فکرشهر ـ همایون فقیه*: شاید روزانه با جمله «هیچ کسی مرا درک نمی کند» از طرف نوجوانان و جوانان و حتی بزرگسالان در اطراف مان زیاد برخورد کنیم؛ هر زمانی شخصی در هر موقعیت اجتماعی و سنی دچار تشویش ذهن شد و احساس ناامیدی و بی ارزشی را در خود مشاهده کرد، با نگاه سیاه و نابودشدنی به دنیا می نگرد و اگر مشکلات اقتصادی و عدم رفاه اجتماعی نیز بر این احساسات منفی اضافه شد، تمایل شخص برای خودکشی و ترک دنیا بیشتر می شود، اما واقعیت چیست که چنین افرادی احساس منفی و چنین رفتارهای تهدید کننده ای از خود بروز می دهند؟
یکی از مولفه های مهم خودکشی افکار خودکشی است
این مولفه یکی از حیاتی ترین موضوعاتی است که در بحث خودکشی و جهت پیشگری از آن لازم است و کوتاهی از این امر، باعث بروز اتفاقات غیر قابل جبرانی خواهد شد؛ افکار خودکشی همان نشخوارهای ذهنی و ناامیدی ها است، زمانی که فرد با والدین خود درگیری داشته باشد یا توانایی مقابله با موقعیت های اضطراب و استرس زای شدید را نداشته باشد و گاهی مصرف الکل و مواد مخدر و احساس بدبینی به آینده، همه در تشدید افکار خودکشی دخیل هستند و اگر بخواهیم به ریشه اصلی چنین افکار ناکارآمدی اشاره کنیم، باید انگشت اتهام به سوی افسردگی فرد متمایل شود که تاثیر در رفتار، تفکر و احساسات شخص گذاشته است؛ پس افکار خودکشی ممکن است در همه گروه های سنی رخ بدهد، اما در افراد مبتلا به اختلال افسردگی بسیار بیشتر است.
تهدید به خودکشی گاهی به صورت شفاهی و رفتاری از فرد مورد نظر دیده می شود که نشان دهنده انجام دادن این عمل در آینده نزدیک است؛ چنین گفتار و رفتارهایی از اهمیت بالایی برخوردار است و چنین شخصی، علایم تهدید کننده خودکشی را از خود نشان می دهد؛ شاید بتوان گفت نشان دادن این علایم، نوعی کمک خواهی از دیگران است که او را از این وضعیت ناهنجار روحی و روانی نجات دهند و غفلت اطرافیان از این موارد جبران ناپذیر است. عوامل استرس زا مانند مشکلات مالی و یا مشکلات ارتباط بین فردی در این میان نقش مهمی دارند. گاهی فرد اقدام به خودکشی می کند اما موفق به مرگ نمی شود، شاید بتوان این مورد را با هشداری به اطرافیان نشان داد، هر چند تمایل فردی که به خودکشی فکر می کند و حتی موفق هم نشود، نسبت به مرگ صفر نیست، چنین اقدام هایی بیشتر در نوجوانان و جوانان مشاهده می شود که در قضاوت و موارد شناختی خود دچار مشکل شده اند، اما غفلت اطرافیان از اقدام به خودکشی ناموفق،خودکشی موفق را در پی دارد. همچنین، هماهنگی و میثاق در خودکشی بین چند نفر و سندرم ورتر یا خودکشی تقلیدی در موضوع خودکشی دارای اهمیت است.
دکتر مریم حناسابزاده اصفهانی، به نقل از ادوین اشنایدمن، از پیشگامان پیشگیری از خودکشی در ایالات متحده، 10 مورد از ویژگیهای خودكشی را به شرح زیر خلاصه کرده است:
1- شایعترین انگیزه خودكشی جستوجوی راه حل است. ممكن است فرد باور داشته باشد خودكشی میتواند راه حلی برای یك مشكل غیرقابل حل باشد.
2- هدف معمول خودكشی وقفه و قطع هشیاری است، منظور از هشیاری آگاه بودن به درد روانی پایداری است كه فرد در حال تجربه آن است و به نظر او خودكشی راهی برای پایان بخشیدن به افكار و احساسات هوشیارانه دردناك و مخرب است.
3- رایجترین محرك در خودكشی، درد روانشناختی غیرقابل تحمل است. افسردگی، نومیدی، احساس گناه، شرم و دیگر هیجانات منفی معمولا از عوامل اصلی برانگیزاننده خودكشی به شمار میروند.
4- اساسیترین عامل فشارزا در خودكشی نیازهای روانی ناكام شده است. ناتوانی فرد در رسیدن به معیارها یا انتظارات بالا، ممكن است منجر به احساس ناكامی، شكست و بیارزشی شود. هنگامی كه پیشروی به سوی اهداف متوقف میشود، برخی افراد نسبت به خودكشی آسیبپذیر میشوند.
5- عمدهترین هیجان در خودكشی ناامیدی – درماندگی است. بدبینی نسبت به آینده و این باور كه هیچ چیزی نمیتواند موقعیت زندگی شخص را بهبود بخشد، ممكن است شخص را به سوی خودكشی سوق دهد.
6- عمدهترین حالت شناختی در خودكشی، دوسوگرایی است، هرچند ممكن است شخص برای پایان بخشیدن به زندگیاش قویا برانگیخته شود، اما معمولا میل به زندگی نیز (با درجههای متفاوت) وجود دارد.
7- شایعترین حالت ادراكی در خودكشی احساس بنبست است كه مشخصه آن دید بسته و محدود است. به نظر میرسد افرادی كه قصد خودكشی دارند، ناتوان از در نظر گرفتن سایر گزینهها یا انتخابها هستند و كلنگری را از دست میدهند، بنابراین مرگ در دید آنها یگانه راه فرار است.
8- شایعترین عمل در خودكشی خروج از مخمصه است. خودكشی به قصد گریز یا خروج از یك موقعیت غیرقابل تحمل انجام میشود.
9- عمل بین فردی مرسوم در خودكشی، بیان و ابراز (كلامی یا غیر كلامی) قصد خودكشی است. حداقل در 80 درصد از خودكشیها اشخاص به وسیله نشانههای كلامی یا غیركلامی قصدشان را بیان میکنند.
10- همسانی معمول در خودكشی، دشواری آن دسته الگوهای مقابلهای مداوم و درازمدت فرد در طول زندگی است كه برای مقابله با بحرانها، به شكل الگوهای مشابه تكرارشونده، در سراسر زندگی فرد مورد استفاده قرار میگیرند. تعدادی از این الگوها ممكن است شخص را مستعد خودكشی كنند.
از نظر اشنایدمن، 10 مورد فوق خصوصیات مشترك خودكشی است، كه در 95 درصد خودكشیها وجود دارد. او همچنین در یكی از معروفترین تحقیقاتش درباره خودكشی بیان میكند: خودكشی عمدتا یك درام ذهنی است. همچنین معتقد است كه خودكشی عملی است كه به وسیله دو عامل اصلی، یعنی درد روان شناختی و گسستگی (نیازهای روانشناختی تحریف شده) برانگیخته میشود.
دکتر سید مهدی حسن زاده خوانساری، روان پزشک، فلوشیپ پیشگیری از خودکشی اعتقاد دارد که مهم ترین دلایل اجتماعی شامل فقر، تبعیض، بیکاری و اعتیاد است. علل خانوادگی خودکشی می تواند در ازدواج تحمیلی، طلاق و مسائل ناموسی خلاصه شود. در حالی که کنار این عوامل باید به عوامل فرهنگی مانند تغییرات سریع در جامعه و عوامل اقتصادی از جمله بحران های اقتصادی هم توجه شود. علل روان پزشکی خودکشی در افسردگی، بیماران دوقطبی، اسکیزوفرنیا، الکلیسم و اختلال شخصیت مرزی بروز بیشتری دارد. ضمن آنکه گاهی علل پزشکی از جمله بیماری های سرطان، صرع، ایدز و... هم می تواند به خودکشی بینجامد. علاوه بر همه موارد گفته شده نمی توان جنبه ژنتیک بروز خودکشی را نادیده گرفت.
در این بین چند اشتباه باید مد نظر گرفته شود:
اشتباه اول: افرادی که درباره خودکشی صحبت می کنند واقعا این کار را نمی کنند. تقریبا هر فردی که اقدام به خودکشی می کند قبل تر سرنخ ها و هشدارهایی داده است. از تهدید به خودکشی چشم پوشی نکنید، اظهاراتی مانند اینکه «وقتی من مردم حتما متاسف می شوید»، «راه دیگه ای وجود نداره» را هر چقدر به نظرتان شوخی برسد نباید نادیده بگیرید.
اشتباه دوم: هرکس اقدام به خودکشی می کند، دیوانه است. اکثر افرادی که اقدام به خودکشی می کنند دیوانه و روانی نیستند. آنها اغلب ناراحت، غمگین، افسرده و با درد عاطفی شدید هستند.
اشتباه سوم: اگر فردی مصمم به خودکشی باشد نمی توان او را منصرف کرد. حتی افسرده ترین فرد هم تا آخرین لحظه بین تمایل به زندگی و مرگ مردد است. بیشتر این افراد نمی خواهند بمیرند. آنها فقط می خواهند دردشان متوقف شود.
اشتباه چهارم: افرادی که می خواهند خودکشی کنند کمک نمی خواهند. مطالعات قربانیان خودکشی نشان داده است بیش از نیمی از افرادی که خودکشی کرده اند، 6 ماه قبل از مرگ دنبال درمان پزشکی رفته اند.
اشتباه پنجم: صحبت کردن درباره خودکشی ممکن است به کسی ایده انجام آن را بدهد. شما با صحبت کردن درباره خودکشی به فردی که می خواهد خودکشی کند، انگیزه نمی دهید، برعکس بحث درباره آن در بسیاری از موارد می تواند مفید و کمک کننده باشد.
برخی از علایم تفکر خودکشی در افراد یا اقدام به خودکشی شامل چنین مواردی می شود:
1- معمولا فرد در فکر پایان دادن به زندگی خود است؛ اغلب در فکر فرو می رود؛ نسبت به خود و زندگی و اطرافیان بی توجه و بی تفاوت می شود.
2- فردی که می خواهد خودکشی کند، گاهی در صحبت های خود به این نکته اشاره می کند و یا اظهار می دارد که در آینده ممکن است حضور نداشته باشد؛ با بیان جملاتی مثل این که «اگر من در بین شما نباشم شما چه خواهید کرد»؟
3- آنچه را که اغلب دوست داشته و مورد علاقه او بوده است و برای به دست آوردن آن تلاش فراوان و زحمت زیادی کشیده، به دیگران می بخشد.
4- ابزار یا وسیله ای را برای انجام خودکشی موفق می خرد و ممکن است به طرق گوناگون آن را از دیگران پنهان نماید؛ به طوری که اگر دیگران آن وسیله را ببینند تعجب خواهند کرد و اگر از وی پرسیده شود که آن وسیله را برای چه منظوری خریده است، با دلایلی ساختگی خواهد گفت برای انجام کاری خاص آن وسیله را خریده است.
5 ـ اکثرا از احساس نارضایتی خود از زندگی و بی وفایی ها سخن می گوید و در همین زمینه به آن چه که از دست داده اشاره می کند؛ مانند از دست دادن اعتماد به نفس، از دست دادن دوستان، از دست دادن کار و....
6- گاهی مقدار زیادی دارو جمع آوری می کند.
7- تغییر رفتار و شخصیت فردی که می خواهد خودکشی کند واضح و مشخص است، به گونه ای که نزدیکان و اطرافیان متوجه این تغییر رفتار و شخصیت وی می شوند.
8- در مواردی که فرد تصمیم جدی برای خودکشی می گیرد، شدیدا افسرده می شود و به طور کاملا مشخصی سست و کم انرژی می شود.
9- به فعالیت های روزمره اجتماعی، تحصیلی، کاری خود بی توجه می شود؛ به طوری که گاهی دیگران چنین فکر می کنند که این فرد خود را لوس کرده است.
10- درمورد مرگ و زندگی بعد از مرگ زیاد صحبت می کند.
11- از دوستان و خانواده کناره گیری می کند.
علاوه بر وجود یک اختلال روانی در فرد خودکشی سایر عوامل همچون فقر محبت، تمایل عاطفی به جنس مخالف، فقر اقتصادی و عدم رفاه اجتماعی نیز تاثیرگذار است.
حال اگر با کسی برخورد کردیم که افکار خودکشی یا رفتارهایی این چنینی از خود بروز می داد، باید چند راهکار را در پیش بگیریم:
1. چیزی که میشنوید را جدی بگیرید، آدمها را جدی بگیرید و بگذارید آنها بدانند که برای شما مهم هستند.
2. سعی کنید تشخیص دهید که چه زمانی موقعیت «بحرانی» است؛ اگر دوستتان در خانه تنهاست و تلفن را جواب نمیدهد، اگر به جایی رفته است که میترسید بتواند آسیبی به خودش بزند، اگر شما را در جریان قصدش برای خودکشی قرار داده است و میدانید که برای این کار برنامهریزی میکند، میتوانید با ۱۱۰ تماس بگیرید.
3. دلسوز باشید؛ کسی که با شما در مورد افکار خودکشی یا روزهای بدش حرف میزند، شجاعت زیادی به خرج داده است، برای شما ارزش و احترام زیادی قائل بوده و روی شما حساب کرده است. ارزش طرف صحبت قرارگرفتن را داشته باشید، دلسوزی نشان بدهید، دوستتان را قضاوت نکنید، به او نگویید که تنبل یا ضعیف است یا ارزش زندگیکردن را نمیداند. سعی کنید خودتان را به جای او قرار دهید و مساله را از نگاه او بررسی کنید. مهربان باشید و نشان بدهید که ارزش این اعتمادی که به شما شده است را دارید. دوستتان را تشویق کنید که کمک حرفهای بگیرد و به او اطمینان بدهید که در کنارش میمانید.
4. به دوستی که میدانید در حال مبارزه با افسردگی یا اضطراب است، نزدیک شوید و با او حرف بزنید. تصور نکنید که حرفزدن با دوستتان در مورد مسائلش، مساله شما نیست. به این فکر نکنید که حرفزدن در مورد اضطراب یا افسردگی میتواند حال فعلی شما را عوض کند. با دوستتان حرف بزنید. حرفزدن به شما و دوستتان کمک خواهد کرد.
بنیاد ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا پیشنهاد داده است که حرفزدن را قدم به قدم بر اساس گامهای زیر آغاز کنید:
– از دوستتان بخواهید که اگر میتواند و میخواهد با شما به صورت خصوصی حرف بزند.
– با سوال کردن سر حرف را باز کنید. شما بازجو نیستید اما اگر به اندازه کافی دلسوزانه سوال کنید میتوانید به دوستتان کمک کنید که راحتتر حرف بزند، مثلا میتوانید بگویید «به نظرم رو به راه نیستی. چیزی شده؟»
– به داستان دوستتان گوش کنید و نشان بدهید که شنیدن آن چیزی که میگوید برای شما مهم است.
– از دوستتان بپرسید که آیا به این فکر کرده است که میخواهد به خودش آسیب برساند یا احتمالا زندگیاش را تمام کند؟
– دوستتان را تشویق کنید که به سراغ متخصص برود، کمک حرفهای و پزشکی بگیرد و به او اطمینان بدهید که در کنارش هستید.
5. همه حرفها را نباید گفت؛ سعی نکنید به دوستتان بگویید که مشکلش اهمیت ندارد یا کماهمیت است. سعی نکنید به او بگویید که «چیزی نیست». سعی نکنید بحثی در مورد ارزش و اهمیت زندگی یا معنای آن شروع کنید. به دوستتان نگویید که شما میتوانید وضعیت او را تغییر دهید یا میتوانید مشکلات او را حل کنید. به دوستتان نگویید که «حالت بهتر میشود». سعی نکنید او را قانع کنید که «مشکلی وجود ندارد». چانه نزنید. نگویید «زمان مساله را حل میکند و حالت بهتر میشود». درست همان طوری که زخم معده هفته آینده درمان نمیشود، این طور مشکلات هم تنها با «گذشت زمان» حل نمیشود. همان طوری اظهار نظر کنید که وقتی کسی از شما میپرسد با درد کلیهاش چه کاری باید بکند، به او پاسخ میدهید. پرسیدن اینکه «اگر خودکشی کنی چه بلایی به سر اعضای خانوادهات میآید؟» بیفایده است و کمکی به دوستتان نمیکند. آدمهایی که به خودکشی فکر میکنند، احتمالا فشار زیادی از طرف اعضای خانوادهشان احساس میکنند. درک کنید که آنها از اینکه مسوول باشند، خسته هستند.
پس این جملات را به فرد نگوییم: چه طور میتوانی به خودکشی فکر کنی؟ زندگی تو تا این حد بد نیست/ تو نمیدانی اگر خودت را بکشی من نابود میشوم؟ چهطور میتوانی فکرش را بکنی که چنین آسیبی به من بزنی؟/ خودکشی خودخواهی است/ خودکشی کار آدمهای ضعیف است/ منظورت این نیست. تو واقعا نمیخواهی بمیری/ تو چیزهای زیادی داری که به خاطرشان زندگی کنی/ اوضاع میتوانست بدتر از این باشد/ آدمهای دیگر مشکلاتی بدتر از تو دارند و نمیخواهند بمیرند/ خودکشی راهحلی دایمی به یک مشکل موقت است/ اگر در اثر خودکشی بمیری به جهنم خواهیرفت و....
6. رفتارهای آدمها مهم هستند؛ آدمها با زبانهای مختلفی سعی میکنند دیگران را در مورد مشکلاتشان آگاه کنند. طبق بررسیهای بنیاد ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا، اغلب کسانی که خودکشی میکنند در هفتهها یا ماههای پیش از خودکشی در مورد خودکشی حرف زدهاند. صحبتکردن از خودکشی، صحبتکردن از اینکه دلیلی برای زندگی وجود ندارد، صحبتکردن از این احساس که «مزاحم دیگران هستم»، احساس گیر افتادن یا درد غیر قابل توضیح و غیرقابل تحمل، همه اینها آدمها را در خطر بالای آسیبپذیری و تمایل به خودکشی قرار میدهد. جملههایی مثل «اگر بمیرم هم مهم نیست» یا «دلم میخواست کاش از خواب بیدار نمیشدم»، میتواند و باید زنگ خطر را برای شما به صدا در بیاورد. شاید بیشتر کسانی که از خودکشی حرف میزنند واقعا اقدام به خودکشی نکنند، اما حرفزدن از خودکشی نشانه جدی افسردگی است. بنیاد ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا میگوید: «پرسیدن در مورد تمایلات به خودکشی نیست که ایده خودکشی را در مغز دیگران قرار میدهد، اما سوالکردن در این مورد میتواند به دیگران کمک کند که در مورد مسائلشان حرف بزنند».
7. به آدمها کمک کنید که کمک حرفهای بگیرند، کمک حرفهای را دست کم نگیرید. اگر تا اینجای کار با دوستتان همراه بودهاید، کمک زیادی به او کردهاید اما مشکل حل نشده است. کمک حرفهای و تخصصی برای افرادی که با مسائل سلامت روان درگیر هستند ضروری است. روانشناسان، روانپزشکان یا رواندرمانگران، میتوانند افراد مناسبی برای مراجعه و کمکگرفتن باشند. به دوستتان کمک کنید روانشناس مناسبی پیدا کند. به او اطمینان بدهید که در کنار او هستید، مسائل خصوصی را بین خودتان نگه میدارید و حمایتش میکنید تا حالش بهتر شود.
8. از عوامل خطرآفرین آگاه باشید؛ برخی شرایط خاص روانی میتواند خطر تمایل به خودکشی را بیشتر کند.
9. علایم هشداردهنده را بشناسید؛ چیزهایی که دوستتان میگوید، رفتارهایی که انجام میدهد، تغییر حال و هوا و چیزهایی از این دست میتواند هشداردهنده باشد. هرچه تعداد چیزهایی که مشاهده میکنید بیشتر باشد، خطر نزدیکتر است. کمک کنید دوستتان تغییر حال و هوا بدهد، بهخصوص زمانی که مساله ناشی از ارتباط با یک اتفاق دردناک، از دست دادن یا مرگ یکی از عزیزان و نزدیکان است. افزایش مصرف الکل یا مواد مخدر و حتی بعضی داروها، جستوجو در مورد راههای خودکشی در وب، بیاحتیاطیهای عجیب و غریب، رفتار تهاجمی، بیخوابی یا پرخوابی، خداحافظی با دوستان و آشنایان و بخشیدن اموال با ارزش به دیگران، از دست دادن علاقه به چیزهایی که قبلا جذاب بودند، تحریکپذیری، اضطراب و مانند آنها میتواند نشانههای خطر باشد.
10. به دوستتان کمک کنید برنامهای برای حفظ امنیتش بنویسد. اگر نگران دوستتان هستید به او کمک کنید که برنامهای برای حفظ امنیتش بنویسد. اگر میخواهید به او کمک کنید، اسم شما باید در لیست افرادی که میتوانند به او کمک کنند باشد.
برنامه حفظ امنیت شخصی شامل موارد زیر است که در پاسخ به هر کدام از پرسشها باید حداقل سه گزینه مختلف ذکر شود:
– نشانههایی که میگوید شرایط در حال بد شدن است چیست؟ افکار، تصاویر ذهنی، حال و هوا، شرایط یا رفتارهایی که باعث میشود به خودکشی فکر کنید چه چیزهایی هستند؟
– چه کار میتوانم بکنم که با شرایط مقابله کنم؟ چه کار باید انجام بدهم تا بدون دخالت دادن دیگران، حال و هوایم تغییر کند؟ چیزهایی مانند تمرین تمرکز، مدیتیشن، ورزش و…
– افراد یا جاهایی که میتوانند حالم را عوض کنند چه کسانی یا چه جاهایی هستند؟
– کسانی که میتوانم به آنها زنگ بزنم تا به کمک من بیایند کدامها هستند؟
– متخصصهایی که میتوانند کمک کنند چه کسانی هستند؟
– چه کاری میتوانم انجام بدهم که شرایطم امن و آرام بشود؟
*کارشناس روانشناسی