جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۸۵۷۰۳
يکشنبه ۰۱ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۳

فکرشهر: «در برخی مناطق کردستان مشعل کاوه آهنگر افروخته می‌شود و بر بلندای شهر یا روستا قرار می‌گیرد و بعد همچون همه ایرانیان خانه‌ها رفته و لباس‌ها نو می‌شود. ضحکاک زمستان مرده است. حالا وقت تازه کردن دیدار و نو کردن دوستی‌ها و نو شدن رؤیاها و آرزوهاست.»

به گزارش فکرشهر، روزنامه ایران نوشت: «سر شب هر کسی شالی بلند برمی‌داشت و به پشت بام می‌رفت و از خانه این همسایه به خانه آن همسایه، شالش را جلوی پنجره باز و روشن حیاط آویزان می‌کرد. صاحبخانه که از قبل طبقی پر از تخم مرغ رنگ کرده و سنجد و کشمش و گردو یا چند جفت جوراب و کاسه‌ای شکلات آماده کرده بود، مشتی هدیه به پر شال ناشناس می‌بست و داد می‌زد نوروزت مبارک به امید خدا سال دلخوشی باشد. تا همین سال‌های نه‌چندان دور که هنوز معماری شهرستان‌ها تهرانیزه نشده بود و پشت بام‌ها به هم راه داشت، در شمالغرب ایران از آذربایجان تا کردستان «شالگردش» یا «شال سالاماخ» به راه بود.

آنهایی که نامزد داشتند، یکی - دو روز قبل یواشکی رنگ شال را لو می‌دادند؛ شال زرد با گل‌های ریز قرمز و ماه و ستاره بنفش. اگر آذری بلد باشید و حیدربابای شهریار را هم خوانده باشید حتماً آن بیت درخشان، خاطرتان هست که می‌گوید: «چه رسم زیبایی است آویختن شال و عیدانه‌ای که به شال داماد می‌بندند» دخترخانم لابد هزار بار قبض روح می‌شد تا هدیه مخصوص را بی‌آن‌که اهالی خانه بفهمند به شال نامزدش گره بزند.

پیش از تهرانیزه شدن معماری شهری در شهرستان‌ها، پشت بام بخش مهمی از ساحت زندگی اجتماعی بود؛ از چوب‌زدن و گردگرفتن فرش‌ها و آفتاب‌خوردن رختخواب‌ها بگیر تا جمع‌شدن زنان همسایه روی پشت بام برای تهیه خشکبار و آذوقه زمستان و گپ و گفت‌های دوستانه. چهارشنبه‌سوری مردم شهر به جای کوچه روی پشت بام آتش کوچکی می‌افروختند و از همان بالا برای هم دست تکان می‌دادند و عید مبارکی می‌گفتند. تهرانیزه‌شدن معماری شهری در شهرستان‌ها و روستاها، اول پشت بام را حذف کرد بعد بقیه رسوم و آیین‌های مربوط به پشت بام و در نهایت مفهوم همسایگی را.

یکی از این آیین‌ها رسم زیبا و چشم‌نواز عروسی بوییپه، عروسی دم عید در کردستان است یا بهتر که بگوییم بود. داماد با شالی سرخ به پشت بام می‌رفت، چاقویی به لبه بام فرو می‌کرد و برای تماشاگرانی که دم در جمع شده بودند، سیب و انار می‌انداخت. گاهی هم نردبان می‌گذاشتند و عروس را نه از در که از پشت بام به خانه داماد می‌بردند.

آیین شالگردش در مناطق دیگری از ایران به‌صورت قاشق‌زنی هنوز هم اجرا می‌شود و طرفداران خودش را دارد. اما یکی از رسوم زیبایی که نوعی آیین نمایشی است و تا یکی دو دهه پیش در کردستان و کرمانشاه اجرا می‌شد، آیین میرمیران یا میر نوروزی است. از این حیث می‌توان گفت آیین‌های نوروزی جنبه‌های نمایشی، فرهنگی و انسانی عمیقی دارند که بشدت وابسته به زندگی و مشارکت اجتماعی هستند؛ یا مثل شالگردش همه همسایه‌ها را به پشت بام فرامی‌خوانند یا مثل میرمیران همه اهالی را به میدانی باز و فراخ در کنار روستا یا شهر.

میرمیران که معمولاً چوپان روستاست، این فرصت را دارد که در نوروز بر تخت سلطانی بنشیند، لباس حاکمان را بپوشد و با تاجی بر سر بر اریکه قدرت جلوس کند. میرمیران دو وزیر دارد؛ وزیر دست راست که احکامی عاقلانه و خیرخواهانه صادر می‌کند و وزیر سمت چپ که دستوراتی مسخره و خنده‌دار می‌دهد. میرمیران دستگاهی کامل از یک دولت با مسئولیت‌های مشخص دارد و می‌تواند همچون یک پادشاه واقعی عمل کند. جارچی‌هایش پیام او را بین مردم پخش می‌کنند و ترانه و سرود می‌خوانند و مشاعره می‌کنند. دستگاه حکومت میرمیران به این شکل تقسیم می‌شود؛ کهن وزیر که مشاور میر است و معمولاً پیرمردی است بزله‌گو و شوخ‌طبع، وزیر چپ و راست که شرح داده شد، میرزا که منشی و دبیر کاخ میر است و دستورات او را انشا می‌کند، مرد «کوپال زیوین» یا مردی که گرزی سیمین در دست دارد و مأمور ابلاغ دستورات میر است، «وشکه رن» یا دلقک که زنگوله به گردن می‌آویزد و با مسخره‌کردن دستورات میرمیران دیگران را می‌خنداند، خنجرزنان، رامشگران و ... .

یکی از رسوم نوروزی البته دید و بازدید و کنارگذاشتن کینه‌ها و دشمنی‌ها و تازه‌کردن دیدار با دوستان و آشنایان و نوکردن دوستی است که در مرکز همه آیین‌های نوروزی جایگاه ویژه‌ای دارد. دید و بازدید پیش از این در شمالغرب کشور و پیش از تهرانیزه‌شدن معماری شهری و کمرنگ‌شدن پیوندهای همسایگی به این صورت بود که اول صبح عید یکی از همسایه‌ها به خانه همسایه می‌رفت و هر دو به خانه آن یکی همسایه و بعد هر سه به خانه دیگری؛ تا جایی که همه همسایگان به اتفاق هم به خانه یکدیگر می‌رفتند. نزدیک ظهر در کوچه‌ها جمعیت بزرگی را می‌دیدی که از خانه‌ای بیرون می‌آیند و با هم به خانه‌ای دیگر می‌روند. با تغییر معماری شهری و از دست رفتن پشت بام و حیاط و سکوی دم در که معمولاً برای نشستن عابری خسته یا گپ و گفت‌های غروب همسایگان ساخته می‌شد، بخش مهمی از این مراسم‌ و آیین‌ها از دست رفت و روابط اجتماعی نیز تغییر شکل داد.

نوروزخوانی یکی از آیین‌های زیبای نوروزی است که خوشبختانه هنوز در گیلان و مازندران زنده است. در این آیین نوروزخوان‌ها در کوچه و خیابان می‌گردند و در مدح نوروز و بهار شعر می‌خوانند و فرارسیدن عید را مژده می‌دهند. بچه‌ها دور و بر نوروزخوان‌ها جمع می‌شوند و با شعر و موسیقی و لباس آنها که گاه چند نفری به خواندن شعری مشغول می‌شوند، تفریح می‌کنند و بزرگترها هدیه یا پولی عیدانه به دست‌شان می‌دهند و چه کسی عزیزتر از نوروزخوان که به آن زیبایی مژده بهار و سر شدن زمستان را می‌دهد: «باد بهاران آمده/ نوروز سلطان آمده/ مژده دهید ای دوستان/ این سال نو بازآمده»

قیچی‌کردن آب چشمه توسط دختران دم بخت هم یکی از همان رسوم برافتاده است که معمولاً چهارشنبه‌سوری اجرا می‌شد. دختران روستا قیچی به دست به سمت چشمه می‌رفتند و در جمعی دخترانه با بگو بخند و به مدد آب روان گره از بخت خود می‌گشودند و عاشقانه‌های خود را به گوش چشمه زمزمه می‌کردند و همین طور فال‌گوش ایستادن که هنوز در برخی مناطق جغرافیای بزرگ نوروز از جمله قفقاز جنوبی و گنجه و باکو زنده است. نیت می‌کنی و پشت در فالگوش می‌ایستی. اگر گفت‌وگو خوش بود، نیتت برآورده می‌شود و اگر بد بود نه. فالگوش ایستادن یکی از نادر آیین‌های فردی نوروز است؛ هرچند در این آیین نیز به مدد گفت‌وگوی جمع و حال و هوای دیگران به آرزوی خود می‌اندیشی.

نوروز تنها روزی نو برای زندگان نیست؛ چنانچه آیین «جمعه آخرسال» در تمامی مناطق ایران و در هر شهر و دیاری با رنگ خاص خود به یاد درگذشتگان و آرامش روح اموات اجرا می‌شود. در این سنت دیرینه مردم به قبرستان‌ها می‌روند و فاتحه می‌خوانند و قبور را با آب و گلاب شست‌وشو می‌دهند. نذر و احسان برای رفتگان هم هست از پختن انواع حلوا بگیر تا آش‌های محلی که بین همسایگان و در قبرستان میان مردم پخش می‌شود.

در برخی مناطق کردستان مشعل کاوه آهنگر افروخته می‌شود و بر بلندای شهر یا روستا قرار می‌گیرد و بعد همچون همه ایرانیان خانه‌ها رفته و لباس‌ها نو می‌شود. ضحکاک زمستان مرده است. حالا وقت تازه کردن دیدار و نو کردن دوستی‌ها و نو شدن رؤیاها و آرزوهاست.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر