پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
کد خبر: ۴۳۸۱۱
شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۱:۴۲

فکرشهر: «دولت هاشمی و احمدی‌نژاد دو دولت متضادند که در فرآیند دولت‌های بعد از انقلاب هر یک از منظری دولت‌ها را کم‌ارج کردند. اما نکته مهم این است که دولت آینده در تضاد بین این دو دولت سر برخواهد آورد. دولت روحانی، دولتی خلاق و انقلابی نیست؛ دولت گذار است که همواره بعد از توفان‌های سهمگین روی کار می‌آید. دولتی که انتظار چندانی از آن نیست. با این مقیاس دولت روحانی بیش از ظرفیت خودش مثبت عمل کرده است. دولت‌های یازدهم و دوازدهم فرصتی است برای خیزش دولتی از میان تضادهای دولت هاشمی و احمدی‌نژاد که تا انتها خصم یکدیگر بودند.»

به گزارش فکرشهر، احمد غلامی در سرمقاله روزنامه شرق نوشت: «اگر خصیصه اصلی دولت‌های بعد از انقلاب را خلاق و انقلابی بودن بدانیم، دولت‌های بعد از انقلاب اسلامی ۵۷ در این زمینه و در فرآیندی ۴۰ساله سیری نزولی داشته‌ و دولت‌ها در هر مقطع و به دلایلی پاره‌ای از مردم را از کف داده‌اند. این دولت‌ها بیش از آن که خلاق و انقلابی باشند، در پی افزایش اقتدار خویش بوده‌اند؛ البته فارغ از این که این دولت‌ها به چه میزان اقتدارگرا بوده و به این مهم دست یافته‌اند، نقد آنها راهگشاست.

دولت موقت بسیار تلاش کرد تا دولتی خلاق و انقلابی باشد؛ خلاق به آن معنا که مردم نقشی اساسی در تصمیمات دولتی داشته باشند و انقلابی از آن جهت که این تصمیمات به دست مردم تداوم یابد. دولت دوران دفاع مقدس بنا بر اقتضای شرایطش بیش از آن که اقتدارگرا باشد، ناگزیر بود جنگی بزرگ و میهنی را سامان بدهد و این ساماندهی بدون مقاومت مردم در جبهه و شهر ناممکن بود. از‌ این‌ رو هر دولتی که روی کار می‌آمد، خواسته یا ناخواسته بیش از هر چیز باید به مردم تکیه می‌کرد. این همگرایی دولت - ملت که مردم در آن نقش پررنگ‌تری داشتند، الزاما قائم به گردانندگان دولت نبود. دولت موقت و دولت دوران دفاع مقدس دولت‌های خلاقی نبودند. نتوانستند ایده‌ای را خلق و در سایه آن نقش دولت را کمرنگ کنند. دولت موقت در فضای سوءظن‌های انقلابی شکل گرفت؛ فضایی که در آن ایده‌ای خودانگیخته اجرائی نمی‌شد. دولت دفاع مقدس هم از این قاعده منفک بود. این دولت‌ها با این که توان انقلابی و خلاق داشتند اما شرایط آن روزگار نگذاشت تبدیل به دولت‌های بزرگ انقلابی شوند.

دولت هاشمی‌رفسنجانی دولت بماهو دولت بود. هاشمی معنای دولت انقلابی را واژگون کرد. با این که خود او از پیشگامان انقلاب بود. همین تضاد در هاشمی به دولتش نیز سرایت کرد. او می‌خواست دولتی کوچک داشته باشد تا بخش‌های خصوصی فعال شوند اما نه‌ تنها این اتفاق نیفتاد بلکه خصولتی‌ها دولت را فربه‌تر کردند. با این تفاوت که خصولتی‌ها نه به دولت پاسخ‌گو بودند نه به مردم. تضاد دیگر دولت هاشمی که خود را دولتی انقلابی می‌دانست، وانهادن مردم و روی کار آوردن تکنوکرات‌های درس‌خوانده در غرب بود؛ افرادی که انقلابی‌گری (مردم‌محوری) را متضاد با سازندگی می‌دانستند. آغاز جدایی راستین مردم از دولت با دولت سازندگی آغاز شد. مردمی رفتند و مردمی دیگر جایشان را گرفتند؛ مردمی رانتی با دولتی سرمایه‌سالار. دولت هاشمی با کنارگذاشتن دولت خلاق (ایده‌محور) و انقلابی (مردم‌محور) سعی در خنثی‌سازی شرایط ایجاد‌شده بعد از دولت دفاع مقدس را داشت. در این خنثی‌سازی مردم اعتماد به‌ نفس خود را از دست دادند و قشر عظیمی از آنها که تا دیروز فکر می‌کردند صاحبان انقلاب‌اند با این واقعیت روبه‌رو شدند که دیگر کاره‌ای نیستند و کار فکری از کار یدی جداست؛ تکنوکرات‌ها فکر می‌کنند، برنامه‌ می‌ریزند و مردم عمل می‌کنند. دولت هاشمی درصدد برآمد که با حزب کارگزاران سازندگی به ترکیب دولت-حزب دست یابد اما این کار درست از آب درنیامد و حزب کارگزاران که سودای حزبی دولتی و تمام‌عیار را در سر می‌پروراند، برای رفع مشکلات به برخی تحرکات سیاسی و اقتصادی روی آورد تا مخالفان خود را راضی کند.

دولت اصلاحات، رؤیای دولتی خلاق و انقلابی را داشت، از‌ این‌ رو با ایده توسعه دموکراسی روی کار آمد. دولت خاتمی، دولتی خلاق بود که انقلابی نماند، از‌ این‌ رو به طبقه روشنفکران جامعه تن در داد تا اعتبار خویش را نه از راه توسعه سیاسی - که نیاز به توده‌های وسیع مردم داشت - بلکه از طریق توسعه فرهنگی دنبال کند. راهی نه‌ چندان پرخطر اما صعب و دشوار. در این راه نیز هر چه زد به در بسته خورد و در نهایت دولت اصلاحات نیز نتوانست دولتی خلاق و انقلابی باشد. اما نکته تأمل‌برانگیز رئیس دولت اصلاحات، سنجش او فارغ از دولتش است. مردی که تن به حزب دولتی نداد و سعی کرد خودش خلاق و انقلابی باقی بماند. گویا پاسخ مائو را به این پرسش شنیده بود که در یک کشور سوسیالیستی، بورژوازی را در کجا باید جست، مائو گفته بود: «درست درون خود حزب کمونیست.» نخست‌وزیر دوران جنگ بعدها به راه رئیس دولت اصلاحات پیوست.

دولت احمدی‌نژاد دولتی خلاق و انقلابی بود اما از نوع و جنسی کاملا فرقه‌ای. احمدی‌نژاد توانست ملت را به یک فرقه تقلیل دهد. او با ایده عدالت‌طلبانه بر سریر قدرت نشست و با دمیدن روحیه انقلابی‌گری در حلقه پیرامون خود کارهایش را اجرائی کرد. احمدی‌نژاد در ظاهر توانست بر ملت و دولت سرمایه‌سالار خط بطلان بکشد اما از این خط‌خوردگی دولتی شکل گرفت که نه دولت بود نه ملت، نه خلاق بود نه انقلابی.

دولت هاشمی و احمدی‌نژاد دو دولت متضادند که در فرآیند دولت‌های بعد از انقلاب هر یک از منظری دولت‌ها را کم‌ارج کردند. اما نکته مهم این است که دولت آینده در تضاد بین این دو دولت سر برخواهد آورد. دولت روحانی، دولتی خلاق و انقلابی نیست؛ دولت گذار است که همواره بعد از توفان‌های سهمگین روی کار می‌آید. دولتی که انتظار چندانی از آن نیست. با این مقیاس دولت روحانی بیش از ظرفیت خودش مثبت عمل کرده است. دولت‌های یازدهم و دوازدهم فرصتی است برای خیزش دولتی از میان تضادهای دولت هاشمی و احمدی‌نژاد که تا انتها خصم یکدیگر بودند.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر