فکرشهر: «این اعتیاد کمرم را شکست و حالا خودم، همسرم و دخترم معتاد هستیم. آبرو و اعتباری داشتم که همین اعتیاد به اخراجم از کار منجر شد. هنوز دختر جوان مواد مصرف میکند و عبدا... صحبت میکند. خرج مواد همه اعضای خانواده را از همین دخمه در میآورم. من خرده فروش نیستم فقط جا و مکان میدهم تا مثل این دختر مراجعه کنند و مواد استعمال کنند که برای این کار یا باید پول بدهند یا مقداری از مواد آنها را بر میدارم.»
به گزارش فکرشهر، خراسان نوشت: جوانان زیادی به خانه رفت و آمد دارند، ساعتی سر کوچه میایستم، دختر و پسرها میآیند و هر کدام با رمز خاصی وارد میشوند و در برگشت سر حال؛ سر بالایی کوچه را به طرف خیابان اصلی طی میکنند. برای ورود به رمز نیاز است، با همکاری شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر و در قالب تیم تحقیقاتی به خانه نزدیک شدیم.
در کنار خانه دخمهای با در کوچک قرمزرنگ خودنمایی میکند، آهسته در میزنم، دقایق زیادی نمیگذرد که مردی در را باز میکند، با یکی از همان رمزها با عبدا... ارتباط میگیرم و وارد دخمه میشوم.
در یک اتاق دختر جوانی غرق در دنیای خود نشسته و در حال استعمال مواد مخدر است. اتاق به جز یک فرش و پیک نیک چیز دیگری در خود ندارد. حرکات دختر جوان در مصرف مواد نگاهم را به خود خیره کرده بود که حرف عبدا... سررشته افکارم را پاره کرد. «برای کار تحقیقاتی خیلیها به من مراجعه میکنند»، هنوز چیزی نگفته بودم که صحبت را ادامه داد.
این اعتیاد کمرم را شکست و حالا خودم، همسرم و دخترم معتاد هستیم. آبرو و اعتباری داشتم که همین اعتیاد به اخراجم از کار منجر شد. هنوز دختر جوان مواد مصرف میکند و عبدا... صحبت میکند. خرج مواد همه اعضای خانواده را از همین دخمه در میآورم. من خرده فروش نیستم فقط جا و مکان میدهم تا مثل این دختر مراجعه کنند و مواد استعمال کنند که برای این کار یا باید پول بدهند یا مقداری از مواد آنها را بر میدارم.
از دخمه بیرون میآیم و سر کوچه منتظر همان دختر جوان مینشینم. ۱۵ دقیقه بعد از دخمه خارج شد و به سمت من آمد و پرسید کار شما تحقیق است یا مامور هستید؟ من خبرنگار هستم میخواهم برای دیگر جوانان آگاه سازی کنم تا به سمت اعتیاد نروند. کمی مکث میکند و بدون این که چیزی بپرسم کتاب داستان زندگیاش را این طور باز میکند. « از اعتیاد خسته شدم، ۱۷ سال بیشتر ندارم. از پنج سال پیش مادرم نقشه سیاهی را برای زندگیام ترسیم کرد. وقتی مادرم از پدرم جدا شد من سربار او بودم و برای عشق و نوش خود مرا معتاد و بعد از مدتی برای همیشه رهایم کرد. فهیمه رنگ به رخسار ندارد، حرفهایش یک دنیا غصه در خود جای دارد.
او میگوید: خستگی از اعتیاد و.... وقتی از او توضیح بیشتر میخواهم سری به تاسف تکان میدهد و اظهار میکند که وقتی یک معتاد زار شدم و مادرم مرا از خانه بیرون کرد آواره خیابان شدم، نه کسی را داشتم و نه جایی را، یکی، دو شب در پارک خوابیدم و بعد از آن با پسری آشنا شدم و مدتی را در خانه اجارهای او سپری کردم اما سوء استفاده از من در آن خانه سیاه شروع شد. مدت زیادی نگذشته بود که آن پسر از من خسته شد اما مرا به کسی دیگر معرفی کرد. نه راه پس داشتم نه راه پیش. درمانده از همه جا راهی خانهای سیاهتر شدم تا زندگیام در آن جا ورق بخورد. یک دختر بی کس و کار مثل من با وجود اعتیاد مگر چاره ای هم جز این داشت، نه پدری که به او پناه ببرد و نه مادری که او را در آغوش گرم خود جای دهد. آن جا در قبال جا و مکان و خرج مواد باید روزی ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان برای او کاسبی کنم. حالا دیگر خسته شدهام و میخواهم از این شهر برای همیشه بروم. فهیمه در حال صحبت کردن بود که چشمانش به خانمی که از انتهای کوچه در حال نزدیک شدن بود افتاد. گویی دشمن خونیاش را دیده بود، زبانش به لکنت افتاد، خاله، خاله آمد و دستش را گرفت و او را به داخل کوچه باریکی برد و سوار تاکسی کرد و ...
«زندی» دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر در این باره از بررسی آخرین وضعیت پاتوقهای مصرف مواد مخدر گفت و این که واحدهای مسکونی و اماکنی که اقدام به راه اندازی چایخانه و قلیان سرا کردند و مصرف مواد مخدر و روان گردانها در این اماکن انجام میشود توسط پلیس مبارزه با مواد مخدر استان شناسایی و اقدام لازم انجام شد. سرهنگ «محمدی» رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر استان هم گفت: در یک ماه گذشته چهار عملیات در چهار پاتوق فعال شهر بیرجند انجام شد که ۲۹ نفر دستگیر شدهاند.