شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار جامعه
مطالب بیشتر
کد خبر: ۹۷۵۵۱
جمعه ۰۹ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۷

فکرشهر: در نانوایی صف طویل مشتری‌ها تا وسط‌های خیابان کشیده شده. از ۱۰ نفر لااقل سه نفر ماسک نزده‌اند. می پرسم چرا می‌گویند ما دو دوز زده‌ایم! شاطر که خودش ماسک نزده می‌گوید: «خانوم کرونا کجا بود؟ تمام شد رفت سر قبرش!»

به گزارش فکرشهر، روزنامه ایران نوشت: «ما در حالی به نخستین روزهای پاییز وارد شده‌ایم که همچنان بیش از آن که نگران ابتلا به آنفلوانزا و سرماخوردگی‌های شدید فصلی باشیم، ناباورانه در میدان نابرابر کرونا می‌جنگیم.

تاکنون حدود ۵۳ میلیون دوز واکسن به عنوان محتمل‌ترین راه پیشگیری دریافت کرده‌ایم اما قطعی‌ترین روش همان استفاده از ماسک و رعایت فاصله فیزیکی است که ایمنی ما را تضمین می‌کند. اگر به آمارهای این چند روز دقت کنید متوجه می‌شوید که آمار بستری‌ها کماکان روی ۱۷ هزار مانده و اگرچه نوید دو رقمی شدن مرگ‌ومیرها از زبان مسئولان، کمی امید را به شهرهایمان برگردانده است، اما عددهای سه رقمی مرگ نمی‌تواند یک عدد خوشبینانه برای از سرگیری زندگی عادی درهمه شهرها باشد.

تعداد شهرهای قرمز حالا دورقمی شده و به زیر ۶۰ شهر رسیده است. تهران هم با کاهش مبتلایان و دو رقمی شدن مرگ‌ومیرها، نسبت به هفته‌های گذشته وضعیت خوبی دارد اما معلوم نیست اگر شهروندان همکاری نکنند، تصاویر این روزهای شهرهای نارنجی که با تصویر نقشه مرگ و میرهای کرونایی هماهنگ شده، تا چه زمانی دوام بیاورد! تصویری که ممکن است حالاحالاها اجازه ندهد محدودیت‌های شبانه از شب‌هایمان برداشته شود. می‌پرسید چرا؟ جواب آن را باید از شهروندانی بپرسید که در رعایت پروتکل‌های بهداشتی کمترین نقش و سهم را دارند؛ آن شهروندانی که حتی دوز اول واکسن را نزده در سوپرمارکت‌ها، نانوایی‌ها، آرایشگاه‌ها، رستوران‌ها، کافه‌ها و در خیابان‌های اصلی و فرعی کرونا را به هیچ گرفته و بدون ماسک مشغول تردد و گپ‌زدن هستند! همان‌ها که این روزها موجب شده‌اند درصد رعایت پروتکل‌ها به ۹۰ درصد نرسد و علی‌رغم این که تا دیروز جزو گروه‌های نگران «نبود واکسن» در کشور بودند و داد «واکسن بخرید» و «واکسن بزنید» سر داده بودند، حالا با وجود شبانه‌روزی و سه شیفته شدن مراکز واکسیناسیون، در دسترس بودن کافی واکسن و تعدد مراکز در نقاط مختلف شهرها، باز هم ساز ناکوک زده و به بهانه دریافت واکسن‌های آسترازنکا و فایزر، از تزریق سینوفارم سرباز می‌زنند. در حالی که این روزها پزشکان هشدار می‌دهند که ما فاصله کمی تا موج ششم در آبان ماه داریم و در این فاصله باید ایمنی شهرها را بالا ببریم و اگر تا دیروز به‌ عنوان یک شهروند سهم‌مان زدن ماسک بود، حالا واکسن‌زدن نخستین اولویت‌مان است. حالا محموله‌های میلیونی واکسن در راهند و محدودیت سنی نیز برداشته شده است اما گروهی کماکان اصرار دارند تا واکسن‌هراسی را بین مردم جا بیندازند. مثل آقای کرمی که در سوپرمارکت بدون ماسک مشغول چیدن اجناس است. مشتری به او اعتراض می‌کند. او هم در جواب مشتری می‌گوید: «نه ماسک می‌زنم و نه واکسن! هیچ‌کس هم نمی‌تواند مجبورم کند! به هر جا که دلتان می‌خواهد زنگ بزنید!» مشتری خریدش را برمی‌گرداند و می‌گوید: «مگر کرونا تمام شده که می‌گویی هر کاری دلم خواست می‌کنم. لااقل به احترام مشتری‌ها ماسکت را بزن!» مشتری دیگری هم در دفاع از او جنسش را پس می‌دهد و می‌گوید: «تا دیروز غر می‌زدیم واکسن نیست، حالا از نوبت خیلی‌ها هم گذشته اما نمی‌زنند!»

دختر جوانی که مشغول ثبت‌ نام کلاس زبان است در جواب متولی که می‌پرسد واکسن زده‌اید، می‌گوید: «خواهرم زد تب و لرز شدید، استفراغ و تبخال و هر چه فکرش را کنید سرش آمد...» زن می‌گوید: «ثبت‌ نام حضوری نداریم. حداقل باید یک دوز زده باشی!» متولی دیگری می‌گوید: «خواهرم کانادا فایزر زد، سه روز افتاده بود، نمی‌توانست تکان بخورد. بعد هم حالش از اول بهتر شد، به فکر خودت نیستی به فکر بقیه باش! چرا آن قدر خودخواه شده‌ایم.» دختر می‌گوید: «فعلاً که کارت واکسن اجباری نشده شما از کجا درآوردید؟ همین دیروز باشگاه بودم استخرها هم که باز است. چطور می‌خواهید همه را کنترل کنید.»

در نانوایی صف طویل مشتری‌ها تا وسط‌های خیابان کشیده شده. از ۱۰ نفر لااقل سه نفر ماسک نزده‌اند. می پرسم چرا می‌گویند ما دو دوز زده‌ایم! شاطر که خودش ماسک نزده می‌گوید: «خانوم کرونا کجا بود؟ تمام شد رفت سر قبرش!»

در یک مرکز کامپیوتری پسر جوانی رو به دوستش می‌گوید: «صبر کن فایزر قرار است بیاید من که الان نمی‌زنم. بزنم هم باید بروم دانشگاه! این طوری بهانه خوبی دارم.» دوستش که یک دوز سینوفارم زده می‌پرسد: «مگر به ما می‌رسد؟ ولی کاش صبر کرده بودم.» فروشنده که دو ماسک روی هم زده با ناراحتی می‌گوید: «کاش برادرزاده‌ام هم زودتر واکسن زده بود. هر چه بود فقط زده بود تا امروز مجبور نباشم برای چهلمش بروم بهشت زهرا!»

آرایشگاه شلوغ و پرازدحام است. خانم رضوانی ماسکش را برداشته تا خانم آرایشگر راحت‌تر کارش را انجام دهد. می‌پرسم واکسن زده‌اید. از ۱۰ نفر پرسنل حدوداً پنج نفر بیشتر نزده‌اند. خانم آرایشگر می‌گوید: «حالا تب برند واکسن هم بین خانم‌ها مد شده و مشتری داشتم که می‌گفت دوستانم خارج از کشور واکسن فایزر زده‌اند. خجالت می‌کشم بگویم سینوفارم! البته برخی‌ها هم سفر خارجی را برای کلاس گذاشتن بهانه کرده‌اند و می‌گویند باید حتماً آسترازنکا بزنیم؛ جالب این که یکی از همین‌ها از ترس تا دم تزریق هم رفته اما برگشته!» بغل‌دستی او که مشغول مانیکورکردن ناخن‌هایش است با خنده می‌گوید: «تا دیروز هم و غم برند کیف و کفش فلان لوازم آرایشی را داشتیم حالا هم باید نگران برند واکسنمان باشیم. انگار آن کسی که آسترازنکا زده پول بیشتری داده! خدا را شکر که همه مجانی است وگرنه چه کلاسی برای هم نمی‌گذاشتیم!»

این در حالی است که آسترازنکا فقط از منابع محدودی وارد می‌شود و بسیاری از کشورها با کارت واکسیسناسیون سینوفارم منعی برای ورود ندارند! مشتری دیگری که به‌تازگی از امارات وارد ایران شده در جوابشان می‌گوید: «این حرف‌ها یعنی چه! الان فقط مهم است که واکسن زده باشی. شوهر خود من هم در امارات سینوفارم زده و فقط گفته‌اند بعد از شش ماه دوباره دوز تقویتی بزن! کسی را می‌شناسم که سالی یک‌ بار هم از تهران بیرون نمی‌رود حالا در به در دنبال آسترازنکاست که سفرهای خارجی‌اش خراب نشود.» آرایشگر می‌گوید: «باور کنید آن اوایل مشتری داشتم برای این که سن‌اش لو نرود واکسن نمی‌زد تا بالاخره سن را پایین آوردند و زد!»

خانم جوانی که به‌تازگی مادر شده در مطب دندانپزشکی شروع می‌کند از تجربیات واکسن‌زدن اطرافیانش: «مادرشوهرم می‌گوید شیرت خراب می‌شود نباید واکسن بزنی. خودم دایی و دختردایی‌ام را سر کرونا از دست داده‌ام. هم می‌ترسم از کرونا هم جرأت ندارم واکسن بزنم. پزشکم گفته اشکالی ندارد.»

مرد مسن کنار او می‌گوید: «دخترم تو تحصیلکرده‌ای. حرف پزشکت را گوش کن! اصلاً اخبار را هم بشنوی متوجه می‌شوی کار درست کدام است.»

آقای محسنی دو دوز واکسن را تزریق کرده، حالا کمی احساس سرماخوردگی و ضعف و سردرد دارد اما راضی به تست‌دادن نیست. حرف‌هایش را وقتی مشغول خرید قرص سرماخوردگی در داروخانه است، می‌شنوم: «هفته دیگر می‌خواهم مشهد بروم. شنیده‌ام مثبت باشی، هواپیما راهت نمی‌دهند. دو سال است هیچ کجا نرفته‌ام.» دکتر داروساز که تب او را گرفته، می‌گوید: «اما تبتان بالای ۳۸ درجه و اکسیژن خونتان هم که ۹۰ است. بهتر است تست بدهید.» مرد با عصبانیت می‌گوید: «پس برای چه واکسن زده‌ام؟! آن قدر مردم را سرکیسه نکنید!»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر