جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۸۶۸۳۵
يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۳

فکرشهر: سیدمهدی زرقانی با پرداختن به فردوسی جعلی و ساختگی می‌گوید: ما امروز چقدر به فردوسی و شاهنامه‌ای نیاز داریم که ما را از شر افراط و تفریط‌های شوونیست‌ها و در مقابل وطن‌فروشان و وطن‌فراموشان نجات دهد. ای کاش  «فرزانه‌مردی» یافت شود و ما را از شر این فردوسی‌نشناسانان فردوسی‌باز رهایی بخشد.

به گزارش فکرشهر از ایسنا، این‌ پژوهشگر و استاد دانشگاه در نوشتاری با عنوان «داستان ما و فردوسی» که در پایگاه اطلاع‌رسانی شهر کتاب منتشر شده نوشته است: «این روزها به شاهنامه و فردوسی فکر می‌کنم و این‌که چطور ایدئولوژی‌ها و گفتمان‌های متعدد و متنوع در طول تاریخ آن‌ها را مصادره به مطلوب کردند تا از این نمد کلاهی برای خودشان بدوزند و از این انگور به آبی برسند. مثلا تیموریان غیرایرانی در کارگاه‌های هنری‌شان یکی از گران‌ترین شاهنامه‌های جهان را تولید کردند (شاهنامه بایسنقری) و سپس با صحنه‌آرایی در جهان متن این گمان نادرست را به ذهن بیننده القا کردند که میان شاهان شاهنامه و سلاطین تیموری تناسب و تجانسی هست. کمی بعدتر شاهان صفوی از «دین و شاهنامه» به عنوان دو ابزار موثر بهره بردند تا به اقتدار سیاسی خویش بیفزایند. اتفاقی نبود که بنیانگذار این سلسله، شاه اسماعیل، خود را همزمان «مرشد کامل»،  «نایب الامام» و «خسرو ایران» نامید و در دم و دستگاه شاه طهماسب مشهور یکی دیگر از گران‌بهاترین شاهنامه‌های عالم خطاطی و نگارگری شد (شاهنامه طهماسبی). به‌راستی چه نسبتی بود میان شاه طهماسب با فردوسی و شاهنامه! اگر همین‌طور در دالان تنگ و تاریک تاریخ جلوتر بیاییم به قاجاریه می‌رسیم که به خیال خودشان فردوسی و شاهنامه را برای نخستین بار کشف کردند اما چه کشفی و چه کشکی! ماجرا در روزگار پهلوی اول هم ادامه یافت و این‌بار قرار بود شاهنامه و فردوسی به نماد و نمود «ناسیونالیسم باستان‌گرایی» تبدیل شوند که رضاخان آن را دال مرکزی گفتمان مورد نظرش قرار داده بود اما روح فردوسی از این خزعبلات بی‌خبر بود. همین‌طور بیایید جلوتر تا برسیم به محمدرضاییان که در ادامه همان سیاست‌بازی‌ها و ریاست‌سازی‌های رضاخانی، به سراغ فردوسی و شاهنامه رفتند و این دو سیاووش زمان را با ایده جشن‌های دوهزار و پانصدساله در هم آمیختند تا دلالت‌گری دیگری پیدا کند و ایرانیان گمان کنند اگر فردوسی زنده می‌بود، لابد اندر ستایش محمدرضا فصلی مشبع می‌سرود. در همه این بازی‌های گفتمانی آن‌که البته برکنار بود، خود شاهنامه و فردوسی به مثابه دو دال مرکزی گفتمانی بودند که در حدود قرن چهارم و پنجم در ایران شرقی شکل گرفته بود. ممکن است بگویید چرا نیمه پر لیوان را نگاه نمی‌کنی؟ لابد این همه قابلیت معناپذیری و هویت‌یابی در شاهنامه و فردوسی بوده که گفتمان‌های مختلف در قرون و اعصار متعدد آن‌ها را این‌گونه به کار گرفته‌اند و بدان‌ها هویت و معنای تازه بخشیده‌اند وگرنه چرا این ماجراها به سر شاعر دیگری نیامده است؟ یا ممکن است بگویید دال‌هایی مثل فردوسی و شاهنامه اصلا مدلول و معنا و هویت ذاتی ثابت و واحدی ندارند و همین‌طور که از گفتمانی به گفتمان دیگر دست به دست می‌شوند، معانی تازه به خود می‌گیرند. این نگاه مثبت‌اندیشانه و غیرذات‌گرایانه خیلی شیک، زیبا، دلچسب و باب دل مردمان روزگار ما هست اما فراموش نکنیم که «معانی برساخته‌ای» که گفتمان‌ها به دال‌ها می‌دهند، تاریخی هستند و دست کم یکی از آن معانی تاریخی هم باید همان معنای قرن چهارم و پنجمی باشد که این دو دال در ایران شرقی به خود گرفته بودند. بازی‌های گفتمانی ما را از آن معانی دور انداخته است. به قول خداوند فصاحت و بلاغت: معشوقه که دیر دیر بینند آخر کم از آن‌که سیر بینند
من دلم سخت تنگ است برای آن فردوسی‌ای که نه ناسیونالیست باستان‌گراست، نه ضد دین و مذهب و نه مدافع استبداد مذهبی ساسانی بلکه سراینده کاخ نظم بلندی است که از باد و باران در امان مانده؛ آن فردوسی‌ای که بیش و پیش از هر چیز، یک ایرانی وطن‌دوست است که عشقش به زبان فارسی او را بر آن داشته تا عمرش را صرف سرودن اثری کند که استوانه کاخ زبان فارسی است‌؛ آن فردوسی‌ای که وطن برایش خدا نیست اما مثل شیخ اجل هم حاضر نیست بگوید: سعدیا حب وطن گر چه حدیثی است صحیح/ نتوان مرد به سختی که من این‌جا زادم
بازی‌های گفتمانی و دسیسه‌های اصحاب قدرت چقدر ما را از آن فردوسی و شاهنامه‌اش دور کرده‌اند! و ما امروز چقدر  به فردوسی و شاهنامه‌ای نیاز داریم که ما را از شر افراط و تفریط‌های شوونیست‌ها و در مقابل وطن‌فروشان و وطن‌فراموشان نجات دهد، از شر آن‌ها که وطن‌دوستی فردوسی را تبدیل به ایدئولوژی مخرب «ناسیونالیسم» کردند و از شر آن‌ها که عشق فرزانه طوس به وطنش را تاویل به «ملیت منهای دیانت» می‌کنند تا با چماق این فردوسی جعلی و ساختگی بر سر مخالفان خود بکوبند و به دنبال دست یافتن به اهداف سیاسی خود باشند. فردوسی و شاهنامه در طول تاریخ مظلومانه نشستند و به بازی‌های سیاستمداران و سیاست‌ندانان نگریستند. اردیبهشت امسال هم مثل سال‌های گذشته بزرگداشت فردوسی در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار خواهد شد و سخنرانان توانا از این سوی و آن سوی عالم خواهند آمد تا سخاوتمندانه تازه‌ترین یافته‌های خود را در اختیار فردوسی‌دوستان قرار دهند اما ای کاش  «فرزانه‌مردی» یافت شود و ما را از شر این فردوسی‌نشناسانان فردوسی‌باز رهایی بخشد؛ از شر «الذی یوسوس فی صدور الناس».

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر