پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
کد خبر: ۹۲۵۸۰
چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ - ۰۲:۰۳

فکرشهر: آن‌ قدر فروتن و بی‌اعتنا به تشریفات بود که بردن جایزه فیلدز را به پدر و مادرش نگفت. (آن‌ هم در شرایطی که او اولین زنی بود که برنده این جایزه می‌شد) و پدرش با دیدن اخبار از موفقیت دخترش مطلع شد. مشهور است که پدر از دخترش پرسید: چرا نگفتی؟ و دختر به سادگی پاسخ داد: چون فکر نمی‌کردم اتفاق مهمی باشد!

به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «ایران ما از گذشته‌های دور تا همین دوره خودمان ریاضیدان بزرگ کم نداشته و مثلا می‌شود از مشاهیری مثل خوارزمی و خیام نام برد یا جلوتر رفت و خواجه نصیر را هم در این فهرست جای داد. حتی در دوره تیموری که در قیاس با گذشته یکی از دوره‌های افول و فترت بود، نابغه‌ای مثل غیاث‌الدین جمشید کاشانی را داشتیم. اما چند سالی است که هر وقت به ریاضیات و غول‌های ایرانی آن فکر می‌کنیم، اولین اسمی که به ذهن‌مان می‌رسد، مریم میرزاخانی است. او تیر ماه ۱۳۹۶ در چنین روزی از دنیا رفت؛ آن‌ هم زمانی که فقط ۴۰ سال داشت. می‌گفت - و باورش برای بسیاری از ما سخت است (و اگر کسی غیر از او می‌گفت باور نمی‌کردیم) - که اوایل نوجوانی ریاضی را دوست نداشت و نمرات خوبی در این درس نمی‌گرفت. آن دوره به قصه‌گویی و داستان‌نویسی بیشتر علاقه داشت و فکر می‌کرد احتمالا روزی نویسنده خواهد شد. اما چندی بعد جذب ریاضی شد و به قول خودش ریاضی زیبایی‌اش را به او نشان داد.

قبل از ورود به دانشگاه، دو سال پیاپی مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی را برد و با همین پشتوانه، بدون کنکور قدم به دانشگاه گذاشت. به دانشگاه صنعتی‌ شریف رفت و رشته ریاضی را برای تحصیل انتخاب کرد. بیشتر مطالعاتش به هندسه سطوح برمی‌گشت و روش‌های ابتکاری برای درک و حل مسائل این حوزه را جست‌وجو می‌کرد. (جایزه معتبر فیلدز را هم برای همین کوشش‌هایش دریافت کرد.) ذهنش چنان قوی بود که دوستان و همکارانش به شوخی می‌گفتند مریم می‌تواند هر مساله‌ای را از ۴۰ روش مختلف حل کند. کورتیس مک‌مولن، استاد دانشگاه هاروارد که میرزاخانی دوره‌ای زیر نظر او کار کرده بود، می‌گفت مریم گاهی بحث‌هایی را پیش می‌کشید و درباره تصاویری از دنیای هندسه حرف می‌زد که برای بیشتر غول‌های این عرصه ناشناخته بود و حتی برخی از آنان توان تصور کردن‌شان را هم نداشتند.

میرزاخانی به روایت کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند شخصیت گرم و مهربانی داشت اما درباره جزییات زندگی خصوصی‌اش صحبت نمی‌کرد و بسیاری چیزها را حتی با صمیمی‌ترین دوستانش هم در میان نمی‌گذاشت. هوش سرشارش به کنار، قدرت او در تمرکز حیرت‌انگیز بود و سخت‌کوشی هم یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین ویژگی‌هایش به شمار می‌رفت و به ندرت پیش می‌آمد که موضوعی را دست‌ کم بگیرد. زندگی‌اش را وقف ریاضی کرد اما اصلا شخصیتی تک‌بعدی نبود...

آن‌ قدر فروتن و بی‌اعتنا به تشریفات بود که بردن جایزه فیلدز را به پدر و مادرش نگفت. (آن‌ هم در شرایطی که او اولین زنی بود که برنده این جایزه می‌شد) و پدرش با دیدن اخبار از موفقیت دخترش مطلع شد. مشهور است که پدر از دخترش پرسید: چرا نگفتی؟ و دختر به سادگی پاسخ داد: چون فکر نمی‌کردم اتفاق مهمی باشد! میرزاخانی برای ادامه تحصیل به امریکا رفت و همانجا هم مقیم شد و ازدواج کرد. چندی بعد دختری به دنیا آورد که اسمش را آناهیتا گذاشت. حدود ۲ سال بعد از تولد دخترش، بیمار شد و چنان که می‌دانید بیماری‌اش را سرطان تشخیص دادند. نوشتن از ادامه ماجرا ضرورتی ندارد اما ناگفته نماند که تا هفته‌های آخر با اشتیاق و انرژی زندگی کرد و در انتها هم سرنوشت تلخ خودش را پذیرفت.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر