فکرشهر: «اللهکرم به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در کتابهای این رشته خوانده است که آنجایی که سیاست تمام میشود جنگ آغاز میشود، سرداران، مردان میدان جنگند. عرصه سیاست دنیایی دیگر است. پیششرط تحقق وعده اللهکرم، وداع با سیاست است و برای نرسیدن به آن روز همه ما باید در مقابل بحرانسازان مقاومت کنیم، عجالتا بهتر است برای پشیمان شدن از هم سبقت نگیریم.»
به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «حسین اللهکرم، دبیر شورای هماهنگی انصار حزبالله و استاد دانشگاه تهران روز گذشته در مصاحبهای با ارایه دلایل و قراین و مقدماتی نتیجه گرفته بود که در سال ١٤٠٠ مردم ایران به این درک خواهند رسید که رییسجمهوری نظامی انتخاب کنند. اساس حرف او بر این استدلال استوار است که ایران یک قدرت منطقهای است و اگر وظایف خود را انجام ندهد، تجزیه میشود. در چنین وضعیتی فردی با تخصص نظامی و امنیتی بیشتر از دیگران میتواند نقشآفرین باشد.
بررسی قوت و ضعف این استدلال اولین کاری است که به ذهن ما میرسد، این که بپرسیم بعد از ٤٠ سال چه تغییری در اهمیت ژئوپولتیک ایران رخ داده، چه وظیفه جدیدی برای ایران تعریف شده و چه گرهی در سیاست ایران به وجود آمده که نه به دست یک سیاستمدار بلکه به دست یک نظامی باز میشود. هنگامی که مشروطه ناکام ماند مردم و حتی روشنفکران به این درک رسیدند که قدرت را به یک نظامی پیشکش کنند، امروز چه اتفاقی افتاده؟ کشوری که در دوران جنگ و زیر موشکباران هم انتخابات برگزار کرده و در امنیتیترین شرایط و گستردهترین ترورها هم به درک انتخاب یک نظامی نرسید، تحت چه شرایطی چنین خواهند کرد؟ چهار دهه است که مردم برای حل مشکلات سیاست به دنبال مرد سیاسی بودهاند. چه بحرانی در پیش است که آنها را به این نتیجه میرساند که مردی نظامی مشکلاتشان را حل خواهد کرد؟
انتقاد از سخن اللهکرم کار دشواری نیست اما تامل کردن در معنای آن و تلاش برای فهمش به همان سادگی نیست. با نگاهی به اتفاقات چند ماهه اخیر به نظر میرسد اللهکرم حرف خاصی نزده، او صرفا خوشهچین انتقاداتی شده که همه ما به وضعیت موجود داریم. وقتی رسانههای مختلف داخل و خارج شرایط را بحرانی جلوه میدهند و ایران را کشوری نشان میدهند که در هر گوشهاش صدای تیر و ترقهای بلند شده و اعتراضی به هوا برخاسته، وقتی حس ناامنی سیاسی و اقتصادی ایجاد میشود، هشدار در مورد خشکسالی و جنگ آب در شهرهای ایران از زبان کارشناسان شنیده میشود، وقتی قیمت دلار روزانه افزایش مییابد و بیشترین فعلی که از مسئولان دولتی سر میزند تکرار کلمه نمیدانیم است و سلبریتیهای حاضر به یراقی در کمین نشستهاند تا از رای به روحانی اعلام پشیمانی کنند، چرا اللهکرم نباید به این نتیجه برسد؟
به نظر میرسد در حال حاضر در ایران عدهای آگاهانه احساس ناامنی را ایجاد کردهاند و ما برای ایمن بودن در مقابل این احساس، ابزاری نداریم و به دلایل مختلفی، پیاده نظام دامن زدن به آن شدهایم. در حال حاضر آن چه برای همگان تبدیل به یقین شده، این است که برجام به عنوان مهمترین دستاورد روحانی در حال از بین رفتن است. ترامپ چون یک دلواپس از این توافق بیزار است، فضای مجازی در آستانه فیلتر و توقیف و محدودیت است و معلوم نیست چه دستی از کجا و کی دکمه فیلتر تلگرام را خواهد فشرد. مرجع این ضمایر مجهول در عرصه اقتصاد هم نقش آفرینند. دیروز حسامالدین آشنا درباره افزایش قیمت ارز و سردرگمی اقتصادی این روزهای مردم نوشت: «مشکل فقط چهار راه استانبول نیست؛ بخشی از مشکل، چهارراهی است که به استانبول، اربیل، دوبی و... منتهی میشود. مردم و دولت نه تسلیم بحرانسازی اجتماعی دیماه شدند و نه تسلیم بحرانسازی اقتصادی، ارتباطی و اطلاعاتی اردیبهشت میشوند. ساعت پایتخت ایران هرگز به وقت شام تنظیم نخواهد شد.»
جدا از عادت آشنا به مبهمگویی، همین چند خط حاوی چند عبارت قابل تامل است که باید مورد توجه قرار بگیرد. سازندگان این بحران چه کسانی هستند و در چنین زمینی ما باید در کجا بایستیم؟ آیا ما فقط نظارهگر این بحرانسازیها خواهیم بود و تمام شرایط ما را در سال ١٤٠٠ به جایی خواهد رساند که نام یک سردار نظامی را روی تعرفه رای بنویسیم؟ اللهکرم به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در کتابهای این رشته خوانده است که آنجایی که سیاست تمام میشود جنگ آغاز میشود، سرداران، مردان میدان جنگند. عرصه سیاست دنیایی دیگر است. پیششرط تحقق وعده اللهکرم، وداع با سیاست است و برای نرسیدن به آن روز همه ما باید در مقابل بحرانسازان مقاومت کنیم، عجالتا بهتر است برای پشیمان شدن از هم سبقت نگیریم.»