جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
«فکرشهر» بررسی می کند:
فکرشهر ـ الهام راسخی:  این تب، در شهر و استان ما هم شیوع پیدا کرده و همینطور که به شهرهای بالاتر می روی، شدیدتر می شود. نگهداری از حیواناتی که برای بعضی ها به منزله ی «کلاس» شده است و با قیمت های گزاف خریداری و با هزینه ای چندین برابر خرید، نگهداری می شوند. سگ ها و گربه هایی با نژادهای خارجی، که...
کد خبر: ۳۷۵۵۹
يکشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۱

روایت اول

دهه ی شصت و هفتاد با اینکه زن ها عموما خانه دار بودند و سواد چندانی هم نداشتند، چقدر در حفظ محیط زیست تلاش می کردند بدون اینکه متوجه باشند و شاید هم بودند. آنوقت ها، کلمه محیط زیست رایج نبود چه برسد به آلودگی محیط زیست. زن ها، کارهای همیشگی و عادی خودشان را انجام می دادند. کارهایی که جزء زندگی روزمره شان بود، اما همگی در راستای حفظ محیط زیست پیرامونی شان. آن ها معمولا چندتایی مرغ و خروس و بعضی گاو یا گوسفند داشتند که باقی مانده غذای سفره و مواد غذاییِ دور ریختنی را برای آنها می ریختند و اگر خودشان مرغ و خروسی نگه داری نمی کردند، بدون هیچ چشمداشتی برای همسایه هایی که داشتند می برند. مرغ ها باقی مانده ی غذاها را می خورند و دیگر خبری از تولید زباله های تر نبود اما در عوض فضولات داشتند که زن ها آن را جمع کرده و پای درخت های توی باغچه می ریختند. تمام لباس ها و ظرف ها را  در حیاط آبکشی می کردند تا آب ناشی از شست و شو به جای رفتن در لوله فاضلاب، پای درخت های توی باغچه سرازیر شود و هزار تا کار دیگر که با اینکه علم نداشتند و شاید اصلا نمی دانستند محیط زیست چیست، اما با دقت و حوصله انجام می دادند. اما حالا همه می دانیم محیط زیست و الودگی ان و تاثیرش در زندگی مان چیست و تمام شبکه های تلویزیونی، اخبار و رسانه ها از صبح تا شب درباره حفظ محیط زیست صحبت می کنند و راهکار می دهند، اما انگار کسی نه می شنود و نه می بیند.

روایت دوم

انیمیشن های جدید با هیچ چسبی به دل آدم نمی چسبد. از این هایی که خود به خود پرواز می کنند، از این دیوار می پرند بالای درخت، از درخت می روند روی قله کوه، بعد در عرض چند ثانیه نصف کره ی زمین را دور می زنند و بعد با لوگویی که روی لباس و شمشیری که در دستشان است تمام صفحه تلویزیون را می گیرند و به عنوان نجات دهنده ی دنیا معرفی می شوند. اما برنامه های دو دهه پیش چیز دیگری بود. جنسش متفاوت بود. همان هایی که در آن بچه ها با کلی مشکلات روبرو بودند و نه چوب جادویی داشتند و نه زیر پایشان موشک بود. پرین، بابالنگ دراز، بچه های آلپ و... الان که فکر می کنم می بینم که چقدر آن برنامه ها خوب بود که با آنها بزرگ شدیم. انگار یک جورهایی آبدیده شدیم برای این دوران، دوران سخت تحریم.

روایت سوم

 بچه ها داشتند برنامه کودک می دیدند؛ اما این انیمیشن فرق داشت. جالب بود و اگر توی نخش می رفتی، حرف های زیادی برای گفتن داشت که برای بچه هایی به این سن شاید زیادی بود. داستان از آن جایی شروع می شد که در کارخانه ای، بچه ها را تقسیم می کردند و برای خانواده ها می فرستادند، اما در مقابل آن ها، گروهی وجود داشت که هر روز در حال ساخت و طراحی حیوانات خانگی زیبا تر و به نوعی ملوس تری بودند تا خانواده ها جذب آنها شده و به جای آوردن بچه، حیوان نگه داری کنند. هرچند در پایان داستان بچه ها با کمک همدیگر پیروز شده و توانستند آن گروه مافیایی تولیدِ حیوانات خانگی را شکست دهند، اما نکته ی بسیار جالبی که می شد از آن برداشت کرد، این بود که این کمپانی سعی در گوشزد کردن مساله ی جدیدی بود. مساله ای که در اروپا و کشورهای غربی رایج بوده ولی در حال حاضر چندسالی است که در ایران هم شایع شده است. نگهداری حیوانات خانگی، به خصوص سگ و گربه در فرهنگ ملت های اروپایی و غربی از گذشته بوده، اما در کشور ما از لحاظ فرهنگی و دینی نگهداری حیوان هرگز مرسوم نبوده، مگر به صورت آنچه در روایت اول گفته شد؛ و خانواده ها از طریق آن امرار معاش کرده و به حفظ محیط زیست کمک می کردند؛ نه این که بخواهند پول هنگفتی را برای خرید حیوان و انواع لوازم نگهداری اش (لباس، غذا،دارو،مواد شست و شو و...) صرف کنند.

روایت چهارم

حالا چندسالی است در تهران و شهرستان ها، عصرها به پارک که می روی، به جای شنیدن صدای قیل و قالِ بازی بچه ها، با توده ای از سگ و گربه هایی روبرو می شوی که هر کدام با شکل و قیافه ای متفاوت، با دقت لباس پوشیده و با کفش با صاحبانشان قدم می زنند.

 این تب، در شهر و استان ما هم شیوع پیدا کرده و همینطور که به شهرهای بالاتر می روی، شدیدتر می شود. نگهداری از حیواناتی که برای بعضی ها به منزله ی «کلاس» شده است و با قیمت های گزاف خریداری و با هزینه ای چندین برابر خرید، نگهداری می شوند. سگ ها و گربه هایی با نژادهای خارجی، که حضورشان روز به روز بیشتر شده و خانواده ها به جای داشتن بچه، وقتشان را صرف بازی با آن می کنند و چه هزینه های که صرف نگه داری از آن ها نمی کنند.

روایت پنجم

اردیبهشت امسال، مدیرکل دفتر امور کودکان سازمان بهزیستی اعلام کرد که 25000 کودک بی سرپرست و بدسرپرست تحت پوشش بهزیستی وجود دارد. کودکانی که نیاز به حامیانی با حداقل هزینه ماهی 50هزارتومان دارند تا کمی از شرایط بحرانی که در آن بسر می برند کاسته شود.

روایت ششم

در شهر ما که به لحاظ جغرافیایی وسیع است اما جمعیت کمی دارد، کم نیستند کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست، کودکان کار و کودکانی که به خاطر تامین معاش خود و خانواده شان از تحصیل بازمانده اند. کودکانی که با فقر می جنگند و در چارچوب قانون آدم هایی که زورشان به آن ها نمی رسد، خرد می شوند.

روایت هفتم

رسول اكرم صلى اله عليه و آله فرموده اند: «مَنْ كَفَلَ يَتِيماً وَ كَفَلَ نَفَقَتَهُ، كُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ كَهَاتَيْن‏»؛ به این معنا که: «کسی که یتیمی را کفالت کند و نفقه‌اش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند اين دو انگشت همسايه يكديگريم.»

روایت مردم

خانم ز فوق لیسانس مدیریت و 35ساله، در مورد نگهداری از حیوانات می گوید: اگر برای حفظ و مواظبت از حیوان باشد، راضی هستم، اما اگر برای تجمل گرایی و فخر فروشی و عقب نماندن از دیگران باشد، به شدت مخالف هستم، هرچند شرایط نگه داری آن حیوان در خانه از هر جهت خوب باشد. برای مثال ما همسایه ای داشتیم که تعداد زیادی پرنده داشت و سروصدای زیادی ایجاد می کردند، جالب اینجاست که وقتی به حضور پرنده ها در راهرو ساختمان اعتراض کردیم، ناراحت شد.

آقای کیانی که خودش و همسرش را عاشق حیوانات معرفی می کند هم می گوید: الان سه تا مرغ مینا در خانه دارم؛ قبلا سگ داشتم و حیوانات زیادی نگه داری کرده ام.

خانم س که ساکن تهران است هم می گوید: پارکی نزدیک خانه ماست که بعدازظهرها وقتی دخترم را برای بازی به آنجا می برم، پر از سگ و گربه است. من دوست دارم از دور نگاهشان کنم ولی اینکه بیاورم توی خانه اصلا.

خانم ن20 ساله است و می گوید: حیواناتی که خوی وحشی دارند نگه داری از آنها ناحق است، ولی نگه داری از حیواناتی که به آنها آسیب می رسد، عیبی ندارد.

خانم ح هم می گوید: چون دوست ندارم کسی زندانی باشد، با زندانی کردن حیوانات در منزل مخالف هستم.

خانم م هم در این باره به «فکرشهر» گفت: من دو دختر دارم که عاشق نگه داری سگ و گربه در خانه هستند، خودم هم حیوانات را دوست دارم، اما با نگه داری آنها در خانه مخالفم.

آقای د هم می گوید: من عاشق حیوانات خانگی هستم؛ به تازگی توله سگی خریده ایم به قیمت یک و نیم میلیون تومان؛ تازه وسایل نگه داری لباس و غذا و واکسن هایش بماند. می خندد و ادامه می دهد: کلی جک و جانور توی خانه داریم؛ خانه مان شبیه باغ وحش است، یک اسب هم سفارش داده ایم که قرار است از خوزستان برایمان بیاورند.

خانم ج می گوید: بعضی ها از تنهایی به نگهداری از حیوانات روی می اورد و وابستگی شدیدی نسبت به آنها پیدا می کنند انگار که بچه خودشان است مثل آنچه که در سریال عاشقانه یکی شخصیت ها بخاطر گم شدن سگ از روی شوهرش به عنوان یک انسان رد شد.

خانم نظری هم معتقد است: اگر به حیوان آسیبی رسیده باشد و به نگه داری نیاز داشته باشد، ازش مراقبت می کنم، ولی نگه داری از آن ها به خاطر دوست داشتن و علاقه نه؛ چون آن ها هم دوست دارند در جمع خودشان زندگی کنند، نه این که اسیر و زندانی ما باشند. 

خانم ق هم می گوید: اگر هدف ما نگه داری از حیوانات است و این که آسیب نبینند، باید شرایطی را مهیا کنیم که بتوانند در طبیعت زندگی کنند نه این که به این بهانه آن ها را زندانی کنیم؛ ولی این که بخواهیم یک سری حیوانات را برای دلخوشی خودمان به ظاهر خیلی شیک نگه داری کنیم، کاملا مخالف هستم.

روایت آخر

 دوست ندارم به گذشته برگردم و همینطور دوست ندارم برای نوع زندگی های آن موقع حسرت الکی بخورم، اما می توانم بخواهم با افزایش سطح معلومات و تحصیلات که به سادگی مشهود است، کمی در مقابل مسائل هوشمندانه تر عمل کنیم و خودمان را کمتر به بی خیالی بزنیم، زیرا جرم کسی که نمی داند و عمل نمی کند با کسی که می داند و عمل نمی کند، برابر نیست.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر