید؟ 

نه؛ معمولا درخواست داده می شود و ما بررسی می کنیم و می بینیم اگر مفید واقع بشود برای موسیقی منطقه، همکاری می کنیم. خیلی گروه های دیگر هم خواهان همکاری با لیان هستند اما ما نمی توانیم با آن ها همکاری کنیم؛ چون یا به آن درجه نرسیدند یا احساس می کنیم اگر همکاری کنیم به موسیقی بوشهر لطمه می زنیم. 

ـ جناب شریفیان، می گویند ارتباط خیلی زیادی بین ریاضی و موسیقی وجود دارد! 

{ با خنده} من زیاد درکش نکردم. من خودم حقیقتش نفهمیدم چه ارتباطی بین موسیقی و ریاضی وجود دارد! چون ریاضی ام خیلی ضعیف بود...البته این را من باب مزاح گفتم... ولی خب یک بخشی از موسیقی ریاضی است و نمی توانیم کتمانش کنیم. 

ـ بسیار عالی. جناب شریفیان؛ شما در مورد این نوع موسیقی که «جناب خان» اجرا می کند چه نظری دارید؟ 

خب خیلی خوب است و نقش غير قابل انكارى در معرفى موسيقى بومى و مردمى ايران دارد. 

ـ موسیقی بوشهر است! 

نه نمی توانیم بگوییم بوشهری است... از خوزستان هم استفاده می کند. 

ـ خوزستان هم استفاده می کند ولی بیشتر بوشهری است! 

در بیسش می شود گفت بوشهری اش می چربد... 

ـ آقای بحرینی که صدا پیشه ی جناب خان هستند، قبل از این که بخواهند چنین اجراهایی داشته باشند و موسیقی شان به این سمت برود، با شما آشنا بودند؟ 

بله. از قبل آشنا بودند. 

ـ پس خیلی در این اجراهای جناب خان تاثیر داشتید. 

بله به طور قطع. چون قبل از آن در برنامه های مختلف کارهای ما را آقای بحرانی می گذاشت و تحلیل می کرد و کامل آشنا بود. 

ـ برای اجرای آهنگ ها از شما هم کمک می گرفتند ؟ 

من هر کاری از دستم بر می آمد انجام دادم و کماکان هم امکان دارد با هم همکاری کنیم. 

ـ منابع مالی شما چگونه تامین می شود؟

 بخش اصلی منابع مالی ما از طریق کنسرت ها و اجراهای ارگانی تامین می شود اما هر از گاهی هم پیش می آید آدم هایی که فرهنگ و موسیقی دوست دارند، به نوعی حمایت مالی می کنند. به هر حال می خواهم بگویم ضمن این که ما از طریق کنسرت ها، گروه را تامین مالی می کنیم، ماه هایی هم وجود دارد که حالا یا به دلیل مسایل مذهبی کار نمی کنیم یا ممنوع الکار می شویم؛ در چنین وقت هایی، گاهی اوقات، یک سری آدم هایی هم پیدا می شوند که گروه لیان را حمایت مالی می کنند. 

ـ تنها منبع درآمدتان همین موسیقی است؟ 

منبع اصلى همین است و چیز دیگری نیست. 

ـ دستمزد اجراهای شما چقدر است؟ فکر نکنم دست مزد بالایی عاید شما شود! 

ببینید ما نسبت به سایر گروه های موسیقی بومی ایران، می شود گفت گران ترین گروه هستیم و شما خودتان شاهد بودید که چقدر وقت می گذاریم و چطوری تمرین می کنیم؛ این هم به این دلیل است که بچه ها را بتوانیم تامین کنیم. ما کاری را به سادگی انجام نمی دهیم و به سادگی هم عرضه نمی کنیم، به لحاظ مالی. 

ـ جناب شریفیان، چه جوری به نام «لیان» رسیدید؟

لیان نام قدیم بوشهر است و ما دوست داشتیم بالاخره یک نشانی هم از بوشهر داشته باشیم و نام گروه «مروارید لیان» بود و بعد خلاصه شد به لیان. 

ـ پس در واقع نام گذاری به خاطر بوشهر است؟ 

بله. نام قدیم بوشهر است. 

ـ و «لیانا»؟ 

لیان یک ماجرا دارد و لیانا هم ماجرای دیگری. لیانا اولین نامی بود که ما در واقع ثبت اداره ثبت احوال کردیم. یعنی اولین اسمی که به این مشخصه ثبت شد، اسم دختر من بود. 

ـ یعنی قبلا اسم لیانا ثبت نشده بود؟ 

نه؛ لیانا اولین اسم است. 

ـ نام لیانا هم بر اساس بوشهر گذاشتید؟ یا گروه موسیقی؟ 

راستش خیلی ربطی به گروه موسیقی نداشت. دوست داشتم یک اسم خاص برایش انتخاب کنم. 

ـ لیانا بزرگ تر است یا لیان؟ 

لیان. 

ـ لیانا تنها فرزند شماست؟ 

بله. 

ـ برای ایشان چه برنامه هایی دارید؟ 

{با خنده} برایش دنبال جهیزیه می گردم... برایش کفش خریدم... 

ـ کلاس چندم هستند؟ 

سوم ریاضی فیزیک. درسش هم خیلی خوب است و همیشه نمره اول کلاس است. 

ـ در کنسرت ما قبل آخرتان در تهران، دخترتان «لیانا» آمد و نی انبان زد. چه شد که ایشان را داخل کار آوردید؟ شاید در منطقه ی جنوب یک جوری تابو شکنی بود که یک دخترخانم بیاید روی سن و در يك كنسرت رسمى نی انبان بنوازد! 

بله. اصولا کارهای لیان تابو شکنی بوده، شما هر کاری از لیان را که نگاه کنید، بالاخره یک چیزی را داشته... حالا یا به چشم آمده یا به چشم نیامده... 

ـ شما فرمودید ما اینجا برای کار با مردان هم مشکل داریم چه برسد به زنان... 

نه خب آن هم به عنوان نوازنده ی مهمان آمد؛ داستان لیانا خیلی داستان مفصلی است که حالا باز هم خیلی از نشریات سیاسی در موردش پرداختند و این اواخر دیدم یکی در تلویزیون هم حتی در موردش صحبت کرد و گفت بالاخره آمده و این کار را انجام داده.  راستش هدف من همانطوری که آن جا هم رسما اعلام کردم، این بود که زن ها بخشی از موسیقی هستند، نه تنها در ایران، ولی در جنوب، زن ها خیلی نقش مهمی دارند در حوزه ی موسیقی؛ بنابراین نباید آن ها را حذف کنیم. این را همین الان هم می گویم؛ من بحث خوانندگی نمی کنم. من می گویم حضور زن ها به عنوان نوازنده را به نوعی قانون هم اجازه می دهد، پس چرا باید آن ها را حذف کرد؟! این بود که می گویم کسی مثل «لیانا» این کار را انجام بدهد. لیانا در چنین فضایی بزرگ شده، قبل از این که متولد شود، بعد که داشت بزرگ می شد... همیشه در چنین فضایی بوده و موسیقی را می شنیده و با سازها آشناست... خیلی وقت بود که لیانا ساز می زد و من سال ها قبل هم یک بار خواستم این کار را انجام بدهم، ولی صلاح نبود و گفتند نیاوریدش که ساز بزند... تا این که موقعی که کانادا بودم و خیلی هم از همدیگر دور بودیم، یک «تکسی» برای من فرستاد که خیلی جالب بود و در واقع به نوعی تاثیر گذار بود.  کلیاتش این بود که من هم بیایم این کار را انجام بدهم چرا که قبل از این که به دنیا بیایم با موسیقی آشنا شدم، اسمم را براساس لیان انتخاب کردی و بعد با این نوع موسیقی بزرگ شدم و اسباب بازی هایم هم چیزی جز سازهایی که اطرافم بوده، نبوده و الی آخر... گفته بود کسانی دیگر هم دارند ساز می زنند و درست هم می گفت... خانم های دیگری هم کار می کردند که خودم معرفی شان کرده بودم. به لیانا جواب دادم که من مشکلی ندارم که تو بیایی روی صحنه ولی بحث این است که اگر تو بخواهی بیایی روی صحنه، خیلی قضیه ات با یک دختر دیگر فرق می کند و جمله ی آخر من این بود که گفتم: «من دیوارم کوتاهه و هر چی سنگه هم مربوط به پای لنگه!!.» اشکال نداره میخواهی بیایی، بیا ولی بعد می دانی که داستان چه می شود؟ چه اتفاقی می افتد؟ این که کسی دیگری بیاید شاید چیزی نشود ولی روی تو حساس اند؛ و آمد و دیدم که اتفاق افتاد و همانطور که خیلی ها موافق بودند و اکثرا مثبت ارزیابی کرده بودند ولی دیدم که سایت هایی هم مخالفت کردند که آقا چرا زن آمد نی انبان زد و ای داد و ای هوار و ... که من البته جواب دادم. گفتم ببینید، دختر من یا امثال دختر من، اگر می روند سمت موسیقی سنتی و محلی این خیلی به نفع ماست، چون اطراف فرهنگ ما می چرخند؛ یعنی اگر بخواهند پرس و جو کنند، اطراف این نوع موسیقی پرس و جو می کنند و کنار ما دارند بزرگ می شوند. من با هیچ گونه موسیقی مخالفت نمی کنم و مخالف نیستم و خودم دنبال می کنم ولی اگر تصور کنید مثلا دختر من می رفت سمت موسیقی «هارد راک» و این موسیقی را دنبال می کرد چه می شد؟! اول باید به فکر مدل تاتوش باشم، که چطوری باید تاتو کند؟ چه طوری تیپ بزند؟ یا چه کفشی بپوشد؟ کجا برود؟! ولی الان موسیقی بومی کنار خودمان است. نمی دانم چرا مخالفت می کنند؟! به نظرم این مخالفین اصلا عقلشان کار نمی کند که چه کار باید بکنند!  

حالا بحث تابو شکنی به عنوان آخرین بحث... ببینید من یک پیغام به مسئولین فرهنگی هم در حوزه ی استان دادم و هم در کشور و هم از طریق نشریه شما عنوان می کنم... بحث تابو شکنی باید به طوری مثبت هم دیده شود... یک نفری مثل محسن شریفیان زندگی اش شده موزیک... یک گروهی دارد به نام لیان... از سال 64  رفته روی صحنه تئاتر کار می کرده... الان 30 سال است؛ سی سال کم نیست که یک نفر برود روی صحنه و بیاید پایین. این آدم نمی تواند تاثیرگذار باشد در سرنوشت فرهنگ و موسیقی اش!! پس چطوری موسیقی تغییر می کند؟! پس چطوری سرنوشت فرهنگی تغییر می کند؟! همیشه باید بالا سر ما دستور بدهند!؟ آن ها هم اشتباه می کنند... ما هم اشتباه می کنیم... بایستی به ما اجازه بدهند که در سرنوشت فرهنگی خودمان دخیل باشیم. بایستی بگذارند ما کار کنیم. بایستی بگذارند ما اشتباه کنیم... نمی شود که هر چه آن ها بگویند، ما بگوییم چشم... چشم... چشم... ما ضرر می کنیم... من هم آدمی نیستم که زیر بار این مسایل بروم و این را واقعا در کارم نشان داده ام. کار خودم را انجام داده ام... یک سری از مخالفان ما از حضور لیانا ناراحت شدند... صبر کنند... ببینند یک سال دیگر چه تاثیری می گذارد؟! شما همین الان بروید آمار بگیرید چقدر دختر طرفدار این نوع موسیقی شدند؟! چقدر دارند سفارش ساز نی انبان می دهند! چه انگیزه ای ایجاد شده! این یعنی مثبت...  دقیقا ما یک چنین برنامه ای سر جریان «اهل ماتم» داشتیم که کم تر هم حالا به آن پرداخته شده. زمانی که آلبوم اهل ماتم را کار کردم و کتاب اهل ماتم را هم آمدم منتشر بکنم، در دوره ی آقای خاتمی، گفتند آقا شما حق ندارید صدای زن ها را منتشر کنید... صدای زن ممنوع است... بله همین الان هم ممنوع است... آن موقع رییس مرکز موسیقی، آقایی بود به نام دکتر همافر که قبلش مدیر ارشاد شیراز بود؛ به او گفتم باشه، یک بخشی از کتاب هم بود که گفت باید حذف کنی... من هم فقط می گفتم باشه... کتاب را برداشتم و رفتم به ناشرم گفتم آقا این ها را بگذار... گفت بابا نمی شود و مجوز ندارد و فلان و بهمان... گفتم آقا تو چاپ کن من اینجا امضا می کنم و بنداز گردن من و بگو آقا من کتاب را چک نکردم... رفتیم کتاب را منتشر کردیم و رفتم پیش دکتر همافر و گفتم آقا این کتاب تقدیم شما... کتاب را باز کرد و دید تمام چیزهایی که حذف کرده بود هستند؛ یعنی موسیقی زنانه ی بوشهری. بعد گفت مگر نگفتیم این ها را حذف کنید؟! گفتم حالا من حذف کردم تو نبین لطفا... بعد یک لحظه فکر کرد و گفت راست می گویی... و کار تمام شد... می خواهم این را بگویم که اگر آن موقع محسن شریفیان این ریسک و این خطر را نمی کرد، مردم ایران الان «لالایی مختارنامه» را نمی شنیدند... لالایی مختارنامه که الآن یکی از بهترین قطعات شده، حالا دیگر وقتی محرم می شود بدون لالایی مختار نامه انگار یک چیزی کم شده... تقریبا دارد شبیه «ربنای شجریان» در ماه رمضان می شود... اولین صدای زن بود که منتشر می شد... خوب پس یک خرده اعتماد کنید... ما هم به اندازه خودمان می دانیم...  پس من اگر آن زمان این کار را انجام نمی دادم، مردم ایران لالایی مختارنامه را نمی شنیدند... الان هم به من اجازه بدهند، وقت بدهند... من هم از خودشانم... مثل برادرشان می مانم... ما با هم بزرگ شده ایم... از چه می ترسند؟! این قدر سختگیری برای چیست؟ برای کدام آدم؟ از چه جنسی؟ خب کارهایش را بررسی کنید! ببینید چه کار کرد... چه کار نکرد؟! و این نکته ی مهمی است که اگر دولت به آن توجه کند فکر کنم خودش بیشتر می برد... 

ـ به عنوان آخرین سوال؛ به نظر شما موسیقی و دین با هم چه ارتباطی دارند؟ در موازات همند یا تقابل و مخالفت؟ 

ببینید موسیقی با هیچ کس در تقابل نبوده و نیست. موسیقی به همه کمک کرده.  به دین هم کمک کرده. دین نمی تواند بدون موسیقی جلو برود، حالا هر دینی را که می خواهید نگاه کنید... شما بروید سمت کلیسا و مسیحیت؛ آوازهای ارتودکس ها و موسیقی کلیسایی یا از این طرف اسلام را نگاه کنید؛ بودایی ها رو نگاه کنید... اسلام و اذان را ببینید... اگر صوت خوش بلال نبود چه اتفاقی می افتاد؟ صوت خوشی که برای قرآن خواندن تاکید می شود برای چیست؟ موسیقی مذهبی که در ایام محرم و صفر در مناطق مختلف اجرا می شود و...  اینطوری نیست که مخالف هم باشند و معتقد هم نیستم که هر نوع موسیقی می تواند خوب باشد... هر چیزی به اندازه خودش می تواند کمک کند. موسیقی جزئی از زندگی انسان است... چرا بد باشد؟ موسیقی بد نیست بلکه آدما هستند که بدند. 

ـ پس به نظر شما موسیقی کمک کننده به دین است؟ 

مگر ما هنر دینی نداریم! 

ـ ولی مخالفین شما همیشه بحث دین و اسلام و وا اسلاما سر می دهند؛ حتی در خانواده ها... 

حالا مخالفین ما که بعضی وقت ها برای همه چیز وامصیبتا سر می دهند؛ موسیقی تنها نیست که.  اگر واقعا مشکلشان فقط موسیقی است، ما اصلا موسیقی را می گذاریم کنار و تعطیل می کنیم به نفع جامعه ی ایران؛ اما مشکل واقعا این نیست... آن ها هم باید باشند. آن ها هم بالاخره کارشان است... کار من موسیقی است و آن ها هم کارشان چیز دیگری. ایرادی هم ندارد... باید کنار هم باشیم... مکمل هم.

ـ از وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارم.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر