جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
گزارش اختصاصی «فکرشهر» از اجرای غلط یک سیاست در استان بوشهر
فکرشهر: «همین دکتر وقتی همسرم را در پزشک قانونی دیده بود گفته بود من نمی دانستم شما تحصیل کرده و عضو هیات علمی هستید وگرنه خانم تون رو می‌بردم اتاق عمل!» یعنی مرگ و زندگی افراد بستگی به میزان تحصیلات و مقام و منصب و پول افراد دارد و گویی این قسمی که پزشکان بعد از فارغ التحصیلی می‌خورند، جز کَشک چیزی نیست... 
کد خبر: ۷۲۸۵۷
سه‌شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۵

فکرشهر - الهام راسخی: شاید بزرگ ترین و مهم ترین دغدغه یک زن بعد از بارداری، زایمانش باشد. زنان در گذشته های دور و یا حتی مادربزرگ هایی که در حال حاضر در قید حیات هستند، خاطرات زیادی از زایمان خودشان و دیگر زنان دارند. زنانی که گاهی 15 یا 16 شکم می زاییدند تا از آن میان، بسته به شانس و اقبال بچه، 9ـ 7 و یا حتی گاهی، تنها یکی از آنها زنده بماند؛ البته اگر خودشان سر زا نمی رفتند. با این وجود آن ها هرگز از کوتاهی و نابلدی ماماهای محلی شکایت ندارند و همواره دعای خیرشان پشت سر آنهاست؛ چیزی که برخی پزشکان و ماماهای درس خوانده و دانشگاه رفته امروزی، هنوز نتوانسته اند به دست آورند. 

به گزارش «فکرشهر»، امروزه هرچند علم تا حد زیادی به کمک بشر آمده و با انجام عمل سزارین جان خیلی از زن ها و فرزندانشان را هنگام زایمان های سخت نجات داده اما هنوز که هنوز است، زایمان پروسه بی خطری نیست و هستند زن هایی که به خاطر کوتاهی ماماها و پزشکان، موقع زایمان از دنیا می‌روند یا فرزند خود را از دست می‌دهند و یا مادر و کودک هر دو به کام مرگ فرو می روند. برای همین است که 9 ماه بارداری پر از استرس است و فرد هرچه به زمان زایمان نزدیک تر می‌شود، اضطرابش بیشتر می شود. شاید به همین خاطر بود که در دهه 80 و اوایل دهه 90، تقاضا برای عمل سزارین به حدی بالا رفت که وزارت بهداشت عمل سزارین را از سال 93 مشروط و به جز در موارد خاصی، ممنوع اعلام کرد. احتمالا ممنوعیت و اجباری بودن زایمان طبیعی، ترس از آن را بیشتر می کند، زیرا اگر فردی به لحاظ روحی یا جسمی در خودش توانایی زایمان طبیعی را نبیند، چاره ای جز پذیرش آن ندارد؛ مگر این که با هزینه ای بالا در بیمارستان های خصوصی سزارین شود که آن هم فقط برای تعداد معدودی که از شرایط مالی بالا برخوردار هستند، مقدور است. درستی یا نادرستی قانون وزارت بهداشت به کنار، بحث اینجاست که این نهاد برای آمادگی زنان برای زایمان طبیعی چه کار کرده است؟ ‌ آیا برگزاری تعداد معدودی کلاس آمادگی زایمان برای زنان باردار کافی است؟ کلاس هایی که عمدتا با دادن وعده کاهش درد زایمان همراه است که معمولا هیچکدام هم انجام نمی‌شوند. یکی از ساده ترین آنها بردن زائو در وان آب گرم است که در بیمارستان مهر برازجان فقط در طول روز این خدمات (وان آب گرم) را ارائه می کنند و اگر زنی شب درد زایمانش شروع شود، از رفتن در آب گرم خبری نیست؛ و وعده های دیگری از جمله حضور شوهر کنار زن هنگام زایمان و...، که نه تنها انجام نمی‌شود، بلکه برخوردهای بد و زننده برخی از پرسنل زایشگاه های استان بوشهر با زائویی که در حال تحمل بزرگ ترین درد جسمی بشر است نیز، دردش را فزونی می بخشد. 

توهین، تمسخر، تحقیر و در برخی موارد سرکوفت زدن به زنی که تمام امیدش به دستان آنهاست. ماجراها و اتفاق های ناگوار و برخوردهای غیرمحترمانه ای که هر کسی اگر یک نفر، فقط یک نفر از نزدیکانش هم زایمان طبیعی داشته، داستانی برای گفتن از آن دارد و از تیر این نیش و کنایه ها و توهین های پزشک و ماماهای زایشگاه ها در امان نبوده است؛ به ویژه برای زایمان های نخست و شکم اول؛ نمونه و مثال ها در این خصوص زیاد است. ماه گذشته زنی از اهالی تنگستان، هنگام زایمان به خاطر اشتباه پزشک و ماماها، فرزندش را از دست داد و متاسفانه خودش هم ساعتی بعد در اتاق عمل جان باخت. در همین زمینه یکی از مخاطبین «فکرشهر» به نام خانم «ز» گفت که فرزندش به علت طولانی شدن روند زایمان دچار فلج مغزی  شده و اکنون فقط «یک تکه گوشت» را به عنوان پسرش ـ تنها فرزندش ـ در خانه دارد. زن دیگری هم از مرگ نوزادش هنگام زایمان به «فکرشهر» گفت و تاکید کرد که این فرزند را با لقاح مصنوعی داشته و بعد از این که فرزند را سر زایمان از دست داده، متخصص زنان گفته که این مورد «خاص» بوده و باید حتما سزارین می شده است؛ موضوعی که دیگر دردی از خانم «ب» دوا نمی کرد؛ یا یکی دیگر از مخاطبان که در تماس با «فکرشهر» به طور مفصل از بی توجهی پرسنل زایشگاه یکی از بیمارستان‌های بوشهر هنگام زایمانش گفت که باعث شده بود فرزندش را از دست بدهد. خانم  «ش» در گفت و گو با خبرنگار «فکر شهر» توضیح داد که به دلیل وارد شدن به هفته 41 بارداری او را در بیمارستان بستری کردند و چون درد زایمان به طور طبیعی شروع نشده بود به او آمپول فشار تزریق می کنند. پروسه زایمانش به کندی و سختی پیش می رود تا جایی که بین مامای خصوصی که با هزینه شخصی گرفته بوده و پزشک کشیک اختلاف نظر به وجود می آید. به گفته وی، پزشک کشیک با معاینه او مدام به او طعنه و کنایه زده و گفته: «تو به درد زایمان طبیعی نمی خوری و استایل تو مناسب نیست. تو نازنازو هستی». جملاتی که روحیه قوی ترین آدم را درهم می شکند چه برسد به زنی که در آن شرایط حساس نیاز به دلداری و امید برای زایمان دارد. وی در ادامه، ماجرا را اینطور شرح داد و گفت: 

«بچه به دنیا نمی آمد و مامای خصوصی می‌خواست هر طور شده بچه طبیعی به دنیا بیاید، زیرا برای او امتیار محسوب می شود. دکتر کشیک هم وقتی از او خواهش می کردم من را به اتاق عمل ببرد و سزارین کند به من گفت که «من حال ندارم. خسته هستم نمی تونم تو رو ببرم عمل کنم»». 

این تعلل و بی مسوولیتی پزشک و مامای خصوصی، منجر به این می شود که بچه را به ضرب و زور و با کمک «وَکیوم» بیرون می کشند اما فورا او را روی تخت برده و احیا را رویش انجام می دهند، که فایده ای نداشته زیرا که بچه به خاطر طولانی شدن زایمان و به دنیا نیامدن در کانال زایمان خفه شده بوده. آنچه که اکنون قلب دردمند این زن را جریحه دار کرده این است که آنها در پرونده وی و در گزارش پزشکی عنوان کرده اند که بچه به صورت مادرزاد مشکل قلبی داشته و او از هفته 37 بارداری مراقبت پزشکی نداشته است. آن طور که خانم  «ش» برای «فکرشهر» عنوان کرد آنها نوار قلب ها، سونوگرافی ها و آزمایش های هفته های آخر بارداری را از روی پرونده اش برداشته اند تا نشان دهند که او زیر نظر هیچ پزشک و مامایی نبوده و بچه مشکل قلبی داشته است. در صورتی که هر هفته در مطب همان مامایی که به صورت خصوصی در شب زایمان در بیمارستان کنارش بود، نوار قلب از بچه گرفته می شده و هیچ مشکلی هم نداشته است. وی به  «فکرشهر» گفت: «همین دکتر وقتی همسرم را در پزشک قانونی دیده بود گفته بود من نمی دانستم شما تحصیل کرده و عضو هیات علمی هستید وگرنه خانم تون رو می‌بردم اتاق عمل!» 

یعنی مرگ و زندگی افراد بستگی به میزان تحصیلات و مقام و منصب و پول افراد دارد و گویی این قسمی که پزشکان بعد از فارغ التحصیلی می‌خورند، جز کَشک چیزی نیست. 

سوالات زیادی در خصوص پرونده خانم «ش» و موارد مشابه دیگر برایمان مطرح بود و به همین دلیل، سوالات را با «نوشین امیرعضدی» ـ کارشناس مسوول واحد مامایی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر ـ مطرح کردیم. وی درباره اجباری شدن زایمان طبیعی گفت: بر اساس طرح تحول سلامت است که بر انجام زایمان طبیعی تاکید دارد و از اردیبهشت ماه سال 1393 از طریق وزارتخانه اعلام شد و بعد از آن بسته های اجرایی از طریق وزارت بهداشت اعلام شد با این هدف که مادرهای باردار نسبت به مزایای زایمان طبیعی و خطرات سزارین آگاهی پیدا کنند و بتوانند تصمیم صحیحی بگیرند و بدین وسیله سزارین که موجب عوارض زیادی می‌شود، کاهش پیدا کند. 

وی در خصوص اینکه مادر باید چه شرایطی برایش در حین زایمان طبیعی به وجود بیاید که پزشک او را به اتاق عمل ببرد، توضیح داد: اگر مادری واقعا شرایط زایمان طبیعی را نداشته باشد و بر اساس دلیل های علمی که وجود دارد و وزارتخانه اعلام کرده، اگر مادری قادر به زایمان طبیعی نباشد، پزشکان تصمیم بر سزارین می گیرند و بهترین تصمیم برای مادر گرفته می‌شود. افزایش زایمان طبیعی و کاهش سزارین با حفظ سلامتی مادر و نوزاد جزو اهداف اصلی این طرح است به هر حال خطراتی که سزارین دارد‌ قابل قیاس با زایمان طبیعی نیست. 
امیرعضدی در خصوص آمار سزارین بیان کرد: آمار سزارین قبل از سال ۹۳ حدود ۵۳ درصد بوده و تا سال ۹۸ حدود هفت درصد کاهش پیدا کرد، ولی چیزی که خیلی اهمیت دارد کاهش سزارین برای مادران شکم اول است که باید کاهش پیدا کند، زیرا یکی از شاخص های سلامت کشور محسوب می شود. 

وی در پاسخ به این پرسش که میزان مرگ و میر نوزادان و یا نقص آن ها و انواع فلج های مغزی و جسمی در زایمان طبیعی و سزارین چگونه است، به «فکرشهر» گفت: ما نمی‌توانیم بگوییم زایمان طبیعی افزایش فوت نوزادان را به همراه داشته، چون که اگر زایمان به صورت خیلی طبیعی و حساب شده با آموزش هایی که داده می شود و استانداردها پیش برود، نه تنها عامل خطر نیست بلکه باعث حفظ سلامتی مادر و نوزاد می شود. طی این سال‌ها مرگ نوزادان زیاد نبوده و دلایل مختلفی مانند نارسی و بیماری نیز موجب‌ مرگ یک نوزاد شده است و فرقی نمی کند که زایمان طبیعی باشد یا سزارین؛ ضمن این که نقص ها و فلج ها هم بعدها مشخص می شود و دلایل مختلفی دارند. 

این کارشناس مسوول، آماری از فوتی های نوزادان در هنگام زایمان ـ چه قبل و چه بعد از اجرای طرح تحول نظام سلامت ـ ارائه نکرد و در خصوص شکایات خانواده ها نیز اظهارداشت: اگر خانواده ای در هر زمینه ای شکایت داشته باشد می تواند با مراجعه به بیمارستان یا دانشگاه شکایت خود را ارائه کنند. اداره نظارت و رسیدگی به شکایات در بیمارستان ها و دانشگاه پاسخگوی آنها هستند و بررسی می‌کنند. 

به گزارش «فکرشهر»، همه این توضیحات و اتفاقات در حالی است که وقتی زنی فرزندش را که 9 ماه در انتظارش بود از دست بدهد، دیگر نه تنها علم پزشکی کمکی به او نمی‌کند، بلکه اگر صدها روانپزشک هم بیاید با او صحبت کند، زخم دلش التیام پیدا نمی کند یا اگر برای بار دوم قصد داشت باردار شود، چه چیزی استرس او را کم و یا خاطره تلخ و ترسناک زایمان اولش را از حافظه اش پاک خواهد کرد؟! چه کسی می‌خواهد او را تشویق کند که دوباره زایمان طبیعی را انتخاب کند و به سمت عمل سزارین نرود؟! این نتیجه برخوردهای بی خردانه برخی از پزشک ها و ماماهایی است که کمی به رفتارهایشان فکر نمی کنند و با زن زائو مانند اسیر جنگی که باید تمام و کمال در اختیارشان باشد و هر بلایی به سرش آوردند حرفی نزند، برخورد می کنند. این داستان پرغصه زنانی است که به امید در آغوش گرفتن فرزندشان هر دردی را تحمل می کنند و بار توهین و تحقیر برخی از پزشکان و ماماها را به جان می خرند؛ اگر بخت یارشان باشد که از مهلکه جان سالم به در می‌برند و اگر نه، که تا پایان عمر برایشان عذابی فراموش ناشدنی خواهد بود. 

گروه اول که هیچ، اما زنانی که فرزندشان را از دست می دهند، یا برای همیشه قید بارداری مجدد را می زنند، مانند خانم «ب» که به پذیرش «فرزندخوانده» روی آورده، یا اگر باردار شدند به دنبال راهی می گردند تا مجبور به زایمان طبیعی نباشند و سزارین شوند. این نتیجه قانون اشتباه یا اجرای اشتباه قانونی است که قصد دارد قدمی در جهت سلامت افراد بردارد. نه تنها سلامت افراد را به خطر می اندازد بلکه در کمک به سیاست افزایش جمعیت کشور هم یک گام به عقب می رود. سیاستی که با کند شدن روند رشد جمعیت دولتمردان را به فکر واداشته و رهبری مدام به آن تاکید دارد.

نظرات بینندگان
ش
|
-
|
چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ - ۰۳:۵۵
بنده همان مادری هستم که بعد از نه ماه بارداری، در فروردین ماه، فرزندم رو موقع زایمان از دست دادم. فرزندی که نه ماه با عشق با او زندگی کرده بودیم. فرزندی که صبح تا شب مخاطب جملات عاشقانه امان بود.
نه ماه بارداری که خیلی از زنان، آن را تجربه کرده اند و سختی آن را، برای در آغوش کشیدن فرزند عزیزشان با تمام وجود پذیرا هستند.
نه ماه بارداری که در ان چکاپ های گران و حتی بیهوده، بدلیل وسواس و حساسیت پزشکم به من تحمیل شد.
بگذریم از خریدهایی که با دل و جان برای جگرگوشه ام کردم. هر روز بازشان میکردم و از نو تا میکردم. فرزندم نیامده بود اما هر روز اتاقش را مرتب میکردم و وسایلش را با وسواس مرتب میکردم و همزمان در ذهنم تجسم میکردم که در هر کدام از لباسهایش ظاهرش چه شکلی میشود. 
اما پس از نه ماه بارداری، هنگام زایمان بخاطر بی مسئولیتی و قصور کادر پزشکی، فرزندم را از دست دادم و چه صدماتی که وحشیانه به جسم و روحم وارد شد. 
هنوز صحنه های اتاق زایمان یا بهتر بگویم سلاخی زایمان جلوی چشمم است که مصداق بارز شکنجه است و با آنچه از زایمان طبیعی برایم ترسیم کرده بودند و در سبزی که نشان داده بودند، تفاوت مرگ و زندگی بود. در کلاسهای زایمان از زایمان طبیعی برایم یک فانتزی ساخته بودند.
هنوز از خودم میپرسم مگر می شود قبل از اینکه نوزاد بخواهد دنیا بیاید با زانو و آرنج به شکم زن بارداری که تمام وجودش برای به دنیا آمدن فرزندش دردناک است، فشار اورد؟
مگر می شود بدلیل حوصله نداشتن پزشک، فرزندی که با عشق،  نه ماه تمام در وجود یک زن پرورانده شده، کشته شود؟ ایا این مصداق کامل قتل عمد نیست؟
اولین جمله ای که پس از گریه هایم، ماما به من گفت این بود که چرا گریه می کنی، من دختر بیست ساله ام را از دست داده ام و به همین دلیل در کلاسهای احیا شرکت نمیکنم. من دخترم را بیست سال بزرگ کرده بودم. گویا انتقام از دست دادن دخترش را باید از تمام زنان باردار بگیرد.حق من این نبود که با شوق دیدن فرزندم به زایشگاه بروم و با دست خالی و کلی عارضه روحی و جسمی مرخص شوم. من پیگیر حقم هست، مطمینادر این بین از حق تمام مادرانی که زایمان ناموفق داشتند و نتوانستند از حقشان دفاع کنن نیز دفاع می شود. 

از نگارنده این متن و تمام افرادی که در نگارش این نوشته سهیم بودند بسیار سپاسگذارم.
عصبی
|
-
|
چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۹
یعنی خاک بر سر بهداشت ودرمان استان
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر