پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
به مناسبت سال‌روز درگذشت یار امام و رهبری؛
فکرشهر: به مناسبت سال‌روز درگذشت یار امام و رهبری، شنیدن خاطره‌ای از مرحوم عسگراولادی در زمان اسارت در شهر برازجان استان بوشهر از مهمان‌نوازی مردم برازجان خالی از لطف نیست...
کد خبر: ۳۸۷۲۰
دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۹

فکرشهر: به مناسبت سال‌روز درگذشت یار امام و رهبری، شنیدن خاطره‌ای از مرحوم عسگراولادی در زمان اسارت در شهر برازجان استان بوشهر از مهمان‌نوازی مردم برازجان خالی از لطف نیست.

به گزارش فکرشهر، مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی یکی از مبارزان نهضت اسلامی و از اعضای موتلفه اسلامی بود که در سال 1348 به همراه شهید عراقی و شیخ محی‌الدین انواری به برازجان تبعید شد. عسگراولادی در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره نحوه تبعید خود به برازجان، تظاهراتی که مردم اصفهان، شیراز و کازرون در حمایت از تبعیدیان انجام دادند و نیز در رابطه با وضعیت زندان برازجان و مهمان‌نوازی مردم آنجا خاطراتی نقل می‌کند که در ادامه می‌خوانید.

عسگراولادی درباره نحوه انتقال خود از تهران به تبعیدگاه می‌گوید: «وقتی قرار  شد ما را به برازجان تبعید کنند، ابتدا سوار اتوبوس کردند و به طرف شمس‌العماره حرکت دادند تا از آنجا سوار اتوبوس شده، از راه اصفهان و شیراز و کازرون به برازجان برند. در خیابان ناصرخسرو آقای انواری گفت: ما را کجا می‌برند؟ ما گفتیم: ظاهراً ما را به شمس‌العماره می‌برند تا در گاراژ ترانسپورت سوار اتوبوس کنند و به برازجان ببرند. آقای انواری گفت: صاحب‌مرده پنچر هم نمی‌شود! ناگهان اتوبوس همان جا جلوی ساختمان اقتصاد و دارایی پنجر شد. ژاندارم‌ها ریختند پایین و پیش فنگ و پافنگ کردند و ما را در حلقه  امنیتی خود قرار دادند که به ماشین حمله نشود.

خلاصه ما را تحت‌الحفظ از آنجا به سمت شمس‌العماره حرکت دادند. در این بین مردم ما را دیدند و به خانواده‌های ما اطلاع دادند. جلوی شمس‌العماره جمعیت نسبتاً زیادی جمع شد- خدا رحمت کند- پدر شهید عراقی، با تعدادی آمده بود، صحنه  بسیار خوبی شد. آن وقت‌ها ما به آقای انواری می‌گفتیم که پنچر شدن ماشین از معجزات شماست.»

تظاهرات مردم اصفهان، شیراز و کازرون در اعتراض به تبعید مبارزان نهضت اسلامی

در مسیر انتقال آنها به برازجان، زمانی که مردم اصفهان، شیراز و کازرون از حضور این مبارزان نهضت اسلامی در شهر خود مطلع شدند، دست به راهپیمایی و تظاهرات زدند. مرحوم عسگراولادی در این‌باره می‌گوید: «از تهران ما را به سمت اصفهان حرکت دادند و در اصفهان ما را در وسط چهارباغ پیاده کردند. مدت زیادی آنجا بودیم، خلاصه تعدادی از عزیزان اصفهانی متوجه ما شدند و شیرینی، گز و چیزهای زیادی آوردند. شبه تظاهراتی هم کردند که البته چندتایشان هم کتک خوردند و شاید بعضی‌هایشان هم دستگیر شدند. از آنجا رفتیم شیراز، در آنجا چون می‌بایست ماشین دیگری تهیه می‌کردند، ما را بردند به یک هتل، ولی باز مردم متوجه شدند و تعداد زیادی جلوی پاساژ و ماشینی که می‌خواستیم با آن به کازرون برویم آمدند. شرایط بسیار جالبی بود. به کازرون که رسیدیم، تجمع مردم اسباب این شد که مأموران برای متفرق کردن آنها حتی شلیک هوایی کنند و ما را خیلی با سرعت به طرف برازجان ببرند.»

احیای کتابخانه زندان برازجان توسط حبیب‌الله عسگراولادی

مرحوم عسگراولادی پس از آنکه وارد زندان برازجان شد، در یک اقدام فرهنگی به احیا و ترمیم کتابخانه آن زندان همت گماشت. او در این‌باره در خاطراتش می‌گوید: «سرانجام من، شهید عراقی، آقای انواری و آقای کیوان مهشید از حزب ملل اسلامی وارد برازجان شدیم... در برازجان تبعیدگاهی وجود داشت که از گذشته تعداد زیادی به آنجا تبعید شده بودند و به همین خاطر کتاب‌های زیادی را به آنجا آورده و این کتاب‌ها روی یکدیگر انباشته شده و پر از خاک و بعضاً پاره بود. من روز اول و دومی که آنجا بودم به یک انبار کتاب رسیدم و به آقای انواری و آقای عراقی گفتم: یک ماه با من کاری نداشته باشید. آنها گفتند: چرا؟ گفتم: می‌خواهم بروم این کتاب‌ها را احیا کنم تا بتوانیم در این فرصت از کتاب‌ها استفاده کنیم. ما از وقتی که به زندان سیاسی آمدیم، امکان نگهداری و خواندن کتاب نداشتیم. من با یکی دو نفر دیگر از زندانی ها، کتاب‌ها را احیا کردیم به‌طوری که من آن موقع خدا را شکر کردم که ما را در زندان قصر نگه نداشت. شاید به ذهنم خطور نمی‌کرد که ما در زندان برازجان بتوانیم مثبت باشیم. این کتاب‌ها اسباب آن شد تا به برخی از چیزهایی که احتیاج داشتیم، دست پیدا کنیم و این کتاب‌ها همه ما را مشغول کرد؛ به گونه‌ای که شش ماه زندان را متوجه نشدیم.»

سفر آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و شیخ علی‌اصغر مروارید به برازجان برای ملاقات با زندانیان

در همان زمان که آنها در برازجان به سر می‌بردند، هاشمی رفسنجانی به همراه عده‌ای دیگر از جمله شیخ علی‌اصغر مروارید و توکلی بینا به ملاقات آنها می‌روند. عسگراولادی خاطره خود از این دیدار را اینگونه نقل می‌کند: «از اتفاقات مهم و خوبی که در برازجان برایمان رخ داد، این بود که یک روز آیت‌الله‌ هاشمی رفسنجانی، شیخ علی اصغر مروارید، آقای توکلی بینا، آقای سیدرضا نیری و تعدادی دیگر، همراه با خانواده و با برنامه  قبلی در عید نوروز برای دیدن ما به برازجان آمدند. مثلاً آقای هاشمی رفسنجانی همه  فرزندانش همراهش بودند. شهید عراقی رفت با یک سرهنگی که رئیس شهربانی و رئیس دژ برازجان بود صحبت کرد که ما فامیل‌هایمان آمده‌اند و باید ما در زندان به اینها ناهار بدهیم. پس از کسب موافقت مسوولان و فراهم‌کردن مقدمات، سه سفره داخل زندان پهن کردیم. سر یک سفره آقای هاشمی و آقای مروارید و تعدادی دیگر از مهمان‌ها و خود ماها بودیم؛ یک قسمت هم بچه‌ها بودند که تعداد آنها خیلی زیاد بود و سر سفرهای دیگر هم خانم‌ها بودند. شرایط فوق‌العاده‌ای شد، البته بعد دچار مشکلاتی شدیم اما خاطره  خوبی بود.»

خاطره مرحوم عسگراولادی از مهمان‌نوازی مردم برازجان

حبیب‌الله عسگراولادی در بخشی از خاطرات خود درباره مهمان‌نوازی مردم برازجان می‌گوید: «ما در طول دوره  محکومیت‌مان در برازجان، میهمان مردم این شهر و اهالی خوب منطقه دشتی و دلوار بودیم. آنها هر نوع خوراکی داشتند و توسط مأموران خرید زندان مقداری برای ما می‌فرستادند. مثلاً کیسه 100 کیلویی برنج از اطراف برای ما می‌فرستادند. ما آنجا روزی ۲۸ ریال به تعبیر خودمان جیره داشتیم ولی در آن هوای داغ اگر می‌خواستیم یخ بخریم، تقریباً این ۲۸ ریال، پول خرید یخ می‌شد. ما در این مدت میهمان مردم خوب آن منطقه بودیم؛ میهمان هم محلی‌های رئیس علی دلواری؛ آنها خیلی به ما خدمت کردند. حتی طوری بود که آقای شورکی و آقای سرمدی به مأموران خرید می‌گفتند که این چیزهایی که برای اینها (زندانیان مؤتلفه) می‌خرید، برای ما هم بخرید. مأموران خرید جواب می‌دادند که آنچه شما می‌خواهید، نیست. برای اینها (منظور ما بودیم) می‌آورند، این نیست که ما بخریم. خلاصه ما در آنجا تحت پذیرایی مردم خوب منطقه بودیم.»

منبع:فارس

نظرات بینندگان
خاطرات زندانیان سیاسی در باره مردم برازجان
|
-
|
دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۵
بخش های دیگری از خاطرات زندانیان سیاسی در باره مردم برازجان که تاریخی شفاهی است را میتوان از زبان صفر قهرمانی(مشهور به « قدیمی ترین زندانی سیاسی » )، در کتاب « خاطرات زندان » ، که مصاحبه شفاهی علی اشرف درویشیان با این زندانی سیاسی قدیمی است ، را مرور کرد
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر