پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۷۱۳۵۶
يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۸

فکرشهر: ولتر در روزگار خود یک روشنفکر تمام‌عیار بود، سخت کار می‌کرد و می‌گفت: «اشتغال نداشتن به کار با زنده نبودن یکی است ... آن که می‌خواهد زندگی را در این جهان بر خود هموار کند باید تا آنجا که می‌تواند کار کند ... اگر نمی‌خواهید خودکشی کنید همیشه خود را به کاری سرگرم کنید.»

به گزارش فکرشهر،  روزنامه اعتماد نوشت: «فصل پنجم از کتاب همچنان خواندنی و جذاب تاریخ فلسفه ویل دورانت با ترجمه خوب و روان استاد روانشاد عباس زریاب‌خویی به ولتر اختصاص دارد؛ متفکری که به قول ویکتور هوگو، نویسنده مشهور فرانسوی، نامش «مشخص و مبین تمام قرن هیجدهم است.»

امروزه احتمالا کمتر اهل فلسفه‌ای است که در دانشگاه رساله و پایان‌نامه‌ای راجع به ایده‌ها و اندیشه‌های ولتر بنویسد، دانشجویان و اساتید معمولا یا سراغ متفکران کلاسیکی چون افلاطون، ارسطو، کانت، هگل، هایدگر و ویتگنشتاین می‌روند یا به موضوعات جدیدی مثل هوش مصنوعی و علوم شناختی بحث زبان و اندیشه و معرفت‌شناسی و ... می‌پردازند. گویی کمتر کسی این «فیلوزوف» فرانسوی را به‌عنوان فیلسوف قابل اعتنا با اندیشه‌های مستقل می‌شناسد. اگر هم کسی بخواهد به یکی از دغدغه‌های ولتر توجه کند معمولا به حال و هوای زمانه او یعنی عصر روشنگری می‌پردازد و اندیشه‌ها و آثار او را مثلا ذیل اصحاب دایره‌المعارف بررسی می‌کند. ویل دورانت می‌گوید یک علت شاید این است که این تصور می‌رود دست‌ کم در جامعه غربی بسیاری از مسائلی که مردم زمانه ولتر با آنها دست به گریبان بوده دیگر در زمانه ما حل شده است، زهی خیال باطل و تصور خام.

ولتر در زمانه‌ای زندگی می‌کرد که جهان مستعد یک تحول اساسی بود و چنان که نیچه (به نقل از ویل دورانت) گفته است:«لازم بود، شیرهای خندانی قدم به میدان نهند بنابراین ولتر آمد و با خنده همه ‌چیز را نابود کرد.» در روزگار ما نیز اوضاع و احوال چنان است که نیاز به تغییری بنیادی احساسی می‌شود.

کرونا و بحران بیماری فراگیر آن تنها یکی از نشانه‌های ضرورت این تغییر است؛ فقر، نابرابری، بی‌عدالتی، دست‌اندازی خانمان‌سوز بشر به طبیعت و بحران‌های پی در پی زیست محیطی، ظهور دولت‌های پوپولیست و عوام فریب در سراسر جهان، بی‌اعتمادی مردم به سیاستمداران و ... این مصائب گواه آن است که مدیریت کلان بشری و سرمایه‌داری پر طمطراق و پر مدعا نتوانسته، سعادت و رفاه را برای بیشترین انسان‌ها فراهم کند.

ولتر در روزگار خود یک روشنفکر تمام‌عیار بود، سخت کار می‌کرد و می‌گفت: «اشتغال نداشتن به کار با زنده نبودن یکی است ... آن که می‌خواهد زندگی را در این جهان بر خود هموار کند باید تا آنجا که می‌تواند کار کند ... اگر نمی‌خواهید خودکشی کنید همیشه خود را به کاری سرگرم کنید.» بسیار کتاب می‌خواند و بسیار می‌نوشت. با این‌ همه «او فقط جوان ساکت و اهل مطالعه نبود؛ تا نیمه شب در خانه دیگران به سر می‌برد. شب‌ها در بیرون با عیاشان شهر به سر می‌برد و از دستورها و قوانین سرپیچی می‌کرد.» اهل نقادی و فعالیت اجتماعی بود و هزینه انتقادهای خود را با زندانی شدن و محرومیت از حقوق اجتماعی داد.

ادیب بود و نمایشنامه‌هایش «گوی سبقت از همه نمایش‌ها ربود.» در آثارش با تعصب و جزم و جمود مقابله می‌کرد و جامعه و دولت را به یکسان آماج نقدهای تند و تیز و گزنده خود می‌کرد. با روشنفکران و فلاسفه و دانشمندان زمانه خود گفت‌وگو و مکاتبه می‌کرد و نسبت به ایده‌ها و اندیشه‌های نو نه فقط حساس بود که آنها را در هوا می‌ربود و در آثارش به کار می‌بست. خلاصه آن که فرزند راستین زمانه خود بود و در عین حال نه‌تنها به همه مفروضات آن تن نمی‌داد بلکه از نقادی رادیکالش ابایی نداشت.

ما نیز در روزگار خود به چنین جان‌های آزاده و شجاعی نیازمند هستیم، روشنفکرانی که اسیر مرید و مراد بازی نشوند، دچار تعصب و صلب‌اندیشی نباشند و تا دم آخر بخوانند و بنویسند، از این که سخنی خلاف روح زمان بگویند، نترسند و در عین حال بکوشند، اندیشه‌های خود را هم به شکلی مستدل و هم با بیان و زبانی روان و شیوا عرضه کنند.

دچار خود بزرگ‌بینی و خودشیفتگی نشوند و واقع‌بین باشند. ولتر درباره خودش گفته بود: «ترس من از این است که نتوانم خدمتی انجام دهم.»

در حالی که ویل دورانت به درستی نوشته است که «او سهم خود را انجام داده بود. گواهان نیکمردی و جوانمردی او بی‌اندازه زیاد بودند.»

وقتی در سال ۱۷۹۱ مجمع ملی انقلاب فرانسه، لویی شانزدهم را مجبور کرد که جسد ولتر را به پانتئون بیاورند در بالای تابوت او این کلمات نقش بسته بود: «او ذهن بشر را تکان داد و برای ما آزادی تهیه دید.» در حالی که بر سنگ قبر او فقط ۳ کلمه نوشته شده است: «اینجا ولتر خوابیده است.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر