پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر» به مناسبت روز دانشجو
فکرشهر:در این میان، بودند کسانی که با وجود علاقه به تحصیل و بیشتر دانستن، در همان مقطعی که بودند ماندند؛ زنان و مردان میانسال و سالخورده کنونی که با بازی روزگار، از تحصیل و کسب علم جا مانده بودند و این روزها، ان خواسته دیرینه خود را جامه عمل پوشانده و برای دل خود و کسب علم به دانشگاه رفته اند و معتقدند دانشگاه، زندگی آنان را بهتر از گذشته کرده است.«فکرشهر» به مناسبت 16 آذر ـ روز دانشجو ـ با تعدادی از این دانشجویان به گفت و گو پرداخته؛ دانشجویانی که با تمام وجود به این عبارت اعتقاد دارند که «ز گهواره تا گور، دانش بجوی»...
کد خبر: ۵۰۴۰۰
جمعه ۱۶ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۶

فکرشهر ـ الهام راسخی: زمانی داشتن دیپلم افتخار بزرگی بود. در شهر، شاید تعداد انگشت شماری دیپلم داشتند و مردم به کسانی که موفق به اخذ دیپلم شده بودند، چنان نگاه می کردند که امروزه به خلبانان نگاه می کنند. کسانی که آن زمان دیپلم و یا حتی ششم و سیکل می گرفتند، بسیار باسواد بودند و سطح اطلاعاتی بالایی داشتند. سال ها گذشت و آموزش همگانی شد و حتی کسانی که از مدرسه جا مانده بودند، باسواد شدند. کم کم سیکل و ششم از بین رفت؛ دیپلم وجه اش را از دست داد و همه برای گرفتن لیسانس در تکاپوی کنکور افتادند؛ چون به آنها از بچگی اینطور القا شده بود که برای شغل  مناسب و پشت میزی باید لیسانس داشته باشی. لیسانس ها یکی پشت دیگری گرفته می شد و با خراب شدن بازار کار و کم شدن استخدام های دولتی، لیسانس هم بی ارزش شد. گروهی همانجا کتاب ها را بوسیدند و خودشان برای کار آستین بالا زدند و گروهی سرسختانه وارد مقطع فوق لیسانس شدند؛ اما در مجموع، آنچه که از خیل عظیم تحصیل کردگان و از فیلتر کنکور گذشتگان دیده می شود که تنها تک و توکی بر حسب علاقه و استعداد انتخاب رشته کرده است و بیشتر لیسانسه ها به اصرار خانواده، بازار کار رشته و یا محدودیت رتبه کنکور وارد آن رشته شده و درس خوانده است. این آشفتگی که در بازار کار می بینیم و اینکه انگار هیچ کسی آنجایی که باید باشد، نیست، بخش عظیمی از آن به همین موضوع و فیلتر ناهمگونی به نام کنکور برمی گردد؛ اینکه ما تنها نه برای داشتن علم، که برای داشتن شغل درس خواندیدم و بسیاری با اینکه مدرک تحصیلی دارند، اما هیچ بار علمی ندارند.

در این میان، بودند کسانی که با وجود علاقه به تحصیل و بیشتر دانستن، در همان مقطعی که بودند ماندند؛ زنان و مردان میانسال و سالخورده کنونی که با بازی روزگار، از تحصیل و کسب علم جا مانده بودند و این روزها، ان خواسته دیرینه خود را جامه عمل پوشانده و برای دل خود و کسب علم به دانشگاه رفته اند و معتقدند دانشگاه، زندگی آنان را بهتر از گذشته کرده است.

«فکرشهر» به مناسبت 16 آذر ـ روز دانشجو ـ با تعدادی از این دانشجویان به گفت و گو پرداخته؛ دانشجویانی که با تمام وجود به این عبارت اعتقاد دارند که «ز گهواره تا گور، دانش بجوی».

مشوقم خودم بودم

حسین روان به، متولد آذر 1329 و بازنشسته نیروی دریایی ارتش است. وی در حال حاضر، در ترم یک رشته حقوق در حال تحصیل است.

فکرشهر: جناب روان به، چه سالی دیپلم گرفتید؟

دیپلم ناقص حدود 1354 از دبیرستان سعادت بوشهر و دیپلم کامل و پیش  دانشگاهی را سال 88 ـ 87 در برازجان گرفتم.

فکرشهر: چند فرزند دارید؟

شش فرزند دارم و همه آنها تحصیلات دانشگاهی دارند.

فکرشهر: چه شد که تصمیم گرفتید در این سن و سال ادامه تحصیل بدهید؟

ازهمان دوران جوانی علاقه به تحصیل در رشته حقوق را داشتم.

فکرشهر: مشوق شما برای رفتن به دانشگاه چه کسی بود؟

همیشه انگیزه ام این بود؛ می شود گفت که مشوقم خودم بودم و همسر و فرزندانم هم در این خصوص همفکرم بودند.

فکرشهر: الان چه احساسی دارید که به دانشگاه می روید؟

قشنگ ترین احساسات را دارم.

فکرشهر: دانشگاه چه تاثیری در زندگیتان داشته است؟

به رنج اندر آری تنت را رواست/ که خود رنج بردن به دانش سزاست؛ مسلما تاثیر بسزائی دارد و خواهد داشت. بگفتا پیغمبر راستگوی، زگهواره تا گوردانش بجوی.

فکرشهر: توصیه تان به جوان ها چیست؟

توصیه ام به همه، به خصوص به جوان ها این است که در هر شرایطی که هستند، می توانند تحصلیلاتشان را ادامه بدهند. توانا بود هرکه دانا بود/ به دانش دل پیر برنا بود.

فکرشهر: از اینکه با ما گفت و گو کردید، متشکرم.

از اینکه بنده را تحمل فرمودید، سپاسگزارم.

راحت درس ها را یاد می گیرم

یوسف شاهروبندی، متولد 1333 است و در حال حاضر، در ترم اول کاردانی رشته حفاظت ایمنی تحصیل می کند.

فکرشهر: خودتان این رشته را دوست داشتید؟

بله در رابطه با کارم است.

فکرشهر: مگر شغلتان چیست؟

نمایندگی خدمات کولر دارم.

فکرشهر: چه سالی دیپلم گرفتید؟

سال 54.

فکرشهر: چرا بین اخذ دیپلم و ورود به دانشگاه اینقدر فاصله افتاد؟

عرض کنم خدمتتان، آن موقع در شهر ما امکاناتی نبود. الان روز به روز دنیا رو به پیشرفت است. آن موقع از واتساپ و تلگرام و اینترنت و... خبری نبود. الان دیگر سطح اطلاعات بالا رفته است. ما هم باید خودمان را وفق بدهیم. 

فکرشهر: فقط برای همین موضوع؟

بله. من خودم همیشه دوست داشتم درس بخوانم. شب ها در خانه کتاب می خوانم، همیشه مطالعه دارم.

فکرشهر: چرا وقتی جوان بودید درس نخواندید؟

نه اینکه نتوانستم؛ مشغله ام زیاد بود. یک خورده هم آشفته بازار بود. قبل از انقلاب، ویزا از کنتاکی امریکا داشتم؛ منتهی خورد به انقلاب و زمانی که دانشجوهای خط امام سفارت امریکا را گرفتند؛ من همان زمان تهران بودم. سه شب متوالی پشت در سفارت امریکا روی کارتن می خوابیدم، منتهی خبردار نبودم که آن داخل چه خبر است. حتی همه کارها را کرده بودم و منتظر بودم که پاسپورتم اوکی شود. بعد دانشجوهای پیرو خط امام آمدند و آن اتفاق افتاد و بعد از آن دلسرد شدم و پرداختم به کاسبی.

فکرشهر: چند تا فرزند دارید؟

دو تا از پسرهایم به رحمت خدا رفته اند. الان دو پسر و یک دختر دارم.

فکرشهر: فرزندانتان تحصیل کرده هستند؟

بله.

فکرشهر: وقتی تصمیم گرفتید بروید دانشگاه، کسی منصرفتان نکرد؟ نگفتند الان ذهن شما آماده نیست؛ نمی کشید؟

من خودم سپاه دانش بودم. دو سال فرهنگی بودم. علاقه عجیبی به ادبیات و کارهای فنی پیدا کردم. مقداری کتاب فنی می خواندم، مقداری ادبیات می خواندم. الان حدود ۱۷سال است که خدمات کولرهای گازی دارم.

فکرشهر: همسرتان نظرشان درباره تحصیلتان چه بود؟

خانم اولم که به رحمت خدا رفته؛ خانم دومم هم خیلی مشوقم است.

فکرشهر: برای درس خواندن اذیت نمی شوید؟

راحت درس ها را یاد می گیرم و مشکلی ندارم. طبقه دوم مغازه ام می نشینم و درس می خوانم. مطالعه می کنم. مکاتبه می کنم. فرصت این را دارم. سر کلاس وقتی استاد شروع به تدریس می کند، می گیرم. هوشم خوب است؛ از بچگی هوشم خوب بود.

فکرشهر: تا به حال شده از استادهایتان نمره بخواهید؟

نه نیازی ندارم.

فکرشهر: محیط دانشگاه چطور است؟

عالی... خیلی خوب است.

فکرشهر: وقتی سرکلاس می نشینید، حسرت این را نمی خورید که چرا در جوانی به دانشگاه نرفتید؟

عرض کردم من عاشق بودم. من اینقدر عاشق بودم که می خواستم بروم خارج درس بخوانم. آن موقع دوست داشتم مکانیک بخوانم، ولی خب بعد پرداختم به الکترونیک. 

فکرشهر: در دبیرستان چه رشته ای خوانده اید؟

من ادبیات خواندم. دیپلم برق از دانشسرای شیراز را هم دارم.

فکرشهر: صحبت پایانی؟

دانشگاه جای عمل است. من فکرش را دارم. عملش را هم دارم انجام می دهم. علمم کم است که علمم را دارم از اینجا می گیرم.

فکرشهر: از اینکه وقت گذاشتید متشکرم.

از شما ممنونم.

دوست دارم تا زمانی که زنده هستم، درس بخوانم

جابر باصولی، 55 ساله و در حال حاضر، ترم دوم کاردانی رشته مددکاری اجتماعی در دشتستان است. 

فکرشهر: چه چیزی باعث شد که دوباره درس بخوانید؟ 

همه این سوال را از من می پرسند. اقوام و دوستان می گویند چرا با این سن و سالت داری می روی دانشگاه؟ به دردت نمی خورد. بعضی ها فکر می کنند شاید در آینده به درد حقوقم بخورد، اما خودم دیدم نوه هایم دارند بزرگ می شوند؛ از من می پرسند آقاجون مدرک تحصیلی ات چی است؟ مثلا می گوید دیپلم داری؟! این شد که گفتم ادامه تحصیل بدهم که وقتی سوال ازم می کنند، سرخورده نشوم که جواب بدهم.

فکرشهر: چندتا نوه دارید؟

سه تا. یکی شان مدرسه می رود.

فکرشهر: شغلتان چیست؟

قبلا جنوب گاز کار می کردم، اما الان کشاورزی می کنم.

فکرشهر: چرا قبلا نرفتید دانشگاه؟

فرصتش را نداشتم. از زمانی که خودم را شناختم سر کار می رفتم. گرفتار کار بودم، وقتش را نداشتم. دیپلمم را هم همین دو سال پیش گرفتم. وقتی دیپلمم را گرفتم، خیلی شوق این را داشتم که به دانشگاه بروم.

فکرشهر: مشوقتان چه کسی بود؟

 بیشتر، بچه ها و البته خودم هم علاقه داشتم؛ خانمم هم می گفت برو ادامه بده.

فکرشهر: فرزندانتان تحصیل کرده هستند؟

دو تا پسرم، یکی مهندسیIT و یکی دیگر کارشناسی حقوق است. دخترم هم لیسانس کامپیوتر دارد.

فکرشهر: برای درس خواندن اذیت نمی شوید؟

خودتان می دانید آدم وقتی سن و سالش بالا رفت، سخت است؛ مثل جوان ها نیست که مغزشان باز است. آن ها راح تر می توانند درس بخوانند؛ یک کم سخت باید با آن کنار بیایم. بچه هایم می گویند دیگر بس است، اما خودم می گویم نه؛ می روم کارشناسی و اگر خدا کمک کند بالاتر و هرجا بشود می روم.

فکرشهر: خودتان این رشته را دوست داشتید؟ 

رفتم دانشگاه و گفتم رشته ای که به دردم بخورد چیست؟ آنها گفتند برای شما مددکاری خوب است.

فکرشهر: پس آینده شغلیتان را هم درنظر گرفتید؟

بله.

فکرشهر: دوست دارید تا چه مقطعی درس بخوانید؟

تا هرجایی که سن و سالمان اجازه بدهد. به قول پیامبر(ص)، زگهواره تا گور دانش بجوی. دوست دارم تا زمانی که زنده هستم درس بخوانم.

فکرشهر: استاد جوان تر از خودتان دارید؟ 

بله. همه جوان هستند.

فکرشهر: سرکلاس چه احساسی دارید؟

همه آن ها به من پدر دانشگاه می گویند؛ هم دانشجوها و هم اساتید.

فکرشهر: تا به حال شده استادها به خاطر سن و سالتان به شما نمره بدهند؟

بله. سر جلسه امتحان که خیلی سخت گیری می کنند، نمی گذارند بچه ها به من کمک کنند؛ اما اساتید تا جایی که دستشان برسد، کمک می کنند؛ اما بعضی هایشان ۹ را ۱۰ نمی کنند.

فکرشهر: توصیه اتان به جوان ها چیست؟

حیف است برخی جوان ها از درس فراری هستند. من وقتی می بینم بعضی ها حتی دیپلم هم ندارند، ناراحت می شوم. با امکانات الان راحت می توانند ادامه تحصیل بدهند. من التماس بچه ها می کنم که بروند درس بخوانند. فردا به دردشان می خورد.

فکرشهر: تحصیلات چه تاثیری در زندگی آدم می گذارد؟ 

خیلی خوب است؛ واقعا آدم دیدش نسبت به مسایل روز باز می شود. وقتی در تلویزیون سوالی پرسیده می شود، تو راحت می توانی جواب بدهی. من نسبت به قبل مغزم بازتر شده است. الان راح تر مسایل را درک می کنم. قبلا خیلی برایم مشکل بود. 

فکرشهر: تحصیلات همسرتان چیست؟ به ایشان نگفتید بیاید ادامه تحصیل بدهد؟

 سیکل دارد. راستش بهش گفتم بیاید تا دوتایی باهم برویم، اما می گوید عاجز است. کار منزل را باید انجام بدهد. برایش سخت است. اطلاعات عمومی اش خیلی خوب است. حتی وقتی جدول حل می کنم، از او سوال می پرسم. 

فکرشهر: از اینکه تشریف آوردید، متشکرم.

من هم از شما ممنونم. روز دانشجو را به دانشجویان عزیز، اساتید و دانش پژوهان تبریک می گویم.

دانشگاه زندگی ام را آرام تر و بهتر کرده است

نصراله علی نژاد، متولد شهریور 1344 و کارمند شهرداری سعدآباد است. وی در حال حاضر، ترم سوم کارشناسی است.

فکرشهر: چه سالی دیپلم گرفتید؟

سال 64 ـ 63.

فکرشهر: چرا تصمیم گرفتید در این سن ادامه تحصیل بدهید؟

برای ارتقا دانش و اخذ مدرک بالاتر.

فکرشهر: فرزندانتان هم تحصیلات دانشگاهی دارند؟

بله. سه تا از فرزندانم لیسانس دارند و یکی دانش آموز دوره متوسطه است.

فکرشهر: مشوقتان برای ادامه تحصیل چه کسی بود؟

مشوق من همکاران اداری ام بودند.

فکرشهر: توصیه ای به جوان ها دارید؟

توصیه ام به جوان ها این است که امید داشته باشید و تا می توانید به تحصیلات ادامه بدهید.

فکرشهر: چه احساسی به دانشگاه دارید؟

 احساس خیلی خوبی دارم. دانشگاه زندگی ام را آرام تر و بهتر کرده است.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر