فکرشهر: براتون اتفاق افتاده حتماً که حین رانندگی، حواستون و فکرتون جایی باشه یا در حال حرفزدن با بغلدستیتون باشین یا مشغول کارکردن با ضبط ماشین، عوضکردن آهنگ، نگاهکردن به گوشی، خوردن خوراکی، دیدن بیلبوردها و غرق در افکار، خیالات و مشکلات و یهو خروجی مورد نظرتون رو رد کرده باشین؟ شرایط جوری هست که امکان دندهعقبگرفتن ندارین و مجبورین برین جلوتر ببینین راه بهتر یا اصلاً راه دیگهای وجود داره که به مقصد برسین، اما امان از ترافیک ...
به گزارش فکرشهر، روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: شب تعطیلی بود و ترافیک بدی تمام سطح شهر رو پوشونده بود. همراه با پدر و مادر به سمت خانه در حرکت بودیم ولی متأسفانه ساعت پرترافیک راه افتاده بودیم و همهجا شلوغ شده بود. از هر طرف میرفتیم، بسته بود و مجبور بودیم مدتی صبر کنیم تا چراغ سبز یا راه باز بشه یا برسی به مسیر میانبری یا کوچه پسکوچه تا مدت کمتری در ترافیک بمونیم. از اپلیکیشنهای مسیریاب هر کدومو میزدم تا یکی مسیر بهتری رو نشان بده و بتونم راهی رو پیدا کنم که زودتر به مقصد برسم. سرگرم حرف زدن با پدرم بودم و همزمان با اپلیکیشن آدرس و مسیر رو چک میکردم، اما دو سه باری پیش اومد که مسیریاب هم مسیر رو عوض میکرد. برای همین باید حواسم رو بیشتر به مسیریاب میدادم تا خروجیها رو رد نکنم، اما پدرم گرم صحبت با مادر و من بود و بحث و گفتگو به قدری بالا گرفت که حواسم از مسیریاب و صدایی که در گوشم بود، یکباره پرت شد. خروجی رو رد کردم و به شدت عصبی شده بودم، پدرم سعی میکرد منو آروم کنه و دائم به من گوشزد میکرد که خونسرد باشم. دوباره با مسیریاب چک کردم، راهم خیلی دور شده بود...
این تجربه شاید بارها در طول دورانی که رانندگی میکنید، اتفاق افتاده باشد. کوچهای را رد کرده باشید، خروجی، دور برگردان و ... مجبورید آنقدر برانید تا به خروجی یا دوربرگردانی برسید که شما را به مسیرتان برساند. بیشک خیلی راه طولانیتر میشود مخصوصاً اگر ترافیک هم باشد و قطعاً موجب ناراحتی، دلخوری یا عصبی شدن شما شده است... در چنین مواقعی چقدر خودتون را سرزنش کردین؟ چقدر به خود و همراهانتون غر زدین؟ چقدر حتی بعضیهاتون بد و بیراه به ترافیک و ماشینهای تو خیابون و حتی به خودتون گفتین؟ به اینکه چرا بهخاطر یک بیدقتی در عرض چندثانیه، مسیرتون طولانیتر شده و دورتر. دیرتر به مقصر میرسین و کلی از زمانتون رو از دست میدین.
کاری به قسمت و اینکه حتماً خیریتی در این تأخیر یا هر اتفاق دیگهای که از اون به بعدش میافته ندارم که بیشک در هر دیر رسیدنی حتماً درسهایی هست که باید بیاموزیم و بیاموزانیم. نمیخوام اون بخش داستان رو بررسی کنم که بهتره تو این شرایط آرامش خودمونو حفظ و سعی کنیم بهترین راه رو انتخاب کنیم. میخوام یه چیز دیگه هم بگم.
میخوام بگم خیلی از رفتارای ما تو زندگی بابت کمحواسی و بیتوجهی یا بیدقتی یا فراموشکاری یا در اولویت قرارندادن کارهای مهم، ما رو از هدف اصلیمون دور میکنه. گاهی اینقدر دور میکنه که دست از رسیدن به هدفهامون میکشیم و پشیمون میشیم و برمیگردیم. مثل همین اشتباهکردن در مسیر رانندگی و انتخاب زمان حرکت نامناسب که باعث شد خیلی از زمانمون رو از دست بدیم و دیر به مقصر برسیم. حتی ممکنه خیلیهامون برگردیم! و... بله از هدفمون بهخاطر بیتوجهی دور میشیم به همین راحتی!
نه به نشانهها و علائم اهمیت میدیم، نه به زمان، نه به خروجیها و نه دوربرگردانها... حتی به مسیریاب که داره مسیر رو هم نشونمون میده بیدقتی میکنیم. به آلارمی که در گوش ما، در ذهن و دل ما گفته میشه، مثل نصیحتهای بزرگترها، مثل شنیدن داستان راههای رفته و نرفته افراد باتجربه و حتی خوندن نقشه راه که میتونه تحقیق، بررسی، جمعآوری اطلاعات یا خوندن کتاب باشه رو هم از خودمون دریغ میکنیم.
این هدف ممکنه انتخاب رشته تحصیلیت باشه، یا حتی جایی که قراره درس بخونی، ممکنه کار یا شغلت باشه که در آینده تأثیر قابل توجهی داره، ممکنه رفیق یا دوستت باشه، نوشتن یه قرارداد، رفتن پای یک قرار، دیدن یک عزیز، سرزدن به کسی که مدتهاس چشم به راهته، انتخاب همسر یا رسیدگی به خانه و خانواده باشه، انتخاب محل سکونت، خرید یا فروش چیزی و انجام معامله یا رسیدن به کسی که مدتهاست آرزوی دیدنش را داشتی ولی در بستر بیماری است. این هدف میتونه حتی دیدن یک برنامه باشه که فقط یکبار پخش میشه یا رفتن و دیدن تئاتری که هیچوقت تکرار نمیشه. رفتن به مسافرتی که ممکنه بعدها فرصتش پیدا نشه و خرید از یک حراجی که آخرای فصل حراجشه. اون هدف حتی میتونه آب دادن به گلهای گلدونی باشه که تشنه موندن و وقت آبیاریشونه.
این هدف هر چیزی ممکنه باشه از ضروریات مهم گرفته تا غیرمهم. بستگی به این داره چقدر برای شما در اولویته، اما اون چیزی که در درجه اهمیت قرار داره، برنامهریزی و اولویتبندی و رسیدن به نتیجه مطلوبه. فکر کنم تونستم خوب منظورمو بگم. درسته؟ همه مسیرها و هدفهای زندگی، مثل اتوبانای شهرمون، دوربرگردون یا خروجی بعدی ندارن که تو چند دقیقه تأخیر بندازنت و در نهایت برسی به مقصد. همه هدفهای مهم و ضروری زندگی تکرارپذیر نیستن و گاهی فقط یکبار اتفاق میافتن! همه اونها آلارم و زنگ هشدار ندارن، همشون مسیریاب ندارن و مهمتر از همه اینکه، همشون منتظر زمان نمیمونن و در برههای از زمان تکرارناپذیر هستن. گاهی با یه اشتباه سالها از هدفت دور میشی. یا حتی دیگه بهش نمیرسی یا وقتی میرسی که دیره. حتماً وقتی میرسی، نه تو اون آدم سابقی نه هدفت هدفیه که قبلاً میخواستیش و برات لذتبخش بود و جذاب و شایدم به درد بخور و کارآمد. اگر بخوام خلاصه بگم، باید همه حواست رو جمع کنی هدفت رو رد نکنی. رد هم کردی سریع بتونی خودتو جمع و جور کنی و دنبال نزدیکترین راه ممکن برای رسیدن به اون بگردی، یا اگر غیرممکن بود، راهی و هدفی مشابه جایگزین کنی تا بتونه آرامشت رو بهت برگردونه و راضی نگهت داره... حسابی حواست رو جمع کن که عقب نمونی یه وقت از اون چیزی که باید بهش برسی...
راهتو سریع انتخاب و مشخص کن، فقط حرکت کن و برو تا برسی... فقط نایست و برو تا راهی پیدا کنی، حرکت کن، سکون باعث میشه ناراحتی و افسردگی نرسیدن به هدف بهت غلبه کنه و پشیمونت کنه. پشیمون نشو. حرکت کن اینکه وایستی و پشت سرتو نگاه کنی و مکث کنی، فقط دورتر میشی. همین.