پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
کد خبر: ۱۳۵۲۰۳
سه‌شنبه ۰۸ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۶

فکرشهر-عبدالخالق عبدالهی: «رضا شوفر، بیابان بود و شبانه روز پشت فرمان یک تریلر قدیمی معروف به «ماک جنگی» می نشست و توی کوه و کتل و بیابان می گازید. «رضا»، چون اهل بندرعباس بود، بین رانندگان به «رضا بندری» شهرت داشت.

رضا بندری با صورت سیاه چرده، هیکل ورزشکاری، سبیل از بنا گوش دررفته، موهای فرفری بلند و پازلف های چکمه ای اش، مصداق کامل یک شوفر زمان شاهی بود، خصوصا این که به مردانگی و لوطی گری هم شهرت داشت.

غروب یک روز سیزده اسفندماه سال هزار و سیصد و شصت، توی سرازیری یکی از جاده های غرب کشور، ترمز ماک برید و رضا از پشت به مینی بوسی کوبید و آن را له و لورده کرد. دوازده مرد و زنی که مسافر مینی بوس بودند همه در دم کشته شدند. در همین هنگام، موتورسیکلتی که ظاهرا از بستگان مسافران مینی بوس بوده، سر می رسد، از موتور پیاده می شود و همانجا کنار اجساد کشته شدگان شروع به گریه و زاری می کند. این بار یک، کامیون دیگری از راه می رسد و آن یک نفر را هم زیر می گیرد و جابجا می کشد.

راننده کامیون پیاده می شود کنار رضا بندری می ایستد توی سر و صورت خودش می زند که «ای داد بیداد، هم جوون مردم رو کشتم هم خودم رو بیچاره کردم».

آن سال ها از بیمه خبری نبود و اگر شوفری تصادف می کرد، هیچ حمایتی در کار نبود و باید سال ها گوشه زندان آب خنک می خورد. رضا فکری کرد بعد رو به راننده کامیون کرد و گفت: «ناراحت نباش دااش، من که دوازده نفرو کشتم سینزهمی هم گردن میگیرم».

رضا، مرگ جوان موتور سوار هم گردن گرفت و باعث آزادی همکارش شد؛ اما به جرم سیزده قتل، سال های زیادی از عمر و جوانی اش را پشت میله های زندان گذراند.

رضا بندری بعدها که آزاد شد، در حالی که به قول خودش از درد میله و دیوار زندان، سر و صورتش یکدست سفید شده بود، می گفت: «من دوازده نفر را ناخواسته کشتم اما یک نفر را خواسته و آگاهانه آزادی بخشیدم».

من اسفند ماه هر سال به یاد مردانگی رضا بندری می افتم و به روح آن سیزده درگذشته و همچنین روح بلند رضا بندری که فقط سه سال بعد از آزادی، عمر کرد، درود می فرستم...

یاد همه آنان که به انسان ها آزادی می بخشند، گرامی باد.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر