جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
فکرشهر/ استانداری مصطفی سالاری در بوشهر دو ساله شد؛
فکرشهر: لذا از آنجا که همه چیز را همگان دانند و جنابعالی را فاقد مشاورانی دلسوز، همه چیز گوی مجیزناگوی می دانم، اجازه می خواهم با دیده ی واقع بین، شمه ای از جریان امور را در کمال صراحت و...
کد خبر: ۱۷۳۲۰
دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۶

فکرشهر ـ عبدالخالق عبداللهی: جناب آقای استاندار! شک نیست جنابعالی در هر جا و هر حال که باشید با وسایل مختلف و متنوعی که در اختیار دارید بیش از هر کس به اوضاع و احوال استان و مردم آن وقوف دارید و نیازی به آگهی مجدد نیست؛ نیز این مساله قطعی است که در اندیشه عظمت استان و به فکر رفاه مردم هستید، اما سئوالی که مدتهاست ذهنم را به خود مشغول نموده این است که چرا نتیجه این همه علاقه و اطلاع را مردم آن طوری که باید نمی بینند و درک نمی کنند؟ لذا از آنجا که همه چیز را همگان دانند و جنابعالی را فاقد مشاورانی دلسوز، همه چیز گوی مجیزناگوی می دانم، اجازه می خواهم با دیده ی واقع بین، شمه ای از جریان امور را در کمال صراحت و صداقت و بدون هیچ لاپوشانی به عرض برسانم .

\n\n

به خاطر دارم در جلسه ای که همین چند وقت پیش تحت عنوان فعالین مدنی در ساختمان باشکوه استانداری به همراه تعدادی از هم دندانی های دشتستانی ام خدمت جنابعالی رسیده بودیم، گفتید و با افتخار سخن به این مضمون مکرر کردید که مقالات، نشریات، روزنامه ها و خصوصا نامه های سرگشاده منتقدان را مطلقا نمی خوانید؛ پس اولین انتقاد این است که: چرا انتقاد ها را نمی خوانید؟ وقتی استاندار که بالاترین، والاترین و موثرترین مقام اجرایی یک استان است، چنین رک و بی پرده و حتی با افتخار اعلام می کند اهل خواندن نشریات و شنیدن نظر مخالفان نیست و آن را به وضوح اعلام هم می کند، به نظر حقیر باید به حال مردم آن استان و عاقبتشان خون گریه کرد. وای اگر حضرتعالی از نظر و عقیده مخالفانتان آگاه نباشید و تنها وسیله ارتباطی شما با مردم، مجیزگویان و نان به نرخ روزخورانی باشد که جز "خاطر مبارک آسوده کردن" آن هم به لفظ، هنری ندارند. لذا از آن جایی که احتمالا دچار مصیبت مزمن ندیدن قامت دگراندیشان و نشنیدن صدای گوشخراش منتقدان شده اید، اهل شنیدن نظر مخالفان هم که خودتان فرمودید نیستید، روابط عمومی اتان هم با آن عزل و نصب های با مورد و بی مورد که اصلا وجود خارجی ندارد که اگر هم داشت با این طرز تفکر "عدمش به ز وجود"؛ پس تنها دو راه باقی می ماند: یا همچون خلفای سابق هفته ای یکبار بار عام دهید تا مردم بیچاره و رانده از همه جا به حضور رسند و بلاواسطه مشکلات خود را بگویند یا مخبران و گزارش دهندگان صدیق، صمیمی و بی نظری انتخاب کنید تا همچون دوران شاه عباس صفوی با لباس مبدل به میان مردم کوچه و بازار روند و به مثابه گوش و چشم جنابعالی عمل نموده، مطالب و مسائل را نعل به نعل همان گونه که هست بدون رتوش و ماله کشی بلاواسطه به عرض مبارک برسانند.

\n\n

آقای استاندار، یکی از مسائلی که مدتهاست به صورت معما بلکه مشکل درآمده و شاید یکی از علل نابسامانی کارها و عدم رضایت را اساس همین باشد، این است که: این همه مدیر کل و معاون و مدیر و رئیس اداره که از خزانه کرامت دولت پاداش و مقام و مقرری و رتبه و درجه و حق ماموریت گرفته و می گیرند، قطعا خدمتگزار بوده و پاداش خدمات خود را نسبت به مردم گرفته اند، اما از آنجا که در همه جا و طبعا استان ما، خدمتگزار و خیانتکار تواما وجود دارند، پس چرا تاکنون کسی ندیده و نشنیده مدیر متخلفی را بازخواست کنید و یا مسئول خطاکاری را خلع یا به افتخار محرومیت از خدمات استانی مفتخر سازید و یا حداقل فلان رئیس ناکارآمد را از فلان حقوق به طور موقت و برای مدتی محدود محروم نمائید؟ بنده می پذیرم جنابعالی تاکنون هر عملی انجام داده اید به مقتضای وظایف شرافت، انسانیت، اغماض و حفظ آبروی مسئولین فرودست بوده است، اما آیا فکر نمی کنید وقت آن رسیده قدری هم به مقتضای وظایف قانونی خود عمل فرمائید و بپذیرید عدالت، رعایت در اجرای پاداش و کیفر توامان می باشد نه اجرای یکی و اهمال در دیگری؟ چرا باید کیفر و مجازات در این استان آنقدر کم و ناچیز باشد که جزیی ترین تغییرات در پست و رتبه فلان مقام متخلف، در میان مردم طوری با خوشحالی تلقی گردد که جامعه آن را به منزله مجازات دانسته، یک نوع تسکین و تشفی خاطر و دل خنک شدن برای خود فرض کند؟ مسئولین نالایق و ناکارآمد را از کاری برداشتن و به دیگر کار گماشتن، به قول سعدی، "مار و کژدم را دفع و به خانه همسایه انداختن" است. از مدیرکلی به مشاورت و از معاونت به ریاست تغییر پست دادن که مجازات نشد! آیا توجه فرموده اید کوچک ترین نتیجه سوء یک چنین روشی چیست؟ این است که مردم همه را وابسته به هم و سر و ته یک کرباس بدانند و شاید هم خدایی نکرده این عقیده ناروا را شایع کنند که در این استان "آب از سرچشمه گل آلود است" که اگر چنین شود باور بفرمائید سود این رافت و اغماض به دیگران می رسد و بدنامی اش نصیب استاندار جوان و به تعبیری جوان ترین استاندار دولت تدبیر و امید می شود.

\n\n

از همه اینها که بگذریم، بنده در جلسه ای که حضور جنابعالی رسیده بودم به عنوان یک شهروند انتظار داشتم از کارها و مشکلاتی بشنوم که منتج به نتیجه شده باشد، مشکلاتی از جنس: حمایت صنایع از ورزش استان، سرمایه گذاری شریک عزیز قطری امان، صنایع دریایی، رفع مشکل استخدام نیروهای بومی در پارس جنوبی، حمایت و توسعه صنایع پائین دستی نفت و گاز، صنایع تبدیلی خرما، مشکلات راه آهن، اتمام بزرگراه های استان خصوصا دشتستان، انزوای مواصلاتی برازجان، مشکلات کاروانسرای تاریخی برازجان و خصوصا غرور ملی ما دشتستانی ها که بر سر موضوع نصب تندیس غضنفرالسلطنه چنان جریحه دار شده بود که مسلمان نشنود کافر نبیند؛ البته بنده می پذیرم بسیاری از این معضلات نه در دوران شما بوجود آمده و نه حتی انتظار دارم در دوران مسئولیت شما حل شود یا به اتمام برسد؛ ضمنا آن طور هم که شنیده ام و چون راوی موثق بوده می پذیرم که جنابعالی در عین جوانی از لحاظ سیاسی بسیار متین و پخته هستید و می گویند به شدت هم اخلاق مدارید اما در کمال تاسف بعضی از مشکلات را آن روز یا اصلا عنوان نکردید، یا اگر هم عنوان شد جنابعالی به سکوت برگزار کردید، بعضی کارها را هم فرمودید انجام شده که به نظر بنده مطلقا اینچنین نبود. خلاصه اینکه جان کلام آن روز حضرتعالی حواله به آتیه بود و بیشتر حول و حوش صیغه آینده و مستقبل دور می زد با واژگانی همچون "می شود" ، "خواهد شد" ،"انجام خواهد گرفت" و قس علیهذا. انجام بعضی از امور را نیز به قول فقه ها که "تعلیق به محال" نمودید .

\n\n

و اما موضوع پایانی که راستش را بخواهید هرچه با خود کلنجار رفتم آن را ننویسم نشد. اگر اشتباه نکنم جنابعالی را اولین بار حدود سال 1380 دیده ام و به گمانم یک چای تلخ هم با هم خورده باشیم. آن سال ها بنده برای انجام بعضی کارها به شرکتی آمد و رفت داشتم که شما نیز از قضا یکی دوبار آنجا تشریف داشتید. در آن سال ها شما را جوانی مودب و متواضع دیدم، آن قدر متواضع که بارها شاهد بودم به احترام هر مراجعه کننده ای از جای بلند می شدید و تمام قد می ایستادید؛ اما راستش را بخواهید در آن جلسه کذایی دو هفته قبل استانداری از آن تواضع دوران گذشته نشانه ای در شما نیافتم. البته گله ای نیست شاید حق با دوستی باشد که عقیده دارد این غرور و از موضع بالا دیدن و برخورد کردن لازمه مقام و شخصیتی همچون استاندار است و مجبورید با هر وسیله و حربه ای که شده، استانی مانند بوشهر را اداره نمائید؛ منتها امیدوارم این غرور، تفرعن، تکبر، نخوت، اعتماد بنفس، وقار، متانت، ابهت یا هر نام دیگری که دوستان یا دشمنان شما روی اینگونه رفتارها می گذارند، فقط منحصر به ما فرودستان و برخورد با زیردستان هم استانی نباشد و در مواجهه با مرکز نشینان و احقاق حقوق مردم پاپتی و سینه سوخته استان بوشهر نیز از این حربه ها به خوبی بهره برید و همینطور از موضع قدرت برخورد فرمائید. هرچند اصولا چنین رفتارهایی با مردم محروم استان نه لازم است، نه ضروری و نه حتی کارگشا؛ چرا که به قول شاعری که نمی دانم کیست:

\n\n

گر تو را تیغ حکم در مُشت است

\n\n

گرگ کُش باش، میش خود کشته است

\n\n

و من الله توفیق

\n\n

پائیز 1394

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر