جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی فکرشهر/ برگی از تاریخ:
* عبدالخالق عبداللهی
کد خبر: ۱۳۴۳۱
جمعه ۰۹ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۰

* عبدالخالق عبداللهی

\n\n

فکرشهر: یکی دیگر از خصلت های بسیار بد مظفرالدین شاه قاجار که نه تنها زیبنده پادشاه یک کشور نبود، بلکه می توانست باعث مشکلات و تاثیرات مخربی بر جامعه نیز گردد، ترس ، ساده لوحی ، دهن بینی و خرافاتی بودن او بود. درباره ترس و بچه ننه بودن مظفرالدین شاه همین بس که پس از ترور پدرش و در حال برگزاری مراسم تاجگذاری و جلوی چشم نمایندگان کشورهای خارجی، آنقدر گریه کرد و به سر و صورت خود زد که مراسم تاجگذاری تبدیل به روضه خوانی شد و آنگاه مانند بچه ای که پدرش مرده باشد (البته همینطور هم بود)؛ زار زار می گریست و می گفت: « من غریب و بی کسم ، می خواهم همین الان بروم سر قبر پدرم».

\n\n

 کار داشت خراب می شد و نزدیک بود مراسم به هم بخورد که به صدر اعظم متوسل شدند. اتابک که کاملا به مظفرالدین شاه تسلط داشت و حتی کمی هم با تندی با او حرف می زد به شاه گفت: « اعلیحضرتا ! این کارها چیست ؟ این حرف ها چه معنی دارد ؟ چرا گریه می کنید ؟ شما که بچه نیستید ، رفتن به آرامگاه دیر نمی شود. مملکتی منتظر شماست ، فعلا باید تاجگذاری کنید» . 

\n\n

شاه در حالی که مثل یک پسر بچه گریه می کرد گفت: « ما نمی دانستیم که دل بزرگ هم باعث دردسر است و آدم را به کشتن می دهد . همه جا می گویند فلانی پُر دل و جرات است و دل بزرگی دارد ، پس چرا اینطور شد ؟ می گویند قلب پدرم بزرگ بوده و گلوله به آن خورده و باعث مرگ پدرمان شده ، اگر قلب کوچک تر بود حتما زنده می ماند» .

\n\n

البته یکی از درباریان معتقد بود این گریه ها بیشتر از ترس جان خودش بود، چون همان روزها در تهران شایع شده بود که قرار است مظفرالدین شاه را هم بکشند و بفرستند بغل دست پدرش. 

\n\n

گذشته از ترس و جبونی مظفرالدین شاه ، دهن بینی و خرافاتی بودنش نیز از حکایت های خوشمزه تاریخ است؛ مثلا برای یک مملکت چقدر زشت و مایه سر افکندگی است که شاه مملکتش در مسافرت به اروپا شخصی به نام « شیخ بحرینی » را به عنوان ملازم رکاب و یکی از مهم ترین افراد با خود به اروپا ببرد تا هر وقت رعد و برق می شود، شیخ بحرینی، مظفرالدین شاه را زیر عبای پشم شتری کلفت کار نائین خود پنهان کند!! در این مواقع کاملا سر و صورت شاه زیر عبا قرار می گرفت، آن وقت شیخ بحرینی رو به آسمان می کرد ، دست به صورت تهدید بلند نموده ، شروع به فحش دادن به آسمان قُرُنبه و رعد و برق کرده و می گفت: « حیا کن ، شرم کن ، قباحت دارد ، دست بردار ، قبله عالم را نترسان . من اینجا هستم ، هیچ غلطی نمی توانی بکنی ، ساکت شو» تا رعد و برق تمام می شد و شیخ بحرینی انعام کلانی دریافت می کرد. 

\n\n

*ماهنامه فکر شهر ـ شماره سوم

\n\n

 

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر