جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
در دیدار با هیات تحریریه فکرشهر به مناسبت روز خبرنگار مطرح شد؛
فکرشهر: ببینید کشور ما به عنوان یک کشور در حال توسعه که یک الگوی جدید از حکومت مردم سالار را تجربه می کند، در همه عرصه ها به ویژه عرصه مطبوعات هنوز به یک الگوی ایده آل متناسب با فرهنگ غنی اسلامی دست نیافته و تصمیمات و برخوردهای سلیقه ای و نیز...
کد خبر: ۳۶۳۵۸
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۳

فکرشهر: معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی اداره کل دامپزشکی استان بوشهر، به مناسبت روز خبرنگار در دفتر نشریه «فکرشهر» حضور یافت و با این که وی، دامپزشکی خوانده، اما گفت و گوی ما چنان جالب پیش رفت که آن را به یک مصاحبه تخصصی تبدیل کرد؛ گفت و گویی که شاید خواندنش برای دیگران نیز خالی از لطف نباشد؛ خصوصا جوانان، خبرنگاران و فعالان دانشجویی، سیاسی و مدنی.

محمدحسن رهنما، از خاطرات فعالیت های خود در نشریات دانشجویی گفت و با تبریک روز خبرنگار اظهارداشت: آرزومندم که فضای اجتماعی به سمتی رود که ارزش واقعی کار خبرنگاران برای تک تک افراد جامعه ملموس شود و جایگاه اصلی شان در اجتماع مبرهن شود. دلم می خواست فراغتی دست دهد تا در فرصتی مناسب دیداری داشته باشیم و به عنوان یک شهروند که ارزش واقعی این جایگاه را به خوبی می داند و مشقات آن را از نزدیک لمس و درک کرده، این روز را به شما تبریک گویم؛ البته با وجود این که زمان زیادی از روز قلم گذشته ولی لازم می دانم این مناسبت را هم به شما و همکارانتان در نشریه وزین فکرشهر بدلیل قلم روان و فکر خلاقتان تبریک بگویم.

ـ آقای دکتر، شما فرمودید که عرصه ی خبرنگاری را از نزدیک لمس کرده اید؟ کی و کجا؟

در دوران نوجوانی، در فضاهای انتخاباتی سال های 75، 76 و  پس از آن حضور داشتم و از همان زمان، با فضاهای سیاسی - اجتماعی آشنا شدم. اگر خاطرتان باشد در همان سال ها، دولت هفتم با دادن آزادی بیشتر به مطبوعات و با شعار دانستن حق مردم است موجبات رونق رسانه های گروهی به خصوص مطبوعات و نتیجتا اقبال عمومی به مطالعه و کسب خبر شده بود. یادم هست تنها در حوزه ی نشریات دانشجویی تعداد این نشریات از کمتر از 70 نشریه در سال 76 به بیش از 4000 نشریه در سال 84 در دانشگاه ها رسیده بود. من هم در همان فضا در مسیری قرار گرفتم که مطالعه و به دست آوردن اطلاعات و روزنامه خوانی از موضوعات مورد علاقه ام شد. پیرو این علاقمندی، در دانشگاه هم فعالیتم ادامه پیدا کرد. شروع فعالیت های دانشجویی من با حضورم در بسیج دانشجوی و فعالیت در آن مجموعه شروع شد و بعد وارد تشکل های دیگر دانشگاه شدم.
ما یک گروه 7 نفره از دوستان بودیم که تقریبا فعالیت های دانشجویی را همراه هم و همزمان در دانشگاه شروع کردیم، با وجودی که رشته ی تحصیلی من دامپزشکی است ولی به دلیل علاقه ی شخصی، کنجکاوی و انرژی جوانی اقدام به فعالیت در تشکل های دانشجویی کردم. تشکیلات بسیج یک تشکیلات منسجم و فراگیرتری بود، ولی تشکل های دانشجویی نوپا بودند و به ما این امکان را می دادند که مستقل تر و با آزادی عمل بیشتری فعالیت کنیم و در این تشکل ها منعی در رویکرد انتقادی ما به دانشگاه، عملکرد مسوولین دانشگاه، وضعیت اجتماعی آن روز، انتقاد از عملکرد مسئولین کشوری و حتی رییس جمهور در آن روزها وجود نداشت.
بعد از مدتی به عنوان دبیر اجتماعی یکی از نشریات دانشجویی شروع به فعالیت کردم و چندی بعد از آن به عنوان معاون سیاسی تشکل انتخاب شدم. پس از آن دبیر همان تشکل دانشجویی شدم و در همان سال که من دبیر تشکل بودم، 11 شماره از 4 نشریه ی دانشجویی متفاوت منتشر کردیم. 3 شماره نشریه ی سیاسی، 4 شماره ادبی ـ فرهنگی، 2 شماره نشریه علمی و 2 شماره هم نشریه ی زبان ترکی که منتشر شد؛ به اضافه ی ویژه نامه های نوروزی و مناسبتی.

ـ جالب است. اتفاقا من هم در نشریات دانشجویی کار کرده ام ولی بارها با ما برخورد شد و تهدید و کمیته انضباطی و...؛ حتی همین الان هم برخی تذکرات و برخوردها با نشریات صورت می گیرد که البته کم هم نیست و خود ما در مجموعه «فکرشهر» بارها آن را تجربه کرده ایم. با شما برخورد نمی شد؟ توبیخ شوید، یا معلق یا حتی ستاره دار؟

نه. خوشبختانه ما با یک رویکرد اعتدالی فعالیت ها را پیش می بردیم. شاید الآن بعضی فعالیت ها با نام اعتدالی گفته شوند ولی آن زمان رویکرد تیمی ما نگاه واقع بینانه و  منصفانه به  مسایل بود نه این که یک طرفه به قاضی برویم و سعی کنیم با تندروی کارها را به سرانجام برسانی هدف ما بیشتر فرهنگ سازی در موضوعات مختلف بود.
می خواستیم روندهای غلط را با رویکردی مسالمت آمیز اصلاح کنیم که کسی آسیب نبیند، چون می دانستیم این دانشجو، جوانی است که با هزاران آرزو از طرف خانواده اش برای ادامه تحصیل به آن دانشگاه آمده و خیلی امید و آرزو پشت این حضور است و به همین دلیل به عنوان لیدر و سرگروه سعی می کردیم در تمام فعالیت ها این نکته را در نظر داشته باشیم که آسیبی به خود و مجموعه دوستان همراهمان وارد نشود و آینده آن جوانان تحت تاثیر فعالیت های دوران دانشجویی قرار نگیرد.
همین باعث می شد که ما خیلی با احتیاط قدم برداریم و در آن سن و سال و روحیه ی دانشجوی که جسارت و بی پروایی جز لاینفک آن است، در برخی مواقع کار بسیار سخت می شد و مجبور بودیم به شکلی کار کنیم که آینده ی آن گروه و تشکل به خطر نیفتد و همین باعث شده بود دست به عصا پیش برویم و مطالب را چندین بار ویرایش کرده و حتی سعی کنیم جملات و حرف هایمان را به گونه ای بزنیم که حتی المقدور مشکلی ایجاد نشود.

ـ شاید دهه ای که شما فعالیت می کردید، فشارها و برخورد ها کم تر بوده؟

دوره ی فعالیت دانشجویی ما به دلیل طولانی بودن دوره دکترا با مسئولیت دو رییس جمهور همراه بود؛ بخشی در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و بخش کم تری هم در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد. از سال 80 که وارد دانشگاه شدم تا فارغ التحصیلی و حتی بعد از آن. چون من 6 سال درس خواندم و ارتباطم با دانشگاه را تا دو سال بعد از فارغ التحصیلی حفظ کردم و دلیل آن 2 سال اضافه هم این بود که تیم ما شامل دانشجویان ورودی سال های بعد هم می شد که بعد از فارغ التحصیلی من همچنان در دانشگاه حضور داشتند و من سعی می کردم ارتباطم را حفظ کنم و به بهانه های مختلف به دیدن آن ها در دانشگاه رفته و حال و هوای دانشجویی را در خودم حفظ می کردم.

ـ واقعا در آن مدت هیچ کس از شما شکایتی نکرد؟

بارها پیش آمد که مسوولین دانشگاه، حراست دانشگاه و حتی ریاست دانشگاه از ما رنجیده شدند، هر چند من هیچ وقت از آن ها به دل نگرفتم چرا که آن ها هم در راستای وظایف خود عمل می کردند؛ بارها می شد که شاید ما با انجام برخی فعالیت ها  خطوطی را در دانشگاه جابه جا می کردیم و این باعث ناراحتی می شد؛ ولی ما دیده نشدن ها، پشت در ماندن ها و حتی برخی مواقع مورد توهین قرار گرفتن از طرف افراد مختلف را تحمل می کردیم.

ـ پشت در نشستن ها؟ برای تذکر؟

به دلایل مختلف. مثلا فقط در یک مورد برای گرفتن یک  مجوز یک ماه تمام، هر روز، به مدت دو ساعت پشت در اتاق رییس دانشگاه می نشستم و ایشان به بهانه های مختلف حاضر نبود با من دیدار کند؛ تا بعد از یک ماه، بالاخره 5 دقیقه وقت گرفتم؛ البته ایشان انسان خوش قلبی بود ولی بسیار لجباز و البته دیدگاهشان به شکلی بود که کلا با فعالیت های دانشجویی میانه ی خوبی نداشتند؛ دیدشان این بود که دانشگاه فقط محل درس خواندن است نه فعالیت های دانشجویی و افرادی مثل من فقط دردسر هستند و حرف هایی را می زنند و کارهایی را می کنند که نباید بکنند.

ـ خب؛ بعد مجوز را دادند؟

ایشان 5 دقیقه وقت دادند که زود حرفت را بزن و برو؛ ولی من در این یک ماهی که پشت در اتاق می نشستم، سعی کرده بودم ایشان را سنجیده و حلاجی کنم و روی تک تک کلماتی که می خواستم بگویم واقعا فکر کرده بودم و نتیجه ی این فکر کردن ها این شد که به جای 5 دقیقه، یک ساعت و نیم در خدمت آقای دکتر بودم آن هم به اصرار خود ایشان؛ با این که در ابتدا گفته بودند که جلسه ای دارند و باید 5 دقیقه ای درخواستم را بگویم. آن جلسه اثرات خیلی خوبی داشت و ما هم مجوزمان را گرفتیم و فعالیت را شروع کردیم.
البته باید بگویم که به هیچ وجه کار آسانی نبود؛ هر چند ممکن است الان به عنوان یک خاطره شیرین باشد ولی آن روز که من کم سن و سال بودم و در اوج جوانی و غرور و برای هر جوانی غرورش از همه چیز مهم تراست، یک ماه تمام نادیده گرفته شدن، خیلی سخت بود ولی بالاخره موفق شدم و به خواسته ام رسیدم.

ـ از برخوردها نگفتید؟ واقعا هیچ برخوردی با شما نشد؟

ما سعی می کردیم احترام مسئولان دانشگاه را حفظ کنیم و در عین حال کارمان را هم انجام دهیم؛ در هیچ یک از متن هایی که می نوشتیم افراط یا تفریط و یا توهینی دیده نمی شد؛ انتقاد بود ولی تمام سعی خود را می کردیم که خطوط را نگه داریم و در واقع سوء مدیریت ها را می گفتیم. هر چند مواردی هم بود؛ مثلا درباره حذف ترم شدن تعدادی از دانشجویان متنی را در یکی از نشریات دانشگاه منتشر کردیم و عملا تمام آن روند تصمیم گیری و مدیریت را زیر سوال بردیم و موضوع را به چالش کشیدیم و البته به خاطر آن من و دوستانم چندین بار به حراست رفتیم و جواب دادیم؛ برای تک تک جملاتی که نوشته بودیم باید جواب پس می دادیم جالب است بدانید دوست عزیز من که مدیر مسئول نشریه هم بود مجبور شد برای یک علامت تعجب که پایان یک جمله درج کرده بودیم، بارها توضیح بدهد که این علامت چه معنایی دارد و این که برای تاکید است یا تعجب و...؛ برای تک تک واژگان و جملات جواب پس دادیم و تا مدت ها حجمه و فضای سنگینی بر تشکل ما حاکم بود، ولی خدا را شکر به سلامت خارج شدیم و حتی انتشار نشریه هم متوقف نشد.

ـ خیلی هم خوب. ولی آقای دکتر می خواهم بدانم با این نوع فعالیت و روند اعتدالی، تاثیرگذار هم بودید؟

در سطح خودمان بله. با این که نشریات ما دانشجویی بود، ولی خیلی وقت ها این نشریات روی برخی دکه های سطح شهر هم عرضه می شد و خواننده داشت. ولی بیشترین تاثیرمان در همان مقطع زمانی در دانشگاه بود و ما موفق شدیم اعضای تشکلمان را در مدتی کوتاه به سه برابر افزایش دهیم؛ رفتار برخی مسوولین دانشگاه اصلاح شد و حتی برخی مشکلاتی که از لحاظ امکانات در دانشگاه وجود داشت بر طرف گردید. در بحث ارتقا فرهنگ فعالیت دانشجویی و حضور موثر دانشجویان در فعالیت های اجتماعی و آمادگی آنان برای حضور در عرصه های مختلف اجتماعی هم  موثر بودیم. برای خود من تجربیات آن دوران واقعا همچون گنجینه ای گران بهاست، چون من در دانشگاه فقط درس نخواندم بلکه زندگی کردن و نحوه ی ارتباط و تاثیر در اجتماع را آموختم و آن تجربیات باعث شده که من هرگز نتوانم نسبت به مسائل اطرافم بی تفاوت باشم.

ـ مخاطب هم داشتید؟ دانشجویان از نشریات شما استقبال می کردند؟

در خصوص تاثیر فعالیت های ما در فضای دانشگاه و دانشجوها از طریق آموزش و اطلاع رسانی به واسطه انتشار نشریات و استقبال دانشجویان، باید بگویم که اگر برای مثال، جمعیت دانشگاه 5 هزار نفر باشد و شما 500 شماره فروش داشته باشید می توانید بگویید نشریه موفقی داشته اید؛ این نوع برداشت و نتیجه گیری را در سمینارها و کارگاه های آموزشی که برای آموزش مقاله نویسی و صفحه آرایی و... می رفتیم، عنوان می کردند. بعضی وقت ها نشریات رایگان توزیع می شوند و شما نمی توانید معیاری برای سنجش داشته باشید، ولی وقتی بهایی پرداخت شود و شما  بتوانید در یک جمعیت 5 هزار نفری، 500 نسخه از نشریه را بفروشید، یعنی یک نشریه پرتیراژ دانشجویی دارید و ما 1000 تا 1500 نشریه را به راحتی می فروختیم در حالی که چندین نشریه هم داشتیم. 

ـ آموزش خبرنویسی و روزنامه نگاری هم دیده بودید؟

بله. ما زمانی وارد دانشگاه شدیم که کار خبرنگاری و نشریه و فعالیت دانشجویی کار ارزشمندی بود و جامعه هم آن را می خواست؛ سیستم به گونه ای طراحی شده بود که دانشجویان را افراد با سوادی در امر خبر و رسانه بار بیاورد؛ ما دوره های مختلفی را به واسطه فعالیت در تشکل ها در دانشگاه گذراندیم، از دوره های سیاسی و علم سیاست تا خبر نویسی و گزارش نویسی، ویراستاری و...؛ عملا ما در همان دوران دانشجویی توانستیم با چارچوب خبرنویسی و روزنامه نگاری آشنا شویم.

ـ الآن هم می نویسید؟

آلان شاید بشود گفت که  نه... مقداری بین فضای دانشجویی و زندگی روزمره فاصله افتاده اما من همیشه مترصد این هستم که بتوانم دوباره و دوباره نوشتن را دنبال کنم و حداقل برای دل خودم بنویسم و این کار را گه گاهی در منزل انجام می دهم، هر چند هیچ یک از مقالات و یا تحلیل هایی که نوشته ام به نشریه ای جهت چاپ و انتشار ارائه نکرده ام؛ البته به جز فضاهای انتخاباتی که مطالبی را نوشته ام ولی من این موضوعات را کار نشریه نمی دانم.

ـ به نظر شما نقش خبرنگاران در جامعه چیست؟

موفقیت هر جامعه، در گرو داشتن اطلاعات گسترده در حوزه های مختلف آن جامعه است و با اطلاعات می توان تصمیمات بهتری گرفت؛ و هر چه این اطلاعات سریع تر و کامل تر به دست مخاطب برسد، موفقیت ها بیش تر و نزدیک تر است و رابط و انتقال دهنده این اطلاعات، خبرنگاران هستند. در طول تاریخ زندگی بشر همه ی انقلاب ها، اصلاحات و در کل هر تغییر و تحولی به واسطه حضور و نقش موثر نویسندگان، روشنفکران و اصحاب رسانه رخ داده است.

ـ شما ویژگی های اصلی خبرنگاری را چه می دانید؟

سرعت، دقت و صحت، سه رکن اصلی خبرنگاری است.

ـ این سه عنصر در نشریات کنونی رعایت می شود؟ 

ببینید کشور ما به عنوان یک کشور در حال توسعه که یک الگوی جدید از حکومت مردم سالار را تجربه می کند، در همه عرصه ها به ویژه عرصه مطبوعات هنوز به یک الگوی ایده آل متناسب با فرهنگ غنی اسلامی دست نیافته و تصمیمات و برخوردهای سلیقه ای و نیز افراط و تفریط ها به خصوص در عرصه مطبوعات باعث متاثر شدن فضای رسانه ای شده و به علاوه به دلیل این که جایگاه اصلی خبرنگاری به خوبی تبین نشده، خبرنگاران خیلی جاها مجبورند خودسانسوری کنند و حتی این مساله که نگه داشتن یک خبر یا منتشر نکردن آن می تواند جرم محسوب شود، عینیت نیافته و ما می بینیم که شاید به دلیل یک سری مصالح خیلی از اخبار انتشار پیدا نمی کند و این باعث می شود که مخاطب برای به دست آوردن اطلاعات مورد نظر دست به دامان منابع خبری خارجی شود که گاها ممکن است با شیطنت و سوء استفاده آن ها همراه باشد. چند روز پیش خیلی خوشحال شدم وقتی جناب روحانی عنوان کردند که «دسترسی آسان به اطلاعات، حق مردم است»؛ وقتی که رییس جمهور یک کشور، این موضوع را به عنوان حق و مطالبه ی مردم در مراسم تنفیذ یا تحلیفش عنوان می کند، این نشان می دهد که اولا این مطلب به درستی رعایت نمی شود و ثانیا این قدر مهم است که در چنین جایگاه و سخنرانی از آن یاد می شود. در واقع از نظر من دکتر روحانی در مراسم تنفیذ دولت دوازدهم شعار دولت هفتم را بازخوانی کرد و به زبان ساده تر ایشان شعار «دانستن حق مردم است»  را تکرار کرد. اگر از این زاویه به نشریات نگاه کنیم، می توان گفت که واقعا این چارچوب ها شاید رعایت نشود؛ البته این بستگی به شخصی که نشریه را هدایت می کند، نیز دارد؛ برخی از اشخاص بی پرواتر و جسورتر هستند و مصلحت جامعه را بر منافع شخصی خود ارجحیت داده و حاضرند هزینه ی بیشتری را برای کاری که دوست دارند انجام دهند، تقبل کنند و برخی هم شاید محافظه کارتر باشند. و یا در مواقعی ممکن است به خاطر منافع شخصی، حزبی و یا گروهی، برخی مطالب کوچک و کم اهمیت را بزرگ و مهم جلوه داده و در مقابل اخبار مسائل مهم را با پردازش بی اهمیت و کوچک جلوه دهند و این باعث شود که هدف های نشریه تغییر کند؛ آن هم با توجه به فکری که پشت آن نشریه است، یکی قصد دارد با اطلاع رسانی به ارتقا و رشد همه جانبه جامعه خود پرداخته و حق مطلب را ادا کند و دیگری توجه بیشتری به المان های اقتصادی و استفاده از قدرت نفوذ برای دسترسی به اهداف مد نظر خود دارد، همین تفسیرها، اخبار و حتی عناوین نشریه را متفاوت می کند.
مهم ترین علت این موضوع هم شاید مشخص نشدن ارزش خبرنگار، هویت کار خبرنگاری  و جایگاه و امنیت شغلی خبرنگاران باشد؛ هر چند این مساله در بسیاری از نقاط جهان حل شده، ولی در کشور ما هنوز جا دارد که روی آن کار شود و با رویکردی که دولت دوازدهم دارد، شاید این جایگاه مستحکم تر شود.

ـ سپاسگزارم آقای دکتر. اگر نکته ی خاصی مد نظرتان است، انتقاد یا پیشنهادی برای بهبود کار ما دارید، لطفا بفرمایید.

به نظر من در این زمان، با توجه به فضای مجازی و دسترسی آسان تر مردم به اطلاعات، هویت خبر و خبرنگار به نوعی کم رنگ شده،  چرا که این روزها هر کسی به راحتی می تواند یک رسانه و یک خبرنگار باشد و اخبار را در قالب های مختلف منتشر کند، ولی همین امر، این سوال را ایجاد می کند که آیا این تمام چیزی است که مخاطب باید دریافت کند؟ در واقع این موضوع مرا به یاد اولین سبک خبری می اندازد، «روزنامه نگاری عینی» که اولین سبک روزنامه نگاری بود و با برداشت از آزادی بیان به این صورت نمود پیدا کرد که خبرنگار عینا همان چیزی را که می دید گزارش می کرد ولی در پروسه ای از زمان این نوع خبررسانی با تحلیل و تحقیق تکمیل شد و بعد فراتر رفت و آینده نگری خبر به آن اضافه شد؛ مثل همین پتروشیمی دشتستان که عوارض زیست محیطی آن هم در خبرها مد نظر قرار می گیرد؛ ولی افراد فعال در فضای مجازی با توجه به این که شاید آموزش لازم را ندیده و یا تجربه ی لازم را نداشته باشند، بر اساس سلیقه ی خود قلم می زنند و همین ممکن است باعث شود که پیدا کردن اصل خبر و واقعیات، کار آسانی نباشد و من فکر می کنم خبرنگاران باید در این فضا خیلی فعالانه تر ابتکار عمل را به دست بگیرند و با به دست اوردن اخبار با  سرعت بالا،  تبحر، تخصص و دانش خود را به مطلب اضافه کنند و به الگویی برای تشخیص سره از ناسره برای مخاطب تبدیل شوند؛ یعنی مخاطب به این نتیجه برسد که این خبرنگار، خبر را با تحقیق، تحلیل، خلاصه و درست به بدست او می رساند. مخاطبان بعد از مدتی هویت خبر و خبرنگار را شناسایی می کنند و احترام و اعتماد آنان به سمت این هویت جلب می شود. 
در کل در خصوص اهمیت کار یک خبرنگار باید به این جمله اشاره کنم که «خبرنگار ممکن است نتواند به مخاطب بگوید که چگونه فکر کند، ولی می تواند بگوید به چه چیزی فکر کند».

نظرات بینندگان
ناشناس
|
-
|
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۲۰
بسیار عالی

سپاسگزارم
محمد
|
-
|
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۲:۵۳
خیلی جالب بود . باید دوباره سخنرانی تنفیذ رو گوش کن  متشکرم برای این مصاحبه و تحلیل
ناصرصالحی
|
-
|
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۳:۵۶
سلام.

جناب دکتر رهنمای عزیز انسان دوست داشتنی و محجوبی است که بنده در مدت کوتاهی زمان انتخابات با ایشان اشناهستم.شاخصه و خصوصیت ایشان بلندی طبعی است که از جبینش پیداست.مسایل را خوب تحلیل میکند ولی باید کسی در کنارش باشد که به عمد مسایل را نقد و گاها رد کند و ساکت تماشا کند که دلایل ایشان برای اثبات تحلیل جامعه متفاوت است.البته شاید انچنان که میگوید نباشد ولی یقینا به چالش کشاندن ایشان در مقام یک همکار فعال اجتماعی و دفاع ایشان میتواند جالب و قابل تامل باشد.

ارزوی سلامتی و عزت برای دکتر رهنمای عزیز دارم
ناشناس
|
-
|
يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۳:۴۵
باتشکر از نشریه فکر و تبریک روز خبرنگار ،لطفا تحلیلهای دیگری از دکتر  رهنما بذارید.ممنون
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر