پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار جامعه
مطالب بیشتر
کد خبر: ۷۸۹۰۶
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۰

فکرشهر: او پژوهش‌گری است که اگرچه دکتری اقتصاد دارد اما دربارۀ تاریخ و ادبیات تحقیق کرده و نوشته و یک نظریۀ مشهور جامعه‌شناسی هم به نام اوست: ایران، جامعۀ کوتاه‌مدت یا جامعۀ کلنگی.

به گزارش فکرشهر، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «۲۶ آبان زادروز دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان، تاریخ‌نگار، اقتصاددان، کاوش‌گرِ علوم سیاسی و منتقد و صاحب‌نظر ادبی است. او که در ایران به «همایون کاتوزیان» و  در محافل علمی دانشگاهی خارج از کشور به «هما کاتوزیان» شهرت دارد بیش از هر موضوع دیگر با نظریۀ «ایران؛ جامعۀ کوتاه‌مدت» یا به زبان ساده‌تر و رسانه‌ای‌تر «جامعۀ کلنگی» شناخته می‌شود. آقای کاتوزیان متولد سال ۱۳۲۱ خورشیدی است.

مراد از نظریۀ «جامعۀ کوتاه‌مدت» یا «جامعۀ کلنگی» این است که در ایران بر خلاف جوامع درازمدت اروپا عمر تغییرات کوتاه بوده است. منظور او از اطلاق این عنوان اشاره به نبودِ ثبات و استمرار در موقعیت اقشار و طبقات اجتماعی و حیات سیاسی و اجتماعی ساکنان جامعه ایرانی در عرصۀ تاریخی و ساختارهای حاکم در آن است. جامعه‌ای ‌که‌ به باور او بسیاری‌ از جنبه‌های‌ سیاسی، اجتماعی، آموزشی‌ و ادبی  آن «پیوسته‌ در معرض‌ این‌ خطر بوده که‌ هوا و هوس‌ کوتاه‌مدت‌ جامعه‌ با کلنگ‌ به‌ جانش افتد.»

جدای این نظریه، جذابیت همایون کاتوزیان برای این نویسنده تنوع مطالعات و تحقیقات او و محدود نماندن به رشتۀ دانشگاهی و البته تسلط به زبان پارسی و نثر شسته و رُفته و پاکیزه و اعتدال و ایران‌دوستی اوست. با این که تحصیلات رسمی او در اقتصاد و جامعه‌شناسی بوده اما تا کنون بیش از ۷ کتاب دربارۀ تاریخ و ادبیات ایران به زبان انگلیسی به چاپ رسانده است.

فارغ‌التحصیل دبیرستان البرز که یک سال هم در دانشگاه تهران درس خوانده به قصد  تحصیل در رشتۀ اقتصاد به انگلستان رفت و این راه با موفقیت و تا مدارج بالا پیمود. از دانشگاه بیرمنگام لیسانس اقتصاد، از دانشگاه لندن فوق لیسانس و از دانشگاه کنت در کانتربری دکتری اقتصاد گرفت و سال‌ها در ایران، آمریکا و کانادا و البته انگلستان، اقتصاد درس داده و عنوان رسمی کنونی او هم «عضو هیأت علمی مؤسسۀ شرق‌شناسی دانشگاه آکسفورد» و «پژوهش‌گر فوق دکتری در کالج سنت‌آنتونی» است.

قصد ندارم زندگی‌نامۀ او را بنویسم که با یک جست‌وجوی ساده می‌توانید یافت. می‌خواهم به این موضوع اشاره کنم که تحقیقات و علایق الزاماً ارتباطی با رشته و مدرک دانشگاهی ندارد و چه‌بسا شخص به عنوان شغل سراغ آنها رفته و دغدغه جای دیگر باشد. کمااین‌که عبدالکریم سروش، ابتدا دکتر داروساز شد و بعد سراغ فلسفه علم رفت و کمتر استاد ادبیات را به مولاناشناسی او می‌توان سراغ گرفت. به فرزند خود هم توصیه کرد ابتدا در رشته‌ای علمی (علم تجربی) فارغ‌التحصیل شود و بعد سراغ فلسفه و ادبیات برود.

با این مقدمه حالا به عنوان کتاب های کاتوزیان توجه کنید:

تجارت بین‌الملل

آدام اسمیت و ثروت ملل

خاطرات سیاسی خلیل ملکی

اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسلۀ پهلوی

صادق هدایت و مرگ نویسنده

دولت و جامعه در ایران: سقوط قاجار و استقرار پهلوی

سعدی، شاعر عشق و زندگی

و البته «ایران، جامعۀ کوتاه‌مدت»

با این وصف روشن است که وجه اول جذابیت او جدای شخصیت بسیار فرهیخته و ادب و متانت، همین تنوع، بدون سطحی‌شدن است که به ریزه‌خوارانی چون ما هم مجال داده به مخاطبان بگوییم این که ۳۵ سال قبل ۴ سال را در یک دانشکده و چندی بعد دو - سه سال را صرف تحصیل در رشته دیگر صرف کرده‌ایم نباید تا ابد به همان رشته‌ها محدودمان کند. کاتوزیان که عالم و دانشگاهی است. دربارۀ ما روزنامه‌نگاران اتفاقا چه بهتر که در رشته‌های دیگر خوانده و بعد تکنیک‌های روزنامه‌نگاری را آموخته یا آمیخته باشیم؛ چرا که روزنامه‌نگاری میان‌رشته‌ای است.

وجه دوم این است که بعد این همه سال پیوند خود با زبان پارسی را نگسسته و راز آن هم بی‌تردید در انس با سعدی است. زبان سعدی مهم‌تر از ادبیات اوست. برای نویسنده‌شدن بارها و بارها باید سعدی خواند و با سعدی زندگی کرد. (ارجاع می‌دهم به مقاله‌ای که دربارۀ سعدی نوشته بودم.)

نکته سوم البته همان نظریۀ مشهور است: جامعۀ کلنگی.

کاتوزیان معتقد است ما ایرانیان هرازچند گاه با یک انقلاب و دگرگونی بنیادی در نظام سیاسی، تمام دستاوردها و تجربه‌های سازنده و سرمایه‌های فرهنگی، تاریخی و اجتماعی را که در دوران پیش از آن داشته‌ایم، نابود می‌کنیم و همه‌ چیز ناگهان به نقطه صفر و آغازین آن باز می‌گردد. این به آن معناست که ما هرازچند ‌گاهی عمارتی نو می‌سازیم اما پس از مرور زمان (معمولاً ۲۰ یا ۳۰ سال) این ساختمان نو به عنوان عمارتی کلنگی و کهنه، ویران و نابود (صاف) می‌شود! حال آن که توسعه تنها در بلندمدت رخ می‌دهد. خاصه توسعۀ سیاسی و توضیح می‌دهد: «البته جامعه ایران توسعه پیدا کرده است. کما این که فناوری‌یی که امروز به کار برده می‌شود با ۱۰۰ سال پیش فرق دارد اما منظور من توسعه اجتماعی و از جمله توسعه سیاسی است و این امر فقط ممکن است در بلندمدت انجام گیرد.»

در نگاه او در تاریخ ایران هم البته بزنگاه‌هایی بوده که می‌توانسته جامعۀ ایران را به سوی «بلندمدت» پیش ببرد. از جمله دوران نخست‌وزیری دکتر علی امینی در آغاز دهۀ ۴۰ خورشیدی، مهندس مهدی بازرگان در اواخر سال ۵۷ تا میانۀ سال ۵۸ و ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی و با این مثال‌ها روشن است که جملۀ بعدی او چیست: «برای آن که گسستی در این چرخه اتفاق بیفتد، نیازمند اجرای اصلاحات گام به گام هستیم. در واقع ما اصلاحات را به جای دو آلترناتیو می‌بینیم: انقلاب و استبداد. اصلاحات یعنی یک سری کارها منظم و مستمر و گام به گام پیش برود و نتایج آن بر روی هم انباشته شود.»

او خصوصیات جامعه کوتاه‌مدت را «انقطاع تجربه» می‌داند و نتیجه اولیه و اصلی این انقطاع را هم «از دست رفتن حافظه».

این نظریه البته مخالفان و منتقدانی هم دارد. از جمله سیدجواد طباطبایی که می‌گوید: «سیاسی‌تر و بی‌معناتر از این نظریه می‌شود که ایران گویا جامعه‌ای کلنگی است؟ این نظریه مبنایی ندارد، یعنی اگر محور تاریخ ایران را مصدق بدانید، آن هم با تصوری آرمانی به همین نتیجه می‌رسید اما اگر مشروطیت بدانید، باید این بحث را مطرح کنید که نقش جنبش ملی در سست کردن شالوده نظام نهادها چگونه بوده است؟ چرا شالوده نظام نهادهایی که مشروطیت پی ریخت، استوار نشد؟»

سیدهاشم آقاجری نیز نظریه کلنگی را توصیفی ساده و ابتدایی از جامعه ایرانی می‌داند؛ چرا که چگونگی شکل‌گیری فرآیندهای تاریخ ایران را توضیح نمی‌دهد.

کاتوزیان البته تعصبی ندارد و توضیح داده است: «آن چه من گفتم مشاهدات تاریخی بود نه پیشگویی. من هیچ وقت و در هیچ جا راجع به آینده صحبتی نکرده‌ام.»

در واقع دغدغۀ او جلوگیری از تداوم چرخه استبداد - هرج‌ومرج است.

نکتۀ پایانی اما این که در میان تمام آثار او چند فصل آخر کتاب «دولت و جامعه در ایران، سقوط قاجار و استقرار پهلوی» - نشر مرکز ۱۳۷۹ - را بسیار می‌پسندم و توصیه می‌کنم چون تصویری که از رضا شاه در این کتاب ارایه شده نه همان است که سال‌ها در کتاب‌های درسی و تبلیغات رسمی ترسیم کرده‌اند و نه وارونۀ آن که شبکۀ «من و تو» ساخته بلکه واقع‌بینانه‌ترین تصویر است و اگرچه تنها دو سه فصل بیشتر نیست اما دقیق‌تر و فنی‌تر و البته بسا صادقانه‌تر و بی‌غرض‌تر از آثار حجیم دیگر ولو به قلم مدعیان است.

دربارۀ اقامت ایران‌دوست و نیکو پارسی‌نویسی چون او در خارج از این سرزمین نیز نمی‌دانم باید افسوس خورد یا خرسند بود. چون هم جای افسوس دارد که چرا اینها در دانشگاه‌های خودمان نیستند تا دانشجویان استفاده کنند و هم ندارد، زیرا اگر اینجا بود وقت و انرژی او صرف فرسایش‌های فراوان و سر و کله زدن با آدم‌های غیر علمی می‌شد و از این همه تتبع بازمی‌ماند و با آثاری که بر جای گذاشته امکان بهره‌بردن همه موجود است.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر