سه‌شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
جستجو
آخرین اخبار جامعه
کد خبر: ۶۰۶۹۵
سه‌شنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۰

فکرشهر: «تعلق به شهر و محله با ماشین شکل نمی‌گیرد و با پرسه‌زنی شکل می‌گیرد. در پرسه‌زنی است که دستفروشی و موسیقی خیابانی هم می‌تواند تعریف شود و تجربه متفاوتی از شهر شکل بگیرد. این طوری آدم‌ها شهرشان را از آن خود می‌دانند و می‌توانند ادعای مالکیت بر آن داشته باشند.»

به گزارش فکرشهر، ترانه بنی‌یعقوب، گزارش‌نویس، در روزنامه ایران نوشت: «الهه از آنهایی است که به نظرش تهران شهر مردهای سالم و بالغ است نه زنان و کودکان یا بقیه گروه‌های شهری. او چند بار هم روی پل هوایی آزار دیده: «نمی‌دانم این شهر این همه پل هوایی می‌خواهد چه کار؟ آن هم پل‌های هوایی که دور تا دورش با بیلبوردهای تبلیغاتی احاطه شده. آخر کجای دنیا این همه پل می‌زنند؟ حالا پل زده‌اید چرا این طور با تابلو تبلیغاتی احاطه‌اش می‌کنید؟ معلوم است هدفتان فقط درآمدزایی است. این یعنی این که عابر پیاده برایتان مهم نیست شهری می‌خواهی که سواره‌ها در آن تردد کنند و عابران پیاده هم حقوقی ندارند.»

چند بار به قصد خیابان‌گردی از خانه خارج شده‌اید؟ منظورم رفتن به سینما، تئاتر و پارک نیست، دقیقاً منظورم خیابان‌گردی است یا به زبان ساده‌تر پرسه‌زنی در شهر. این که یک گوشه پیاده‌رو را بگیرید، گز کنید و راه بروید و راه بروید و... سر راه‌تان آدم ببینید و شهر و دستفروش و مغازه و خیابان.

اصلاً نمی‌دانم از آنهایی هستید که دیدن آدم‌ها و خیابان‌ها و اتفاق‌های در جریان حالتان را جا می‌آورد یا نه؟ شاید هم از آن دسته آدم‌هایی هستید که تا سر کوچه هم می‌روید ماشین سوار می‌شوید و گاهی هم به قول امروزی‌ها می‌روید دور، دور. شاید هم ترجیح می‌دهید سریع سوار تاکسی و مترو شوید و به مقصد برسید. من اینجا می‌خواهم درباره خیابان‌گردی با شما حرف بزنم درباره مسائلی که به‌عنوان یک عابر پیاده دارید.

اصلاً فکر می‌کنید شهری که در آن زندگی می‌کنید، چقدر امکان پرسه‌زنی و گشت‌و‌گذار به شما می‌دهد؟ راستی وقتی به تهران فکر می‌کنید چند مسیر پیاده درست و حسابی به ذهنتان می‌آید؟ مسیرهایی روشن و سرراست که راحت بتوانید در آنها پیاده‌روی کنید یا پرسه بزنید.

تهران شهر پرسه‌زنی نیست

سعید دانشجوست. از آنهایی که عاشق پرسه‌زنی در شهرند و به قول خودش اصلاً شهر برایش با پیاده‌روی و پرسه‌زدن معنا پیدا می‌کند. اردبیلی است و چند سالی می‌شود که برای تحصیل به تهران آمده: «شهر من از آن شهرهایی است که جان می‌دهد برای گشت و گذار. هر وقت دلم می‌گرفت پیاده دور «شورابیل» راه می‌رفتم یا توی خود شهر پرسه می‌زدم. در هر قدم آشنایی می‌دیدم و گپ ‌و گفت‌و‌گویی. از وقتی به تهران آمده‌ام راستش را بخواهی گیج می‌شوم. نمی‌دانم باید کجاها راه بروم! اوایل میدان انقلاب و چهارراه ولی عصر(عج) مقصدم بود که آن هم از دست رفت. این روزها در بلوار کشاورز راه می‌روم و گاهی هم تا تجریش پیاده‌روی می‌کنم اما باور کن خیلی کم می‌شود در این شهر پرسه زد. اصلاً نمی‌دانی کجا باید راه بروی. همه پیاده‌روها با پل عابر یا زیرگذر قطع می‌شود و همه جا هم که پر از ماشین و موتور است.»

ناخودآگاه یاد چهارراه ولی عصر می‌افتم با آن زیرگذر معروف پازلی‌اش که صابون گم شدن در آن حتماً یک بار به تن‌تان خورده. یادم می‌آید یکی از بهترین مسیرهای پیاده‌روی شهر در همین خیابان قرار داشت که برای حل مشکل ترافیک و نمی‌دانم بهانه‌های دیگر به این روز درآمد. تا مدت‌ها پیاده‌های ثابت قدم این خیابان از لای نرده‌ها عبور می‌کردند و تن به استفاده از زیرگذر نمی‌دادند تا در نهایت چنان نرده‌های بلندی جوش دادند که امکان هر عبور و مروری را از عابران سلب کرد.

شهر افراد دارای معلولیت را نمی‌بیند

مجید را ساعت ۹ شب در نزدیکی پل سیدخندان می‌بینم. ۲۸ ساله است، معلول جسمی حرکتی، نشسته بر ویلچر برقی‌اش. می‌خواهد از یک پل میان دو جوی آب عبور کند. چند بار دکمه ویلچر را می‌زند و عقب جلو می‌کند تا بتواند از پل عبور کند به سختی می‌گذرد: «امشب واقعاً دلم گرفت و از خانه زدم بیرون وگرنه من که توی خانه حبسم. شغلی هم ندارم. دلم پوسید توی خانه. باور کنید ما هم گاهی دلمان خیابان می‌خواهد، دیدن نور مغازه‌ها و راه رفتن بی‌دغدغه آدم‌ها در شهر. یک بار با دوستم رفتیم خیابان انقلاب که تازه پیاده‌روهایش نوسازی شده اما باور کنید از شمال غربی چهارراه ولیعصر تا برسیم تئاتر شهر ۴۰ دقیقه طول کشید. گفت تو چه می‌کشی توی این شهر بی‌در و پیکر! هر جایی هم که رمپ کار شده برای از سربازکردن است و شیب و عرض و پاگردهای غیر استاندارد دارد. می‌خواهم برایتان بگویم در شهر گشتن و پرسه‌زنی فقط مخصوص افراد سالم نیست آدم‌هایی که معلولیت دارند هم دوست دارند در شهر چرخی بزنند.»

تهران شهری برای ماشین‌ها

«برخی می‌گویند تهران برای مردان سالم و بالغ طراحی شده اما واقعاً این شهر برای این گروه هم طراحی نشده و فقط برای ماشین‌ها طراحی شده.» اینها حرف‌های علی آخرتی عضو انجمن غیر دولتی «باهمستان» است. انجمنی که یکی از فعالیت‌های اصلی‌اش وضعیت پیاده‌ها در شهر است. این انجمن از سال ۹۱ فعالیت خودش را آغاز کرد؛ فعالیت محله‌ای و مشارکتی و پرداختن به گروه‌ها و منافع افراد به حاشیه‌رانده شده در فرهنگ توسعه شهری.

آخرتی می‌گوید: «در جاهای مختلف شهر با مردم محله صحبت کردیم تا خودشان به‌عنوان عابر پیاده پیگیر حقوق‌شان باشند. به طور مثال در پیاده‌روهای خیابان فلسطین با اهالی و مغازه‌دارها حرف زدیم و درباره حقوق پیاده‌ها بحث کردیم و کم و بیش عده‌ای درباره‌اش حساس شدند. خیلی‌ها در این گفت‌و‌گوها با ما همدل شدند. این مسأله شاید این روزها دغدغه جدی عمومی نباشد اما وقتی فضاهای عمومی از شهر حذف می‌شود همه به آن حساس می‌شوند.»

اعضای گروه باهمستان همچنین بر چهارراه ولی عصر به‌عنوان فضای مرکزی شهر که از لحاظ تاریخی بسیار مهم است و در طرح بازسازی آن عملاً پیاده‌ها به نفع سواره‌ها حذف شده‌اند،  به شکل نمادین تمرکز کرده‌اند. آنها معتقدند در این طرح گروه‌های خاص امکان استفاده از زیرگذر و مترو ندارند. آنها تلاش کرده‌اند چهارراه ولیعصر در شهر تکثیر نشود. پیشنهاد تشکیل کارگروه پیاده در شورای شهر هم از اقدامات آنهاست چون آنها معتقدند پیاده‌ها نهاد متولی ندارند. به عقیده آنها مسائل پیاده‌ها فقط محدود به افراد دارای معلولیت هم نیست و هر کسی دوست دارد در شهر پیاده‌روی کند، معمولاً مکان مناسبی برای پیاده‌روی پیدا نمی‌کند یا اگر خیابانی برای پیاده‌روی هست ماشین و موتور هم در آنها تردد می‌کند.

آخرتی تأکید می‌کند: «الان روی پل‌های عابر پیاده هم کار می‌کنیم. ایده اولیه ما این بود که پل عابر در فضای شهری و خیابان‌های شهری بی‌معناست و با بزرگراه‌ها متفاوت است. پل‌های عابر عملاً جایی برای تبلیغات شده؛ حتی پیشنهاد دادیم زیر پل‌ها خط عابر بزنیم اما این را هم نپذیرفتند و گفتند این طوری مردم روی پل نمی‌روند. دائماً استفاده نکردن از پل هوایی به‌عنوان بی‌فرهنگی ترویج می‌شود. همان‌ طور که در چهارراه ولی عصر هر کس از لای نرده‌ها رد می‌شد بی‌فرهنگ خطاب می‌شد اما کسی نمی‌پرسد حق پیاده‌ها چه شد. در این شرایط ارتباط با شهر جور دیگری شکل می‌گیرد و هویت محلی و تعلق خاطر به شهر اتفاق می‌افتد. یادمان باشد که تعلق به شهر و محله با ماشین شکل نمی‌گیرد و با پرسه‌زنی شکل می‌گیرد. در پرسه‌زنی است که دستفروشی و موسیقی خیابانی هم می‌تواند تعریف شود و تجربه متفاوتی از شهر شکل بگیرد. این طوری آدم‌ها شهرشان را از آن خود می‌دانند و می‌توانند ادعای مالکیت بر آن داشته باشند.»

خیلی‌ها می‌گویند شهری که پرسه‌زن ندارد، مثل کتابی است که خواننده ندارد. نمی‌دانم این روزها چقدر در شهرتان پرسه می‌زنید اصلاً چقدر علاقه‌مند به پرسه‌زنی هستید. چقدر دلتان می‌خواهد به گوشه و کنار شهرتان سرک بکشید و این طوری بشناسیدش اما هر چه هست با همین رفت و آمدها و پرسه‌زدن‌هاست که آدم‌ها عاشق شهرشان می‌شوند. همانگونه که با ورق زدن کتاب و خواندن دلبسته‌اش می‌شویم.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر