پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۵۷۷۱۷
سه‌شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۹

فکرشهر: هشت سال گذشته؛ یک‌ هزار صفحه با مسئولان نظامی و قضائی مکاتبه کرده؛ از پنج سال پیش بدون وقفه روزه گرفته تا قاتل پسرش به اتهام محاربه اعدام شود.

به گزارش فکرشهر، روزنامه شهروند نوشت: پدر مأمور بدرقه‌ای که هشت سال پیش از سوی یک مهاجم کشته شد، حالا بعد از این همه سال منتظر قصاص قاتل پسرش است؛ قاتلی که برای آزاد کردن پدرزنش، مأمور بدرقه را با شلیک گلوله به قتل رساند.

علیرضا مرادخانی تنها قربانی نقشه خطرناک فراری دادن زندانی بود که حالا پدرش تمام زندگی خود را وقف کرده تا قاتل پسرش بالای دار برود و مجازات شود؛ آن هم نه به اتهام قتل بلکه به اتهام محاربه و ایجاد رعب و وحشت. مرادخانی حالا پنج سال تمام است که هر روز روزه می‌گیرد، دعا می‌کند و نامه می‌نویسد. به تمام وعده‌هایی که به او پیشنهاد شد، جواب رد داد تا بتواند قاتل پسرش را بالای چوبه دار ببیند. چند ماه پیش، قاتل پسرش در زندان هم دست به جنایت زد و یکی از نوچه‌های وحید مرادی را به قتل رساند. مسأله‌ای که باعث شد مرادخانی بیشتر روی تصمیمش اصرار کند و حالا دیگر مطمئن باشد که این قاتل، آزاد شدنش برای جامعه خطرناک است.

گفت‌وگوی «شهروند» با این پدر داغدیده را بخوانید تا در جریان جزئیات ماجرای این جنایت قرار بگیرید.

ابتدا از جزئیات ماجرای قتل پسرتان بگویید.

روز ٢٢ آذرماه سال ٩٠ پسرم را کشتند. آن روز پسرم به‌عنوان مأمور بدرقه چند زندانی را از ندامتگاه کرج به دادگاه انقلاب منتقل می‌کرد. روی پل محمدشهر قاتل و همدستانش با دو خودروی پیکان و زانتیا تصادف ساختگی ایجاد کردند. وقتی خودروی انتقال متهمان متوقف شد، بلافاصله راننده خودروی پیکان در حالی که نقاب به چهره داشت و مسلح به سلاح کلاشینکف بود، وارد خودرو زندان شد و اقدام به تیراندازی کرد. این مرد در حالی که قصد فراری دادن یکی از زندانیان را داشت، با مقاومت پسرم روبه‌رو شد. همان لحظه اسلحه را به سمت پسرم گرفت و شلیک کرد. پسرم که خودش هم اسلحه داشت، برای حفظ جانش اسلحه متهم را نگه داشت و سعی کرد آن را از او بگیرد، اما دستش می‌سوزد و اسلحه را رها می‌کند. همان لحظه، قاتل به قلب پسرم شلیک کرد و در نهایت وقتی از فرار زندانی ناکام ماند، با به‌جا گذاشتن خودرو پیکان، با خودرو زانتیا که دو سرنشین دیگر نیز اسکورت آن را برعهده داشتند، متواری شدند.
قاتل قصد فراری دادن چه کسی را داشت؟
گویا پدرزنش که به اتهام قاچاق مواد مخدر در زندان بود و در فهرست اعدامی‌ها قرار داشت، قرار بود با خودرو حمل متهمان به دادگاه برود، اما آن روز این مرد بین زندانی‌های داخل خودرو نبوده و قاتل پسرم به اشتباه نقشه فرار را طراحی کرده بود. این متهمان وقتی متوجه می‌شوند پدرزن در خودرو نیست، قصد فرار داشتند، اما هنگام خروج از خودرو با علیرضا درگیر می‌شوند و این وسط فقط پسر من قربانی شد.
علیرضا چندسال داشت؟
سی سال داشت. مهندس بود و من همیشه به او افتخار می‌کردم. با رفتنش همه زندگی‌مان نابود شد. در این سال‌ها کلی زجر کشیدیم. همسرم بعد از فوت علیرضا، دچار بیماری روحی و روانی و یک بیماری نادر به نام نیوپاتی شد که از هر ٥٠‌میلیون نفر تنها دو نفر به این بیماری دچار می‌شوند. بیماری‌ای که به دلیل استرس به وجود می‌آید. ٤٠‌میلیون تومان آن زمان خرج درمان او کردم. پسرم بی‌گناه کشته شد و ما هم نابود شدیم.
چرا تا الان حکم قصاص اجرا نشده است؟
چون من می‌خواهم که قاتل به اتهام محاربه اعدام شود. عمل او مصداق بارز محاربه بود و نمی‌دانم چرا فقط جرم قتل را در پرونده‌اش ثبت کرده‌اند. در این سال‌ها خیلی تلاش کردم. یک‌هزار صفحه با مسئولان نظامی و قضائی مکاتبه کردم و نامه نوشتم تا به درخواستم گوش دهند. الان هم چشم امیدم به رئیس قوه قضائیه است و انتظار دارم او حرف‌های مرا بشنود تا به این کابوس هشت‌ساله پایان دهد.
قاتل را بعد از جنایت دیدید؟
حرف‌هایش را شنیدم. می‌گفت به خاطر همسرش این کار را کرده است. ادعا می‌کرد برای پدرزنش پاپوش درست کرده بودند و داخل خودرویش مواد مخدر گذاشتند. او هم به دلیل ناراحتی‌ها و بی‌قراری‌های همسرش تصمیم گرفته پدرزنش را فراری دهد که در این میان با مقاومت پسر من روبه‌رو شد.
در این مدت کسی هم برای گرفتن رضایت پیش شما آمده است؟
بله، همان زمان یعنی ٤٠ روز بعد از مرگ پسرم، من هنوز شکایت هم نکرده بودم. حالمان اصلاً خوب نبود و به دنبال پرونده نرفته بودم. اصلاً نمی‌خواستم شکایت کنم. می‌گفتم خدا به من علیرضا را داده و حالا او را گرفته است اما همان موقع خانواده قاتل آمدند و با حالت بدی خانه و زندگی ما را مسخره کردند. گفتند یک و نیم‌میلیارد پول می‌دهیم، زندگی‌ات را عوض کنی؛ در ازایش باید رضایت بدهی. خیلی از رفتارشان ناراحت شدم. به ما توهین کردند. همان‌جا بود که تصمیم به شکایت و درخواست قصاص گرفتم. در این مدت هم ریش‌سفیدان زیادی برای رضایت پیش من آمده‌اند. حتی نمایندگان مجلس هرسین و نورآباد لرستان هم پیش من آمدند اما من رضایت ندادم. به نظرم ورود این قاتل به جامعه تبعات بدی خواهد داشت؛ به‌خصوص این که اردیبهشت‌ماه امسال متوجه شدم که این قاتل در زندان هم دست به جنایت زده و یکی از نوچه‌های وحید مرادی را کشته است. پس این مرد به راحتی می‌تواند آدم بکشد و نباید آزاد شود. بعد از قتل دوم متهم بود که دیگر هیچ‌کس حتی خانواده‌اش هم به سراغم نیامدند.
یعنی به هیچ عنوان حاضر به گذشت نمی‌شوید؟
نه، اصلاً؛ حتی در ازای پول هم نمی‌خواهم رضایت بدهم. این پول اصلاً حلال نیست و می‌دانم که زندگی‌مان را بدتر از این خواهد کرد. من پول نمی‌خواهم. فقط قصاص می‌خواهم؛ آن هم به جرم محاربه. این پول، هزینه‌ای برای نابودی هر یک از ایرانیان است. پول اینها از راه قاچاق مواد مخدر به دست آمده و حلال نیست. آنها وقتی دیدند من از موضعم کوتاه نمی‌آیم و خواستار اعدام هستم، به من گفتند پس خودت باید حکم را اجرا کنی. الان پنج سال است که بی‌وقفه روزه می‌گیرم و از خدا می‌خواهم صدایم را بعد از این همه سال بشنود.
شغل شما چیست؟
من معلم بازنشسته هستم، اما هنوز هم کار می‌کنم. وضع مالی خوبی ندارم، ولی زندگی‌ام با پول معلمی می‌چرخد. با این حال حاضر نیستم پول خون پسرم وارد زندگی‌ام شود.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر