جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»
فکرشهر ـ مصطفی صفری*: این روزها حال و هوای دشتستانِ ما به شدت نامساعد و ناخوش احوال است. اینجا نه سیلی ویرانگر آمده است و نه زمین لرزه ای خانمان برافکن؛ این روزها حال و هوای دشتستانِ ما را مهِ غلیطِ نامدیریتی ها و کج سلیقگی ها فرا گرفته است...
کد خبر: ۶۵۵۴۲
پنجشنبه ۰۵ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۰

فکرشهر ـ مصطفی صفری*: این روزها حال و هوای دشتستانِ ما به شدت نامساعد و ناخوش احوال است. اینجا نه سیلی ویرانگر آمده است و نه زمین لرزه ای خانمان برافکن؛ این روزها حال و هوای دشتستانِ ما را مهِ غلیطِ نامدیریتی ها و کج سلیقگی ها فرا گرفته است. 

این روزها دوباره دشتستانِ بزرگ ِ ما بیمار شده است؛ در پیِ یافتنِ چرایی و دلیلِ این ناخوش احوالی نیستم چرا که به قول شاعر «که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی».

تصمیم گیران و شعبده بازانِ عالی مقامِ سنگی نشین در مرکز استان، دیرزمانی ست که گستره ی وسیع و فراخنای دشتستان بزرگِ ما را، جولانگهِ بازیِ «مِنچ» و «مار و پله» ی خود قرار داده اند و در هر سحرگاهی از هر شبانه روز، «تاسِ» غلتانِ تصمیم های محفلی و شبانه ی خود را، به نیتِ آبادانی گوشه ای از این دشتِ پهناور به سویی پرتاب می کنند اما دریغ از ذره ای عمران و آبادانی...!!!

در مرکز وسیع ترین شهرستان استان بوشهر، شهر برازجان واقع شده است با مردمانی از جنس مهربانی و مدارا؛ مردمانی که سال هاست چوبِ نامهربانی ها و نامدیریتی ها و بخصوص نامدیریتی ها و کج سلیقگی هایِ «عالیجنابان سنگی نشین» را می خورند ولی باز با تمامِ این وجود، با این عالی مقامان مهربانی می کنند و مدارا...

ورودی های شهر برازجان از هر سه چهار طرف چون کلافی سر در گم شده است؛ فارغ از اینکه از سال های دور تاکنون با اجرای سیاست های غلط، این شهر را در بن بستی ناخواسته قرار داده اند، اما بعد از اعتراضات فراوان مردم، مسوولین عالی مقامِ سنگی نشین و گماردگان ایشان در کاخِ فرمانرواییِ این شهرستان، سال های سال این مردمانِ نجیب و صبور را در پیِ طرح مطالعاتیِ اصلاحِ ورودیِ شهر برازجان سر دوانیدند و مشغول نمودند تا اینکه نتیجه ی کارشان پس از اندک کار عملیاتی این شد که خروجی این شهر به سمت شیراز چون کلافی سردرگم به آشوب کشیده شود تا آنجا که این روزها برخی ظریفان، این شاهکارِ معماری را خروجیِ «چه کنم چه کنم؟» نام نهاده اند...!!!

ترکش های دردِ نامدیریتی ها و نامهربانی ها در دشتستانِ بزرگِ ما تنها به اینجا ختم نمی شود؛ میراث دارانِ تاریخ و فرهنگ این زاد و بوم در مرکز استان، دشتستان را فراموش نموده اند، کاروانسرای مشیرالملک معروف به دژ برازجان این بنای باشکوه و منحصر به فرد در استان، به حال خود رها شده است و فریادرسی ندارد، کاخ های نیمه تمام و زمستانه ی پادشاهان هخامنشی یعنی کاخ های چرخاب و تموکن دچار تب بالای ۳۷ درجه شده اند و اینان نیز حال و روز خوشی ندارند.

قصه ی پُرغصه ی پل مشیرالملک معروف به پل حاج محمدرحیم نیز که دیگر ناگفتنی است؛ پلی باشکوه و زیبا که این روزها به شدت ناخوش احوال است و دور از انتظار نیست که چه بسا دیر یا زود مرگ و ویرانی و پایان را سلام گوید.

بزرگترین و چه بسا مهمترین شهرستانی که قرار نبود حتی یک روز «بی فرماندار» باشد، پس از گذشت ماهها «بی صحابی»، بالاخره صاحب فرماندار شد اما هنوز که هنوز است پای برگه ی «تصدیق» وی امضا نشده است و این به مثابه ی فرمانده ای با اسلحه ای بر دوش در میدان جنگ می ماند که فشنگ های اسلحه ی خودش همه «مشقی» هستند‌.

در کران به کرانِ دور و نزدیکِ دشتستان بزرگ ما هر روز واقعه ای در شرُفِ ایجاد است اما از بدِ حادثه، اغلب اوقات، این «عالیجنابان سنگی نشین» قرعه را به نام بخش و شهر زیبای آب پخش می زنند.
معادله ی دومجهولی و پیچیده ای که از مدت ها پیش توسط سنگی نشینان، شهر زیبای آب پخش با این مردمان نجیب را نشانه رفته است، این روزها دوباره با زدن مُهر خموشی بر رأی نمایندگانِ مردم و منحل نمودن شورای اسلامی این شهر، سر برآورده است.
تصمیم و بازیِ دو سر باختی برای دولت تدبیر و امید که هم یک نمره ی مردودی دیگر در کارنامه ی «عالیحنابانِ سنگی نشین» به ثبت می رساند و هم باعث ناامیدی و یأس مردم از حضور دوباره در پای صندوق های رأی می گردد.

اگر بخواهیم تمام نامهربانی های «عالیجنابان سنگی نشین» در حق دشتستان را رقمی و قلمی کنیم، مثنوی هفتاد من می شود که از حوصله ی این بحث خارج است.

بگذارید از «عالیجنابانِ شهرستان نشین» خودمان نیز اندکی سخن برانیم؛
 
 به تأسی از سنگی نشینان، ما نیز تاس بازی خود را در هوا می چرخانیم و چه زیبا قرعه به نام بیمارستان شهید گنجیِ واقع در مرکز شهرستانمان می افتد.

این روزها فارغ از اینکه اغلب مردم از دردِ نداری و بیماری و رنجوریِ خود می نالند، دردِ گرانِ دیگری نیز به سراغشان آمده است؛ درد بی سر و سامانی و تصمیم های نابخردانه در بیمارستان شهید گنجی شهر برازجان.
شنیده می شود از مدت ها پیش تاکنون دفترچه های بیمه در این بیمارستان برای درمان های سرپایی فاقد اعتبار شده است و مراجعه کنندگان و بیماران مجبور هستند هزینه ی داروهای تجویز شده ی خود را با نرخ آزاد محاسبه و پرداخت کنند و این یعنی اوج تصمیمِ نابخردانه در این اوضاع و احوال نابسامانِ اقتصادی، تصمیم های نابخردانه ای که روز به روز سنگینیِ فشارِ آن ها کمر قشر مستضعف را بیشتر و بیشتر خورد و شکسته می کند.
گفته می شود از مدت ها پیش از این نیز در این بیمارستانِ دلهره آور، «عالجنابان شهرستان نشین» با تصمیم های غلط خود، بیماران و همراهان آن ها را برای تهیه و خرید سرم و برخی دیگر از اقلام دارویی روانه ی خیابان های شهر می کنند؛ تصمیمی که به شدت تأسف آور است و اندوه افزا...

کاش دوباره باران بیاید؛
کاش دوباره باران بیاید تا دوباره پلیدی ها را بشوید،
کاش دوباره باران بیاید شاید این بار کج سلیقگی ها و نامدیریتی ها را بشوید
کاش دوباره باران بیاید و ما از شعر سهراب تأسی جوییم که؛

جای مردان سیاست
بنشانید درخت
تا هوا تازه شود...

*فعال اجتماعی

نظرات بینندگان
بهروان معاونت
|
-
|
پنجشنبه ۰۵ دی ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۴
آستین بالا بزن که وقت رفتنه ، با چندتا از کاندیداهای احتمالی مجلس شورای اسلامی صحبت میکنم تو خطابت خودشون موارد درخواستی را لحاظ و مانور کافی داده شودبعدش چی میخواستی
منصور
|
-
|
پنجشنبه ۰۵ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۲
خیلی عالی  زنده و پاینده باشی که حرف دل مردم را زدید.    ولی متاسفانه کو گوش  شنــــــــــــــــواه
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر