شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
میزگرد اختصاصی «فکرشهر» درباره کسب و کار
فکرشهر ـ آذر حسینی: امسال ـ 1398 ـ توسط رهبر معظم انقلاب، «رونق تولید» نامگذاری شده است؛ عنوانی که به راستی در شرایط کنونی جامعه، در صورتی که به سمت عملی شدن پیش رود، می تواند اقتصاد کشور را تکانی داده و به سمت ثبات و رشد مثبت پیش ببرد. اما تولید در کشور ما، با موانع زیادی همراه است، به خصوص اگر تولید شما رنگ و بوی کارآفرینی داشته و...
کد خبر: ۶۰۹۰۳
يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۳:۱۷

فکرشهر ـ آذر حسینی: امسال ـ 1398 ـ توسط رهبر معظم انقلاب، «رونق تولید» نامگذاری شده است؛ عنوانی که به راستی در شرایط کنونی جامعه، در صورتی که به سمت عملی شدن پیش رود، می تواند اقتصاد کشور را تکانی داده و به سمت ثبات و رشد مثبت پیش ببرد. اما تولید در کشور ما، با موانع زیادی همراه است، به خصوص اگر تولید شما رنگ و بوی کارآفرینی داشته و در نوع خود، جدید باشد؛ از نبودن قوانین و مقررات برای آن تا اطلاع نداشتن مسوولین و کارشناسان مربوطه از روند کار و بروکراسی های اداری خسته کننده و میان ارگان های مختلف دویدن و اغراق نیست اگر بگوییم صدها دلیل دیگر برای این که کارآفرین و تولید کننده را دلسرد کند و عطای تولید را بر لقایش ببخشد و برود در انتظار شغلی دولتی که شاید بیابد، عمر و توان و خلاقیتش را صرف کند.

بر همین اساس و دغدغه ها بود که در هفته نامه «به فکرشهر»، از ابتدای امسال، صفحه «تولید» را به صفحات نشریه اضافه کردیم. از فرهنگ سازی در زمینه کارآفرینی که سال های قبل هم به آن ها پرداخته ایم تا انتشار اخبار مربوط به تولید و انتقال مشکلات تولید کنندگان، شهرک های صنعتی و راهکارهای جدید برای تولید در استان و گفت و گو با کارآفرینان و تولید کنندگان را در دستور کار داریم و البته به مواردی از این دست نیز در قبل پرداخته ایم و تاثیرش را هم دیده ام، تا جایی که پس از انتشار مشکلات شهرک صنعتی برازجان، مسوولین از این شهرک بازدید به عمل آوردند و قول هایی هم برای رفع مشکلات دادند. {اسناد این گزارش و خبر پیگیری مسوولین، موجود است}.

اما تا ندانیم مشکلات و موانع چه هستند، نمی توانیم برای حل آن ها کاری کنیم. به همین دلیل، در این هفته و برای بررسی مشکلات تولید کنندگان و البته یافتن راهکارهایی برای رفع موانع تولید، از همان ابتدا که کسی می خواهد کارش را شروع کند و گرفتن مجوزها، میزگردی با حضور 4 جوان 25 تا 35 ساله تولید کننده و در ابتدای راه، در دفتر هفته نامه «به فکرشهر» برگزار کردیم تا با مشکلات موجود آشنا شده و مسوولین را برای رفع ساختاری موانع، یاری کنیم. این 4 جوان که کار تولیدی خود را آغاز کرده و یا در آغاز کار و همگی تحصیل کرده هستند، از موانع برای گرفتن مجوزها، می گویند:

محمد: تا مجوز را نگیرید هیچ کاری نمی توانید انجام دهید. اول ایده اش می آید؛ بعد باید مجوز بگیری تا کار را پیش ببری ولی مرحله گرفتن مجوز، این قدر طول می کشد که 99 درصد افراد خسته می شوند و ایده اشان را رها می کنند. 

مریم: دقیقا همین طور است. دنبال مجوزها رفتن به این طریق است که اول باید شرکتت را ثبت کنی؛ به عبارتی باید کاغذی از اداره ثبت بگیرید که مهر برجسته دارد. برای این کار، اول باید بروید کافی نت و نام شرکت تان را مشخص کنید؛ البته اگر در خانه کسی بلد باشد و کار را انجام دهد که چه بهتر ولی چون این ثبت، یک بخش حقوقی دارد، بهترین راه، همان کافی نت رفتن است. اسم شرکت که انتخاب شد، باید یک سری مدارک را هم تحویل بدهید، از جمله پلیس آگاهی برای اثر انگشت و عدم سو پیشینه و استعلامات لازم؛ بعد هم باید از پلیس، برگه عدم سو پیشینه اتان را ببرید دادگستری که تایید کند شما سو پیشینه ندارید. بعد، این مدارک را همراه کپی شناسنامه، کارت ملی، اساسنامه شرکت و...، باید پست کنید. بعد از آن، نامه اتان برمی گردد و شما باید آن را در روزنامه ثبت کنید.

محمد: بخشی را که شما از آن گذشتید، مصیبت انتخاب نام شرکت است. این که چند سیلابی باشد! یک سیلابی و دو سیلابی و سه سیلابی و چهار و پنج...؛ الان فکر کنم نام شرکت حتما باید 4 سیلابی به بالا باشد. آن قدر نام شرکت را رد می کنند که به مرحله ای می رسی که می گویی یک اسم بگذار تا شرکت ثبت شود و اصلا مهم نیست نام شرکتتان چه باشد! فقط می خواهید ثبت شود چون به جز بحث سیلاب، برای نام هم ده ها ملاک قرار می دهند و نمی توانید نام دلخواهتان را داشته باشید.

مهدی: در همین بحث ثبت شرکت و این که نام شرکت چه باشد، کاملا سلیقه ای است؛ یعنی این که یک نفر پشت سیستم نشسته و بر اساس سلیقه اش تصمیم می گیرد که این باشد یا نباشد! مثلا سال 1396 ما می خواستیم نام شرکتمان را ثبت کنیم، گفتند حتما باید 4 سیلابی باشد ولی سال 1397 ما شرکت را با نامی سه سیلابی ثبت کردیم. در واقع یکی از مشکلات اساسی، عدم شفافیت قوانین و مقررات است که در دید مردم هم قرار ندارد و مردم اطلاع ندارند و این که هر روز، قوانین تغییر می کند؛ امروز هست و فردا نیست و...؛ در همین انتخاب نام شرکت، کلیاتی آمده که انجام می دهید ولی نام شرکت می رود و تایید نمی شود. مثلا می گویند هر اسمی که به تاریخ کشور ربط داشته باشد، رد است ولی مشخص نیست در کدام قانون آمده؟ دستورالعملش را مردم نمی دانند! مثلا شما نمی توانید نام قدیمی یک محل را برای شرکت تان بگذارید! شاید هم قانون نیست، فقط سلیقه شخصی است که به عنوان کارشناس یا مسوول آن جا نشسته.

مریم: مشکل دیگری که خودمان با آن مواجه شدیم که باعث شد ما دوباره و از اول روند ثبت شرکتمان را طی کنیم، حذف نام یک نفر از اساس نامه بود. در واقع قبل از ثبت نهایی شرکت و انتشار اطلاعیه اش در روزنامه، ما می خواستیم نام یکی از اعضای موسس را حذف کنیم ولی هیچ کس نمی دانست باید چه کنیم و هیچ کس نتوانست راهنمایی کند! ما دوباره همه مراحل ثبت را طی کردیم و دوباره برای هر مرحله هزینه ها را پرداخت کردیم تا شرکت را بدون نام آن عضو ثبت کنیم!

مهدی: همینطور است. وقتی برای مشکلی سوال می پرسیم، می گویند بروید سراغ کارشناس مربوطه؛ و وقتی می رفتیم و می رویم سراغ کارشناس مربوطه؛ به خصوص در اداره ثبت؛ می گوید ما نمی دانیم ولی یک کافی نت فلان جا است که می داند، بروید از او بپرسید! این فاجعه است و مورد بعدی این است که اصلا چه لزومی دارد که مردم را بین 10 دستگاه بچرخانند؟! جز بحث درآمدزایی چه می تواند باشد؟ مثلا قانونی گذاشته اند که گواهی عدم سو پیشینه، یک ماه اعتبار دارد در حالی که به راحتی می توان دستگاه ها را با هم مرتبط کرد؛ شماره ملی را وارد می کنید و اگر موردی بود مشخص است و رد می کنند و اگر نبود هم که دیگر این اداره و آن ارگان و پرداخت هزینه و وقت نمی خواهد. حتی نیاز به اینترنت هم نیست و می توان از طریق اینترانت سیستم ها را به هم وصل کرد و استعلام ها را در لحظه گرفت؛ ولی فقط بحث درآمدزایی مطرح است.

مصطفی: از آن بدتر این است که درخواست را می گیرند و می گویند دو هفته دیگر بیا و وقتی دو هفته بعد می روی، هنوز برگه آماده نیست! برای خود من این پیش آمده که دو هفته بعد که رفتم، گفتند برو فردا بیا و وقتی اصرار کردم من به برگه ام نیاز دارم، پرونده ام را پیدا کردند که حتی بررسی هم نشده بود و همان روز در مدت کمی برگه را صادر کردند و فقط دو هفته من معطل شدم در حالی که می توان با سیستم اتوماتیک کار را انجام داد.

محمد: در واقع ثبت شرکت، آسان ترین مرحله است. 

مهدی: بله. این فقط یکی از مشکلات است آن هم برای ثبت شرکت که راحت ترین مرحله است و دولت هم که الکترونیک است و منطقا باید به راحتی قابل انجام باشد، ولی نیست. این ها فقط در ابتدای کار و ثبت شرکت است. موضوع بعدی که خیلی هم ساده و راحت به نظر می رسد، ولی خیلی زمان بر و مشکل است؛ ثبت برند است.

محمد: ثبت برند خیلی جالب است. نمی دانم قوانین واقعی و نوشته شده است یا سلیقه ای و شفاهی! مثلا می گویند کلمه ای که می خواهید برند کنید، باید حتما در لغت نامه دهخدا باشد! بعد می گویند شبیه یک اسم دیگر هم نباشد! هم آوای یک اسم دیگر هم نباشد! و ده ها مورد دیگر. خب تشخیص این به عهده کیست؟ با چه کسی باید صحبت کرد؟ خب این هم یک مورد سلیقه ای است.

مریم: چندین موسسه ثبت برند ایجاد شده و کارشان همین است که برند شما را ثبت کنند در حالی که نباید این گونه باشد! مدل کسب و کار این است که باید شما در خانه اتان که نشسته اید بتوانید با استفاده از اینترنت، برندتان را ثبت کنید و نیازی نباشد که واسطه ای به وجود بیاید و کارتان را انجام دهد. هر سه بار که نام مورد نظرتان رد می شود هم باید 300 هزار تومان بپردازید؛ حالا مبلغی کمی کم تر یا بیشتر. و ما حتی نمی دانیم در آن موسسه که تهران است و دارد کار ثبت برند ما را انجام می دهد، چه می گذرد؟

مهدی: این ها موضوعاتی است که من فکر می کنم نه تنها در کشورهای در حال توسعه، بلکه در کشورهای عقب مانده دنیا هم حل شده؛ یعنی بستر اینترنت شرایطی را فراهم کرده که اصلا نیاز نیست با واسطه این کار را انجام دهید. آن قدر می توان به راحتی این کار را انجام داد بدون این که مجبور شویم مردم را بدوانیم. همین مسایل را در شریک اقتصادی ایران، قطر، در نظر بگیرید. شما در قطر، شب تصمیم می گیرید کسب و کاری راه بیندازید؛ صبح می روید ساختمان چند طبقه ای که برای همین موضوع ایجاد شده؛ ساعت یک بعد از ظهر از ساختمان بیرون می آیید و تمام مجوزهایتان را گرفته اید و در کشور خودمان، شما امروز شروع کنید که بخواهید مجوزهای یک کسب و کار را بگیرید، آن قدر محدودت می کنند که نگو! فقط همین نیست. راه انداختن کسب و کار مثل این است که یک نفر رفت خواستگاری، گفتند خانه داری؟ گفت نه! گفتند اول خانه و بعد زن! و وقتی رفت خانه بگیرد، پرسیدند زن دارید؟ گفت نه! گفتند اول زن و بعد خانه! از ثبت شرکت و برند که بگذریم، فکر کنید می خواهید یک کسب و کار کشاورزی یا دامداری راه بندازید. می روید برای مجوز؛ منابع طبیعی می گوید اول مجوز آب؛ اداره آب می گوید اول مجوز و سند منابع طبیعی.

مصطفی: همین طور است؛ برای مثال، ما رفتیم جهاد کشاورزی و گفتیم می خواهیم یک شغل خانگی راه بیندازیم. جهاد هی ما را به این اتاق به آن اتاق می فرستاد؛ چند وقت که گذشت، گفتند باید بروی اتاقی که بیرون ساختمان است و مجوزت را بگیری. رفتیم و تشکیل پرونده دادیم. نامه ثبت شرکت و مدارک شخصی و کپی های کارت ملی و شناسنامه و... و سریع یک کارتخوان هم گذاشتند جلوی ما که این قدر واریز کن و ما هم واریز کردیم و...؛ بعد گفتند نامه ای به شما می دهیم تا بیایند محل کارتان را ببینند و...؛ بیش از 10 بار رفتیم و آمدیم تا به فرد دیگری ارجاعمان دادند؛ رفتیم سراغ آقای دیگری و گفتیم برنامه این است؛ ایشان هم گفت چرا رفتید سراغ آن اتاق؟ اصلا آن ها چکاره اند؟ مجوز مشاغل خانگی را من صادر می کنم و آن ها بعد از صدور مجوز من، پروانه کار صادر می کنند و در واقع نقش صنف را دارند! گفتم خب اگر می خواسته اند پروانه کار صادر کنند نباید اول مجوز مرا ببینند؟ گفت باید اول مجوز داشته باشید. در واقع آن جا احساس کردم سر من کلاه گذاشته اند چون پول هم پرداخت کرده بودم ولی مجوزی نداشتم. بعد آن آقایی که مجوز صادر می کرد، گفت می آیند برای بررسی که مجوز را بدهند. دو سه ماه گذشت و پرونده ما بررسی نشد تا خورد به قانون عدم به کارگیری بازنشستگان و ایشان هم بازنشسته شد و به قولی «علی ماند و حوضش». بعد از آن؛ چند ماه هی می رفتیم و می آمدیم و کسی نبود به جای آن آقا کار کند؛ بعد هم که کسی را گذاشتند، اصلا بلد نبود آن کار را انجام دهد و می گفت این اصلا جزو وظایف من نیست و زیر نظر من نیست و بروید پرونده و درخواست تان را بدهید فلان مرکز! رفتیم آن مرکز، گفتند این به ما ربطی ندارد، کار خود جهاد مرکزی است و باید انجام بدهند. برگشتیم جهاد مرکز، دقیقا بین سه طبقه من را می چرخاندند و هیچ کس هم نمی فهمید باید چه کنیم و چه کند! اصلا بلد نبودند! تا بالاخره یکی از افراد آن جا که خانمی بود، من را دوباره فرستاد جهاد حومه؛ آن جا رفتم سراغ سرپرست باز هم گفتند برو جهاد مرکز بخش شرکت های صنعتی؛ باز رفتم مرکز، طبقه همکف و گفتم فلانی مرا فرستاده؛ گفتند ما نمی دانیم چه کنیم ولی نامه ای بنویسید که ببرم پیش معاونت برایتان پاراف کنند؛ نامه را نوشتم و رفتم معاونت و دبیرخانه و...؛ بعد که نامه پاراف شد، گفتند دیگر کاری نداری، برو اداره کار!! چند روز هم اداره کار معطل بودم و آن ها می گفتند الان باید برایتان چه کنیم؟ چه ربطی به ما دارد؟ نقش ما چیست؟ دو ماه تمام من در حال رفت و آمد بین اداره کار و جهاد بودم تا بالاخره معاونت جهاد به من گفت چه می خواهید؟ نامه اتان آمده و من پاراف کرده ام و اداره کار هم نامه آورده اید؛ اصلا می خواهید چه کنید؟ من کسب و کار مد نظرم را برایش شرح دادم که ایشان هم دوباره گفت برو جهاد حومه!! من زنگ می زنم؛ اصلا کارتان آنجا باید انجام شود! من برای چندمین بار رفتم حومه و گفتم فلانی من را فرستاده و این هم مدارکم؛ گفت نمی توانیم؛ این کار ما نیست. زنگ زدند جهاد مرکز؛ گفتند در چارت اداری آمده که این کار شماست! ولی خانم سرپرست راضی نشد و زنگ زد استان و اداره کل پرسید و آن جا گفتند بله، چارت جدید تعریف شده و این کارها دست شماست!! حالا خدا را شکر مسوول تقریبی کار ما پیدا شد و الان چهار ماه است که پرونده من در جهاد کشاورزی حومه تشکیل شده و ما هنوز منتظریم؛ یک ماه پیش که رفتم، دیدم پروانده ام دقیقا همان جایی که روی میز گذاشته بودمش، همان جا مانده و تکان هم نخورده است در حالی که میزشان یک میز «ال» است؛ وقتی این را دیدم، صحبت کردم و حتی درگیری لفظی هم داشتم تا بالاخره یک هفته پیش آمدند بازدید؛ حالا بازدیدشان چه بود؟ یک عکس گرفتند و گفتند می فرستیم بوشهر؛ اگر تایید کرد که مشاغل خانگی است، دوباره می آیم بازدید و جی پی اس می زنم و دوباره پرونده اتان را به شما می دهم که ببرید جهاد مرکز؛ آن جا هم یک نفر است که باید بیاید بازدید؛ اگر تایید کرد، نامه ای می دهد که ببرید بهداشت؛ بهداشت هم بازدید می کند اگر تایید کرد نامه ای می دهم که ببرید اداره کار؛ بعدش باید بروید اداره مالیات؛ یک تمبر 10 هزارتومانی هم هست که باید بزنید!! گفتم خب خودتان چرا تمبر را نمی زنید؟ گفتند باید بروید مالیات! بعد از اداره مالیات می روید اداره کار و آن جا به شما نامه ای می دهند و نامه را می برید جهاد مرکز و آن موقع برگه آخری را به شما می دهند. فکرش را بکنید برای هر کدام از این مراحل هم همین قدر زمان و انرژی صرف شود!! تازه این فقط مشاغل خانگی است که ساده ترین نوع کسب و کار است و باید آن قدر راحت باشد که زمان و انرژی ای هدر ندهد. مشکل این است که حتی نمی دانند پرونده در اداره کل به کدام بخش می رود که ما بتوانیم برویم و از اداره کل هم پیگیری اش کنیم. گفتند هر هفته پیک می آید و پرونده ها را می برد و ما نمی دانیم کدام بخش می رود.

محمد: جالب این است که برای همین کارها هم باید به همه امضا بدهید که نمی خواهید وام بگیرید و فقط مجوز می خواهید!! اصلا از ترس این که بخواهند وام بدهند، می گویند ما کارتان را انجام نمی دهیم!! باید تعهد بدهید که نه وام می خواهید و نه می خواهید کسی را بیمه کنید!

مهدی: همین است که عرض کردم؛ در تمام اداره ها و ارگان ها، کارشناسان عدم اطلاع از قانون وجود دارد. مثلا جلسه می گذارند و مدیر شهرستان را می برند جلسه و مدیر هم هزار تا کار دارد و اصلا فراموش می کند که در جلسه چه گذشته و باید دستورالعمل ها و بخشنامه ها را به کارشناسان آموزش دهد و...؛ در حالی که باید بخش نامه ها و دستورالعمل ها را کارشناسان مطالعه کنند و آشنا شوند. ولی هیچ کدام فرق مشاغل خانگی، کارگاه و کارخانه و... را نمی دانند و این در همه ارگان ها صدق می کند. حتی اتاق اصناف هم نمی داند. شما از روسای اصناف بپرسید تعریف کارگاه چیست؟ نمی دانند! فرق ها و قوانین را نمی دانند. من همین الان حاضرم بروم دفتر آقای استاندار و بگویم می خواهم یک شغل خانگی راه بیندازم؛ شما مسوول دفترت، نه اصلا یکی از کارکنان خدماتی ات را بیاور که می خواهد شغل خانگی راه بیندازد؛ از همین فردا شروع می کنیم؛ اگر کسی می دانست باید چه کند!! نمی دانند. ده ها کارگروه است و هیچ کس ساختاری نمی آید مشکلات را حل کند، فقط می گویند باید حل شود و حل کنید! فرد به فرد فایده ای ندارد؛ باید ساختاری مشکلات حل شود. نه بدنه کارشناسی می داند باید چه کند و نه رییس اداره می داند. می گویند اصلا نمی فهمیم این چیست! می گویند تا حالا کسی انجامش نداده، پس نمی شود؛ در حالی که اگر کسی انجامش نداده، یعنی کارآفرینی؛ نه غیر قابل انجام! شما نمی دانید یعنی چه، نه این که غیر قابل انجام است!!

محمد: ما می خواستیم مجوزی بگیریم و طرح توجیهی هم داشتیم ولی هیچ کس نمی دانست از کجا باید شروع کنیم. امور اراضی می گفت جهاد؛ جهاد می گفت اداره کار؛ اداره کار می گفت استانداری؛ استانداری می گفت نظام مهندسی؛ حالا که اداره را پیدا کرده ایم، نظام مهندسی می گوید اول باید مجوز امور اراضی را داشته باشی و امور اراضی می گوید تا نظام مهندسی مجوز ندهد، ما نامه نمی دهیم. تازه نمی شود کار را در شهرستان هم انجام داد و حتی برای یک سوال هم باید رفت استان و برگشت. حالا فکر کنید کسی بخواهد در عسلویه کاری انجام دهد و باید 4 ساعت برای یک سوال بیاید بوشهر و برود و... . یکی دیگر از مشکلات مجوز، طرح توجیهی است. یکی از دوستانم که چند سال پیش در طرح ثبت نام برای پرورش میگو در شیف، زمین گرفته بود، هنوز دنبال مجوزهایش است. می گفت ثبت نام که کردم، طرح توجیهی هم دادم؛ گفتند طرحت به درد نمی خورد خودمان برایت انجام می دهیم و سه هفته ای تحویلت می دهیم. 3 ماه هم بیشتر گذشت و طرح را ندادند. من رفتم اعتراض کردم و یک طرح آماده از قبل دادند و گفتند برو دنبال بقیه کارهایت.

مریم: همین طور است. من برای یکی از دوستانم طرح توجیهی نوشتم و برد اداره صنعت، معدن و تجارت ولی گفتند ما اصلا طرح های توجیهی شما را قبول نداریم، دو میلیون تومان به ما بدهید تا خودمان برایتان طرح توجیهی بنویسیم.

مهدی: من که عرض کردم اولین مساله در این روندها، درآمدزایی است. کارشناس می تواند بنشیند و از لحاظ علمی بررسی کند که طرح توجیهی کارآفرین چه اشکالی دارد؟ ولی نمی توانند، چون اشکالی ندارد و فقط دنبال کسب درآمد هستند. حتی نمی توانند چیزی که خودشان نوشته اند و عددهایی که نوشته اند را توضیح دهند. حتی نمی دانند از کجا آمده!

مصطفی: بدتر از این، طرح هایی است که از سایت های دیگر کپی می کنند. یکی از دوستانم که طرح توجیهی نوشته بود و رفته بود برای انجام کارهایش، بدون این که به طرحش نگاه کنند آن را گذاشته بودند کنار و گفته بودند طرحتان به درد نمی خورد. دوستم گفت پول دادم تا کارم را خودشان انجام بدهند و بعد که طرح آمد هم دیدم نام یک سایت در طرح است. سایت را باز کردم و دیدم طرح توجیهی آن ها دقیقا کپی طرحی است که در آن سایت نوشته شده است و آن را پرینت گرفته اند و داده اند به من.

محمد: حتی برای طرح های گردشگری هم نمی توانید طرحی که می خواهید را اجرا کنید! می گویند باید طرح توجیهی ما باشد! اگر هم اصرار کنید طرح خودتان باشد، لج می کنند و اصلا مجوزت را نمی دهند. برای یکی از دوستانمان همین شده و از سال 1396 تا الان منتظر مجوز است که نمی دهند و می گویند الا و بلا طرح ما.

مریم: برای پرونده بهداشتی هم مشکلات وجود دارد. ما می خواستیم یک کارگاه کوچک بزنیم. جهاد کشاورزی به ما گفت محل باید مشخص شود و جی پی اس و بازدید و...؛ بهداشت گفت کارتان در حوزه کلان است و باید حداقل سه وان داشته باشید برای شستشو، سرویس بهداشتی، تهویه، اتاق رختکن، اتاق تولید جدا، اتاق بسته بندی جدا، آزمایشکاه باید داشته باشید در حالی که کارخانه ها هم به زور آزمایشگاه دارند؛ باید کامل سرامیک باشد، سقف رنگ و روغن باشد؛ ارتفاع این باشد و...؛ با مجوزهای بهره برداری و مجوز کسب و کار و پرونده بهداشتی، تازه می توانید مجوز سیب سلامت بگیرید و این ها همه جدای از بارکدی است که پشت هر محصول ثبت می شود و هر کدام مراحل مختلف و هزینه های خود را دارد. 

محمد: ما آشنایی داریم که در منزلش در روستایی در تنگستان، بلدرچین پرورش می داد و جمعه تا جمعه بلدرچین ها را می گذاشت در ماشینش و در جمعه بازار می فروخت. به او گفتند باید مجوز بگیری و الا جمعه می آییم و بلدرچین هایت را می بریم و اجازه فروش نداری. آن بنده خدا رفت برای مجوز و کارش در دامپزشکی ماند. چون قبل از ایشان کسی مجوز بلدرچین نگرفته بود، کسی نمی دانست باید چه کند و می گفتند نمی شود!! به آن بنده خدا گفته بودند باید رختکن داشته باشید، کولر، بخاری، اتاق تخم گذاری جدا، خوراکشان جدا، بهداشتش فلان باشد و...؛ بلایی سر این بنده خدا آوردند که مجبور شد همه این ها را انجام دهد. بنده خدا چند ده میلیون خرج کرد؛ اتاقک زد و همه چیزهایی که گفته اند را انجام داد، سرامیک، طبقه بندی، شبکه بندی، اتاق تخم ها جدا، جوجه ها جدا و...؛ بعد یک نفر از استان آمده بود بازدید و گفته بود چرا این جوری زده اید؟ باید حداقل 2 کیلومتر از روستا فاصله داشته باشد. این بنده خدا می گوید ولی خارج روستا من نه آب دارم و نه برق و زمین ها هم برای منابع طبیعی است؛ طرف هم گفته است این دیگر مشکل خودت است. این همه هزینه و وقت و پرونده ببر و بیاور و آخرش هم این. چند روز پیش که دیدمش گفت همه چیز را فروخته و این در حالی است که چندین سر عائله دارد. یک شغل خانگی بوده و مثل یک کارخانه با آن رفتار کرده اند. این اوج بدبختی است.

مریم: باید صبر زیاد داشته باشید و کفش آهنی تا بدوید.

محمد: من واقعا بعضی اوقات فکر می کنم بدون مجوز و سیب سلامت و...، تولید کنیم و فقط بدی این کار این است که نمی توانیم محصولاتمان را وارد فروشگاه ها کنیم. در واقع آدم را به سمت کار غیر قانونی سوق می دهند با سنگ هایی که می اندازند.

مریم: خانمی است که به عنوان کارآفرین برتر کشور تشویق می شود ولی هنوز در گرفتن مجوزها و برندش مانده و اصلا این ها را انجام نداده!

مهدی: این ها همه ابتدای کار است؛ ثبت شرکت و برند و گرفتن مجوزهای اولیه. ساختاری باید مسایل حل شود. معاون برنامه ریزی باید بداند که هر شغل، مربوط به کدام ارگان است و فرد باید کجا مراجعه کند. نکته جالب و خنده دار این که ما معاونت امور اقتصادیمان، تحت نظر معاونت عمرانی است! باید بررسی کرد که در جلسات رفع موانع تولید چه می گذرد؟ چه موانعی را رفع کرده اند؟ از لحاظ ساختاری چه کرده اند؟ کارآفرین برتر کشوری هنوز مجوزهای لازم را برای کسب و کار خود نتوانسته بگیرد. بدنه کارشناسی چقدر اطلاعات دارد؟ تفاوت استانداردها را نمی دانند یا تفاوتی قایل نیستند؟ مراحل ایجاد کسب و کار در استان بوشهر چرا این قدر سخت است؟ بحث برق و آب و... چه می شود؟ تازه ما هنوز وارد کار نشده ایم و تنها در مرحله کسب مجوز هستیم، چه برسد به ورود به کار و کارهای بعدی و احیانا صادرات محصولات و... .

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر