جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اندر احوالات کارخانه سیمان دشتستان؛
فکرشهر: چندی قبل که شنیدم کارگران  سیمان دشتستان  در اعتراض به توهین یکی از مدیران دست به اعتصاب زده اند با اینکه بعدا معلوم شد این حرف یعنی توهین به کارگران از بیخ و بنغلط بوده و ظاهرأ برای تحریک و تهییج آنها به اعتصاب جعل شده، اما با خود فکر کردم این...
کد خبر: ۳۰۱۸۲
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۹

فکرشهر ـ عبدالخالق عبداللهی: چندی قبل که شنیدم کارگران  سیمان دشتستان  در اعتراض به توهین یکی از مدیران دست به اعتصاب زده اند با اینکه بعدا معلوم شد این حرف یعنی توهین به کارگران از بیخ و بنغلط بوده و ظاهرأ برای تحریک و تهییج آنها به اعتصاب جعل شده، اما با خود فکر کردم این کارگران باید چقدر درمانده و بدبخت باشند و کارد تا کجای استخوانشان رسیده باشد که از سر ناچاری و اینکه دستشان به جایی بند نیست   دست به چنین تشبثاتی بزنند و فریادشان را اینچنین به خلق افکنند چرا که به قول سعدی: 
چو دستت بسوزد به حلق افکنی 
 حلق چون که سوزد به خلق افکنی 

خلاصه از آنجائیکه گفته اند " ناله آب از ناهمواری زمین است " اعتراض این بیچاره ها هم به هر بهانه ای بوده بدون شک نشانه ای از درد و مشکل و تبعیض بوده است. این مقدمه و اما اصل موضوع: 

بنده می دانم ومهم تر از آن  می پذیریم که شرایط بد اقتصادی چند سال اخیر و رکود تولید، نفسِ کارخانه سیمان را گرفته و ادامه کار را سخت و پیچیده کرده است اما در این شرایط بد که ظاهرا قرار است هزینه های تولید کاهش یابد و به اصطلاح " کمربندها تا آخرین سوراخ  سفت شود" آیا انصاف است، از حقوق های گزاف  مدیران سیمان چیزی کم نشود اما هر روز به بهانه مشکلات مالی و عدم نقدینگی اضافه کار و حتی حقوق  کارگران بیچاره و دست به دهن همشهری من، کم شود و سفره خالی کارگری اشان روز به روز خالی تر؟ اگر تنگی و رکود و سختی و غلاء است چرا برای همه نباشد و فقط برای کارگرانی باشد که حقوقشان به زحمت به یک میلیون تومان می رسد؟ مگر نشنیده اید می گویند ظلم هم اگر مساوی تقسیم شود ، عین عدالت است  پس چرا این شدت و سختی را عادلانه بین همه و از جمله مدیران ارشد کارخانه سرشکن نمی کنید؟  اگر اینکار تبعیض نیست پس چیست؟ آیا لزومی داشت  در این شرایط بد مالی ، مدیر قبلی کارخانه که همگان بر ناکارآمدی و بی تجربگی اش اذعان دارند وقتی  از کار برکنار شد برای اینکه دستش به جایی بند شود  و رفاقتش با مدیر عامل به هم نخورد  برایش یک پست من در آوردی بتراشند و به عنوان قائم مقام کارخانه حقوق و مزایای کمرشکنش را از کیسه خالی کارگران بدهند و بر گرده  نحیف سیمان سوارش  کنند تا این واحد تولیدی عملا  دو مدیر و دو حقوق بگیر چند میلیونی  داشته باشد؟

شاید بعضی ها فکر کنند اینها را می  نویسم چون مدیر عامل سیمان یک نفر غیر بومی است اما اصلا اینطور نیست. اتفافأ  من  چندان  طرفدار انتصاب مدیران بومی نیستم   و معتقدم یک واحد تولیدی بزرگ مثل سیمان را نمی شود و نباید  بدون تجربه کافی به دست یک  نفر سپرد به صرفِ اینکه  طرف بومی است ،  پس تکلیف تخصص و کاربلدی و تجربه و لیاقت چه می شود ؟ به عقیده من یک مدیر بومی وقتی در اولویت  انتصاب قرار می گیرد که در کنار بومی بودن متخصص هم باشد اما بدبختی ما در سیمان دشتستان این است که حضرات تهران نشین ، نه تخصصمان را می بینند و نه اصلا بومی ها را داخل آدم حساب می کنند و  مدیران غیر بومی و غیر متخصصی را  با حقوق های نجومی  که مبلغش را "بهتر آن است نپرسی تو و من نیز نگویم " در کارخانه به کار می گمارند بطوریکه بعضی از این مدیران وارداتی  حتی  دو سال سابقه مفید مدیریتی هم در رزومه کاری خود ندارند .  این ندیدن و بی اعتمادی به نیروهای متخصص بومی در حالی است که  خودشان هم خوب می دانند متخصصین بومی  در بسیاری از عرصه های مدیریتی سیمان وغیر سیمان ، عرضه و  لیاقت خود را به اثبات رسانده اند . شاهد این مدعا مدیران بومی بعضی از پروژه های بزرگ پارس جنوبی در عسلویه است که تنها مشتی است نمونه خراورها استعداد و تخصص نیروهای بومی ، یک کارخانه سیمان فکسنی  که از این پروژه های ملی  مهمتر و حساس تر نیست.

متاسفانه اینطور که پیداست مسئولان ارشد سیمان در سال های اخیر حد و مرز بعضی از مسئولان شهرستان بدستشان آمده و به قول معروف " آبشان را پیمانده اند " و با دادن امتیازهایی که کوچکترینش اختصاص سهمیه ماهیانه سیمان است، نمک گیرشان کرده اند و حضرات نیزکه ظاهرأ در اینکار ناقه و جملی دارند  متقابلا گاهی چشم بر بعضی بی قانونی های سیمانی ها  می بندند. از طرف دیگر نگاه بدبینانه و جو خاص حاکم بر سیمان باعث شده انتقاد از این واحد تولیدی هزینه داشته باشد و چون حضرات هیچ ایرادی  را بر نمی تابند و هر چه بنویسید به تریج قبایشان بر می خورد و دست به شکایتشان هم مَلَس است به ناچار درباره این واحد تولیدی یک ( واو ) را هم باید به دقت وزن کرد آنگاه نوشت. نشان به این نشان که همین  یادداشتی که الان می خوانید را بنده مثل گربه ای که توله اش را به دندان می گیرد و هفت خانه می گرداند تا چشمش باز شود حدود یک ماه است به دندان گرفته ام و از این سایت به آن سایت ، از این نشریه به آن نشریه می برم اما به دلیلی که گفته شد بعضی ها  رغبتی به انتشار آن  نشان  ندادند و از ترس بازخواست و شکایت سیمانیها نخواستند به قول خود " سر بی درد خود را دستمال ببندند" و شاید به همین خاطر است که آنچه الان می خوانید به شیر بی یال و دم و اِشکم بیشتر شبیه  است تا یک یادداشت انتقادی تند و تیز. 

و اما موضوع آخر بر می گردد به شخص مدیر عامل محترم سیمان. آنطور که بنده  شنیده ام  مدیرعامل مدیری است لایق ، خوب و شاید  خیلی خوب واصولا  جنم و ذات مدیریتی لازم برای اینکار را دارد اما موضوع فراتر از اینهاست . موضوع این است که مدیرعامل حدود دوازده سال است سکان مدیریت سیمان را در دست دارد و  به فرض این که لیاقت و تجربه و تخصص کافی برای این کار را هم داشته باشند شخصی که این همه سال در یک پست مانده ، هرکه باشد ، واقعأ از ناهنجاری و فسادی   که ممکن است ایجاد شود ، از نگاه برده واری که شاید به مرور به کارگران زیر دستش  پیدا می کند ، از توقع بیجا  یا بهتر بگویم از توهم خود بزرگ بینی که طول مدیریت برایش ایجاد می نماید و خیلی مفسده های دیگر آیا در امان خواهد بود ؟ اصلا از لغزش و ناهنجاری و توهم که بگذریم،  بینی و بین الله ، یک رئیس دوازده سال ریاست کرده ،آیا  دیگر رمقی برایش مانده و انگیزه ای برای  کارکردن ، رشد و پویایی  و مثلا افزودن بر میزان تولید کارخانه در خود سراغ دارد  که منشا خیر و تحولی در  واحد تحت مدیریتش گردد ؟ آیا چنین مدیری خسته نیست و به قول معروف خلاقیت و ابتکار و نو آوری و پلتیک هایش ته نکشیده ، آیا اصلا حرف کسی را می خواند یا کسی حرفش را می خواند و نهایتا  اینکه آبی که دوازده سال یک جا مانده باشد، آیا نمی گندد؟ 

من هر وقت به  طول مدت ریاست مدیرعامل  سیمان دشتستان فکر می کنم به یاد داستان نعمت الله مال میری می افتم . معروف است خواجه نعمت الله مال میری در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوی به مدت چهل سال وزیر اصفهان بود و بسیار هم مورد توجه شاه قرار داشت . خواجه یک روز،  نامه ای به شاه نوشت و گفت : قربان !! بعد از 40 سال هم بنده از وزرات خسته شده ام هم مردم اصفهان از من ، اجازه فرمائید استعفا دهم . میگویند شاه با استعفای خواجه موافقت نکرد و چون اندک طبع شعری هم داشت زیر نامه نوشت :
 نعیما ، نعمت الله مال میری 
وزیر اصفهانی تا بمیری 

حالا حکایت مدیریت سیمان دشتستان است . ان شالله که مدیرعامل 120 سال زنده باشند اما اینطور که پیداست ایشان هم مثل نعمت الله مثل میری تا زنده است مدیرعامل سیمان دشتستان است. 

در پایان امیدوارم مسئولان وزارت صنایع این مطالب را بخوانند و فکری به حال مدیریت اتوبوسی و غیر بومی سیمان خسته دشتستان کنند و جناب مدیر عامل هم که شنیده ام طبع لطیفی دارند و هنرمند هستند  در کنار هنر مدیریت و نقاشی ، این هنر را  نیز داشته باشند که  واقع بین بوده و بپذیرند که بعد از 12 سال ما و او  هر دو خسته ایم :  او خسته از گِل و غَرسیمان  ، ما مردم هم از نحوه مدیریت او ،  پس بهتر است تا در اوج هستند خودشان تشریف ببرند و این پند را از من بشنوند که: 
ای که بر مرکب تازنده سواری ، هُش دار
که خر خارکش افتاده بدین آب و گل است

یه کانال تلگرامی فکرشهر بپیوندید.

نظرات بینندگان
کارکنان کارخانه
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۱:۱۶
جناب موسیوند حرف حق تلخ است از جناب آقای عبدالهی و مدیر سایت فکرشهر جهت نشر این متن متشکرم.\r\n
ناشناس
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۵:۰۰
احسنت\r\n
ناشناس
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۵:۲۴
درود بر شرف نویسنده و سایت منتشر کننده
ناشناس
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۶:۲۶
درود بر شما\r\n\r\nواقعا در افتادن با کارخانه سیمان دل و جرات می خواهد و البته در نظر نگرفتن منافع شخصی که فکرشهر مثل همیشه منافع مردم را در اولویت قرار داده است.\r\n
مهدی پایدار
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۰
اصولا....\r\n\r\n \r\n\r\nجناب عبدالهی\r\n\r\nدرود بر قلم تان\r\n
الله کرم
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۵
سلام من از اهالی روستای راهدارم\r\n\r\nکاش شورای روستای ما و دیگر اهالی هم چنین از حق ما دفاع می کردند  دود کارخانه ما را ازار می دهد بدون یک متر حق الایندگی و ..\r\n\r\n \r\n
هاشم زاده
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۷
ارزوی سلامتی برای موسیوند\r\n
جعفری
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۸
سیمان ها الاینده هستند  غیر از سیمان دشتیتان\r\n
حمید صفدری
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۹
لطفا از مشکلات بهداشتی در دشتستان بنویسید  مشکلات آلایندگی نه\r\n
محتقی (راننده سابق بونکرسیمان)
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۱
من خودم سالها در این کارخانه سیمان جو و جا کردم اصلا الوده نیست فقط حقوق ما را بدهید\r\n
محمدرضا
|
-
|
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۹
درود بر وجدان بیدارتان که حرف دل 500کارگر و خانواده هایشان را زدید. کاش و ای کاش دیگر خبرنگاران و خبرگزاریها هم مثل شما چنین نترس بودند. درود بر شما و این خبرگزاری\r\n
مریم از بوشهر
|
-
|
سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۵ - ۰۲:۰۱
جناب عبدالهی بزرگوار ممنون از مطلب مفیدتون.  من مطمئنم به خاطر یه سری مصلحتها خیلی چیزها رو نگفتید و  نمیشه گفت .ولی دمتون گرم مثل همیشه عالی بود عالی عالی\r\n
رییسی
|
-
|
چهارشنبه ۰۱ دی ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۳
اگر واقعا نیروی متخصص بومی داریم . چه دلیلی دارد که از دیگر شهرها در این کارخانه مدیر،کارمند، کارگر باشند؟چرا مردم این دیار بایستی تحقیر شوند؟\r\n
دشتستانی
|
-
|
جمعه ۰۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۶
دشتستانی عزیز\r\n\r\nهمین جایی تا بمیری\r\n
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر