از همان زمان که پایگاه خبری تحلیلی «فکرشهر» پا به عرصه رسانه ای کشور و استان گذاشت، نخستین تصمیمان این شد که با «مرد مطبوعات دشتستان» به گفت و گو بنشینیم ولی وی، زیر بار چنین نشستی نمی رفت تا سال 1393 که بالاخره «علی پیرمرادی» پذیرفت تا از خودش بگوید.این نخستین باری بود که این همیشه خبرنگار، که تمام عمرش از مردم گفته بود و دردها و رنج ها و مشکلاتشان، می خواست از خودش بگوید و گفت و گو کند.از زمانی گفت که مغازه اش را «با جایش بردند» و وقتی در حالی که مادر و خواهرش در خانه بودند، خانه اش را به رگبار بستند و آتش زدند و وقتی همکارانش حرمتش را شکستند و وقتی مسوولین برازجان و دشتستان نبودند و سهم و حق این شهرستان پایمال شد و...؛مانند همیشه مهربان و با ملاحظه و بخشنده حرف می زد حتی وقتی از غم ها، ظلم هایی که بر او رفته بود و خاطرات ناگوارش می گفت. علی پیرمرادی نماد تمام قد یک انسان وارسته بود، از خبرنگار ویژه شاه شدن و به دانشگاه هاروارد امریکا رفتن گذشت تا تمام زندگی اش را برای مردم دشتستان و برازجان صرف کند...