پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۳۱۲۷۵
چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۴:۴۳

فکرشهر: در این میان فیلم‌هایی هم در جشنواره امسال حضور دارند که با یک سوال پایه‌ای‌تر مواجه‌اند: چرا این فیلم‌ها اصلا ساخته می‌شوند؟ فیلم‌هایی که نه در جشنواره توفیقی از سوی مخاطبان و منتقدان پیدا می‌کنند و نه در اکران عمومی احتمالا با اقبالی مواجه می‌شوند. فیلم‌هایی که در پایان هر سال در ردیف‌های انتهایی جدول فروش قرار می‌گیرند.

به گزارش فکرشهر، روزنامه ابتکار نوشت: «با نزدیک شدن به اتمام جشنواره فیلم فجر سوالی ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده است: واقعا چه متر و معیار و رویکردی برای انتخاب فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره در نظر گرفته شده است؟ از کیفیت پایین برخی از فیلم‌های انتخابی که بگذریم توجیه حضور برخی فیلم‌ها مثل «گشت ارشاد۲» سعید سهیلی در بخش مسابقه جشنواره جای سوال است. فیلمی که دقیقا طبق قواعد فروش و سینمای بدنه ساخته شده است و مدتی دیگر در اکران عمومی به صورت گسترده دیده خواهد شد، چرا باید در بخش مسابقه جشنواره فجر حضور داشته باشد؟ آن هم در حالی که برخی از فیلمسازان مستعد مثل شهرام مکری و کریم لک‌زاده که در فیلم‌هایشان پیشنهادهای جدیدی در بیان و اندیشه سینمایی دارند، به جشنواره راهی پیدا نکردند. آیا یک جشنواره محل بحث و نظر درباره این نوع فیلم‌ها و احیانا کشف رویکردهای جدید نیست؟ آنچه مسلم است یک جشنواره سینمایی، تنها محلی برای رقابت تعدادی فیلم نیست. جشنواره‌ها بیش از هر چیز محلی برای کشف و به بحث گذاشتن رویکردهای جدید در نگاه به سینما و معرفی فیلمسازانی‌اند که گهگاه از دل همین جشنواره‌ها شناخته می‌شوند. همه جشنواره‌های دنیا برای فیلم‌های مطرح سینمای بدنه نیز در بخش‌های جنبی نمایش‌هایی در نظر می‌گیرند ولی جای این فیلم‌ها در بخش مسابقه نیست. فیلم‌هایی که گاهی در ردیف بهترین فیلم‌های یک سال سینمایی نیز قرار می‌گیرند. سعید سهیلی در جشنواره سال ۹۱ با گشت ارشاد در جشنواره حضور داشت؛ فیلمی که در اکران کوتاه‌مدتش بسیار موفق بود ولی از پرده پایین کشیده شد. حالا سهیلی در گشت ۲ به سراغ سه قهرمان اصلی همان فیلم رفته است. گشت ۲ به معنای واقعی کلمه یک ملغمه است. فیلمی که با توسل به موقعیت‌های سطحی و مبتذل می‌خواهد از مخاطبش خنده بگیرد، همزمان شعارهای اخلاقی بدهد و در نهایت ژست یک فیلم معترض خشمگین با کنایه‌های سیاسی را بگیرد. فیلمی که می‌خواهد بر موج اتفاق‌های روز در ساز و کاری شبیه به فیلم قبلی سوار شود تا احتمالا موفقیت فیلم قبلی را این بار در ابعادی گسترده‌تر تکرار کند.

«زیر سقف دودی» و تکرار مکررات

سوالی که در بند اول این نوشته مطرح شد برای فیلم «زیر یک سقف دودی» آخرین ساخته پوران درخشنده نیز مطرح است. البته زیر سقف دودی آنچنان فیلم بدی نیست ولی فیلمی است که با معیارهای ارتباط با مخاطبان انبوه ساخته شده است و جایگاه واقعی‌اش را در اکران عمومی و ارتباط با مخاطبان پیدا می‌کند. مسئله‌ای که خود درخشنده به عنوان فیلمسازی با حساسیت‌های اجتماعی به آن نظر دارد. درخشنده در هر فیلمش به سراغ یک معضل اجتماعی می‌رود. او در فیلم جدیدش با تمرکز بر زندگی یک زن خانه دار تیپیک به سراغ طلاق عاطفی رفته است. درخشنده اینجا هم در نقش یک مصلح اجتماعی ظاهر می‌شود. داستان زنی میانسال به نام شیرین با بازی مریلا زارعی که متوجه می‌شود نه همسرش و نه پسرش مدت‌هاست که او را نمی‌بینند. زنی که فراموش شده و به افسردگی مبتلا شده است. دو سال پیش مرتضی فرشباف در «بهمن» به سراغ ایده‌ای مشابه رفت و فیلمی قابل توجه ارائه داد اما در فیلم درخشنده همه چیز در سطحی‌ترین امکان رخ می‌دهد. فیلمساز همچون ساخته‌های پیشینش روایت و موقعیت‌های دراماتیک را به نفع شعارها و پیام‌های اجتماعی‌اش ساده‌سازی می‌کند. در هیس!... اگر شخصیت وکیل وظیفه سخنوری در باب پیام‌های و شعارهای آموزنده اجتماعی را به عهده داشت، در این فیلم این مسئولیت بر دوش شخصیت مشاور با بازی آزیتا حاجیان محول شده است. درخشنده میزانسن و روایتش را فدای همین مصلحت‌اندیشی‌های اخلاقی صریح می‌کند و جایی برای مکاشفه باقی نمی‌گذارد. «زیر سقف دودی» با وجود آن که از قاب‌های چشم‌نواز مسعود سلامی و از تدوین نرم و روان هایده صفی یاری بهره می‌جوید در کارگردانی و خلق موقعیت‌های ویژه به علت پرداخت سطحی فیلمنامه ناتوان است. از فیلم‌های درخشنده نه شخصیت‌ها و هویتشان بلکه نشانه‌ها و پیام‌های فیلمساز به یاد می‌ماند و این‌ها چیزهایی نیستند که در ذهن مخاطب به تاثیرگذاری بینجامد.

داستان‌های بی‌مایه و هزینه‌های هدر رفته

در این میان فیلم‌هایی هم در جشنواره امسال حضور دارند که با یک سوال پایه‌ای‌تر مواجه‌اند: چرا این فیلم‌ها اصلا ساخته می‌شوند؟ فیلم‌هایی که نه در جشنواره توفیقی از سوی مخاطبان و منتقدان پیدا می‌کنند و نه در اکران عمومی احتمالا با اقبالی مواجه می‌شوند. فیلم‌هایی که در پایان هر سال در ردیف‌های انتهایی جدول فروش قرار می‌گیرند. «رهایی از بهشت» انیمیشن شش میلیارد تومانی علی نوری‌ اسکویی از جمله این فیلم‌هاست. فیلمی که از لحاظ تکنیکی ما را به آینده انیمیشن ایران امیدوار می‌کند ولی عمیقا فیلم بی‌مایه‌ای است. فیلمنامه شعاری و سطحی با نریشنی که از همان ابتدا روی اعصاب مخاطب است. اصلا مشخص نیست بر اساس چه پتانسیل‌های چنین ایده‌ای تبدیل به یک انیمیشن پر زحمت شده است. انیمیشنی که هم از همراهی مخاطبان کودک و نوجوان ناتوان است و هم فاقد جذابیت های لازم برای مخاطبان گروه‌های سنی دیگر است. فیلمی که برای ساخت آن زحمتی چهار ساله کشیده شده است ولی در حد یک تجربه به عمل نیامده متوقف می‌شود.

فیلم دیگری که در همین راستا می‌توان از آن نام برد «اشنوگل» ساخته علی سلیمانی سرندی و هادی حاجتمند است. درباره این فیلم به واقع هیچ چیز نمی‌توان گفت. یک هزینه هدر رفته برای ساخت یک فیلم با محوریت غواصان شهید که از پس پرداخت هیچ لحظه و شخصیتی برنمی‌آید. فیلم از همان دقایق اولیه با مونتاژ بد و بازی‌های مضحک و کارگردانی آماتوری تیر خلاص را بر پیکره خود می‌زند.

«ترومای سرخ»؛ تجربه گرای موفق

اسماعیل میهن‌دوست در «ترومای سرخ» دست به یک ریسک بزرگ زده است. میهن‌دوست ما را با شخصیت اصلی زنش در طول یک سفر درون‌شهری همراه می‌کند. بخش زیادی از اطلاعات فیلم نیز از طریق مکالمات تلفنی، مکالمات تصویری و پیام‌های متنی که فیلمساز با دقت و حوصله همه آنها را نشان می‌هد، منتقل می‌شود. هیچ‌کدام از شخصیت‌های اصلی زندگی زن را در طول فیلم نمی‌بینیم و فقط صدای آنها را می‌شنویم. درک ترومای سرخ و روابط و اتفاق‌هایش نیازی به تمرکز و توجه همه‌جانبه مخاطب باحوصله دارد. در واقع ارتباط مخاطب با این فیلم بسته به همراه شدن یا نشدنش با انتخاب‌های ساختاری خاص و ایده‌های روایی فیلمساز دارد. به همین دلیل فیلم مخاطبان زیادی را آزار می‌دهد و کلافه می‌کند. به نظر می‌رسد که میهن‌دوست در ترومای سرخ آن قدر جذب ایده‌های ساختاری فیلم شده است که از توجه به برخی جزئیات مثل کشش داستان برای مخاطب، نحوه درست تقسیم اطلاعات غافل شده است. فیلمی با این ساختار و یک شخصیت مرکزی بخش زیادی از کشش و جذابیتش به دوش بازیگر اصلی قرار می‌گیرد و پریوش نظریه چه از نظر شکل و شمایل و چه از نظر اجرا در قالب شخصیت نگار موفق به همراهی مخاطب نمی‌شود. سردرگمی‌ای که او در شخصیت و کنش‌هایش دارد مخاطب را نیز بی‌حوصله می‌کند. همچنین در فیلمی که بخش زیادی از تجربه ما از طریق صدا شکل می‌گیرد، بهتر بود فیلمساز با وسواس بیشتری روی صدای فیلم کار کند تا این میزان بدفهمی مکالمات وجود نداشته باشد. با همه این تفاسیر این فیلم شخصی میهن‌دوست از بسیاری فیلم‌های اجتماعی مدعی جشنواره امسال با همه نقایص‌اش در مرتبه بالاتری قرار می‌گیرد.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر