پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»/ در یادبود مرحوم «احمد مدرس زاده»؛ نخستین استاندار همزمان استان های بوشهر، فارس و هرمزگان بعد از انقلاب (۱)
کد خبر: ۱۱۴۰۲۴
چهارشنبه ۰۴ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۵

فکرشهر- سید محمدمهدی جعفری: در زمان دکتر مصدق، همه نوجوانان و حتی کودکان هم به مسایل اجتماعی توجه داشتند؛ خود من در سال 1330، دوازده سال بیشتر نداشتم. از برازجان برای درمان به شیراز رفتم و در آنجا بساط سیاسی خیلی گرم بود و من حتی روزنامه های آن روزها را می خواندم و آزادی ای وجود داشت که در آن آزادی، همه آگاهی و رشد پیدا کرده بودند.

در همان دوران دکتر مصدق، من از بزرگ ترهای خودم الگو می گرفتم که یکی از ایشان، جناب احمد مدرس زاده بود. آقای مدرس زاده در آن زمان، 17 ـ 16 سال سن داشتند و در نهضت ملی ایران فعالیت می کردند. البته در آن موقع نهضت ملی شکل خاصی نداشت و یک مساله کلی و عام برای همه مردم ایران در مقابل استعمار انگلیس و گاهی در مقابل حزب توده بود. دکتر مصدق طرحش این بود که نفت سراسری باید ملی شود ولی حزب توده می گفت نفت جنوب، زیرا در نظر داشتند که نفت شمال را به شوروی آن روز واگذار کنند. به هر حال، برای کسانی که در راستای مسایل میهنی مبارزه می کردند، در وهله نخست، مبارزه با استعمار انگلستان بود و در مرحله دوم هم مخالفین داخلی مثل حزب توده و آقای مدرس زاده هم در آن جا مبارزه می کردند. 

پس از 28مرداد، آقای مدرس زاده از برازجان رفتند و در شیراز به مبارزه اشان ادامه می دادند و من آن زمان در برازجان بودم. ما گرایش ملی داشتیم و بعد از 28 مرداد خیلی فعالیتی نبود و من بیشتر در نهضت مقاومت ملی البته از دور فعالیت داشتم؛ نهضت مقاومت ملی در تهران تشکیل شده بود و گاهی بیانیه ها و اطلاعیه هایش می آمد و من از مسیر دیگری مبارزاتم را ادامه دادم و سال 1338 و 39 که وارد مبارزه شدم، ایشان حضور نداشتند و به خارج از کشور رفته بودند. هرچند تا پیش از آن، دو سه باری گرفتار شده بودند و به زندان افتاده بودند و در آخر سر هم باید به سربازی می رفتند و در زندان بودند که به عنوان سرباز به بندر لنگه تبعید شدند و بعد از چند سال، ایشان رفتند به قطر و در آنجا زندگی می کردند.

من در سال 1340 در شیراز دانشجو بودم و لیسانس ادبیات فارسی گرفتم. در همین شیراز، عضو نهضت آزادی شدم، چون در اردیبهشت ماه 1340 نهضت آزادی ایران تشکیل شد؛ ما هم دانشجو بودیم و عضو انجمن اسلامی دانشجوبان بودیم و غالبا عضو نهضت آزادی شدیم. بعد هم من رفتم تهران برای ادامه تحصیل ولی در فعالیت های سیاسی و انجمن اسلامی بیشتر مشغول بودم تا سال 1342 که ما دستگیر شدیم و در پرونده نهضت آزادی در دادگاه نظامی محاکمه شدیم و من هم به 4 سال زندان محکوم شدم و در زندان بودم. سال 42 تا 46 را زندان بودم و در همان سال های زندان، آقای مدرس زاده از قطر آمدند زندان به ملاقات من و من اول خوب نشناختمش چرا که سال ها از هم دور بودیم؛ شاید بیش از 10 سال گذشته بود که ندیده بودمشان، اول نشناختم و بعد متوجه شدم ایشان است. شاید همان روز، من در ضمیر ناآگاهم ایشان را تصور کردم ولی بعد که به ملاقاتم آمد، متوجه شدم که یک ارتباط درونی بین ما وجود داشته است.

در سال هایی که ایشان ایران نبودند، مادر من و خاله من، از آنجایی که ایشان را بسیار دوست داشتند، از این که دور از ایشان هستند، بسیار ناراحت بودند؛ البته از این که در معرض گرفتاری نیستند، از جهتی خوشحال بودند و بعد که برگشتند، ارتباط خواهر و برادری ادامه پیدا کرد و همیشه هم در کنار هم بودند.

آقای مدرس زاده در سال 1346، آمدند به ایران و ازدواج کردند و آن موقع، دیگر به شکل حادی در مبارزه نبودند؛ اما از سال 1350 یا 1352 در مسجد «قبا» حضور داشتند و حتی اداره داخلی مسجد قبا با ایشان بود. 

مسجد قبا، بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد به محل تجمع مبارزینی که مبارزه علنی می کردند و نه مبارزه چریکی، تبدیل شده بود و شهید دکتر مفتح، پیشنماز آن جا بود و آن جا را اداره می کرد. بیشتر مبارزین در همان مسجد قبا گرد آمدند و آقای مدرسی هم در مسجد قبا به مبارزات خودشان ادامه دادند تا دوران انقلاب که باز هم در جنبش ها و اداره راهپیمایی ها شرکت داشتند و همه این مسایل ادامه داشت تا بعد از انقلاب که به عنوان استاندار بوشهر و بعد هم فارس و حتی مدتی هرمزگان، انجام وظیفه کردند و فعالیت داشتند.

ایشان، از نظر خانوادگی چون در یک خانوده مذهبی تربیت شده بودند، گرایش مذهبی داشتند و در مبارزه خودشان، هم مبارزی ملی بودند و هم به مسایل مذهبی توجه داشتند و بعدها در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 که ایشان در مسجد قبا و سایر جاها به فعالیت سیاسی خودشان ادامه دادند، همان گرایش ملی ـ مذهبی داشتند و بعد از انقلاب هم که سهم خیلی مهمی در اداره مسایل وزارت کشور و رفراندوم 12 فروردین داشتند و بعد هم که استاندار شدند، باز همان سیاست جمهوری اسلامی را ادامه می دادند و تا آنجایی که من شنیده ام هم در استان بوشهر و هم در فارس، افراد از ایشان راضی بودند، چون یک شخصیت مردمی بودند؛ چون از پایین اجتماع برخاسته بودند، درد مردم پایین دست و محروم را می دانستند و احساس می کردند و لذا خودشان هم همان طور زندگی می کردند که مردم محروم و بی بهره زندگی می کردند. 

ایشان، چه در مسایل سیاسی و اجتماعی و چه در زندگی خانوادگی، همیشه اهل عمل بودند و زندگی کردند.

آقای مدرس زاده، در انقلاب خیلی نقش داشتند و شاهد خیلی از مسایل بودند و ارتباط با بسیاری از این افراد داشتند و لذا می توان به عنوان سند زنده در مصاحبه از ایشان استفاده کرد.

 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر