شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
فکرشهر - مصطفی محمدزاده فرد: شامگاه پنج شنبه ۲۶ مهرماه، دومین بارش پاییزی دشتستان در سال ۹۷ رخ داد که آن نیز با تگرگ همراه بود.
کد خبر: ۴۸۷۱۷
پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۰

فکرشهر - مصطفی محمدزاده فرد: شامگاه پنج شنبه ۲۶ مهرماه، دومین بارش پاییزی دشتستان در سال ۹۷ رخ داد که آن نیز با تگرگ همراه بود.

به گزارش فکرشهر، این بارش که با رعد و برق، طوفان و گردوخاک شدید آغاز شد، در ادامه به بارش تگرگ و بارانی خوب انجامید.

هرچند این بارش مردم دشتستان را در ابتدا غافلگیر کرد و در برخی نقاط، خطوط تلفن و تلویزیون قطع شده، اما در عین حال باعث خوشحالی مردم شده است.

دشتستان تابستان امسال را با خشکسالی و بحران شدید آب پشت سر گذاشت و این بارش ها مردم را امیدوار کرده که در ادامه باران به کمک مسوولین آمده و کمی مشکل آب شهرستان طی ماه های باقی مانده از سال ۹۷ حل شود.

به گزارش فکرشهر، نخستین باران پاییزی سال 97 استان بوشهر، 8 مهرماه در برازجان بارید و آن باران نیز که به میزان 2.5 میلیمیتر ثبت شد، با تگرگ و باد شدید همراه بود.

مشاهده فیلم اینجا

 

 

نظرات بینندگان
سرگذشت واقعی از سال های نه چندان دور
|
-
|
جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷ - ۰۷:۲۶
پد سر
ذ پدرش حدود یک دهه و نیم بهمراه خان در کوه ها متواری شده بود. خالو هاش او و مادرش را به منزل خود آوردند و از آنها نگهداری و سر پرستی نمودند


آنطور که خود تعریف کرده است: ، یک روز خالو بزرگتر خنده خنده و با شیطنت به او گفت: «
لباس های نو ات را بپوش خودتو آماده کن امشب میخوایم یه جای خوبی بریم مهمونی»
همانشب توافق ها صورت گرفت و کار خوب پیش رفت و معامله بخوبی انجام شد و همه چیز بخیر و خوشی فیصله یافت
خودش قبلا با دیگری قرار مداری داشتن
وقتی طرف او خبر دار شد، تهدید کرد که معامله را بهم خواهد زد
میگفت: « اگر از خودم بهتر نباشه بهمش میزنم. » وقتی برای دیدن بهتری به منزل أنها رفت همگی ترسیدند که مبادا همه چیز را بهم بزتد ، ولی وقتی با بهتری روبرو شد و او را دید ، فقط گفت: « مبارک باشه به پای هم پیر بشین »
خانواده خیلی متعصبی بودند. با اینکه بخانه آنها میرفت ولی اچازه نمیدادند نامزدش را ببیند و عروس را قایم میکردند. میگفتند تا عقد نکرده اند نباید او را ببیند
اما او هم زرنگ بود! یک روز زرنگی کرد : یک روز که منزل آنها بود خود را به مریضی زد و وانمود کرد که دل درد دارد. رفت و ذر اتاق دراز کشید تا وقتی
همسر آینده اش سر حوض میاید ظرف بشورد او را ببینم ٍ اما اونا از او زرنگتر بودند و در را به روی او بستند و کلون در را هم مجکم زدند!
سال های طولانی با هم بخوبی و خوشی زندگی کردند.
فرزندان و نوه هاش خیلی هاشون مثل خودش فرهنگی هستند البته با تحصیلات بالاتر و دانشگاهی حتی استادی دانشگاه
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر