فکرشهر: «سعی در یافتن تاریخ خاصی برای زادروز کسی که در این ملک هر روز از آن اوست، شاید درست یا نادرست در دفتری ثبت شود ولی آن چه از او در دلهاست نقش دیگری دارد. او نهتنها هویت ایرانی را به منظر و عالمیان را به نظاره نشاند، بلکه حیاتی تازه به زبان پارسی داد و راه و رسم چگونه ایرانی بودن را تعلیم کرد، از همین رو ایرانیان واقعی برای شاهنامه حرمتی قداستآمیز قائلند.»
به گزارش فکرشهر، محمد بقایی ماکان در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «برخی فردوسیپژوهان که در شمار سرآمدان این طریق نیستند، بر اساس ابیاتی که در شاهنامه آمده، نخستین روز بهمن را زادروز فردوسی دانستهاند به این دلیل که فرزانه توس فرموده:
«چو شصت و سه شد سال، شد گوش کر» و چون شصت و سه سالگی در «شب اورمزد از ماه دی» بوده، پس میشود اول بهمن ۳۲۴ (هـ.ق) برابر با ۳۰۸ خورشیدی. حال آن که در هیچ تذکره معتبری یا از قلم هیچ شاهنامهپژوه صاحبنامی چنین تاریخی ذکر نشده، بلکه جملگی برآنند که فردوسی در ۳۲۹ (هـ.ق) برابر با ۳۱۹ خورشیدی در روستای پاژ به هستی آمد و در ۳۹۷ خورشیدی برابر با ۴۱۱ هجری (یا ۴۱۶) درگذشت.
این که سراینده شاهنامه به طور قطع در سال ۳۲۹ تولد یافت، دلایل متعددی وجود دارد که یکی از معتبرترین آنها ابیاتی است درباره پادشاهی محمود غزنوی که خود را در آن ایام ۵۸ ساله میخواند:
بدانگه که بد سال پنجاه و هشت
جوان بودم و چون جوانی گذشت
بنابراین ۵۸ سال پیش از روی کار آمدن محمود میشود ۳۲۹ (هـ.ق). ولی این که فردوسی در چه سالی درگذشت به نظر میرسد سال ۴۱۱ قابل قبولتر باشد، زیرا در جایی از شاهنامه اشارهای نمییابیم که فراتر از این تاریخ باشد. بر این اساس باید حدود ۸۰ تا ۸۲ سال عمر کرده باشد. با این همه برخی پژوهندگان سال تولد فردوسی را ۳۱۳ (هـ.ق) دانستهاند و از همین رو در سال ۱۳۱۳ خورشیدی هزاره فردوسی در ایران برگزار و آرامگاه او افتتاح شد.
در این همایش جهانی چهل تن از ایرانشناسان برجسته از ۱۷ کشور و به همین میزان بزرگان ادب فارسی شرکت داشتند که به مدت پنج روز از تاریخ ۱۲ تا ۱۶ مهر سخنرانیهایی در تالار بزرگ دارالفنون که امروز به مخروبهای بدل شده، ایراد کردند که در سال ۱۳۲۲ به وسیله وزارت فرهنگ جمعآوری و به صورت کتاب منتشر شد.
همایش مذکور که در آن شخصیتهایی مانند محمدتقی بهار، هانری ماسه، عباس اقبال، عیسا صدیق، ابراهیم حکیمی، یوگنی برتلس، محمدعلی فروغی، آرتور کریستینسن، حسن پیرنیا، مجتبا مینوی، ولیالله نصر، وحید دستگردی، بدیعالزمان فروزانفر، سعید نفیسی، رضازاده شفق، زینالعابدین رهنما، رشید یاسمی، مایل تویسرکانی، علیاصغر حکمت، نصرالله فلسفی، عبدالعظیم قریب، احمد بهمنیار، رحیمزاده صفوی، جلال همایی، احمد کسروی، نصرالله تقوی، عباس خلیلی و علی جواهرکلام شرکت داشتند، باشکوهترین همایشی بوده است که تاکنون برای بزرگداشت فردوسی برگزار شد. در این ایام هم روز ۲۵ اردیبهشت را بیهیچ دلیل و علتی بی آن که حکایت از مناسبتی داشته باشد روز ستایش از سراینده شاهنامه اعلام کردهاند.
تردیدی نیست که نام این شخصیت عظیمالشأن که مرادف نام ایران شده، چندان با وجود هر آن کس که به واقع ایرانی است پیوند یافته که میتوان گفت هر روز زادروز اوست، زیرا مدام تولدی تازه مییابد و این پیر هزار ساله عقل سرخی است که پیوسته جوان مینماید.
بنابراین سعی در یافتن تاریخ خاصی برای زادروز کسی که در این ملک هر روز از آن اوست، شاید درست یا نادرست در دفتری ثبت شود ولی آن چه از او در دلهاست نقش دیگری دارد. او نهتنها هویت ایرانی را به منظر و عالمیان را به نظاره نشاند، بلکه حیاتی تازه به زبان پارسی داد و راه و رسم چگونه ایرانی بودن را تعلیم کرد، از همین رو ایرانیان واقعی برای شاهنامه حرمتی قداستآمیز قائلند.
ارج نهادن به این اثر پرآوازه که تاکنون به ۳۷ زبان ترجمه کامل شده و ستایش از آن - به هر انگیزهای - برای پایبندی به ارزشهای انسانی و اندیشههای والایی است که از این خاک برآمده، برای آن است که هر ایرانی عرق ملی خود را در سخن و عمل نشان دهد و فراموش نکند که اگر این عامل وجود نمیداشت، هویت ایرانی از دست میرفت و از آنجا که هر چیز عاری از هویت معدوم و بیوجود است، میتوان نتیجه گرفت که این سرزمین نیز مانند کلده و آشور و بابل در بایگانی تاریخ جای میگرفت، یا چونان مصر فرهنگ و تاریخ و مدنیت و زبان و سنتها و آداب و رسومش دستخوش تغییراتی هویتسوز میشد.
تردیدی نیست که آن چه اخگر فرهنگ و هویت ایرانی را از زیر خاکستر شقاوتها و لطمههای مهاجمانی که آمدند، سوختند، کشتند و بردند، شعلهور ساخت، عرق ملی بود که نسیم شاهنامه برانگیزاننده آن شد.»