جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۵۹۵۹۹
دوشنبه ۰۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۴

فکرشهر: «فراستی نسبت به نقد و حتی خود سینما ضدیت دارد - با همه سینما. او آدم سینما نیست؛ اشتباهی است. جای دیگری شاید آدم موفق‌تری بود اما اصلا اینجا، جای او نبوده هیچ‌وقت. به نظرم او دارد از سینما انتقام می‌گیرد؛ انتقام آن چه می‌خواست باشد و نشد، اجازه ندادند.»

به گزارش فکرشهر، روزنامه شرق نوشت: «ک: یک «ت» میان ماست؛ کوچک - به ادای نوک زبان، عمیق؛ فرق کوره و آتش‌دان. یک «ت» میان پیشه‌های ماست. ما نگارش نقد می‌کنیم در کسوت «منقّد» و آنها «انتقاد» با نقاب «منتقد»! ما شده شکاف‌زده بر مرمرین پوست به قصد کاشت یا تبیین بذر درون، آنان که کارشان جز کندن نیست. منتقد خاک‌های نفرت می‌پراکند، نبش قبر می‌کند، منقّد؛ نقد قبر و نقد، این واژه دلفریب، دست‌آویز کم‌سوادانی که به قصد هر آن چه جز نقد، کوبیده می‌شود به نرمی کاغذ و مالیده می‌شود سیاهی لزج جوهر برِ سفید قامت صفحه‌ای که می‌توانست شاید چه‌ها کند که نکرد.

ا: «خانه دوست کجاست که با سپهری آغاز می‌شود، فیلمی است خوب، ساده و لطیف... سینمای کیارستمی پنجره‌ای است به دنیای واقعی کودکان و آینه‌ای است از احساس... و آفرین معلمِ خانه دوست» و «سینمای کیارستمی فاقد جهان است، سینما نیست اصلا... اَدای روشن‌فکری است که درنیامده...» و سینمای «بیضایی» شاعرانه است و سینمای «بیضایی» سطح است و عمق ندارد و «قصر شیرین» فیلم «آدمیزادی» است و بچه‌ها عجب بازی کرده‌اند و «قصر شیرین» بد است و بچه‌هایش درنیامده است و این جملات متضاد و متناقض تنها از مغز یک «منتقد» تراوش کرده است؛ منتقدی که پیش از هر شبه‌نقد، فضای سیاسی و موقعیت خود را می‌سنجد و بعد اصطلاحات سینمایی را به استدال‌های سیاسی پیوند و مثلا نقد می‌کند. چنین است که در هر دوره حرف‌هایش نسبت به یک اثر متناقض است.

م: «مسعود فراستی» معنای شکست‌خوردگی است. برگشته از آن چه بود و سرگشته در آن چه نیست. توسل به چند اسم نافذ و توسل به شهرت کاذب. بدون کتاب‌هایش - که گردآوریِ مطالب کرده و نه تألیف - از آقایان «هیچکاک»، «فورد»، «برگمان»، «چاپلین» و «کوروساوا» هیچ نیست. و همین که طیف علاقه‌مندی‌های یک نقدنویس - و نه آدمی عادی - از «برگمان» تا «فورد» را تشکیل می‌دهد، یعنی او دارای جهان فکری و سلیقه سینمایی نیست؛ یعنی شرط لازم برای نقدنوشتن ندارد. معیارش هم همان نام‌هاست و نه حتی سینمای آن بزرگان. حکایت فیل در تاریکی است؛ «هیچکاک» دیده - نه کامل و اصلا هیچکاک را بلد نیست - و می‌گوید این تمام سینماست. «برگمان» دیده و او را نماینده سینمای روشن‌فکری می‌داند - و اصلا نمی‌داند برگمان فیلم‌ساز مذهبی است و روشن‌فکری، مذهب را تاب نمی‌آورد. «جلال» است گویی «فراستی». آل‌احمدی در تناقض شدید فکری اما خود را متأثر از تنها منقد واقعیِ «جلال» در دهه چهل می‌داند - با نثری که نمی‌شود فهمید چرا این‌قدر اَدایی است. در نیامده انگار؛ مقواست. می‌خواهد کوتاه و ساده بنویسد مثل «جلال» و فاخر و ادبی مثل منقد او (در اندیشه و هنر) و نمی‌شود. او حاصل لطف دوستان دیرین در ارسال مطلب به‌عنوان یک کتاب و شیفتگی جوانان امروز در بستن یک مجله است. مجله امروزش را جوان‌ها آماده می‌کنند و او در کنار مطالب ما - به نام نقد - خلاصه داستان «سرگیجه» هیچکاک - فیلم محبوبش - را می‌نویسد و فراتر از یک داستان‌گویی نمی‌رود که بلد نیست. و آدم‌ها به میانجی همان نام‌ها و همین کارها او را باسواد می‌خطابند و افسوس که رنج او کم‌سوادی است و کنش‌هاش معلول شهرت - به هر قیمت.

ر: یک روز «همشهری کین» مبتذل است و روزی «تقوایی» فیلم‌ساز نیست. یک روز «کیارستمی» بد است و روزی «بهروز شعیبی» خوب. «اخراجی‌ها» را به «یک جدایی» ترجیح می‌دهد و «بیست و سه نفر» در نظر او فیلم مهمی است و هیچ معیاری درون سینما نمی‌توان یافت - به نتیجه‌ای چنین منحط. در سینمای ایران معیار اظهارات او برای خوب یا بد بودن، سفارش است و در سینمای جهان همان نام‌های دهان‌پرکن. می‌گوید «فرم» و باور کنید نمی‌داند فرم به چه معناست! فرم؟ اخراجی‌ها؟ قلاده‌های طلا؟ شوخی نکنید... «مسعود فراستی» مسیر تاریکی را پیموده و اکنون در رؤیای نور، تاریکی را به آغوش گرفته است. شاید چاره‌ای ندارد که... دقیقا کِی بود که او چنین علنی ناآگاهی‌اش را نسبت به علم سینما جار زد؟ وقتی به‌صراحت مقابل دوربین گفت: «بله من فیلم‌ها را ندیده نقد می‌کنم، مشکلی دارید؟» و دقیقا از کِی ما این‌ قدر منفعل؟ راستی او هفته آینده قرار است کدام کاربلد غیر خودی را بزند یا دست کدام سفارش‌شده‌ای را بگیرد؟

ا: یکی از مضرترین برنامه‌های تلویزیون ما برنامه «هفت» است. این برنامه را جوان‌ترها می‌بینند. عشاق سینما، دانشجویان؛ و فکر می‌کنند این نقد فیلم است که می‌کنند آقایان - مسعود فراستی، آن یک؛ منتقدی فهیم (!) و دیگری که فقط یک‌ بار پیش از این برنامه در لس‌آنجلس - تهران دیده بودمش. بعد ما منقدان حرف‌های پرت که اصلا کی این برنامه را می‌بیند و چه تأثیری دارد! دوستان - در این دوران - ۱۰ دقیقه این برنامه از تمام نوشته‌های من و شما بیشتر می‌تأثیرد. کاری بکنید. اگر چه در همه جهان نقد فیلم دیگر کاربرد حتی ۲۰ سال گذشته را ندارد اما لااقل باید جلوی تخطئه که به نام نقد رواج دارد را جایی گرفت!

ن: یک اصطلاحی است به نام «ضد نقد» که «مسعود» زیاد به کارش می‌برد. می‌خواهد با این اصطلاح، متفاوت جلوه کند، «پالین کیل» باشد؛ اما نه سوادش را دارد و بینش و نه توان به کارگیری آن استدلال‌ها را. به همین علت است که مثلا در مقابل فیلم‌های «فرهادی» مانده و فقط می‌توان گفت: بد است. و شاگردان او نیز همین سطحی‌نگری را نسبت به «فرهادی» و فیلم‌هایش رواج داده‌اند. در صورتی که اصطلاح درست است. او رفتاری ضد نقد می‌انجامد. او نسبت به نقد و حتی خود سینما ضدیت دارد - با همه سینما. او آدم سینما نیست؛ اشتباهی است. جای دیگری شاید آدم موفق‌تری بود اما اصلا اینجا، جای او نبوده هیچ‌وقت. به نظرم او دارد از سینما انتقام می‌گیرد؛ انتقام آن چه می‌خواست باشد و نشد، اجازه ندادند. «مسعود» شاید بی‌گناه است... (باقی مطلب به علت خیلی چیزها سانسور شده است.)»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر