جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
گفت و گوی اختصاصی «فکرشهر» با کوهنورد جوان هم استانی
فکرشهر: «آزیتا بهجت حقیقی»، یکی از این افتخارآفرینان و نخستین زن استان بوشهر است که از «گرده آلمان ها» به «علم کوه» صعود کرده؛ صعود از مسیری سخت و دشوار که سالانه شاهد مصدومیت و حتی مرگ کوهنوردان در آن نیز هستیم. ولی این دختر دشتستانی که متولد 1370 است، موفق شده یکی از قله های بلند ایران را از یکی از سخت ترین مسیرها صعود کند و نام خود را در تاریخ کوهنوردی استان ثبت کند...
کد خبر: ۵۹۵۶۷
دوشنبه ۰۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۴:۳۰

فکرشهر ـ لیلا بحرینی: کوهنوردی، ورزشی است که علاقمندان بسیاری دارد، ولی کم تر کسی از سختی و مشکلاتش اطلاع دارد؛ به ویژه که با سنگ نوردی طبیعی و صعودهایی از مسیرهای سخت هم همراه شود؛ صعودهایی که برای مردان فعال در این حوزه هم دشوار است چه رسد که دختری جوان، از مسیرهای سخت و ریزشی به قله های بلند صعود کند و رکورد آفرین هم شود.

«آزیتا بهجت حقیقی»، یکی از این افتخارآفرینان و نخستین زن استان بوشهر است که از «گرده آلمان ها» به «علم کوه» صعود کرده؛ صعود از مسیری سخت و دشوار که سالانه شاهد مصدومیت و حتی مرگ کوهنوردان در آن نیز هستیم. ولی این دختر دشتستانی که متولد 1370 است، موفق شده یکی از قله های بلند ایران را از یکی از سخت ترین مسیرها صعود کند و نام خود را در تاریخ کوهنوردی استان ثبت کند.

فکرشهر: از چند سالگی کوهنوردی را آغاز کردید و اصلا چه شد که به این رشته روی آوردید؟

در سن ۲۲ سالگی و از برازجان شروع کردم. سال 92 بود. یکی از دوستانم که کوهنوردی را تازه آغاز کرده بود به من هم این رشته را پیشنهاد داد و همیشه به من می گوید «ای کاش به تو نمی گفتم که به کوهنوردی بیایی»؛ با گروه «تااوکه» به سرپرستی خانم «سروری» کار را شروع کردم و از طرف ایشان بسیار حمایت شدم و در بدترین شرایط دست ما را گرفتند.

فکرشهر: اولین صعودتان به کجا بود و تاکنون چه قله هایی را فتح کرده اید؟

اولین صعوم اسفند یا بهمن سال ۹۲ بود که یک صعود همگانی با بچه های کلاردشت به کوه نمکی خورموج داشتیم. ولی دقیق نمی دانم چند قله را فتح کرده ام. {می خندد}. قله ها زیاد بوده؛ مثلا در ارتفاع ۴۰۰۰ متر دوبار به دماوند و علم کوه صعود کرده ام که در صعود به علم کوه یک بار از مسیر کوهپیمایی و یک بار هم از مسیر فنی و ریزشی کاملا خطرناک رفتم که همین اواخر بود. تفتان، شیرکوه یزد، بل اقلید بلندترین قله استان فارس و سبلان از دیگر کوه هایی بودند که صعود کرده ام و همچنین امسال طی دو هفته همزمان به سه قله سبلان، دماوند و علم کوه صعود کرده ام.

فکرشهر: فرمودید مسیر ریزشی و خطرناک را هم صعود کرده اید. اگر ممکن است در این زمینه برایمان توضیح دهید.

در مردادماه سال ۹۵ به عنوان اولین بانوی استان به قله علم کوه ـ دومین قله مرتفع ایران ـ و قله دماوند، با سه نفر از همنوردهای آقا صعود کردم. در شهریور همان سال برای مسابقه امداد ونجات جاده تمرین می کردیم که استاد خوبم آقای رسول اسماعیلی برازجانی خبر صعود مرا شنیدند و بسیار خوشحال شدند و تبریک ‌گفتند. ایشان به‌ من گفتند پیشنهاد می کنم کار بهتری انجام ‌دهی که تا به حال کسی به آنجا نرفته است، هرچند که مسیرش خطرناک و ریزشی است و باید تمرین بسیاری داشته باشی. به پیشنهاد ایشان و دو استاد خوب دیگر ـ جناب آقای سیدعلی شاهروبندی و جناب آقای نیما تنها ـ تمرینات سنگنوردی را برای صعود به قله علم کوه ازمسیرگرده آلمان ها شروع کردم و بعد از مدت ها دیگرنتوانستم تمریناتم را در برازجان انجام دهم و مجبورشدم که به شیراز بروم و در شیراز با خانم آرزوشاهد و همسر خوبشان آقای مرتضی سرمست تمریناتم را شروع کردم و فقط به دلیل قولی که به هر سه آنها داده بودم، 6 ـ 5 ماه از زندگی ام را ترک کردم‌ و تمرینات مداوم را در شیراز انجام دادم و 10 مردادماه امسال، مسیر فنی علم کوه که به «گرده آلمان ها» معروف است و مسیری سخت و رزشی است را صعود کردم.

فکرشهر: در این صعود با چند نفر همراه بودید؟

با دو نفر. خانم آرزو شاهد از شیراز و آقای اسماعیل مرادی از اراک (مشهوربه اسی اراکی).

فکرشهر: قبل از شما از بین زنان استان بوشهر، کسی این صعود را انجام داده بود؟

این طور که به من گفته اند، خیر. 10مرداد ماه امسال، اولین بانوی کوهنورد و سنگ نوردی بودم که صعود به اولین قله فنی ایران از مسیر گرده ی آلمان ها را داشتم.

فکرشهر: به خانواده در مورد این که مسیر ریزشی است، صحبت کرده بودید؟

نه. با خانواده درباره مسیر زیاد صحبت نکردم فقط گفتم «می روم جهت افتخار آفرینی دیگر» و اگر می گفتم که مسیر ریزشی است، اجازه نمی دادند که بروم.

فکرشهر: معمولا با تیم های چند نفره به کوهنوردی می روید و هر صعود چقدر طول می کشد؟

به قلل و تعداد شرکت کننده بستگی دارد؛ از تیم ۳ نفره بوده به بالا. زمان صعود هم بستگی به تیم صعود دارد و شرایط جوی آن منطقه. امسال که به دماوند صعود کردیم به دلیل مشکل جوی هوا  در ۴ روز صعود کردیم، ولی اگر هوا خوب باشد، صعود ۲ الی ۳ روز طول می کشد‌.

فکرشهر: تا به حال حین کوهنوردی، مشکلی هم برایتان پیش آمده؟

چون همنوردهای خوبی داشتم خدا را شکر تا الان نه. شاید بعضی مواقع یک سری مشکلات به وجود می آمد و مانع صعود من می شد ولی در آن اوضاع می آمدند و مرا تشویق می کردند و همین باعث می شد به صعودم ادامه بدهم.

فکرشهر: خانم بهجت حقیقی، آیا پیش آمده که در صعودی، آب و غذا تمام کنید؟

بله. در صعود به قله «کاسکون» کازرون، آبی که به همراه داشتم تمام شد و بطری آبی که ذخیره داشتم توسط یکی از تیم ها به سمت پایین پرتاب شد و آن لحظه، لحظه مرگ من بود. یکی از همنوردانم  که در مردانگی حرف اول را می زند، زحمت کشیدند و همان لحظه به پایین رفتند و از روستا چند بطری آب تهیه کردند و به بالا آوردند.

فکرشهر: گم شدن چطور؟ تا به حال در کوه، راه را گم کرده اید؟

بله. با دوستم به کوه سبلان صعود کردیم و هنگام بازگشت متوجه تابلوها و فلش ها نشدیم و راه را گم کردیم و حدود یک ساعت طول کشید تا راه را پیدا کردیم.

فکرشهر: قبل از ورود به کوهنوردی، ورزش دیگری هم انجام می دادید؟

بله؛ از سال ۹۰ ورزش را آغاز کرده ام و در همان سال به مدت چندماه بدنسازی کار کردم و بعد از آن شنا را شروع کردم، اما بعد از مدتی به دلیل مصدومیت مجبور شدم شنا را رها کنم. امسال در دو هفته برای آماده سازی صعود به قله دماوند، به صورت فشرده ورزش کشتی، دو، دوچرخه سواری و کراس فیت را هم کار می کردم.

فکرشهر: هدف بعدی شما در این رشته چیست؟

که بتوانم در رشته سنگنوردی طبیعی پیشرفت کنم و از طرف شهرم نیز حمایت شوم و یکی از آرزوهایم این است که بتوانم در شهر خودم به صورت آزاد تمرین کنم. من برای سنگنوردی طبیعی مجبور شدم ۵ الی۶ ماه زندگی ام را ترک کنم و به شیراز بروم، زیرا در برازجان سنگ سالن بود، اما من به سنگ طبیعی نیاز داشتم که متاسفانه با من همکاری نشد.

فکرشهر: در چه مواردی احتیاج به همکاری داشتید که همکاری نشد؟

من احتیاج داشتم که یک نفر با من هم‌طناب شود و به من آموزش دهد. همه می گفتند نمی توانی این کار را انجام دهی، چون خودت تنها هستی و متاسفانه این مشکل فقط برای بانوان است؛ همچنین دوست دارم در شهر خودم به راحتی تمرین کنم بدون این که کسی به من بگویید چرا با آقای فلانی به تمرین می روی. امکان این که خودم تنها هم بروم نیست؛ باید به همراه یک یا دو نفر باشم که به این حرفه آشنایی داشته باشند که بعید می دانم کسی در استان کار کرده باشد؛ یا اگر هم باشد در حد سنگ سالن است و افراد زیادی دوست دارند که بیایند و تمرین کنند، ولی به دلیل محدودیت ها و کمبود امکانات نمی توانند شرکت کنند، درحالی که من وقتی به شیراز می روم، با کمال میل می پذیرند و بسیار مرا حمایت می کنند.

فکرشهر: این مسایل به دلیل مسایل جنسیتی است؟ این مشکل فقط در استان بوشهر وجود دارد؟

شهرهای دیگر را نمی دانم اما به شیراز که می رفتم چون زیر نظر باشگاه ها و‌هیات ها بود، تمرین راحت و بسیار خوب بود؛ ولی در استان ما متاسفانه زمانی که به آن ها گفتم، با من هیچ گونه موافقتی نکردند. یک مدت کوتاهی با چند آقا تمرین می کردم ولی حضور من در کنارشان، برایشان زجرآور بود، زیرا ترس از آن داشتند که هیات ها یا ارگان های دیگر متوجه شوند که با یک خانم تمرین می کنند و برایشان مشکل ساز شود.

فکرشهر: پس، بانوان برای کوهنوردی و سنگ نوردی محدودیت های زیادی دارند؟

بله. مثلا کمی قبل تر برای کوهنوردهای آقا سخت بود که با خانم های غریبه همنورد شوند و سال 93ـ 92 بود که ما هم با این مشکل مواجه شدیم که با یک سری گروه نمی توانستیم برویم و به صورت شخصی کوهنوردی می کردیم. شاید ما افراد ماهر بسیاری را داشته باشیم اما متاسفانه به دلیل محدودیت های جنسیتی بسیار از همدیگر دور هستند.

فکرشهر: الان اگر کسی از شما بخواهد که در سنگ نوردی یا صخره نوردی طبیعی همراهی اش کنید، این کار را انجام می دهید؟

بله. صد درصد.

فکرشهر: در این رشته می خواهید به کجا برسید؟

شاید هیچ وقت نتوانم بگویم که کِی تمام می شود یا آخر خط کجاست؛ زیرا افراد زیادی هستند که پیشکسوت کوهنوردی اند و حدود سی الی چهل سال است که کار می کنند و بازهم پا به کوه می گذارند.

فکرشهر: برنامه ای برای صعود به اورست یا قله های بزرگ ندارید؟

مگر کسی هم هست که دوست نداشته باشد به اورست برود؟! برخی ها به تمسخر می گویند تو کجا اورست کجا؟! ولی من همیشه به خودم می گویم آن قدر که آمادگی ذهنی مهم است، آمادگی جسمانی مهم نیست. زمانی که ذهنتان را برای رفتن به خیابان یا مهمانی آماده می کنید، ذهن است که به شما کمک می کند آن روز را چگونه بگذرانی و من آمادگی ذهنی ام بالاتر از آمادگی جسمانی ام است. همچنین در طول مسیر دوستانم به شوخی می گفتند که ادامه نده، اما من می گفتم نه؛ باید تا آخر خط بیایم و بهترین در عین حال سخ ترین صعود من صعود از گرده آلمان ها بود.

فکرشهر: در بحث مربیگری چطور؟ فصد فعالیت در این حوزه را ندارید؟

فعلا فعالیتی ندارم ولی یکی از اهدافم این است با دوره های متفاوتی که الان می گذرانم، چه در سطح استان و چه خارج از استان، بتوانم یک روز مربی خوبی بشوم و بتوانم جایگاه بانوان را در شهر نشان بدهم که بگویم خانم هایی هم هستند که می توانند کار کنند و نیاز به حمایت و کار دارند. فکر می کنم اگر کسی بود که خانم ها را حمایت می کرد، ‌بسیار خوب بود‌.

فکرشهر: شما کوهنوردی و سنگ نوردی طبیعت انجام می دهید. اگر دوره های پیشرفته را بگذرانید، می توانید به عنوان مربی سالن هم حضور پیدا کنید؟

اگر اجازه بدهند بله. برای دوره پیشرفته سنگنوردی، من حدود سه ماه است که از اداره هلال احمر، سالن و برخی از افراد خواهش کردم که اجازه بدهند چند جلسه کار با ابزاریومار، گیری گیری و... را یاد بگیرم، اما اجازه ندادند؛ شایدهم فرصت نداشتند؛ آن قدری که مردم شهرهای دیگر مرا حمایت می کنند، مردم شهر خودم مرا حمایت نمی کنند‌.

فکرشهر: از طرف مسوولین هم حمایت نشده اید؟

هیچ حمایتی از طرف مسوولین برای ما نیست و تمام وسایل مورد نیازمان را با هزینه شخصی خودمان تهیه می کنیم و یکی از دلایلی که امسال به قله ها صعود می کردم آن بود که به اساتیدم قول داده بودم یک روز آن مسیر را طی می کنم. برخی از دوستانم به شوخی می گفتند غیر ممکن است که بتوانی این مسیر را بروی، این مسیر یخچال های بسیاری دارد و احتمال ریزش بسیار بالا است. ولی وقتی به کوه رسیدم و لمس کردم، دیدم اینجا با حرف هایی که دوستانم می زدند، زمین تا آسمان فرق می کند. وقتی به قله رسیدم، عکس گرفتم و برای استاد خوبم جناب شاهروبندی فرستادم و گفتم « در کنار سنگ سماور به یادتان بودم» و آن قدر که ایشان خوشحال شدند و استقبال کردند، خانواده ام نبودند و من مدیون ایشان هستم.

فکرشهر: به غیر از ورزش، در چه زمینه ای مهارت دارید؟

هنر. چون رشته دبیرستانم بود و امداد و نجات. در سال۹۵ در تیم امداد و نجات جاده مقام اول را در سطح استان کسب کردیم و برای مسابقات کشوری هم تمرین می کردیم که متاسفانه کنسل شد.

فکرشهر: الان در حوزه امداد و نجات هم فعالیت دارید؟

بله. نجاتگر جاده هستم اما به عنوان رستهٔ عملیاتی است نه به عنوان این که بتوانیم کاری را انجام دهیم. متاسفانه امداد و نجات بانوان فقط در حد مسابقه است، هرچند که بانوان تلاشگری در امداد کوهستان و نجات در جاده وجود دارد، ولی بانوان فقط برای مانور و مسابقه به صورت داوطلبانه حضور پیدا می کنند و از آخرین مسابقه ای که در سال ۹۵ برگزار شد تاکنون فکر می کنم مسابقه ای برگزار نشده است.

فکرشهر: چند خواهر و برادر هستید و آیا در خانوده، به غیر از شما کسی در این حرفه فعالیتی دارد؟

یک برادر بزرگ و پنج تا خواهر. هیچ کدام از اعضای خانواده اهل کوه نوردی نیستند و حتی مخالف بودند که به این رشته بروم.

فکرشهر: چرا مخالفند؟

بیشتر از همه پدرم مخالف است و می گوید دوست داشتم ورزشی را انتخاب کنی که در برازجان باشی؛ همچنین چون کوهنوردی و سنگ نوردی رشته خطرناکی است، می ترسند که اتفاقی رخ بدهد و مسیر فنی علم کوه که من ۱۳ مرداد ماه امسال به آن صعود کردم، در مسیر، ۴ نفر، ۱۵۰ متر سقوط کردند که من و همطنابی هایم مجبور شدیم منتظر بالگرد بایستیم تا مصدومان را ببرند. این مسیر بعد از صعود من تا الان چندین کشته و مصدوم داشته است.

فکرشهر: اصلا در این رشته مشوقی دارید؟

در خانواده خواهرانم نسبت به بقیه افراد سر شوق تر هستند و بیشتر حمایتم می کنند.

فکرشهر: مادرتان از شما راضی هستند؟

بله، چون می دانند به کاری که انجام می دهم علاقه دارم‌. دو هفته من به همراه دوستم قسمت شمال کشور را دور می زدیم و از هر شهر دیدن کرده ایم. سه روز است که برگشته ام و قرار است دوشنبه به یک شهر دیگر برای شرکت در دوره ها بروم و خانواده هم دیگر با من کنار آمده است.

فکرشهر: شما در دانشگاه، رشته اقتصاد خوانده اید. چرا اقتصاد؟

من رشته کارگردانی سینما تهران هم مجاز شدم ولی پدرم گفتند که رشته های هنر در استان ما هنوز جا نیفتاده است و یک رشته دیگر را انتخاب کن.علاوه بر کنکور هنر، کنکور تجربی هم شرکت کردم که بعد از مجازشدن درتجربی، رشته اقتصاد را انتخاب کردم و تا مقطع کارشناسی ادامه دادم.

فکرشهر: اگر کارگردان می شدید بیشتر رضایت داشتید؟

من به هنر خیلی علاقه دارم و از کودکی عاشق بازیگری بودم و اگر به دانشگاه هنر رفته بودم، قطعا جایگاهم بهتر از الان بود.

فکرشهر: خانم بهجت، درکوه که هستید چه حسی دارید؟

غیرقابل توصیف است.

فکرشهر: کوه به شما چه می گوید؟

حرف های زیادی می گوید. وقتی به کوه می روم، آن انرژی که کوه به من می دهد، هیچ کجای دنیا آن انرژی را به من منتقل نمی کند؛ حتی خانواده ام.

فکرشهر: شما به کوه چه می گویید؟

می گویم من آمدم. می خواهم به قله صعود کنم؛ دوست دارم به من انرژی مثبت منتقل کنی. ما باهم حرف های زیادی می زنیم.

فکرشهر: شب کوه را دوست دارید یا روزش را؟

روزش را؛ زیرا در روز می بینم که کجا هستم، به کجا خواهم رفت و چه کار می خواهم انجام دهم. البته شبش را اگر در کنار همنوردهای خوبی باشی، قشنگ است.

فکرشهر: هزینه هایتان از کجا تامین می شود؟

از جیب پدر و مادر.

فکرشهر: شعار شما در زندگی چیست؟

اراده کنی تا آخر خط می روی.

فکرشهر: حرف های پایانی شما را می شنویم.

 دوست دارم از سوی شهرم مورد حمایت قرار بگیرم و امیدوارم روزی بانوان به جای آن که برای تمرین از شهرشان خارج شوند، در شهر خودشان تمرین کنند. تشکر می کنم از خانواده ام که اسپانسر مالی من هستند و در تمام شرایط مرا حمایت می کنند و مدیون آن اساتیدی هستم که در سال ۹۵، جرقه سنگنوردی و کوهنوردی فنی را در ذهن من زدند؛ آقای رسول اسماعیلی برازجانی، آقای نیما تنها و آقای سیدعلی شاهروبندی که به من کمک کردند؛ اما یک سری مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم ادامه بدهم. از خانم آرزو شاهد و همسرشان جناب آقای مرتضی سرمست و آقای اسماعیل مرادی، راهنمای خوب و باتجربه من در مسیر صعود به گرده آلمان ها کمال تشکر و قدردانی را دارم که مرا همه جوره حمایت کردند و در آخر ممنونم از نشریه خوبتان که این فرصت را در اختیار من قرار دادند.

نظرات بینندگان
ناشناس
|
-
|
دوشنبه ۰۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۴:۲۶
افرین.تبریک.موفق باشی
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر