پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
گزارش اختصاصی «فکرشهر» از یک مکان جدید در برازجان
فکرشهر - اسماء بوستانی: چند سال پیش در زمانی که «شهریار اخلاقی» شهردار برازجان بود، قرارداد اصلی جمعه بازار این شهر در محله «والفجر» (خروجی شهر به سمت بنداروز) امضاء شد و بعدها با تغییر شهرداران هر ساله این قرارداد تمدید شد؛ حدود  دو هفته گذشته، مکان جمعه بازار توسط شهردار فعلی برازجان به خارج از شهر و در میدانی خاکی و باز که در کنار ترمینال  وجود دارد، انتقال یافت...
کد خبر: ۵۶۲۷۱
شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۱

فکرشهر - اسماء بوستانی: چند سال پیش در زمانی که «شهریار اخلاقی» شهردار برازجان بود، قرارداد اصلی جمعه بازار این شهر در محله «والفجر» (خروجی شهر به سمت بنداروز) امضاء شد و بعدها با تغییر شهرداران هر ساله این قرارداد تمدید شد؛ حدود  دو هفته گذشته، مکان جمعه بازار توسط شهردار فعلی برازجان به خارج از شهر و در میدانی خاکی و باز که در کنار ترمینال  وجود دارد، انتقال یافت.

به جمعه بازار می روم تا نظر کاسبان و مردم را در خصوص مکان جدید جویا شوم؛ قلم و کاغذ به دست که وارد می شوم، کاسبان به سمتم می آیند و می گویند «این چه کاری بود که با ما کردید، خدا ازتون نگذره». آرام خودم را معرفی می کنم و از آن ها می خواهم از وضعیت کاسبی و میزان رضایت خود از این مکان برایم توضیح دهند؛ پسر جوانی که تا قبل از ورود من در زیر سایه درختی نشسته بود بلند شد به سمتم آمد و گفت: من دانشجو هستم، از شنبه منتظر رسیدن روز جمعه هستم که با فروش چهار تکه لباس قسمتی از خرج دانشگاهم را در بیاورم، این چه وضعی  است؟ نه سرویس بهداشتی، نه برق، نه آب، گناه داریم بخدا.

جلوتر می روم. چندین نفر زیر انداز بزرگی پهن کرده اند و به ماشینی که مملو از اجناس فروشی است تکیه داده و نشسته اند. از آن ها می پرسم: چرا اینجا نشسته اید؟ چرا زیر انداز پهن کرده اید اما اجناس خود را نچیده اید؟
همگی با هم بلند می شوند و به سمتم می آیند و همزمان با هم مشکلاتشان را می گویند. از آن ها می خواهم تک به تک صحبت کنند. مردی میانسال به نمایندگی از آن ها به «فکرشهر» می گوید: اول اسمم رو بنویس، بنویس که من عباس سهرابی، فروشنده پوشاک هستم. الان دو هفته است که ما را به اینجا انتقال داده اند، اما اینجا نه دستشویی دارد، نه برق دارد، نه آب دارد و نه امنیت. من که فروشنده پوشاکم دلم نمی آید جنس هایی را که میلیون ها تومان خریده ام توی این آفتاب پهن کنم و ببینم کسی می آید بخرد یا نه. خدا به فریاد آن هایی برسد که مواد غذایی برای فروش دارند. چطوری زیر این آفتاب مواد غذایی را پهن کنند؟ به نظرت فاسد و خراب نمی شوند؟ خانواده ها جرات نمی کنند به اینجا بیایند و از ما خرید کنند، چون بیرون از شهر است و  واقعا هیچ امنیتی برای خانم ها نیست، چرا می گویی جنس هایتان را پهن کنید و بفروشید؟ مگر خداتومان پول دادی و جنس خریدی که دلت بسوزد؟ جنس ها زیر این آفتاب می پوسند؛ همه با هم متحد شدیم برای شهرداری، امام جمعه و فرمانداری نامه زدیم و گفتیم که داریم زجر می کشیم، اما یکی به ما جواب نداده است.

مرد جوانی که فروشنده مواد غذایی است از مرد میانسال می خواهد که به او اجازه صحبت دهد. شروع می کند: جای قبلی جمعه بازار خیلی شلوغ شده بود، رفت و آمد برای ماشین ها و حتی مردم سخت شده بود که دلیلش آن پرنده فروش هایی بودند که بیرون از محوطه اصلی جمعه بازار کاسبی می کردند. باید یک جایی برای این پرنده فروش ها معین می کردند تا ترافیک نشود، یا به آن ها می گفتند صبح ها بیایند در غرفه های ما پرنده بفروشند و بعدازظهرها هم فروشنده هایی که خوراکی و پوشاک دارند بیایند توی غرفه ها. نه اینکه ما را در این گرما، سرگردان کنند. من الان دو هفته است که هزار تومان جنس نفروخته ام.

پیرمردی که به زور از دورترین نقطه جمعه بازار خودش را به من رسانده، تا گلایه هایش را بگوید، گفت: دخترم اجازه بده نفسی تازه کنم و برایت حرف بزنم؛ چند ثانیه بعد ادامه داد: چون اینجا سرویس بهداشتی ندارد از هفته قبل می رفتیم ترمینال سرویس بهداشتی، اما به ما گفتند یک نفر و دو نفر نیستید که... دیگر نیایید اینجا برای سرویس و آب.

پیرمرد دیگری از دور داد می زند: «خانم والا بیا نزدیک و حال و روز ما را ببین». ادامه می دهد: خدا خوشش می آید در این آفتاب ما را سرگردان کردند؟ ما فقط جمعه ها یک نانی برا خونواده امان در می آوردیم که این امیدمان هم نا امید شد.
نزدیک که شدم به آرامی گفت: هفته قبل اتوبوس می خواست وارد ترمینال بشود؛ با این ترافیکی که به وجود آمده بود به سختی رد شد. اگر آن جا ترافیک بود اینجا هم هست، اینجا خاکی  و گردو و خاک هم خسته مان کرده، تنها سایه بان ما سایه ماشین هایی است که توی محوطه پارک کردند و منتظرند عصر بشود و شدت تابش آفتاب کمتر بشود تا بتوانند جنس هایشان را در بیاورند و اگذ مشتری بیاید، بفروشند.

به گزارش فکرشهر، گویا محل جدید جمعه بازار دارای ایرادات فراوانی است؛ از مسافت زیاد آن به شهر و شهروندان گرفته تا نبود سرویس بهداشتی، خاکی بودن محل مورد نظر، نبودن غرفه بندی و یا وسایل اولیه یک کاسبی، عدم دسترسی به آب و برق، عدم نصب سایبان، نبود حتی یک سرویس برای ایاب و ذهاب شهروندان و... 

دسترسی به مکان قبلی جمعه بازار برای مردم آسان بود، اما مکان فعلی آنقدر پرت و دور افتاده است که اگر کسی خودروی شخصی نداشته باشد نمی‌تواند به آنجا برود و از فروشندگان خرید کند؛ اگر جمعه بازار به دلیل حجم بالای ترافیک  در روز جمعه به این چنین جایی انتقال یافت، این نکته صحیح است چرا که همه شهروندان شاهد ترافیک بالای آن مکان در روز جمعه بودند، هرچند این مکان هم ترافیک ایجاد کرده و به دلیل اینکه در ورودی شهر از سمت گناوه، بوشهر و حتی شیراز است، باعث شده چهره ورودی شهر، زشت شود؛ علاوه بر آن، مجاورت مکان جدید جمعه بازار با میدان میوه و تره بار و ترمینال و پل هوایی، تردد در این مکان از نظر ترافیکی خطراتی را برای شهروندان نیز در پی خواهد داشت که تمامی این موارد متوجه شهرداری خواهد بود.

هر چند فروشندگی در جمعه بازار نه تنها یک شغل ثابت نیست بلکه از مشاغل کاذب محسوب می شود، اما با توجه به اشتغال عده ای از شهروندان می طلبد که مکان فعلی از خدمات اولیه جهت سرویس دهی به مراجعین و فروشندگان برخوردار باشد که متاسفانه نیست.

شهروندان چندین سال حجم بالای ترافیک در روز جمعه  در مکان قبلی جمعه بازار را تحمل کردند و بی شک تا تکمیل کلی تجهیزات مکان فعلی نیز صبوری می کردند، اما در حالی دستور ترک فروشندگان از آن مکان که امکانات لازم را داشت به مکان فعلی که از همه امکانات محروم است، صادر شده که می شد مکان فعلی جمعه بازار را برای فروشــندگان از همه نظر مجهز کرد و بعد دستور جابجایی داد و چندین سوال اساسی دیگر که در صورت تداوم این وضعیت می توان و باید از مسوولین مربوطه ـ از جمله شهرداری، شورا، فرمانداری و... ـ پرسید.  

نظرات بینندگان
شهروند
|
-
|
يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۳:۲۸
آوردن جمعه بازار به این مکان کار عاقلانه ای نیست. درست جایی که در مجاورت اتوبان است و این در هم ریختگی روز جمعه در این مکان را هر عابری می‌بیند و برای شهر اصلاجالب نیست. تازه اگر سایه بان ایجاد شود که حلبی آباد و بدتر و بدتر می‌شود.پس باید جمعه بازار به سمت شرقی شهر انتقال داده شود که چشم انداز شهر را زشت نکند. 
فاطمه لاری منفرد
|
-
|
يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۳:۴۵
بارکلا، تا باشه از این گزارشهای خوب. شهردار خوبی بود عجیبه که اینکارو با این فروشنده های بدبخت کرده.  
طهماسب
|
-
|
يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۸
اینجابیشنر شباهت داره به کشورهای جنگ زده  تا یه بازار

شهردار برای  شهربرازجان خیلی زحمت کشیده اما با این جابجایی بازار مهندسی خودش رازیر سوال برد.

خسته نباشید میگم به خبرنگار بفکرشهروهمکارانشان.
ویدا
|
-
|
يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۵
واقعا خسته نباشین 

 
ویدا
|
-
|
يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۱
ممنون از زحمات خانم بوستانی و 

مجموعه  فکر شهر
محمد
|
-
|
يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۵
بهترین جا براشون هست 
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر