جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
گفت و گوی اختصاصی «فکرشهر» با کودک 7 ساله دشتستانی مدال آور کشوری
فکرشهر ـ فاطمه غلامی: امروزه بیشتر بچه ها سرگرم بازی با رایانه هستند و کمتر بچه ای را می توان دید که ورزشی را به صورت حرفه ای دنبال کند؛ به خصوص ورزش سنگنوردی که در جای خود ورزشی سخت محسوب می شود. اما در این میان هم کودکانی هستند که فعالیت فیزیکی و ورزش را به یک جا نشستن ترجیح می دهند و حتی مدال های کشوری هم کسب می کنند...
کد خبر: ۶۰۸۱۸
جمعه ۲۹ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۴:۰۸

فکرشهر ـ فاطمه غلامی: امروزه بیشتر بچه ها سرگرم بازی با رایانه هستند و کمتر بچه ای را می توان دید که ورزشی را به صورت حرفه ای دنبال کند؛ به خصوص ورزش سنگنوردی که در جای خود ورزشی سخت محسوب می شود. اما در این میان هم کودکانی هستند که فعالیت فیزیکی و ورزش را به یک جا نشستن ترجیح می دهند و حتی مدال های کشوری هم کسب می کنند.

«محمد ویسویی» یکی از این بچه های پر تلاش و افتخار آفرین است. این پسر 7 ساله و کوشای دشتستانی که متولد 20 آذرماه 1391 است و تنها با 7 ماه فعالیت و حضور در رشته سنگ نوردی، توانسته مقام سومی کشور را هم به دست آورد و وقتی از تلاش و پشتکارش حرف به میان می آید، دستانش را نشان می دهد که چگونه پینه بسته و زخم شده و البته به آن ها افتخار هم می کند.

فکرشهر: آقا محمد، در این 7 ماه که سنگ نوردی را شروع کرده اید، چند بار مسابقه رفته اید؟
سه بار. 
{مادر: یکی در اوایل رفت که می خواستند آشنا شود. خیلی نمی توانست بالا برود. از ارتفاع می ترسید و موقعی که می خواست پایین بیاید، گیره ها را می گرفت و پایین می آمد. بار دوم هم برای مسابقات استانی بود که دوم شد. سومی هم که مسابقات کشوری در تبریز بود که سوم شد و هیچ کس انتظار مقام از محمد نداشت.} 

فکر شهر: آقا محمد، مدال کشوری را که گرفتید چه حسی داشتید؟
خوشحال بودم. 

فکر شهر: بعد از کسب مدال کشوری اولین نفر، چه کسی را بغل کردید؟
اول استادم. بعد مامان، بعد بابا و بعد آبجی. 

فکر شهر: اسم مربی شما چیست؟ 
آقای اقدسی. 

فکر شهر: شما قبل از سنگنوردی چه ورزشی را دنبال می کردید؟
ژیمناستیک و فوتبال. 

فکر شهر: موقع سنگنوردی چه حسی دارید؟
حس فوق العاده ای دارم. حس خوبی دارم که می توانم بالاتر بروم. 

فکر شهر: تا حالا هنگام سنگنوردی زیر پایتان را نگاه کردید؟ چه حسی داشتید؟
قبلا که نگاه می کردم می ترسیدم ولی الآن که نگاه پایین می کنم، نمی ترسم. 

فکر شهر: و ترس شما از ارتفاع چطوری برطرف شد؟
به خودم می گفتم نترس.

فکر شهر: در سنگنوردی آسیب هم دیده اید؟
بله، ولی یک بار. داخل مسابقات کشوری که سوم شدم پایم آسیب دید. 

فکر شهر: به نظر شما برای سنگنوردی باید چه ویژگی هایی داشت؟
قوی باشید.عقلتان خوب باشد که بتوانید پیشرفت کنید و هر روز بالاتر بروید. 

فکر شهر: اگر دوستان شما بخواهند به کلاس سنگنوردی بروند، به آن ها چه توصیه ای می کنید؟
به آن ها می گویم سنگنوردی چیز خوبی است و بروید. هر کلاسی که رفتید پیشرفت کنید؛ هر مسابقه ای هم که می روید برنده شوید. 

فکر شهر: از مسابقات کشوری که برگشتید، کسی به استقبال شما آمد؟
نه. 

فکر شهر: این ورزش از طرف مسوولین حمایت می شود؟
نه؛ نمی شود. 

فکر شهر: شما چه انتظاری از مسوولین دارید؟
انتظار دارم به من کمک کنند. 

فکر شهر: در این راه، چه کسی بیشتر از همه شما را حمایت کرد؟
مربی هایم، دوستانم، مامان و بابا و آبجی مرا تشویق کردند و توانستم خیلی پیشرفت کنم. 

فکر شهر: شما کلاس آی مث (imath) هم می روید. ریاضی را دوست دارید؟ در این کلاس چه چیز هایی یاد می گیرید؟
بله؛ دوست دارم.  چیز های فکری یاد می گیرم. 

فکر شهر: به نظر شما چه ارتباطی میان ریاضی و سنگنوردی وجود دارد؟ سنگنوردی هم به فکر نیاز دارد؟
بله. سنگنوردی فکری است که آن گیره ها را ببینی و آن را ببینی و بگیری. 

فکر شهر: بچه های فامیل با شما به کلاس سنگنوردی می آیند؟
یکی می آید ولی 2 سال از خودم بزرگ تر است. اسمش طاها است. 
{مادر: پسر خاله اش است}. 

فکر شهر: غیر از شما و طاها  کسی در خانواده این ورزش را به طور حرفه ای دنبال می کند؟
نه ولی یک ورزش دیگر می روند. آبجی بسکتبال می رود. 

فکر شهر: چند تا خواهر و برادر دارید؟
یک خواهر دارم. اسمش ریحانه است. می رود کلاس هشتم.

فکر شهر: در باشگاه سنگنوردی با چند نفر دوست هستید؟
با همه دوست هستم. 

فکر شهر: در خانه شیطنیت می کنید؟
بله.

فکر شهر: چه شیطنت هایی می کنید؟ در خانه بیشتر چه بازی هایی انجام می دهید؟
بابا برایم یک تاب درست کرده که از آن بالا می روم. بیشتر بپر بپر می کنم؛ مثلا از در و دیوار بالا می روم. 

فکر شهر: بیشتر چه کارتونی می بینید؟
کارتون بنتن. 

فکر شهر: چه غذایی را خیلی دوست دارید؟
ماهی و میگو. 

فکر شهر: بعد از شام و ناهار از مادر تشکر می کنید؟
بله. 

فکر شهر: در کارهای خانه به مادر می کنید؟
بله. جارو می کنم. 
{مادر: بعضی وقت ها هم ظرف می شوید. 
پدر: روی صندلی می ایستد و ظرف می شوید.} 

فکر شهر: آقا محمد، چطوری ظرف ها را می شویید؟
مامانم کف کفی می کند و من می شویم. 

فکر شهر: خواهر هم در کار های خانه کمک می کند؟
بله. 
{مادر: محمد خیلی بیشتر کمک می کند.} 

فکر شهر: غیر از ورزش به چه چیزی علاقه دارید؟
بیشتر نقاشی. 
{مادر: حوصله نقاشی که رنگ کند ندارد. بیشتر کار های گرافیکی انجام می دهد. کلاس نرفته است ولی کار هایش شبیه کار های گرافیکی است. کلاس imath هم می رود}. 

فکر شهر: آقا محمد، صبح چه ساعتی از خواب بیدار می شوید؟
هر وقت مامانم بیدار شود منم بیدار می شوم. 
{مادر: ساعت 9 تمریناتش شروع می شود، ساعت 8 بیدار می شود. این روزها چون آذرماه مسابقات کشوری دارند، هر روز تمرین هم دارند. 
پدر: در مراسم ها دمام هم می زند.} 

فکر شهر: دمام بلد هستید؟
بله، روی دستشان نگاه می کنم. 

فکر شهر: دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟
یک صخره نورد خوب. 

فکر شهر:خانم ویسویی چه شد که شما بچه ها را به کلاس ورزشی فرستادید؟
مادر: خودم به ورزش خیلی علاقه دارم و فکر می کنم ورزش باید جزیی از زندگی باشد. الآن محمد سنگنوردی می رود و می خواهم او را بعدا کلاس شنا هم بفرستم و این ورزش را تا هست، ادامه بدهد. دخترم هم کلاس بسکتبال می رود.

فکرشهر: خودتان هم ورزش می کنید؟
خودم هم کم و بیش. قصد دارم به تنیس بروم. 

فکر شهر: ورزش را تماشا هم می کنید؟
مادر: بله. تماشای ورزش خیلی جالب تر است. 

فکر شهر: خانم و آقای ویسویی، وقتی محمد مدال کشوری گرفت، شما در سالن بودید؟ چه حسی داشتید؟
مادر: بله. ما با ماشین شخصی خودمان تا تبریز همراهیشان کردیم. وقتی مدال را گرفت، من فقط جلوی خودم را گرفتم که اشک نریزم. 
پدر: وقتی رفت برای مسابقه، برایش خیلی طبیعی بود؛ انگار می خواست در کوچه بازی کند. هیچ استرسی نداشت. واقعا آقای اقدسی و ساسان امیری خیلی زحمت کشیدند. 

فکر شهر: در رده سنی محمد چند نفر در مسابقه شرکت کرده بودند؟
مادر: بیشتر از 190 نفر بودند. 193 یا 198. 
پدر: از استان بوشهر 36 نفر بودند که فقط محمد مدال آورد. اصلا روی محمد حساب نمی کردند. آقای اقدسی گفت ما به فکر نفرات دیگری بودیم که مقام بیاورند. 

فکر شهر: هزینه های این مسابقه را هم خودتان پرداختید؟
مادر: بله. آن ها کاری نکردند. 
پدر: از کسانی که با ماشین آن ها رفتند، 170 هزار تومان گرفتند. ولی ما با ماشین شخصی خودمان رفتیم؛ مقداری از ما هزینه گرفتند. خودشان می گویند بودجه به ما نمی دهند. فقط یک بنر آقای موسوی جلوی سالن زدند. آقای اقدسی هم دوست دارند کاری کنند ولی بودجه ندارند. 

فکر شهر: خانم ویسویی، اشاره کردید که محمد از ارتفاع می ترسید؛ با این وجود، چه شد او را در کلاس سنگنوردی ثبت نامه کردید؟
مادر:
بله؛ می ترسید. ولی دیدم علاقه دارد. داخل کلاس imath یک آگهی برای استعداد یابی زده بودند. من گفتم محمد را ببرم ببینم چگونه است. استادها خیلی کمکش کردند. مدتی که پیش آقای خادمی کار می کرد کمی می ترسید ولی آقای اقدسی محمد را راه انداخت و ترسش ریخت.

فکر شهر: بارز ترین ویژگی شخصیتی محمد چیست؟
مادر: پشتکارش خوب است. اگر بخواهد چیزی را یاد بگیرد درنگ نمی کند.{محمد می خندد}. خیلی هم مستقل است. کلا کارهایش را باید خودش انجام دهد. البته من این طوری اذیت می شوم. استقلال تا این اندازه هم خوب نیست. الآن کمی بهتر شده. 
پدر: از شکست بدش می آید. مثلا با من بازی می کند اگر نتواند از من ببرد، ناراحت می شود. 
مادر: الآن این اخلاق را کنار گذاشته است. یک مسیر را آقای اقدسی به او و دوستش داده بود. دوستش الآن کلاس دوم است و قدش کمی از محمد بلندتر است. محمد خودش را با او مقایسه می کرد. او می توانست بالا برود ولی محمد نمی توانست چون قدش به گیره ها نمی رسید. باور نمی کنید، شاید صد بار این حرکت را انجام داد. من خیلی ناراحت شدم. بعد استاد سرگرمش کرد و او را از آنجا به سالن دیگری برد و من از آن سمت ماشین گرفتم و او را به خانه بردم تا مسیر را فراموش کند. 
پدر: حتی در مسابقات کشوری که سوم شد؛ زمان تمام شده بود ولی لج کرده بود که بالاتر برود. داورها داد می زدند شماره 288 بیا پایین. طنابش را سفت گرفته بودند، محمد هم داد می زد طنابم را ول کنید می خواهم بروم بالاتر. شما دستانش را ببینید؛ تمام تاول زده و زخم شده. {محمد با افتخار دستانش را نشان می دهد و می خندد}.

فکرشهر: درود بر شما. از وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم. آقا محمد سخن پایانی شما را می شنویم.
از استادم، مامان، بابا، آبجی و دوستانم تشکر می کنم.
{مادر و پدر: از مربیان و اساتید محمد، آقای اقدسی، باشگاه کوهنوردی و هیات کوهنوردی قدردانی می کنیم. همینطور از شما سپاسگزاریم که فضایی فراهم کردید که بچه هایی مثل محمد را معرفی کنید}.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر