پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی فکرشهر/ نامه ی یک جوان بوشهری به رییس جمهور؛
فکرشهر: آقای رئیس جمهور، این نامه ای سرگشاده نیست، نامه ایست مستقیم و خطاب به شخص شما. شمایی که برای پیروزیتان بسیار تلاش کردم و با انتخابتان طلیعه ی امید در جانم نشست. حرف هایم را...
کد خبر: ۸۹۲۱
دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳ - ۰۷:۲۳

* حیدر کاشف

فکرشهر: سلام آقای رئیس جمهور...

امیدوارم که در این زمستان بهاری بوشهر! اقامتتان همراه با خیرات و برکات باشد برای این استان.

راستش باخبر شدم که قصد سفر به استانمان را دارید، خوشحال شدم که نیم نگاهی هم به دیار ما شد و صدالبته امیدوار به اینکه دشواری های زندگی ما و کمبودهامان را از نزدیک نظاره کنید.

آقای رئیس جمهور، این نامه ای سرگشاده نیست، نامه ایست مستقیم و خطاب به شخص شما. شمایی که برای  پیروزیتان بسیار تلاش کردم و با انتخابتان طلیعه ی امید در جانم نشست. حرف هایم را بشنوید لطفا و اگر بودجه ی کشور در این اوضاع دشوار امکان می دهد، دستی بر سر و روی استانمان بکشید. میبینید! با وجود همه ی نعمت ها و مواهبی که این خاک طلاخیز برای ایرانمان دارد، بازهم منافع و مصالح ملی برایمان در اولویت است و هیچگاه از این مردم جداسری و نفاق نمی بینید. ما طلبکار ایرانمان نیستیم، اما گلایه هایی هست در دلمان که سال هاست گهگاه از سر درد، بیرون می ریزد.

آقای دکتر روحانی، خود بهتر از من می دانید که این استان میزبان بزرگ ترین منبع گاز درجای جهان می باشد، یعنی هیچ جای دیگری در کل این عالم نیست که بصورت یکجا و متمرکز به این حجم گاز را در خود جای داده باشد و این چه موقعیت طلایی را رقم زده است برای سرمایه گذاری و عدم اتلاف سرمایه برای انتقال و احداث خط لوله برای پالایش در شهرهای دیگر. در همه ی این سال ها اما، کم ترین بهره را جوانان و مردم این استان ازین حجم سرمایه برده اند! سطح اشتغال جوانان بومی به قدری تاسف بار است که آمار و ارقام نیز یارای بازگویی دل پر درد ما نیست. سکونت در منطقه ی عسلویه و پارس جنوبی، یقینا پس از مدتی به بیماری های صعب العلاجی برای کارکنان و ساکنین بومی منطقه منجر می شود؛ نه تنها ساکنین، بل که فرزندان آینده ی آن ها نیز در مواردی از گزند اختلالات ژنتیکی در امان نمانده اند. با این شرایط! تسهیلات بیمه ای و درمانی مردم منطقه، چه تفاوتی با دیگر نقاط کشور می کند؟ هنوز نبود یک بیمارستان مجهز به اتاق عمل های مرتبط با عوارض موجود در مناطق گازی، درد بزرگ مردم ماست.

ازین ها که بگذریم، تمام استان های پیرامون پارس جنوبی، به گونه ای از همسایگی با این ناحیه بهره ای جسته اند، از بومی محسوب کردن جوانان استان های دیگر، تا بودجه برای دفع آثار آلودگی هوا و نظر اندازی های گاه و بیگاه مسئولین استان های مجاور به عسلویه و بنادر اطراف به بهانه ی الحاق به خلیج فارس؛ اما در این میان نه سهم استان از محل بودجه ی استان های نفتی کفاف نارسایی های ما را می دهد و نه حداقل مشکل اشتغال جوانان استان مرتفع می شود.

پروژه های بیشماری در دولت نهم و دهم و در سفرهای استانی، به عهده ی وزارت نفت گذاشته شد که حتی بسیاریش به مرحله ی آگهی جذب پیمانکار هم رسید اما در میانه ی راه انگار دستی از غیب مانع انجام حتی یکی از آن ها شد. از دهکده ی دانایی بگیرید که با نا «دانی» برخی به محاق رفت، تا بندر بزرگ پارس که قرار بود بار انداز جدید خاورمیانه باشد.

بنا بر طرح آمایش سرزمینی، سزا بود که وزارت صنایع و معادن در طول این سال ها، تسهیلات و مقدمات توسعه ی طرح های صنعتی پایین دستی و بالا دستی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی را در استان فراهم کند، اما دریغ از یک کارگاه کوچک. پتروشیمی دشتستان سال هاست روی کاغذ مانده است.

زیر ساخت های بندری ما، به هیچ وجه شایسته ی استانی با چندصد کیلومتر ساحل نیست. مردم بوشهر هنوز هم وقتی از کنار گمرک عبور می کنند! تابلوی «بازارچه مشترک مرزی ایران و قطر» حسرت به دلشان می گذارد. بر سر این بازارچه چه آمد؟ چرا از ظرفیت استراتژیک سواحل استان و جزایر، برای جذب سرمایه های کشورهای عربی استفاده نمی شود؟ با این پتانسیل، حس تقابل شیوخ عرب را می توان به همکاری و شراکت منطقه ای بدل کرد. بوشهر روزگاری چنان تاثیر فرهنگی بر مناطق جنوبی خلیج فارس داشت که به وضوح می توان هنوز هم پس از گذشت دهه ها، رد فرهنگ و موسیقی و معماری بوشهر را در عمان و امارات و قطر دید. چرا این امتیاز بزرگ از ما گرفته شد؟ آیا این جز سهل انگاری مسئولین و تغییر نگاه پرمهرشان به نیمه ی شمالی کشور دلیل دیگری دارد؟

شرکت کشتی سازی ایران «صدرا» به عنوان یکی از صنایع سنگین ما، که می توانست تامین کننده ی نیازهای سکوسازی مناطق نفتی باشد و حتی سفارشاتی از سراسر جهان بگیرد، چه بر سرش آمد؟ از حال کارگران صدرا خبری دارید؟

مصائبی همچون آلودگی های زیست محیطی و... خود جای بحث اساسی دارد. نه خشکی پاکی داریم و نه دریایی سالم. با این اوضاع بارندگی امسال استان های جنوبی بویژه بوشهر، اگر برنامه ای جامع نداشته باشیم، این استان  به برهوتی لم یزرع بدل خواهد شد. اما با توجه به طول سواحل، می توان از طرح های آب شیرین کن بهره برد؛ هرچند آن هم جوابگوی نیازهای مردم و کشاورزان نیست.

آقای رئیس جمهور، در پی اعلام مسوولین وزارت نفت، اگر روزی قرار بر بهره برداری از تمام ذخایر نفت و گاز استان باشد، تقریبا کل استان غیر قابل سکونت خواهد شد، از مهرویان و برازجان بگیرید تا عسلویه و کنگان. طبق گزارش های گذشته، بزرگ ترین ذخیره گازی کشف شده ی جهان در خط برازجان تا بندر لنگه است؛ با این شرایط و در صورت تمایل دولت به بهره برداری، برنامه ی شما برای تکرار نشدن تجربه ی بومیان عسلویه برای مردم برازجان، چیست؟ هرچند این طرح هنوز روی کاغذ هم نیامده است.

دارایی این استان تنها نفت و گاز نیست، گو اینکه جزیره خارگ نیز با صادرات نود و پنج درصدی نفت ایران، خود قابلیتی منحصر به فرد است که جای گلایه های بسیار است.

هفتصد کیلومتر مرز آبی بکر و خاص، چونان پتانسیلی به  این خطه داده که اگر همتی می بود، می توانست موقعیت بنادری همچون دبی و شارجه را به زیر بکشد، اما افسوس همان گمرک بوشهر نیز چندان بهره وری خاصی نسبت به مشابهاتش ندارد. این سواحل دست نخورده ترین و مناسب ترین مکان برای جذب توریست و احداث مناطق هدف گردشگری است که این هم شامل لطف مسئولین نشده است.

کشاورزی این استان، دستکم در چند محصول، به لحاظ کمیت و کیفیت، جزء برترین ها هستند، اما به نسبت محصولات مشابه در استان های دیگر (برای مثال خرمای دیگر استان ها به هیچ وجه قابل قیاس با محصول خرمای دشتستان و تنگستان و جم نیستند) با قیمتی بسیار نازل، آن هم با هزار و یک مشکل به فروش می رسد. نه طرح حمایتی آنچنانی وجود دارد و نه قمیت تضمین شده ای از سوی دولت. همین سال گذشته بود که تقریبا همه ی کشاورزانی که محصول گوجه فرنگی داشتند، متضرر شدند و بسیاریشان برای همیشه کشاورزی را رها کردند.

وضعیت دانشگاه های ما که برهمه مشخص است، راه آهنی که از بزرگ ترین شهرستان استان قرار نیست بگذرد، شهرستانی که یک سوم جمعیت استان را در خود جای داده، عدم گاز رسانی به بسیاری از نقاط استان و حمل سیلندرهای گاز، هنوز هم بازوی مردم ما را به مبارزه می طلبد. موضوع نسل جوان امروز استان، سرشار از درد دل و نگفته هاست. نه مکان های تفریحی مناسبی جز ساحل خداداد و نه آینده ای روشن برای اشتغال. تمام دلخوشی مردم و جوانان استان به تیم فوتبالشان بود که آن هم انگار به سرنوشت تلخ  «بوشهری» بودن دچار ‌شد. تیمی که گرچه متعلق به وزارت نفت بود، اما هیچ حمایتی از آن نشد. در این استان نفتی، تیمی از نفت پول نمی گیرد.همین تیم شاهین هرهفته ده ها هزار جوان مشتاق را بجای هرزگردی و خیابان گردی، به محیط ورزشگاه می کشاند.

وضعیت بافت سنتی شهرها نیز؛ ثبت و مرمت و نگهداری این بافت ها خود قصه ی هزار مثنوی است. آثار باستانی و تاریخی استان، رنجور و محتضر از بی توجهی مسئولین، نه ترمیمی می شوند و نه نگهداری و نه حتی در مواردی ثبت ملی.

آقای دکتر روحانی، از آن می ترسم که این نامه را بی آنکه به همه ی دردهای استانمان پرداخته باشم به اتمام ببرم، اما ناگزیرم از نرنجاندن مهمان. آنهم مهمانی که هنوز به «کلید قفل گشا» یش دلخوشیم.

امیدوارم مقدمتان خیر باشد که یقین دارم این چنین است. مردم صبور و ایراندوست استان بوشهر، سرافرازانه پای عهد خود برای حراست از مرزهای آبی خلیج همیشه فارس ایستاده اند، دریابیدشان....

حیدر کاشف. بیست و یکم دیماه نود و سه

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر