جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار جامعه
مطالب بیشتر
کد خبر: ۱۱۵۹۱۱
سه‌شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۲

فکرشهر: «سریال پایتخت خیلی چیزها را وارد فرهنگ عامه کرد اما «ناپلئونی رِ بیارم» یکی از مهم‌ترین‌هایش بود. رحمت الله امینی شالیکار هزارجریبی با این اسم طولانی اسم شخصیتی بود که هومن‌ حاجی‌عبداللهی نقشش را بازی می‌کرد و مترصد فرصتی بود تا با ناپلئونی کام همه را شیرین کند.»

به گزارش فکرشهر، روزنامه خراسان نوشت: «در خبرها آمده بود که بعد از استقبال مخاطبان از برنامه «مهمونی» ایرج طهماسب و به‌خصوص شخصیت بامزه «بچه» که یک کودک کار عاشق ساندویچ ماکارونی است، این غذا به منوی خیلی از ساندویچی‌ها اضافه شده؛ البته در حقیقت می‌شود گفت که به منو برگشته. «بچه» در این سریال یادمان انداخت در سال‌های دهه ۷۰، ماکارونی را لای نون ساندویچی می‌گذاشتیم تا به ترکیب خوشمزه ساندویچ ماکارونی برسیم! به همین بهانه تمام خوراکی‌هایی را که به‌واسطه یک فیلم یا سریال بیشتر دیده شدند، یا روی بورس آمدند ، بررسی می‌کنیم.

ساندویچ ماکارونی با «مهمونی»

ساندویچ ماکارونی یک غذای ارزان و ساده بود که سال‌ها قبل در منوی خیلی از اغذیه‌ها و فست‌فودی‌ها دیده می‌شد و کم‌کم از منو حذف شد تا اینکه شخصیت بامزه و دوست‌داشتنی «بچه» در برنامه «مهمونی» طهماسب، آن قدر با ولع درباره این غذا صحبت کرد که دوباره شاهد بازگشتش به منوی خیلی از ساندویچی‌ها هستیم. قدیم با ساندویچ ماکارونی و نان اضافه حسابی سیر می‌شدیم. ساندویچی‌های نزدیک مدارس و دانشگاه‌ها خاستگاه این غذا بود. به ‌طور معمول سوسیس و سویا جای مایه ماکارونی را می‌گرفت و روغن و رب ماکارونی هم باعث خوشمزه‌شدن نان می‌شد. خوش‌خوراک، خوشمزه، ارزان و شکم سیرکن. لااقل ساندویچ ماکارونی برتری‌هایی به فلافل دارد که باعث می‌شود دو - هیچ از آن جلو باشد و بازگشتش در این شرایط به منو عجیب نیست.

مارچوبه با «هیولا»

مارچوبه در سریال هیولا اثر مهران مدیری نمادی از دستپاچگی آدم‌های تازه‌به‌دوران‌رسیده برای نمایش تغییرات طبقه اقتصادی‌شان بود. همسر شخصیت اصلی سریال برای اینکه نشان دهد دیگر آن آدم سابق نیست مدام پاستا و مارچوبه درست می‌کرد و حتی در یک قسمت برای تاکید روی این ‌که چقدر به مارچوبه وابسته است، قسم خورد و گفت: «به همین پاستا مارچوبه‌ای که می‌خوریم قسم...» مارچوبه با هیولا دیده شد اما مخاطبان اقبالی به خریدن و خوردنش نداشتند؛ دلیلش هم مشخص است.

نخود با «شب‌های برره»

نخود نیازی به معرفی در شب‌های برره نداشت اما نوع خاصی از خوردنش که نخود را روی دست می‌گذاشتند و با دست دیگری رویش می‌زدند با شب‌های برره معروف و در چند مورد باعث خطر هم شد. در این روش نخود می‌پرید ته حلق و هر لحظه ممکن بود اتفاق ناگواری بیفتد. نوچوفسکو هم شام برره‌ای بود که اسمش معروف شد اما آن‌قدر فانتزی بود که پایش به هیچ سفره‌ای باز نشد.

عسل با «بامزی»

در برهوت محتوای جذاب داخلی و خارجی، بچه‌های دهه‌شصتی ناچار بودند بارها و بارها کارتون بی‌هیجان «بامزی، قوی‌ترین خرس جهان» را تماشا کنند؛ خرسی که دستش به دهان مبارک می‌رسید و روزی چند خمره عسل می‌زد توی رگ تا قوی شود و با پلیدی‌ها مبارزه کند. اینطوری بود که هر بار یک قاشق عسل می‌خوردیم فکر می‌کردیم مثل بامزی قوی ‌شدیم غافل از اینکه نفر مقابل احتمالاً دو قاشق عسل بیشتر خورده بود و خلاصه ما به اتکای تبلیغ و تاکید بامزی روی عسل، می‌رفتیم توی کوچه و یک کتک حسابی می‌خوردیم.

«کیمچی» با خانواده کیمچی

به دنبال علاقه مردم به تماشای سریال‌های کره‌ای، غذاهای آنها هم طرفداران خودش را پیدا کرد. یکی از این غذاها که ایرانیان مشتاق بودند مزه‌اش را بچشند «کیمچی» بود. کره‌ای‌ها آنقدر در شناساندن فرهنگ و غذای خود پافشاری داشتند که در نوروز ۹۴ سریالی با نام «خانواده کیمچی» از تلویزیون ایران پخش شد. البته باید گفت که خوراکی‌های آن کشور خیلی مورد توجه هم‌میهنان قرار نگرفت.

سوشی با «مرد هزارچهره»

سال ۸۷ و با پخش سریال «مرد هزارچهره»، شخصیت بهاره رهنما که یک دختر پولدار بود، غیرمستقیم برای سوشی تبلیغ کرد. از آن به بعد سوشی هم از یک غذای افسانه‌ای به یک خوراکی معمولی تبدیل شد که نوع ایرانی‌اش هم در رستوران‌هایی پخته شده و حتی دستور پختش هم در برنامه آشپزی تلویزیون آموزش داده شد.

اسفناج با «ملوان زبل»

هرچند دراین‌باره شک زیاد است که آن‌ چیزی که ملوان زبل می‌خورده اسفناج بوده یا نه اما به ‌هر حال اسفناج با ملوان زبل معروف‌تر شد و خیلی از بچه‌ها بعد از خوردن این خوراکی جوگیر می‌شدند و به در و دیوار مشت می‌زدند.

ترامیسو با «دودکش»

ترامیسو با برنامه «شام ایرانی» و ... کمی معروف شد اما شخصیت‌های بامزه سریال خودمانی «دودکش» بودند که اسمش را بیشتر جا انداختند؛ طوری‌ که حالا بستنی ترامیسو، دسر ترامیسو، شیر با طعم ترامیسو و ... هم داریم.

کله‌پاچه با «نیسان آبی»

کله‌پاچه هم چیز جدیدی نبود اما شخصیت‌های سریال «نیسان آبی» یعنی جمشید قاسم‌پور و پسرهایش، چنان عاشق این غذا بودند که با تماشای هر قسمت از این سریال، مخاطب هوس کله‌پاچه می‌کرد.

شکلات در «سه‌درچهار»

شکلات چیز تازه‌ای نبود اما تبدیل لفظ شکلات به «شوکول» در سریال «سه‌درچهار» رقم خورد. شخصیت‌های از زیر کار در رویی که قرار بود برای یک شرکت خدماتی کار کنند اما هر جایی می‌رفتند به‌ محض دیدن ظرف شکلات چشم‌هایشان برق می‌زد و می‌گفتند: «شوکول رو رد کن بیاد!»

برنج و ترب با «‌سال‌های دور از خانه»

نمایش غذا در فیلم و سریال‌ها همیشه باعث جذب ما به سمت آنها نمی‌شد. در خصوص سریال سال‌های دور از خانه با محوریت شخصیت اوشین و بعدتر «داستان زندگی» با محوریت شخصیت «هانیکو» و حتی در مواردی «ای‌کیوسان» نمایش برنج و ترب باعث می‌شد بزرگ‌ترها مدام به ما بگویند: «قدر چیزهایی رو که می‌خورین بدونین، نگاه کنین اینا چی می‌خورن»؟ ما هم که نمی‌خواستیم به‌ جای ماکارونی خوش‌رنگ، آبگوشت خوشمزه و قرمه‌سبزی خوش‌عطر و بو کارمان به خوردن برنج کته و ترب آب‌پز بکشد قدر غذای مادر را می‌دانستیم.

خاویار با «سه‌دنگ، سه‌دنگ»

گیتی معینی در این سریال بازیگر نقش «نزهت» بود، یک زن معمولی که مدعی بود مدت‌ها به ایتالیا رفته و برای همین اسمش شده آنجلینا جولی، آنجلینا که قبلاً عاشق کله‌پاچه بود حالا برای صبحانه فقط خاویار با پنیر کپک‌زده می‌خورد. یک نمایش دیگر از تظاهر و تفاخر، توسط تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ها.

نان فانتزی با «هایدی» و «بچه‌های کوهستان آلپ»

برای دهه‌شصتی‌های نان‌سنگک‌خور و حرفه‌ای، تماشای پویانمایی‌های خارجی که در آن شخصیت‌های اصلی نان‌های متفاوتی می‌خوردند باعث جذب به سمت نان فانتزی بود. یک مدل نان در این برنامه‌ها بود که شبیه آدمیزاد دست و پا داشت و خیلی خوشگل بود.

ناپلئونی با «پایتخت»

سریال پایتخت خیلی چیزها را وارد فرهنگ عامه کرد اما «ناپلئونی رِ بیارم» یکی از مهم‌ترین‌هایش بود. رحمت الله امینی شالیکار هزارجریبی با این اسم طولانی اسم شخصیتی بود که هومن‌ حاجی‌عبداللهی نقشش را بازی می‌کرد و مترصد فرصتی بود تا با ناپلئونی کام همه را شیرین کند.

چای دیشلمه با «بدون شرح»

درد آقای کاووسی را در سریال «بدون شرح» تنها یک چیز درمان می‌کرد و آن هم یک چای دیشلمه لب‌دوزِ لب‌سوزِ قندپهلو بود. این چای عموما با یک استکان کمرباریک و نعلبکی سرو می‌شد. چای دیشلمه بعد از این سریال و همه‌گیرشدن این اصطلاح طرفداران زیادی پیدا کرد و یک‌جورهایی حکم بازگشت به گذشته را داشت. چای دیشلمه به این معنی است که چای با قند یا شکر شیرین نشده باشد و فرد حبه قند را در دهان بگذارد و تلخی چای را با آن شیرین کند.

پنیر پیتزا با «سامان گلریز»

وقتی پای سامان گلریز به برنامه‌های آشپزی تلویزیون باز شد غذا و مواد غذایی جدیدی به سفره ایرانی‌ها راه پیدا کرد. آن زمان استفاده از «پنیر پیتزا» هنوز بین مردم جا نیفتاده بود اما این پنیر پای ثابت مواد اولیه غذاهای مدرن گلریز بود. اینطور شد که استفاده از پنیر پیتزا و غذاهایی که با آن پخته می‌شد در میان مردم باب شد و مردم به شوخی می‌گفتند سامان گلریز در آبگوشت هم پنیر پیتزا می‌ریزد.

راتاتویی با «موش سرآشپز»

راتاتویی که این‌ روزها بین علاقه‌مندان غذاهای گیاهی طرفدار زیادی دارد، در ایران با پویانمایی موش سرآشپز معروف شد. این خوراک فرانسوی خوش‌رنگ ‌و بو از ترکیب بادمجان، کدو و گوجه‌فرنگی درست می‌شود و به‌ دلیل چینش جذاب و ترکیب رنگ منحصربه ‌فردش، پای ثابت منوی رستوران‌های فرنگی و مهمانی‌هاست. «رمی»، موشی که سودای سرآشپزشدن دارد، روزی خودش را به یک رستوران معروف در پاریس می‌رساند. با آشپزناشی جوان، «لینگویینی» رفیق می‌شود و بدون آنکه قصدی داشته ‌باشد، راتاتویی را از دنیای خیال‌انگیز کارتون به میز شام ما می‌فرستد.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر