پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
کد خبر: ۳۷۵۵۱
شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۹

فکرشهر: جامعه‌ای که صرفا لیستی و بدون آگاهی رأی می‌دهد، ممکن است در آینده نزدیک به‌ صورت لیستی، به جناح مقابل ما رأی دهد... چنین رأی‌هایی صرفا آب نیست بلکه آتش هم به‌ همراه خود دارد.

به گزارش فکرشهر، روزنامه آرمان نوشت: «توسعه سیاسی پروژه‌ای بود که رئیس دولت اصلاحات دو دهه قبل مطرح کرد. عمر حاکمیت اصلاح‌طلبان به درازا نکشید و پس از آن در هشت سال دولت احمدی‌نژاد، این پروژه به فراموشی سپرده شد. در پی روی کار آمدن دولت تدبیر و امید دوباره این موضوع مطرح شد اما به اذعان بسیاری از کوشندگان و تحلیلگران سیاسی، دولت‌های یازدهم و دوازدهم نیز توجه چندانی به این موضوع نداشتند. اصلاح‌طلبان نیز در این جهت کوشیدند و در دو انتخابات ۹۴ و ۹۶ بخشی از قدرت خود را باز پس گرفتند اما تعدادی از بزرگان اصلاحات، عملکرد منتخبان این جناح سیاسی را موفق ارزیابی نمی‌کنند؛ چرا که به اذعان این افراد، اکنون اصلاح‌طلبی با دو بحران تهی‌ شدن از ایدئولوژی و پرورش نیافتن نیروی جدید مواجه‌ است.

دراین‌باره دکتر محمدرضا تاجیک، مشاور سابق رئیس دولت اصلاحات، با روزنامه «آرمان» گفت‌وگو کرده است که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید.

- توسعه سیاسی برای این که مانا و پویا باشد به فرهنگ سیاسی توسعه‌یافته نیاز دارد. زمانی که ما فقر فرهنگ سیاسی داریم یا یک فرهنگ سیاسی نابالغ بر جامعه حکمفرماست، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که یک توسعه سیاسی بالغ داشته باشیم و احزابمان فارغ از نام، دارای یک گونه‌‌ای از توسعه سیاسی باشند و تبدیل‌ به محفل یا پاتوق نشوند. همچنین نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم انسان‌هایی که از دموکراسی کثرت‌گرایی صحبت می‌‌کنند، خود دیکتاتور توتالیتر قهاری نباشند.

- بدون فرهنگ سیاسی، جامعه صرفا صورتک توسعه سیاسی را بر چهره می‌‌گذارد. ماسکی خواهد بود که انسان‌ها چهره کریه مستبد توتالیتر خود را در پشت آن مخفی می‌‌کنند. چنین توسعه سیاسی‌ای چندان دوام نمی‌آورد.

- دولت اصلاحات تا حدی در ایجاد یک جامعه با نشاط سیاسی موفق بود اما نتوانست همه دقایق گفتمانی خود را اجرایی کند. عوامل داخلی و خارجی موجب شد که این دفتر تا آخر گشوده، انشای این دفتر تا پایان خوانده و مشق این دفتر تا فرجام نوشته نشود. بنابراین فضایی بود که شکل گرفت و متاسفانه دستی از برون و دستی از درون مانع موفقیت کامل این گفتمان شدند.

- دست بیرونی که نمی‌خواست این گفتمان هژمونیک باقی بماند، کوشید که این گفتمان را خاکستری و کدر کند. دستی از درون نیز، گروه‌های توسعه‌نیافته‌‌ای بودند که فرهنگ سیاسی اصلاح‌طلب و توسعه‌یافته را نداشتند اما نام اصلاح‌طلب را یدک می‌‌کشیدند و گفتمان اصلاح‌طلبی را بر دوش می‌‌کشیدند و شعار توسعه سیاسی را می‌‌دادند و چون خود، کنش‌ها و واکنش‌های توسعه‌یافته سیاسی نداشتند، موجب شدند که گفتمان اصلاح‌طلبی در بسیاری از سطوح، ناکام باقی بماند.

- من دولت روحانی را یک دولت بوروکرات می‌‌دانم که کارکردهایش بیشتر معطوف به زندگی روزمره ما بود. در فضای گفتمانی چنین جریانی، جایی برای توسعه معرفتی، فرهنگی و سیاسی دیده نمی‌شود.

- سرکار آمدن دولت روحانی بی‌تردید تا حدی اقتضای زمان ما بود. اما فراموش نکنیم که در آن تصویر گفتمانی کمپین روحانی، جایی برای توسعه سیاسی، آزادی انسان‌ها، نقد، بلوغ سیاسی، سوژه سیاسی فردی، فعالیت‌های آزادانه و هوشیارانه احزاب وجود داشت اما در فردای کسب قدرت، روحانی تغییر گفتمانی انجام داد و گفتمان دولت به سرعت از فضای سیاسی و فرهنگی عبور و جامه اقتصادی بر تن کرد و صورتکی اقتصادی بر چهره گذاشت. پس نمی‌توان گفت این دولت، اقتضای تاریخی زمان ما بود؛ چرا که مردم ما به یک گفتمان کاملا اقتصاد محور معطوف به زندگی مادی روزمره رأی ندادند. برای همین، نقد‌هایی که اکنون به این جریان و گفتمان وارد می‌شود همان دقایق مغفول مانده‌‌ای است که روحانی، آنها را برجسته کرد تا افکار عمومی را از آن خود بکند. همان‌ها به حاشیه کشیده شده‌اند.

- گفتمانی به نام اعتدال وجود ندارد اما اگر با مسامحه این چارچوب را یک گفتمان فرض کنیم، در این گفتمان، هیچ‌ جایگاهی برای در نظر گرفتن توسعه سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد، حاملان و عامل این گفتمان استعداد توسعه سیاسی را ندارند. بنابراین دولت کنونی به‌ صورت فزاینده‌‌ای تمام توان خود را بر مسائل اقتصادی خواهد گذاشت و از مسائل سیاسی و فرهنگی دور خواهد شد.

- من عملکرد فعلی روحانی را بازگشت به اصل خویش می‌‌دانم. روحانی در انتخابات ۹۶ به قول مولانا از نیستان ببریده شد و در یک فضایی قرار گرفت که چندان با طبیعت خودش همگون نبود. در انتخابات‌های ۹۲ و ۹۶ فضایی ایجاد شد که روحانی لاجرم در دفتر گفتمانی خود، تجدید نظر کرد. اوراقی به آن افزود و آن را رنگین نمود. روحانی بدون این که هیچ‌گاه در جریان اصلاح‌طلبی تعریف شود، متعلق به جریانی بود که عقبه اصولگرایی داشت اما در یک شرایط خاصی، به اقتضایی، شکلی از گفتمان را ارائه کرد که لزوما نمی‌توان گفت او به همه دقایق گفتمانی باور داشت و در واقع، روحانی برای جذب افکار عمومی بازی گفتمانی کرد.

- اساسا گفتمانی به نام اعتدال وجود ندارد که بخواهد اصل یا فرع ماهیت یا هویتی داشته باشد. معذالک روحانی به شخصیت خود برگشته و جای تعجبی نیست. قبلا هم گفتم دوستانی بر‌ اساس تحلیلی که عقلایی می‌‌دانستند بیان کردند که ما سهمی از روحانی نمی‌خواهیم و چک سفید امضا به دولت دادند. آنها هنگامی که دیدند دولت در حال نادیده گرفتن اصلاحات است، به نقد دولت پرداختند.

- در یک سیاست توسعه‌یافته، سخن از حرکت ائتلافی متضمن دولت ائتلافی است. قرار نیست که تا دم پاستور ائتلافی باشد و از دم پاستور به بعد، غیر ائتلافی. کدام منطق و عقلانیت سیاسی چنین حکم می‌‌کند که از حیاط تا بام خانه متعلق به اصلاح‌طلبان و از بام تا ثریا متعلق به دیگران باشد؟

- برخی رودربایستی‌هایی به خرج دادند و بازی‌های تقواگونه‌‌ای راه‌ انداختند اما هنگامی که دیدند حذف آنان اتفاق افتاد، با قلم‌های تیز بیان کردند که سهم ما کجاست؟ چه شد که چند اصلاح‌طلب را نیز به حاشیه راندید؟ این ادبیات، توسعه‌نایافتگی سیاسی را می‌‌رساند. نباید چک سفیدامضایی را به یک نفر داد و با تمام توان و بدون هیچ‌ محاسبه، ملاحظه و عقلانیتی، وارد عرصه سیاسی شد و سپس بعد از حادثه به تخریب پرداخت.

- شرایط کنونی جامعه و اقتصاد ما می‌‌طلبد که دولت در زندگی جامعه ما بیشتر ورود داشته باشد و اکنون مطالبات جامعه ما بر این عامل متمرکز شده است. در دهه اول انقلاب مطالبات فرهنگی و سیاسی مردم در صدر بود اما در دهه چهارم مطالبات اقتصادی، امنیت شغلی و روانی در صدر قرار گرفته و دولت‌ها باید به این موضوع توجه کنند که روحانی نیز به این موضوع پرداخته است اما جامعه یکدست نیست، جامع یک سیستم است و چند زیرسیستم مانند سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... دارد.

- اگر ما بخواهیم یک توسعه موزون ایجاد کنیم، جامعه را کاریکاتوریزه نکنیم؛ یک سر بزرگ با بدن نحیف. باید به تمام این موارد توجه کنیم و در کنار توسعه اقتصادی به توسعه فرهنگی، سیاسی توجه کنیم. اگر توسعه سیاسی، اجتماعی نداشته باشیم توسعه اقتصادی هم عقیم می‌‌ماند. زیرمجموعه‌های اجتماعی امروز در هم فرو رفتند تا فرهنگ سیاسی سالم نداشته باشیم، نمی‌توانیم مناسبات اقتصادی سالمی داشته باشیم. تا سیستم سیاسی سالم نداشته باشیم، از درون مناسبات سیاسی، فساد بیرون می‌‌آید و بنابراین نمی‌توانیم بگوییم من به سیستم سیاسی، فضای فرهنگی، معنوی و معرفتی مردم کاری ندارم و مسائل اقتصادی را حل می‌‌کنم. در چنین حالتی، مسائل اقتصادی وبال گردن دولت می‌‌شود.

- وقتی یک لیست رأی می‌‌آورد، بدان معناست که یک جریان از چنان مقبولیتی برخوردار است که می‌‌تواند افکار عمومی جامعه را متوجه خود کند و افکار عمومی جامعه بدون شناخت از افراد، بنابر اعتماد به یک جریان، به همه چهره‌های لیست رأی می‌‌دهد. اما در پشت این موضوع، یک نوع پوپولیسم است و به این شکل خود را نشان می‌‌دهد که من نمی‌شناسم اما رأی می‌‌دهم، من نمی‌دانم اما انجام می‌‌دهم. به قول ژیژک، نوعی کلبی مشربی در پشت این موضوع خود را پنهان کرده است و این موضوع با بلوغ و توسعه‌یافتگی جامعه، تناقض دارد. جریانات سیاسی کشور باید به سمتی حرکت کنند که مردم ما، آگاهانه و هوشیارانه رأی بدهند و تصمیم بگیرند. اگر امروز نوش این قضیه نصیب ما شده است، فردا نیش آن نیز نصیب ما خواهد شد.

- جامعه‌‌ای که صرفا لیستی و بدون آگاهی رأی می‌‌دهد، ممکن است در آینده نزدیک به‌ صورت لیستی، به جناح مقابل ما رأی دهد. بنابراین منطق توسعه و اصلاح‌طلبی حکم می‌‌کند که ما به تدریج جامعه را به سمت کنش و واکنش آگاهانه سوق دهیم. وقتی مردم به یک لیست رأی دادند، معنا و مفهوم آن این است که توپ در زمین تو افتاد، حالا دیگر نمی‌توانی حاشیه ایجاد کنی. باید این اعتمادی که مردم، چشم‌بسته به تو مبذول داشتند را پاس بداری، دیگر نمی‌توانی بگویی تعدادی از منتخبان لیست، از آن طرف مقابلند که بازی دیگری در انداختند، بازی ما را خنثی می‌‌کنند و اجازه نمی‌دهند استراتژی‌های ما به کرسی بنشیند. دیگر نمی‌توان این موضوع را بیان کرد. چنین رأی‌هایی صرفا آب نیست بلکه آتش هم به‌ همراه خود دارد.

- باید تلاش خود را به‌ کار گیریم که مردم به سمت و سوی رأی آگاهانه و هوشیارانه پیش بروند و به‌ اندازه انتخابشان انتظار داشته باشند که انتظارات و شکل کنش سیاسی آنها رادیکال نشود. باید به سمت‌وسویی حرکت کنیم که جامعه از حالت باینری یعنی صفر و یکی خارج شود و یک شکل معقول را به خود بگیرد. دو سر طیف جای عقلانیت سیاسی نیست، بلکه عقلانیت سیاسی تنها در میانه طیف یافت می‌‌شود. تا هنگامی که مردم صفر و یکی عمل می‌‌کنند، نمی‌توان از آنها انتظار عقلانیت سیاسی داشت. باید مردم را به وسط طیف سیاسی بکشانیم تا آگاهانه و عقلایی تصمیم بگیرند.

- ما باید نسل جدید را پرورش می‌دادیم، تجربیات خود را به آنان منتقل می‌کردیم و با برندسازی، نخبگان و جوانان را بر صدر مجلس می‌نشاندیم اما چنین کاری انجام ندادیم و تدبیر و تمهید نکردیم. نکوشیدیم که ژنرال‌های جریان، دامن فراخ خود را جمع کنند تا فضایی برای بازی سیاسی جوانان به وجود بیاید. تن صدای خود را پایین نیاوردیم و سایه خود را کنار نکشیدیم تا جوانان ما دیده و شنیده شوند. آنها را نه آموزش دادیم و نه جدی گرفتیم و صرفا در هنگامه تسابق‌های سیاسی، آنان را به میدان آوردیم تا در پس و پشت ژنرال‌ها حرکت کنند و دوباره ژنرال‌ها را بر مسند قدرت بنشانند.

- در جوانگرایی نیز، نقد جدی بر ما وارد است. نسل آتی از آسمان به زمین نمی‌آید جای دیگری پرورش پیدا نمی‌کند و عالم مُثُلی نیست و خود ما موظف به پرورش و آموزش نیروها هستیم. به قول شریعتی که می‌گفت «پدر، مادر، ما مقصریم» اکنون باید اذعان کرد زن و مرد اصلاح‌طلب، ما مقصر هستیم. باید این تقصیر را بر عهده بگیریم و تلاش برای پرورش و آموزش نسل جوان داشته باشیم و آنها را جای خود بنشانیم.

- مگر نه این که چرخش نخبگان، جوانگرایی و شایسته‌سالاری بخشی از دقایق گقتمان اصلاح‌طلبی را تشکیل می‌دهند؟ چرا این دقایق، مغفول مانده‌اند و آنها را بولد نمی‌کنیم و راجع به آنها کار نمی‌کنیم

- اگر ما فرض را بر تولید کردن گفتمان اصلاح‌طلبی بگذاریم، ما یک بار آن را تولید کردیم و سپس در زرورق پیچاندیم و در موزه گذاشتیم، نمی‌توان به‌ صورت مومیایی یک گفتمان را زنده نگه داشت، بلکه باید به آن روح دمید که نشد. بنابراین گر چه به‌ علت فقدان آلترناتیو، اصلاح‌طلبی گفتمان برتر است اما اگر نتواند خود را بازتولید، ترمیم و منطبق با روح زمانه کند، به‌ صورت فزاینده به حاشیه کشانده خواهد شد.

- معلوم نیست دهه پنجم نیز اصلاح‌طلبی، گفتمان برتر باقی بماند؛ چرا که اگر گفتمان دیگری بجوشد می‌تواند خود را به‌ صورت آلترناتیو مطرح کند و تمام گفتمان‌های مرسوم را به حاشیه بکشاند و تنها در صورتی اصلاح‌طلبی، گفتمان هژمونیک باقی می‌ماند که روح تازه‌‌ای در آن دمیده شود که اکنون هیچ‌ نشانه‌‌ای از کوشش جدی در این‌ باره نیست؛ چرا که بسیاری از اصلاح‌طلبان، مردان و زنان بازی‌های کلان قدرت و سیاست شدند و تمام دل‌آشوبی‌ها، تمهیدات و تدبیرات، تاکتیک‌ها و تکنیک‌ها و استراتژی‌های خود را به کسب قدرت سیاسی معطوف کرده‌اند و عرصه‌های دیگر برای تامل و تدبر را از یاد برده‌اند.

- گفتمان‌ها باردار خرده‌گفتمان‌ها هستند. بنابراین در دهه پنجم از دل گفتمان‌های مرسوم اصولگرایی و اصلاح‌طلبی، خرده‌گفتمان‌هایی ظهور خواهند کرد و شاید بتوانند که به‌ عنوان گفتمان هژمونیک و برتر جلوه کنند.

- صدای پای خرده‌گفتمان‌هایی را از درون و بیرون دو گفتمان اصلی اصلاح‌طلبی و اصولگرایی می‌شنوم که البته برای تحلیل دقیق‌‌تر، باید بیشتر منتظر ماند.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر