سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
فکرشهر: گرچه بحران اوکراین پایان یافت، اما معلوم شد روسیه آن شریکی نیست که آمریکا انتظار داشت. هر دو کشور دل را به دریا زده اند و هیچ راه برگشتی برای آنها وجود ندارد. بنابراین، آمریکا برای مهار روسیه، به نقشه جدیدی نیاز دارد.\r\n
کد خبر: ۶۴۹
پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۳

فکرشهر: ولی نصر در نیویورک تایمز نوشت: گرچه بحران اوکراین پایان یافت، اما معلوم شد روسیه آن شریکی نیست که آمریکا انتظار داشت. هر دو کشور دل را به دریا زده اند و هیچ راه برگشتی برای آنها وجود ندارد. بنابراین، آمریکا برای مهار روسیه، به نقشه جدیدی نیاز دارد.

به گزارش فکرشهر، در ادامه این یادداشت آمده است: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا [در قبال روسیه] به جبران از دست رفتن جایگاه کرملین به عنوان یک ابرقدرت، رفتاری نیکوکارانه با این کشور داشت. وقتی آمریکا با مقاومت [کشورهای دیگر] در برابر نقشه های خود برای جنگ با عراق در سال 2003 میلادی روبرو شد، کاندولیزا رایس سفارش کرد: «فرانسه را تنبیه کنید، آلمان را نادیده بگیرید، روسیه را ببخشید.»

اما پس از اقدامات روسیه در کریمه، رفتار سابق آمریکا تغییر کرده است. گر چه این آغاز جنگ سرد دیگری نیست، اما آمریکایی ها اکنون می دانند در سال های آینده، با روسیه ای دردسرساز روبرو خواهند بود؛ روسیه ای که تهدیدی برای ورود آمریکا به قلمرو مسکو در شرق اروپا، قفقاز، و آسیای میانه است و مطمئن است که می تواند در برابر غرب ابراز وجود کند.

اما شاید ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، بیش از توانش خود را به خطر انداخته باشد. اگر آن گونه که به نظر می رسد انتظار دارد، راه خود را در اوکراین ادامه دهد، وارد بازی باخت- باخت شده است؛ آمریکا در رقابت گسترده تر پیش رو برای قدرت و نفوذ، دست بالاتری دارد؛ گر چه بی توجهی آمریکا به تنش اوکراین، به نفع روسیه است.

اکنون نگرانی کنونی آمریکا باید وارد شدن به این بحران باشد؛ ترکیب کنونی فشار دیپلماتیک و تحریم های اقتصادی، در کنار حمایت کامل از دولت کی یف، شروع خوبی است. اما آمریکا برای تغییر محاسبات راهبردی پوتین، باید با غرور او برخورد کند و او را از پرداخت هزینه های کلان برای سیاست خارجی روسیه مطمئن کند.

نخست، باید با اعتماد به نفس بیش از حد روسیه در وابستگی فزاینده اروپا و آسیا از نظر منابع گسترده انرژی به خود مقابله شود. اروپا برای آینده خود، روی گاز طبیعی سرمایه گذاری کرده است و روسیه به تنهایی می تواند آن را از نظر قیمت و میزان طوری تأمین کند که حالت رقابت آمیز بودن اقتصادهای اروپا حفظ شود. اما آمریکا می تواند قوانین خود را بازنویسی کند، به طوری که صادرات انرژی امکان پذیر شود و روی حمل گاز مایع طبیعی با استفاده از کشتی های حامل سوخت به اروپا سرمایه گذاری کند. گاز آمریکا گران تر از روسیه خواهد بود؛ اما وجود یک جایگزین، اهرم باج گیری روسیه از اروپا با افزایش قیمت یا قطع صادرات را، از این کشور می گیرد.

ایران، پس از روسیه دومین منابع ذخیره گاز در جهان را دارد و ممکن است با روسیه برای تأمین گاز اروپا و آسیا رقابت کند. پوتین این را می داند. پوتین به هیچ وجه نمی خواهد که دوری ایران از اقتصادهای غربی پایان یابد.

در واقع، ایرانی درگیر با غرب، برای او یک موهبت راهبردی خدادادی است. تا زمانی که منابع غنی گاز ایران از دسترس اروپا دور بمانند، روسیه می تواند اروپا را گروگان داشته باشد. در همین حال، این کشور می تواند در ازای همکاری در مسائلی مانند برنامه هسته ای ایران، بر سر تأمین منافع روسیه، با غرب معامله کند.

غرب باید این معادله را تغییر دهد و در عوض، از ایران استفاده کند. حتی اشاره کوچکی به این که گاز ایران ممکن است به زودی به اروپا و آسیای مرکزی سرازیر شود، این فرایند را آغاز می کند. اگر گفتگوهای هسته ای در بازگرداندن کامل ایران به اقتصاد جهانی موفق شود، تاریخ مصرف تسلط روسیه بر اروپا به سر خواهد رسید.

آمریکا هرگز ادعای روسیه را درباره "مناطق نزدیک به مرز" خود نپذیرفته است؛ از دهه 1990 میلادی، واشنگتن اتحادیه اروپا و ناتو را به حرکت به سمت شرق واداشته است. واشنگتن باید اکنون آن اصل را برای قفقاز و آسیای میانه به کار برد و در پی همکاری نزدیک تر در آنجا باشد. روسیه مقاومت خواهد کرد، همان گونه که در سال 2008 میلادی در گرجستان این کار را انجام داد؛ اما هزینه های این کار بسیار زیاد است؛ به ویژه اگر ایران دیگر با روسیه همکاری نکند.

آمریکا مدت ها به مشکلات خود با روسیه اهمیت نداده است. اما روسیه اکنون چالش راهبردی مشخصی برای آمریکا است که دست کمی از مشکل این کشور با چین و ایران ندارد. سیاست خارجی آمریکا نیاز به قبول این چالش و توجه به روسیه دارد.  /ص

منبع: انتخاب

 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر