فکرشهر: «فضای سیاسی ایران به شدت از اخلاق فاصله گرفته است. تمام جریانهای سیاسی ایران حاضر هستند برای رسیدن به قدرت از تمام واقعیتهای موجود بگذرند تا یک کرسی از کرسیهای قدرت را به دست بگیرند.»
به گزارش فکرشهر، مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: «محمدرضا باهنر یکی از زعمای اصولگرایان اخیرا در یکی از سخنرانیهای خود به ظلمهایی که جریانهای سیاسی به هاشمی رفسنجانی کرده بودند، اشاره کرد و گفت: «به تازگی داستان پذیرش قطعنامه را شنیدیم که ایشان چه ایثار و از خود گذشتگیای کردند و چه پیشنهادی به حضرت امام خمینی (ره) دادند اما تا پیش از روشن شدن این موضوع همواره میگفتند که او قطعنامه را تحمیل کرده و امام را مجبور به نوشیدن جام زهر کرده است. بسیار است مسائلی از این دست که امروز توان افشا شدن ندارد. خوب است که حالا از قول حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری شنیدیم که هاشمی همان زمان به امام گفته بود: قطعنامه را من میپذیرم؛ چرا که به نفع کشور است و بعدا مرا محاکمه و اعدام کنید. برای انقلاب خیلیها حاضر بودند شهید شوند اما هر کسی حاضر نیست تا به خاطر انقلاب و نظام بدنام شود. هاشمی این روحیه را داشت.»
این صحبتهای آقای باهنر در مورد هاشمی و ظلمی که به او رفته، قابل تقدیر است. اما نکتهای که در این میان جالب توجه است این که این درخواست هاشمی از امام مسئلهای است که در سالهای گذشته بارها به آن اشاره شده است. خود آیتالله در گفتوگویی درست زمانی که در اوج حملات سیاسی جریان اصولگرا قرار داشت، به این ماجرا اشاره کرد. هاشمی ماجرا را این گونه روایت کرده بود: «به امام گفتم اگر برای شما اعلام آتشبس سخت است این مشکل را من حل میکنم. من جانشین شما هستم و حق امضاء در این مسائل دارم. من میروم و میپذیرم. ممکن است جنابعالی بعد بلافاصله بگویید که او تخلف کرده و باید از من به عنوان فرماندهی کل قوا اجازه میگرفت. شما آن موقع میتوانید مرا محاکمه کنید. فدا کردن یک نفر بهتر از این همه مشکلاتی است که پیش آید. ایشان نگاه مهربانانهای کردند و گفتند: نه، این خوب نیست. خودشان پیشنهادی دادند که ما از آن پیشنهاد بیشتر متاثر شدیم و آن را قبول نکردیم و گفتیم که این درست نیست.»
نه تنها هاشمی بلکه بسیاری از بزرگان و حتی فرماندهان جنگ نیز به این سخنان هاشمی در سالهای پیش اشاره کرده بودند. جالب است منی که وقتی جنگ به پایان رسید تنها ۳ سال داشتم از این ماجرا باخبر بودم اما آقای باهنر که در آن زمان نماینده مجلس سوم بوده، از این معنا بی خبر بوده است!
به نظر میرسد داستان چیز دیگری است. روایت باهنر از خودگذشتگی هاشمی بعد از درگذشت آیتالله نشان میدهد که جریانها به خاطر منافع سیاسی حاضر هستند، چشمهای خود را بر واقعیتها ببندند. هاشمی تا زنده بود تمام هجمهها به سوی او روانه بود؛ آن هم از سوی کسانی که این روزها از هاشمی قدیس ساختهاند.
فضای سیاسی ایران به شدت از اخلاق فاصله گرفته است. تمام جریانهای سیاسی ایران حاضر هستند برای رسیدن به قدرت از تمام واقعیتهای موجود بگذرند تا یک کرسی از کرسیهای قدرت را به دست بگیرند.
به جرات میتوان گفت در سپهر سیاست ایران، اخلاق قربانی قدرت شده است. زندگی سیاسی هاشمی به خوبی حکایت از این معنا دارد. تمام مخالفین آیتالله از راستگرایان تا صداوسیما که حاضر نبودند حتی یک دقیقه از هاشمی حمایت کنند بعد از درگذشت او سنگ تمام گذاشتند گویی نه خانی آمده است و نه خانی رفته است.
بسیاری از سیاستمداران ایرانی در سخنان خود از اخلاق میگویند و خدا را منادی آن میدانند یا حتی خود را معلم اخلاق مینامند اما وقتی به عمل میرسند، خود بیاخلاقترین سیاستمدارها میشوند.»