فکرشهر ـ محسن صدیق: چندی پیش یاداشتی نقادانه تحت عنوان «کثرت روز افزون نخودی ها» در خصوص بعضی از سایت های خبری و هفته نامه های کاغذی استان نوشتم که به مذاق بعضی از گردندگان آنها خوش نیامد.
امروز که در میان خبرها دیدم پنجشنبه هجدهم مردادماه جشن هزارگان یکی از نشریات در برازجان برگزار می گردد، به بهانه برگزاری این مراسم تا آن روز به مراتب با پرداختن به جزییاتی بیشتر با شرحی مفصل در خصوص یکی از این سایت های خبری مطلبی را تقدیم خواهم نمود.
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
«برتراند راسل اعتقاد داشت تکنولوژی در دست قدرتمندان بیفتد آینده بشر نابود خواهد شد»
به این منظور و با اندک توجهی به این مضمون در لا به لای نوشته های فلسفی او در خصوص تکنولوژی های جدید در عرصه رسانه، چه از نوع دیجیتالی آن مانند یک سایت خبری یا شبکه های اجتماعی چون واتساپ و تلگرام و... و چه از نوع کاغذی آن، چون یک هفته نامه خبری اجتماعی و یا یک روزنامه، به وضوح می توان دریافت که ما ناخواسته تبدیل به عروسک های خیمه شب بازی در دست خدایان می شویم!! چرا که متولیان آن می توانند جهانی ترسیم نمایند که به نظر می رسد در آن کنشگران اجتماعی، ظاهرا آدم های مهمی هستند که می توانند گهی در قالب یک شاعر مطرح شوند و گاهی در قامت یک نویسنده یا گاهی ردای جامعه شناسی بپوشند!!! که از هاله ای خارق العاده برخوردارند!! اما شوربختانه بسیاری از آن ها در حقیقت عروسک های خیمه شب بازی هستند که در دست یک ضرورت قراردارند؛ ضرورتی که باید آن را توصیف کرد و باید آن را بیرون کشید و آشکار کرد، چرا که تکنولوژی های رایج با همه پیچیدگی هایش با توجه به تراکم اطلاعات برای مصرف کنندگان بیشمارش سطحی نگری و ساده باوری را رقم می زند و آنقدر مصرف را سهل الوصول می کند که دیگر فرصت فکر کردن و خلق کردن به آنها داده نمی شود.
نکته تاسف برانگیز این است که در پاره ای اوقات از نام انسان هایی وارسته و فرهیخته در کنار افرادی که با نصب یک واتساپ بر گوشی، خود را صاحب قلم می دانند، سوء استفاده می شود و بیشتر این اعتباربخشی ها حکایت از یک نوع بده بستان دارد؛ زیرا آن کس که اعتباری ندارد، نه تنها فقیر است بل در حکم آدمی است که اخلاقا دیگر در خور اعتماد نیست. و وجود اجتماعی او مانند وجود آدم مطرودی است که به هیچ وجه نمی توان به آن نزدیک شد. یعنی که فقیر علاوه بر فقر و محرومیت گرفتار حقارت و تحقیر هم می شود، چون برای گرفتن اعتباری باید حقارت گدایی را هم تحمل کند.
شاید حکایت امروز من کاربر و فضای حاکم بر بعضی از این شبکه های اجتماعی مانند گروهای واتساپی یا متولیان اینگونه سایت های خبری با ترویج سطحی نگری مخاطبان خود دال بر حقیقت تلخ برتراند راسل باشد که گویی نه برای رفع کمبودها و کاستی ها طراحی و تولید می شود، بلکه برای بر آوردن نیاز اندکی از گردندگان آن برای گرفتن لایک بیشتر می باشد.
البته آنچه ترواش گردید به زبان اشارت و کلی گویی بود و در روزهای آینده بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت.
من يكـرنگ بيزارم، از اين نيـــرنگ بازيها
زرنگی، نارفيقا! نيست اين، چون باز شد دستت
رفيقان را زپا افكندن و گـردن فرازيها
تو چون كركس، به مشتي استخوان دلبستگي داري
بنازم همت والاي بـاز و بي نيازيها
به ميداني كه مي بنـدد پاي شهسـواران را
تو طفل هرزه پو، بايد كني اين تركتازيها
تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غيـر از اين حاصل
من و از كس بريدنها، تو و ناكس نوازيها
رحیم معینی کرمانشاهی
وینستون چرچیل
فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود به ز مداوای حکیم