شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
هستی (7)
فکرشهر ـ الهام راسـخی: مـرگ همیشـه پیچیده بـوده و زندگی بـا تمام مشـکلات و تلخـی هایـش ارزشـمند و گرامی؛ حتـی اگـر هـزاران بـار از مـرگ تلـخ تـر و سـیاه تـر باشـد. زیـرا مـرگ بـا خـودش نیسـتی دارد، نبـودن و رفتـن بـه جایـی نامعلـوم؛ و بـه همیـن دلیـل، زندگی بـا همـه مشـکلاتش از مـرگ جلـو اسـت. امـا برخـی حتـی بـا مرگشـان هـم از زندگـی جلـو مـی زننـد و آن را تـداوم مـی بخشـند. از کالبدشـان، دیگـر جـان هـا را حیاتـی نـو مـی بخشـند و هسـتی را بـه جـای نیسـتی در پیـش مـی گیرنـد. آن هـا قهرمـان هایـی غیرقابــل توصیفنــد. انســان هایــی پــاک، بخشــنده و معصومنـد کـه عـلاوه بـر اینکـه چیـزی از دنیـا نمـی خواهنــد، از آنچــه کــه تنهــا دارایــی شــان، یعنــی «جــان» شــان اســت، بــرای زندگــی دیگــران مــی گذرنـد و در حقیقـت ایـن هـا، همـان «اولئـک هـم الفائـزون» انـد. رسـتگارانی کـه گرچـه در زندگـی دنیــا، خــود و خانــواده هایشــان متحمــل رنــج هــا امــا در وقــت و ســختی هــای بیشــماری شــده انــد مـرگ و در سـخت تریـن لحظـه حیاتشـان، ذهنشـان از کمــک و خیرخواهــی بــرای دیگــران خالــی نیســت. خانــواده هایــی کــه در لحظــات ســخت روحــی و عاطفــی بــرای عزیزانشــان کــه در ورطــه مــرگ هســتند، تصمیــم زندگــی مــی گیرنــد و بــا اهـدای اعضـای عزیزانشـان بـه دیگـران، جـان مـی بخشــند. بخشــش آن هــا شــمردنی و گفتنــی نیســت. آن هـم در روزگاری کـه قانـون جنـگل بـر زندگـی مـا حاکـم شـده و مـی گویـد «بکـش یـا کشـته شـو، بخـور یـا خـورده شـو...»؛ در ایـن روزگار اسـت کـه اینــان قانــون حاکــم را زیــر پــا گذاشــته و بــه یــاد مــا مــی آورنــد کــه هــدف از آفرینــش انســان چــه بـوده اسـت؟!
کد خبر: ۵۶۱۶۳
چهارشنبه ۰۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۱۷

سکینه حیدرزاده
تولد: 1337 ـ دلوار ـ روستای چاه تلخ
مجرد ـ تحصیلات: ششم ابتدایی قدیم
اهدا: دی ماه 1395 (58 سالگی)

قرار ملاقات کوتاهی با برادر مرحومه در مغازه اش گذاشتم. آقای حیدر زاده، رخداد را اینگونه برایمان شرح می دهد: «ششم یا هفتم دی ماه 95 بود. بعد از اینکه زن برادرم به رحمت خدا رفته بود، مسوولیت نگهداری از فرزندان برادرم را خواهرمان به عهده گرفته بود. به من زنگ زد گفت دارم می آیم بچه ها را بردار بیاور. در منزل من زندگی می کرد. شب داشت شام درست می کرد. گفت سرم درد می کند. سرم دارد می سوزد و یک دفعه پشت اجاق گاز افتاد. ما فورا به بیمارستان خلیج فارس رساندیمش. در بیمارستان متاسفانه خیلی کم کاری کردند. به آی سی یو نبردنش. سه روز توی اورژانس نگهش داشتند. کمی هم حالش خوب شد، اما سکته مغزی کرد. سکته بعدی را در بیمارستان زد».

سکوت می کند ومن می پرسم «بیماری خاصی داشتند؟»؛ پاسخ می دهد: «فشار خون داشت اما بیمارستان هم خیلی کم کاری کردند. از بس توی اورژانس نگهش داشتند همان جا هم یک سکته کرد. برادر بزرگ ترم پیگیر شد و به آی سی یو منتقلش کردند. بعد از اینکه 4-3 روز در آی سی یو بود گفتند مرگ مغزی شده است. 7 روز در بیمارستان بود. رییس بیمارستان به برادرم زنگ زده بود و درباره اهدای عضو با او صحبت کرده بود. ما هم همگی رفتیم رضایت دادیم».

می گوید، «برادر بزرگم که درباره اهدای عضو صحبت کرد، همه راضی شدند» و درباره خواهرش تعریف می کند: «بیشتر در مراسمات مذهبی کمک می کرد. آشپزی می کرد. به همه خدمت می کرد. در روستا هرکس مراسمی داشت برایش آشپزی می کرد. بیشتر اهل کارهای مذهبی، نماز و روزه و... بود».

آقای حیدرزاده از گیرندگان عضو خبر ندارد و می گوید: «درباره اهدای عضو به ما نه گفتند چه اعضایی بوده و نه گفتند به چه کسانی داده اند»؛ اما از کاری که انجام داده اند راضی است و تاکید می کند: «اگر یک درصد هم دکترها امید به زنده شدنش می دادند این کار را نمی کردیم. اما وقتی آدم را ناامید می کنند چاره ای بهتر از این نیست».

او هم حاضر است در صورت وقوع چنین حادثه ای برای کسی، آنان را تشویق به اهدای عضو کند و توضیح می دهد: «برای کسی که می میرد دیگر چه فرقی می کند؟ با این کار، حداقل یک نفر نجات پیدا می کند».
 

* یکی از سه پرونده ای که در ویژه نامه بهاری سال 1398 «به فکرشهر» منتشر شده بود، به گفت و گو با خانواده های کسانی که در استان بوشهر اهدای عضو داشته اند، اختصاص داشت. در توضیحات انتهای این پرونده که در مجموع 23 گفت و گو را شامل می شود و به ترتیب اهدای عضو نیز منتشر شده، آمده: «در لیسـتی کـه دانشـگاه علـوم پزشـکی بوشـهر از افـراد اهـدا کننـده در اسـتان بوشـهر، در اختیـار «فکرشـهر» قـرار داد، 42 اسـم بـه چشـم مـی خـورد؛ امـا بـا وجـود پیگیـری هـا و تلاش هـای انجـام شـده، تلفـن و یـا آدرس برخـی از ایـن عزیــزان پیـدا نشـد و برخـی خانــواده هـا نیـز حاضـر بـه مصاحبـه نشـدند. عـلاوه بـر لیسـت دانشـگاه علـوم پزشـکی و در حیـن انجـام گفـت و گوهـا، دو اهـدای عضـو دیگـر هـم انجـام شـد کـه تنهـا موفـق بـه یافتـن و گفـت و گـو بـا یکـی از ایـن خانـوده هـا شـدیم». به گزارش «فکرشهر»، این نخستین بار است که در استان بوشهر، موضوع اهدای عضو به طور ویژه و با این حجم، در یک نشریه منتشر می شود. این گفت و گو ها به ترتیب انتشار در ویژه نامه بهاری «به فکرشهر»، در پایگاه خبری ـ تحلیلی «فکرشهر» هم بازنشر می شوند.

منبع: ویژه نامه بهاری «به فکرشهر» ـ 1398

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر