يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی فکرشهر:
فکرشهر: حرف ها دارم، بزنم؟ یا نزنم؟ با توام، با تو، خدا را، بزنم؟ یا نزنم؟\nهمه ی حرف دلم با  تو همین است که دوست، چه کنم؟ حرف دلم را بزنم؟ یا نزنم؟
کد خبر: ۱۰۲۱۲
سه‌شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۵:۴۹

فکرشهر: حرف ها دارم، بزنم؟ یا نزنم؟ با توام، با تو، خدا را، بزنم؟ یا نزنم؟
\nهمه ی حرف دلم با  تو همین است که دوست، چه کنم؟ حرف دلم را بزنم؟ یا نزنم؟

\n\n

بشر از ابتدای خلقتش از خطر دوری گزیده و سعی کرده زندگی عاری از خطر داشته باشد. خطراتی مثل ویروس، جنگ، حوادث، نزاع های روابط اجتماعی و... . زندگی عاری از خطرات مذکور، زندگی ایده آل بشر است و همین انسان، هرگز زندگی عاری از هنر، ادب،علم و قدرت را آرزو نکرده است؛ اما آن چیزی که اکنون عیان هست، تجربه ی دردآور زندگی محروم از هنر، ذوق، لذت و ضروریات هنری است.  چگونه زندگی عاری از ضروریات  ممکن است؟ زندگی که یکایک نتهای موسیقی اش و کلمات کتابش و پلان های فیلمش و حرکات بازیگر تاترش و مولکول های اکسیژن تنفسی همخوان موسیقی اش اگر زن باشد هم، باید از سد فیلترینگ و سانسور بگذرد. تازه اگر به مرحله برسد و بگذرد باز در هزارتوی پرپیچ و خم اجرا و نمایش باقی خواهد ماند و مثلا می شود سیروان و شریفیان و پاشایی و گلرویی و پناهی و... !!!!

\n\n

حفظ تابو،  قوی ترین حس و تسلیم ورضا، مرسوم ترین رسم شده است و سکوتمان هم استدلالیست که معانی متعدد دیگری را یدک می کشد. تابو، اطاعت و رضایت بی چون چرا، چنان چنبره زده که حتی  یک سر سوزن هم جایی برای ذوق هنری  باقی نمی ماند. هنر و خطر را به چشم یکسان نمایانده اند. به راستی زندگی بدون هنر چگونه ممکن است؟؟؟ هنر خطراست  آیا؟؟؟ مضراست؟ می سوزاند؟؟ ویرانگراست؟ براندازاست؟ دلواپس کننده است؟ 

\n\n

محسن شریفیان وقتی نتواند در زاد گاهش و جایگاهش، هنرش را به معرض نمایش بگذارد ... به کجا باید عارض شود؟؟؟؟؟ هر چند همگان نیک می دانیم که بی طالعی اهل هنر، رسم قدیم است، اما تنها نکته ای که دلگرممان می کند و به بهبود اوضاع امیدوارمان می کند حضوربزرگ بانویی فرهیخته و قابل درعرصه مدیریت فرهنگ وهنر است.
\nمهربانوی اول استان سرکار خانم دکتر حمیده ماحوزی که شاهد تلاش شبانه روز و مداوم ایشان برای تحقق چشم اندازهای نو در این عرصه هستیم.
\nاز آنجا که هنر موسیقی همچون دیگر علوم نظری و تجربی یک تخصص محرز بوده و بر پایه اصول علمی بنا شده است؛ تشخیص و تمیز راستی و کژی آن بدون شک با متخصصان و استادان مربوطه است. تا چه زمانی  سرباز هنر باید نامه ی لغو و عدم وجود شرایط مناسب  کنسرت ها را یکی پس از دیگری دریافت کند؟؟؟؟ چند شب گذشته لغو کنسرت سیروان خسروی، یکماه گذشته لغو کنسرت محسن شریفیان، قبل ترها پاشایی، یکسال قبل و گذشته تر و گذشته تر کنسرت هایی از این دست؟؟؟؟ موسیقی با گوشت و خون بشر و خصوصا مردم شریف این دیار عجین شده است و گره خورده. این لغوسازی ها فقط  و فقط، منتج به عقده های فروخورده و ناگشوده خواهد شد. « هر سری، آخر به سنگی می خورد زین در »
\n  [اگر خاک کافر نبود و به روی حقیقت نمی ریخت؟
\nاگر داغ رسم قدیم شقایق نبود؟
\nاگر عادت عابران، بی خیالی نبود؟
\nاگر آسمان، دور باطل نمی زد؟
\nاگر فرصت چشم من، بیشتر بود؟ ]  قیصر امین پور

\n\n

با رویه ی لغو مجوز برگزاری این کنسرت ها به دلیل فشارهای وارده و چربیدن قدرت عده ای خاص و اندک ولی پرزور نه تنها راه به جایی نمی بریم بلکه دقیقا بازخوردی  برعکس نمود پیدا می کند آن هم به بهانه ی پوسیده و نخ نما شده ی تأمین امنیت و آرامش جامعه. مصداق بارزیست برای اینکه سوزن و قیچی را از خیاط بگیریم و به  دست نجار بدهیم و ارّه و میخ نجار را به خیاط و از ایشان بخواهیم، ابزار و میدان مهیاست بیا تا برویم اما غافل از اینکه : فاتحان شهرهای رفته بر باد؛ یادگار عصمت غمگین اعصار؛ راویان قصه های شاد و شیرین و فاتحان قلعه های فخر تاریخ را همه وهمه  پایمال می شوند وهدر می روند.

\n\n

دغدغه های خاطر عزیزان اندیشمند استان فاخرمان/ صادق چوبک، منیرو روانی پور، رسول پرویزی، محسن شریف، جلال الدین خسروی و حمید مؤذنی و.... هنوز پا برجاست و خاطرشان را سخت می آزارد وشوربختانه  واژه ی ممنوع القلم و ممنوع البیان و ممنوع الحضور، گویا هنوز هم در استان ما به قوت خودش باقیست. 

\n\n

هنگامی که به آينه‌ای نگاه می‌کنيم، می‌پنداريم تصويری که از ما منعکس می‌شود، حقيقی است. اما اگر تنها يک ميليمتر حرکت کنيم، تصوير دگرگون می‌شود، ما در واقع تنها انعکاس بی نهايت تصاوير را می‌بينيم. گاهی نويسنده بايد آينه را خرد کند، زيرا حقيقت از آنسوی آينه به چشمان ما خيره می‌شود. من بر اين باورم که با وجود همه‌ی تضادها، ناهمخوانی‌ها و پديده‌های غريب در واقعيت – بنا بر اراده‌ی سخت، انحراف ناپذير و گريزناپذير روشنفکری – وظيفه‌ای حياتی در برابر ما پديدار می‌شود. ما به عنوان شهروند بايد حقيقت واقعی را در زندگيمان و در جامعه‌مان تعريف کنيم و نشان دهيم. اين وظيفه، به ناگزير، امری ضروری است. 

\n\n

اگر اين اراده در رؤيای سياسی ما تجسم نيابد، اميدی به برگرداندن آن چه که تقريبا از کف داده ايم، نيست – يعنی همانا شرف انسان.

\n\n

من رویایی دارم ، از جنس بیداری
\nرویای تسکین این درد ِتکراری

\n\n

* کارشناس ارشد سینما و ادبیات نمایشی/ مدرس و پژوهشگر

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر