شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
گزارش اختصاصی «فکرشهر» از وضعیت جوانان استان بوشهر(2)؛
فکرشهر: انواع و علل وقوع خشونت در استان/ خانواده های ما آسیب دیده هستند/ رفتار مجرمانه آموخته می شود/ کاهش اعتماد اجتماعی یکی از عوامل آسیب و خشونت/ تاثیر آب و هوا در میزان خشونت/ چه باید کرد؟
کد خبر: ۳۹۹۶۰
سه‌شنبه ۰۵ دی ۱۳۹۶ - ۰۱:۲۷

فکرشهر ـ نرگس محمدزاده فرد: جوان 30 ساله و لیسانسه، شبانه دست به نوعی حشونت زد با عنوان سرقت مسلحانه و با اسم مستعار «بهنام شب رو» مشهور و دستگیر شد. آن چه آمد، ظاهر ماجرا بود؛ خشونت که در قالب قتل یا سرقت مسلحانه و تیراندازی نمود می یابد. میزانش در استان بوشهر نیز کم نیست! اما این خشونت ها و این اتفاقات که روح و روان و سال های زیادی از عمر جوانان این استان را با خود به گور می برد و گاه جسمشان را نیز خیلی زود به خاک برمی گرداند، ریشه در چه دارد و از کجا آمده؟
یکی از مدرسین دانشگاه معتقد است که این نوع خشونت ها نیز مانند سایر مسایل اجتماعی، چند علتی و پیچیده هستند و نمی توان آن ها منوط به یک علت خاص دانست.
نصراله کهزادی که کارشناسی ارشد جامعه شناسی دارد، در گفت و گو با «فکرشهر» پیرامون وقوع این گونه حوادث، گفت: خشونت را می توان هر نوع رفتار افراطی معرفی کرد که منجر به آسیب می شود؛ حالا یا آسیب به فردی که خشونت را انجام داده و یا شخصی که مورد خشونت قرار گرفته است و قربانی نام دارد. خشونت انواع مختلفی دارد که یکی از آن ها، خشونت بدنی است که از یک سیلی تا قتل را شامل می شود. در کنار خشونت بدنی می توان به خشونت روانی هم اشاره کرد. تحقیر و دشنام و توهین هم خشونت روانی هستند و هر دوی این خشونت ها هم در ارتباط با هم هستند.
وی، تقسیم بندی های دیگر خشونت ها را، دو نوع هدفمند و بی هدف، خشونت آشکار در مقابل خشونت پنهان، خشونت معطوف به قربانی و خشونت عدم معطوف به قربانی و خشونت فردی در مقابل خشونت ساختاری که بیشتر به شرایط اجتماعی جامعه برمی گردد عنوان کرد و گفت: ما در این جا به خشونت ساختاری یا خشونت اجتماعی سر و کار داریم.
این کارشناس امور اجتماعی، معتقد است که خشونت هم مانند سایر مسایل و آسیب های اجتماعی، یک پدیده ی چند وجهی و چند بعدی است و نمی توان آن را به یک علت خاص منحصر دانست؛ ممکن است در میان علل، یکی پررنگ تر باشد ولی هیچ کدام تک علتی نیستند و باید به این نکته توجه داشت.

انواع و علل وقوع خشونت در استان
وی توضیح داد: روان شناسان علت خشونت را فردی می دانند، ولی ما جامعه شناسان معتقدیم که این مساله اجتماعی است و از خانواده شروع شده و به خانواده ی دوم، یعنی مدرسه وارد می شود و سپس وارد جامعه می شود؛ این مسیری است که هر فردی در طول زندگی اش طی می کند. وقتی فرد وارد جامعه می شود با عوامل دیگری چون رسانه های اجتماعی و گروه همسالان هم در ارتباط قرار می گیرد که گروه همسالان بیشتر برای سنین نوجوانی و جوانی می توانند نقش بسیار زیادی در جهت مثبت یا منفی بازی کنند.
از دیگر عوامل تاثیرگذار، بحث بیکاری است. برای دست یابی به آمار و ارقام باید یک تحقیق پیمایشی جامع و کامل صورت گیرد که متاسفانه انجام نشده ولی در گذشته تحقیقاتی صورت گرفته که نشان می دهد بیکاری یکی از عوامل تاثیرگذار در خشونت است. بیکاری، یک عامل ساختاری است که حتی خود مسوولین نیز آن را ابرچالش قلمداد می کنند و یکی از مهم ترین ها، جوانان تحصیل کرده ی بیکار هستند که می تواند باعث خشونت و درگیری شود.
مثلا همین سرقت مسلحانه، فرد با وجود تخصص، بیکار بوده و احتمالا بیکاری اش هم خود خواسته نبوده، اگر بیکار نبود، درآمدی داشت و عزت نفس داشت و در نهایت فرصت کم تری برای پرداختن به آن آسیب های اجتماعی داشت؛ وقتی فردی در محیطی برای خود کسب درآمد می کند، استقلال و عزت نفس دارد، با افرادی نشست و برخاست دارد و روابط اجتماعی دارد، این ها خودشان می توانند به عنوان فیلتر و عامل نگهدارنده باشد که از ارتکاب خشونت و آسیب های اجتماعی فرد را باز بدارد؛ بنابراین یکی از مسایل ریشه ای و ساختاری به بیکاری در جامعه ی ما برمی گردد.

علت دیگر، تغییر در ساختار جامعه است؛ جامعه از یک جامعه ی سنتی به یک جامعه ی صنعتی تغییر پیدا کرده. جامعه ی سنتی یک ابزار کنترلی داشته، افراد همدیگر را می شناختند و شناخت عرفی وجود داشته و افراد به ارزش های جامعه پایبند بوده اند ولی امروه با گسترده شدن محیط های شهری و به دنبال آن تحرک مکانی و مهاجرت، باعث شده فرد نتواند در شرایط جدیدی که قرار می گیرد، خود را با  جامعه وفق دهد و بنابراین تغییر در ساختار جامعه و کنترل اجتماعی کاهش پیدا کرده و امروزه رفته ایم به سمت کنترل از طریق دادگاه، پاسگاه، پلیس، قانون و قوه قهریه.... 
در واقع، جامعه ی ما از یک جامعه ی سنتی به جامعه ای صنعتی تبدیل شده و ساختار خانواده نیز دچار یکسری مشکلاتی شده؛ نیرویی که می تواند کمک کار باشد و از بحث آسیب ها بکاهد، وجود مشاوران و مددکاران اجتماعی در مدارس است که متاسفانه وجودشان خیلی کم رنگ است و این خود یک خلا است که فرد از سنین کودکی با یکسری تعارضات و مسایل و مشکلاتی بزرگ شده و به مدرسه می آید و در مدرسه هم پاسخ سوالات را دریافت نمی کند و با این حجم از سوالات پاسخ داده نشده، وارد جامعه می شود و در جامعه نیز بر خلاف خانواده و مدرسه، با قوه ی قهریه ی مواجه می شود؛ وقتی فردی یک بار پایش به دادگاه کشیده شود و به زندان برود، خود به خود در انجام رفتار مجرمانه جسورتر می شود و چیزی برای از دست دادن ندارد و راحت تر عمل مجرمانه را انجام می دهد.
این کارشناس اجتماعی در پاسخ به سوال «فکرشهر» که در خود استان ما هم قبلا خشونت ها بوده و بارها پیش آمده که یک طایفه با طایفه ای دیگر درگیر شده و قتل هایی صورت گرفته، پاسخ داد: بله. این خشونت ها، خشونت های دسته جمعی بوده و شاید بیشترش به بحث خانوادگی و مالی و ملک و املاک بوده و در بخش خشونت های هدفمند قرار می گرد و افراد با برنامه با هم درگیر می شوند؛ ولی امروزه خشونت آنی هم داریم که ممکن است افراد با هم هیچ مشکل قبلی ندارند و یکی از طرفین یا پاسخ غیر منطقی داده و یا یکی از طرفین در دست یابی به امیال و آرزوهای خودش دچار ناکامی شده و خشونت بدون برنامه ریزی شکل گرفته است و در بین مردم در سطح اجتماع، خیلی از خشونت ها هدفمند نیست. 
وی، در پاسخ به این سوال که «وقتی کسی اسلحه به دست می گیرد و کسی را به قتل می رساند یا سرقت مسلحانه می کند، قطعا کارش هدفمند بوده» نیز گفت: بله ولی در این باره می توان به سمت یک سری عوامل دیگری سوق پیدا کرد که از جمله ی آن ها مهاجرت و رسانه های جمعی و ساختار اجتماعی است و یک موضوع خیلی مهم تر که می تواند همه را در بر بگیرد، بحث جامعه پذیری است؛ به نظر می رسد در بحث جامعه پذیری، ما در جامعه مان دچار مشکل هستیم. فردی که سه مرحله ی خانواده و مدرسه و جامعه را طی می کند، در طول زندگی امروزی، باید در هر کدام از این مراحل توسط نهادهای مربوطه یعنی خانواده، مدرسه و رسانه های جمعی، اصول ها، هنجارها، ارزش ها و سازوکارهای شیوه ی زیستن مطلوب را فرا بگیرد ولی اینجا می بینیم که خانوده موفق نیست ـ خانواده خودش یک حلقه ی واسطه است و علت اصلی و زیرساخت نیست ـ بعد از آن، مدارس ما نمی توانند نقش خود را به خوبی ایفا کنند و رسانه های جمعی ما به خصوص صداوسیما نتوانسته رسالت خود را به خوبی ایفا کند و مخاطبان خود را به خوبی جذب کند؛ پس جامعه پذیری اتفاق نیفتاده و  به نظر می رسد در هر سه مرحله، به حد مطلوب نرسیده ایم.

خانواده های ما آسیب دیده هستند
این مدرس، توضیح داد: در جامعه پذیری، بحثی داریم به نام مهارت های زندگی؛ یکی از مباحث اساسی مهارت های زندگی، بحث خودکنترلی است؛ اگر خود کنترلی صورت نگیرد، نتیجه اش می شود بروز پرخاشگری و خشونت. بحث این است که کدام یک از خانواده های ما امروزه به آن مهارت های اجتماعی آشنایی دارند؟ و یا چه تعداد از خانواده های ما به مهارت های اجتماعی پایبند هستند و به آن عمل می کنند؟ البته خانواده های امروزی ما خود علل ناهی نیستند بلکه خودشان معلول شرایط ساختار اجتماعی هستند؛ یعنی خود خانواده های ما هم آسیب دیده هستند؛ طلاق و خشونت و...؛ و پله ی پایین تر این است که چرا شرایط آن خانواده به این صورت درآمده؟ 
یکی از مسایل مطرح در این میان، تعاملات اجتماعی و گفت و گو است و این که هر دو طرف از نتیجه ی گفت و گو رضایت داشته باشند و حالت برنده و بازنده نداشته باشد، ولی ما به این مهارت دست پیدا نکرده ایم و در مباحث و مجالس ما، گفت و گو تبدیل به بحث می شود، یعنی احترام به طرف مقابل و رعایت قانون فراموش می شود و در بحث هم، هر کس می خواهد خودش مسلط و برنده باشد؛ این هم به دنبال خود، انحراف اجتماعی و خشونت گفتاری و سپس خشونت بدنی و فیزیکی به دنبال دارد.
اما، همان طور که عرض کردم، یکی از عوامل مهم، همان عدم جامعه پذیری یا جامعه پذیری ناقص افراد در محیط خانواده است؛ یکی دیگر برمی گردد به مدارس ما. امروزه آن چه خیلی متاسفانه در مدارس ما مشهود است، کمبود مشاور است. مشاور یکی از نقش های بسیار کلیدی در جامعه است که متاسفانه به دلیل سیاست های دولت و نگاه اقتصادی اش، اکثر مدارس ما یا مشاور ندارند و یا شخصی که این پست را گرفته غیر تخصصی است و یا این که مشاور پاره وقت است و فقط چند ساعت در هفته در یک مدرسه حضور دارد.

رفتار مجرمانه آموخته می شود
وی اضافه کرد: عده ای از جامعه شناسان معتقد به یادگیری هستند که «رفتار مجرمانه آموخته می شود»؛ بنابراین، در مناطق حاشیه ی شهرها، میزان جرایم  بیشتر است که به کمبود امکانات و خدماتی که دولت ارایه می دهد برمی گردد. بچه هایی که در ان منطقه رشد می کنند، دچار یک نوع محرومیت اجتماعی هستند و احساس تبعیض بیشتری می کنند وقتی وارد اجتماع می شوند می خواهند حق خود را از جامعه بگیرند. این هم می تواند یکی از مولفه های تاثیرگذار بر میزان جرایم در محیط های کوچک باشد.

کاهش اعتماد اجتماعی یکی از عوامل آسیب و خشونت
یکی دیگر از مسایلی که از سال 82 مطرح شد و درباره ی آن هشدار دادند ولی متاسفانه روی آن کار نشده و توجهی به آن نمی شود، بحث سرمایه ی اجتماعی است. سرمایه ی اجتماعی یکی از مولفه های مهم جامعه است که هرقدر بالاتر باشد، آسیب های اجتماعی نیز کاهش می یابد. دو مولفه ی مهم سرمایه ی اجتماعی، که اولی پررنگ تر است، اعتماد اجتماعی و بعد هم مشارکت اجتماعی است. رابطه ی مستقیمی بین اعتماد اجتماعی به عنوان مولفه ی سرمایه ی اجتماعی و خشونت و آسیب های اجتماعی وجود دارد که هر قدر این اعتماد بیشتر باشد، آسیب ها و خشونت کم تر است، حتی قتل های خانوادگی، طلاق و... را نیز می توان به همین مولفه مربوط دانست. وفای به عهد که در دین ما نیز خیلی سفارش شده، همین اعتماد اجتماعی است.

تاثیر آب و هوا در میزان خشونت
این مدرس جامعه شناسی، در پاسخ به سوال دیگر «فکرشهر» مبنی بر تاثیر آب و هوا بر خشونت نیز گفت:
 برخی که دیدگاهشان جغرافیایی است، به طور محض و تک عاملی، جغرافیا و آب و هوا را موثر می دانند؛ ولی ما دیدگاه تک عاملی را قبول نداریم و معتقدیم که آب و هوا در میزان جرایم موثر است. بقراط و مونتسکیو و حتی ابن خلدون به آب و هوا به عنوان عامل تاثیرگذار بر خشونت و میزان جرایم اعتقاد دارند و معتقدند که در مناطق گرم، میزان جرایم بیشتر از سایر مناطق است. مشاهدات میدانی هم همین امر را تایید می کند که بیشتر جرایم خشن در فصل تابستان که اوج گرمای سال است، رخ می دهد و یکی از دلایلش گرما و پایین آمدن آستانه ی صبر و تحمل افراد است ولی این تنها عامل نیست.

چه باید کرد؟
نصراله کهزادی، در پاسخ به این سوال که «شما فکر می کنید افرادی که مرتکب جرایم خشن می شوند آیا تصوری از قاتل یا سارق مسلح بودن دارند»، نیز گفت:
 بحثی داریم به نام گزینش عقلانی، فرد با خودش فکر می کند و هزینه ها و منافع را می سنجد که 1. چقدر احتمال دارد که من دستگیر شوم و 2. اگر دستگیر شوم قانون چه مجازات هایی را برایم در نظر گرفته است؟ با این وضع، هر قدر احتمال دستگیری را بیشتر بداند و یا هر قدر مجازاتی که ممکن است برایش تعیین شود، سنگین تر باشد، احتمال دست زدن فرد به جرم کم تر می شود و در وقع فرد، متناسب با این تفکر، تصمیم می گیرد که جرم را انجام دهد یا نه؟ از سوی دیگر، قربانیان جرایم نیز با خود سبک و سنگین می کنند که اگر رضایت دهند یا دیه را بگیرند بهتر است یا قانون اشد مجازات را انجام دهد و... و در اینجا نیز باز، بحث اعتماد اجتماعی مطرح می شود که متاسفانه در جامعه ی ما رو به کاهش است.
این کارشناس در پایان و پیرامون چه باید کردها نیز، گفت:
جامعه پذیری، فرهنگ و نگرش افراد جامعه باید تغییر کند؛ کار فرهنگی، زودبازده نیست و زمان بر است و باید از سنین پایه شروع شود؛ یعنی خانواده و مدارس. اگر بتوان ثبات داشت و مدارس را به یک مدارس کارآمد تبدیل کرد که بحث آموزش و پرورش در کنار هم رشد کند و مشاور ثابت و متخصص در مدارس وجود داشته باشد، در سال های آتی شاهد جامعه ای مطلوب خواهیم بود؛ البته این کار حداقل 15 یا 16 سال زمان می برد که کودکان را از پایه برای ورود به جامعه، آماده کنیم. 
 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر