فکرشهر: یک هفته پس از اعتراضات آبان ۹۸ در شماری از شهرهای کشور و پس از وصل شدن اینترنت، به نظر می رسد زمان مناسبی برای تحلیل عمیق و چند بعدی این حوادث جهت اصلاح روندها در کشور فرا رسیده است.
به گزارش فکرشهر، روزبه علمداری در ادامه در جماران نوشت: ابتدا چند رهیافت و زاویه دید موجود در توصیف این واقعه را مرور می کنیم:
۱-یک رویکرد که عمدتا توسط دستگاهها و رسانههای رسمی مانند صدا و سیما دنبال میشود، مانند حوادث مشابه قبلی بر ابعاد «امنیتی» ماجرا تکیهی صرف دارد. البته این گروه در لفظ بر وجود اعتراض تکیه میکند، اما از آنجا که پافشاری قابل ملاحظهای روی آن ندارد و ضمنا راهکاری هم برای شیوه بیان اعتراضات ارائه نمیکند یا آن را مطالبه نمیکند، به نظر میرسد که مقوله اعتراض را فاقد موضوعیت میداند و اگر هم از آن سخنان میگوید، عمدتا «تعارف» می کند تا تأکید.
گروه یاد شده معمولا با پررنگ کردن برخی کیسهای امنیتی و بیان پر آب و تاب سوابق دستگیر شدگان، «اصل موضوع» را نادیده میگیرد که عملا منجر به نادیده گرفته شدن حق اعتراض میشود و ضمنا نگاه مستقل و آسیب شناسانهای را در خصوص ریشههای بروز این ناآرامی ندارد.
این در حالی است که رهبر انقلاب و مسئولان کشور از اولین روز ماجرا «نگرانی» و «نارضایتی» مردم از اجرای قانون جدید مدیریت سوخت را مورد اشاره قرار داده و رئیس جمهور و سایر مسئولان نیز بر حقّ اعتراض مردم تأکید کردند. هرچند که در این میان، مصوبه مربوط به ایجاد محل امن برای تجمعات امن از سوی دیوان عدالت اداری ردّ شد و معاونت حقوقی رئیس جمهوری در حال رایزنی برای حل موضوع است.
در نارسا بودن رویکرد یاد شده (تکیهی انحصاری بر مقولات امنیتی) همین بس که دو سال پس از دی ماه ۱۳۹۶ باز هم شاهد حادثهای اما این بار با خساراتی بیشتر بودیم. در حالی که در همان زمان کارشناسان مختلفی همچون سعید حجاریان نسبت به بازگشت این موجها در آینده هشدار داده بودند.
۲-رویکرد دوم، بر «خاستگاه و زمینههای اجتماعی اعتراضات» تأکید دارد و خشونتها و رخدادهای ضدّ امنیتی را «معلول» تلقی میکند. این رویکردی است که توسط تحلیگران و کارشناسان و برخی مطبوعات دنبال میشود که عمدتا مربوط به جناح اصلاح طلب هستند. در میان اصولگرایان این رویکرد کمتر مشاهده میشود و میدانِ تحلیل عمدتا در دست رقیب آنهاست. در واقع آنان گویی ترجیح میدهند که: یا با رویکرد اول همراهی کنند و یا ریشهی اعتراضات را صرفا اقتصادی و معیشتی تلقی کنند و در نهایت انتقاداتی را به سیاستهای دولت وارد کنند. سخن آنان معمولا در همین حدّ باقی میماند.
رویکرد دوم به دلیل جنس علمی و اجتماعی تحلیل خود، در معرض این آسیب قرار دارد که معادلات کنونی جهانی و تأثیرات نبرد کنونی در حوزه دیپلماسی، حوزه نظامی و منطقه را نادیده بگیرد و مثلا فراموش کند که نخست وزیر یک کشور همسایه چند روز قبل نسبت به کشیده شدن وقایع عراق و لبنان به ایران خبر/ هشدار داده بود.
۳-رویکرد سوم، تحلیل در راستای «براندازی» و چه بسا «ویرانی» ایران است که توسط گروه اقلیت و پر سر و صدای برانداز در خارج از کشور دنبال میشود، اما به دلیل نارسا بودن و کم صدا بودن دو گروه قبلی، از طریق شبکههای تلویزیونی خود متأسفانه در افکارعمومی ایران به صورت مستقیم و غیرمستقیم تأثیرگذار است.
آنان از اتفاقات اخیر بسیار خرسند هستند و با پوششهای «فوق العاده» و «ویژه» و نیز ترویج ادبیات براندازانه و دو قطبیساز در حال آغاز دوره جدیدی از فعالیت خود هستند و تلاش خود برای نیل به هدف های یاد شده بر بستر نارضایتی های اجتماعی را ادامه میدهند.
به عنوان مثال، در مورد خاص شبکه بی بی سی فارسی این را میتوان مشاهده کرد که نوع تعابیر و کلمات در توصیف وضعیت، جملات جهت دار مجریان و کارشناسان مدعو حتی با دو هفته قبل نیز قابل قیاس نیست و تفاوت مشهودی در آن دیده میشود. این امر یعنی کنار گذاشتن بی پردهی اصول حرفهای مورد ادعا، خبر از تدارک برنامههایی وسیع برای پیگیری اهداف مدنظرشان را میدهد.
البته تأثیر «مستقیم» این گروه را میتوان اندک ارزیابی کرد؛ بدین معنا که بنا به تجربه، مردم با فضاسازی آنها به دنبال براندازی نخواهند رفت و ضمنا ماهیت گردانندگان آنها را به خوبی میشناسند. اما این قبیل رسانههای بیگانه در دمیدن بر آتش خشم و ناامیدی در میان مردم و بر هم ریختن محاسبات آنها از طریق ساختن دوقطبیهای خُرد و کلان حول موضوعات مهم جامعه، میتوانند در مقاطعی به موفقیتهایی نائل آیند.
اگرچه این موضوع در صورت عدم چاره اندیشی، تبعات امنیتی وسیعتری را در پی دارد، اما راه حل آن صرفا امنیتی نخواهد بود، بلکه نیازمند تغییرات عاجل و عمیق در رویکرد صدا و سیما و نیز وجود راهبرد رسانهای مناسب در نظام از جمله میدان دادن به رسانههای داخلی مستقل و معتقد به چارچوبهای قانونی برای طرح موضوعات کلان کشور در داخل کشور است. براندازان فقط در غیاب رسانههای پرنفوذ و آزاد مجال سخن گفتند دارند.
جمع بندی
به نظر میرسد که هر سه رویکرد یاد شده اگر به تنهایی مورد تأکید قرار بگیرند نمیتوانند در چارهجویی از مشکلات کشور توفیقی حاصل کنند؛ نه رویکرد امنیتی به تنهایی توان حل مسأله را داراست و نه رویکرد دوم بدون در نظر گرفتن شرایط حساس بین المللی و جنگ بی سابقهای که دشمنان جهانی و منطقهای «ایران» دنبال میکنند بی تفاوت باشند. مگر میتوان از ضرورت پیگیری مطالبات مردم سخن گفت اما برنامههای علنی و اعلام شده و اجرا شدهی آمریکا و متحد سعودیاش در منطقه در ابعاد تبلیغاتی، نظامی و امنیتی را نادیده گرفت؟ یا مگر میتوان با قطع اینترنت و فیلتر و پارازیت، تأثیر شبکههای خارجی را خنثی کرد؟ و مگر تاکنون این شیوه جواب داده است؟
از این رو ضروری است که حوادث اخیر به صورت جامع و چند بعدی توسط مجموعه نظام مورد بررسی فوری قرار گیرند.
در این زمینه تجربه «کمیته ملی پلاسکو» و «کمیته ملی سیل» نمونههای خوبی هستند تا یک حادثه از ابعاد مختلف و توسط تمام نهادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی، نظامی و انتظامی و کارشناسان هر حوزه بررسی شده و گزارش آن هم به استحضار افکارعمومی برسد و هم تصمیم گیران کشور را متوجه واقعیتهای موجود کند.
در گزارش یاد شده، ایرادات احتمالی مصوبه مربوط به مدیریت مصرف سوخت و علل آن موارد احتمالی، آسیب شناسی نحوه اجرایی، کیفیت اقناع عمومی، نقش عوامل احتمالی خارجی در ایجاد خرابکاری، آمار کشتهها و مجروحان و علل وقوع این حوادث تلخ، نقش وضع نابسامان رسانه در بروز مشکل و پیشنهادها و راهکارها حتما باید به طور شفاف مورد اشاره قرار گیرد.