يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
گفت و گوی اختصاصی و خانوادگی «فکرشهر» با نخستین و تنها داور بین المللی استان:
فکرشهر: همین 4 ماه پیش بود که خبر رسید، اولین داور بین المللی استان بوشهر ابلاغ خود را دریافت کرده است. این خبر که با موجی از شادی بین مردم و برخی مسئولین فوتبالی و سیاسی استان و ...
کد خبر: ۱۲۶۴۸
شنبه ۰۶ تير ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۵

فکرشهر: همین 4 ماه پیش بود که خبر رسید، اولین داور بین المللی استان بوشهر ابلاغ خود را دریافت کرده است. این خبر که با موجی از شادی بین مردم و برخی مسئولین فوتبالی و سیاسی استان و شهرستان دشتستان همراه بود، واکنش هایی منفی را نیز با خود در پی داشت، واکنش هایی که از بدو ورود محمدحسین زاهدی فرد به عرصه ی داوری لیگ برتر خود را نشان داده بود و کارشکنی و سنگ اندازی هایی را نیز باعث شده بود؛ البته زاهدی فرد معتقد است همه برای رسیدن وی به این درجه کمک کرده اند. او که به همراه پدر و مادر و همسرش ( معصومه عباسی ) ساعاتی را میهمان فکرشهر بود، از خود، اهداف، تلاش ها و برنامه هایش گفت. زاهدی فرد فینال جام جهانی فوتبال را افق حرفه ای خود عنوان می کند و معتقد است باید از حاشیه دوری کند تا موفق شود.

\n\n

فکرشهر: آقای زاهدی، شما چند سالتونه؟
\n29 سال و 7 ماه و 7 روز.

\n\n

فکرشهر: چی شد که داور شدید؟
\nعلاقه به فوتبال. تو نوجوانی فوتبال بازی می کردم. تابستون سال 80 یه کلاس داوری تو برازجان برگزار شد و من هم رفتم کلاس و از همون تابستون هم رسما داوری رو شروع کردم.

\n\n

فکرشهر: همزمان با کلاس، داوری رو شروع کردید؟
\nبله. وقتی میرید کلاس دیگه رسما داور می شید؛ البته شروع به کار خیلی سخت.

\n\n

فکرشهر: چطور؟
\nچون ورود به مجموعه ی داوری قبلا شرایط خیلی سخت تری داشت، البته الان شرایطش مهیاتره. اون موقع برازجان داورای خیلی قوی ای داشت و ورود به اون مجموعه خیلی سخت بود. قبل از برگزاری اون کلاس، به این صورت داور وارد مجموعه داوران برازجان نشده بود و یکباره بعد از اون کلاس، 16 ـ 15 داور وارد مجموعه ی داوری دشتستان شدند که اون زمان کمی پذیرشش سخت بود ولی کم کم مسیر هموارتر شد.

\n\n

فکرشهر: کلاس زیر نظر کی بود؟
\nاول یه کلاس مقدماتی بود. هفته ای دو جلسه می رفتیم استادیوم و توی کلاسی که آقای استادزاده تشکیل داده بود شرکت می کردیم ولی کلاس رسمی مدرسش آقای محمد ریاحی بود که از طرف فدراسیون برگزار می شد. اون کلاس برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی در برازجان تشکیل می شد. البته آمار کلاسای قبل از انقلاب رو نمی دونم. رییس هیات فوتبال اون زمان شهرستان آقای فولادی بود. 

\n\n

فکرشهر: داوری ها درجه بندی دارن دیگه؟
\nآره. شما داوری رو که شروع می کنید، از درجه 3 شروع می کنید. اون زمان قانون این بود که برای گرفتن مدرک درجه 3 داوری باید حتما مدرک دیپلم داشته باشین در حالی که من محصل کلاس سوم دبیرستان بودم و دیپلم نداشتم، بهمون درجه ی دیگه ای دادن به اسم درجه ی مقدماتی. یک سال بعدش که دیپلم گرفتم بهم مدرک درجه سه دادن، سال 81. سال 83 تو بوشهر زیر نظر آقای زارعی که مدرس داوری بود و از شیراز اومده بود کلاس ارتقای 3 به 2 رو گذروندیم و در سال 85 زیر نظر آقای حمید خوشخوان، 2 به 1 رو گذروندیم و سال 2009، که میشه 6 سال پیش، برای مسابقات فستیوال آسیایی انتخاب شدم، 8 تا داور از ایران انتخاب شده بودن که یکیش من بودم. تو اون دوره از طرف ای اف سی بخش نامه اومده بود که داورایی که تو اون دوره شرکت دارن و تو کلاس هاش حضور پیدا می کنن، یک درجه ارتقا پیدا کنن. چون من درجه یک بودم، اون سال یک درجه ارتقا پیدا کردم. البته فقط من نبودم، 8 تا داور دیگه هم از ایران بودن که از این بخشنامه استفاده کردن.

\n\n

فکرشهر: مدرستون کی بود تو اون دوره؟
\nآقایان عنایت و سعد کمیل.

\n\n

فکرشهر: از هم دوره ای های داوریتون تو سال 80، داور دیگه ای هم هست که به مراحل بالا رسیده باشه؟ 
\nاز برازجان اقای یوسف اطمینان بود. از خورموج، آقای علیرضا زارعی که الآن رییس هیات داوران خورموجه و فکر کنم لیگ 3 هم داوری کردن. آقای صمد رستمی بود که الآن رییس کمیته داوران گناوه است. آقای احمد محمدی بود که الان رییس کمیته امداده جم هستن. الآن کسانی که تو  این مقطع دارن جور داوری استان رو می کشن، اغلب کسانی هستن که از اون کلاس اومدن. اون کلاس اصلا تحولی توی داوری ایجاد کرد.

\n\n

فکرشهر: سال 2009، کدوم داورا همراهتون بودن؟
\n8 تا داور ایرانی، آقای کمیل غلامی از رشت که الآن داور لیگ برتره، آقای جواد محمدی از اصفهان که تو لیگ یک داوری می کنه. اسد حاج محمد، کمک داور لیگ برتر. مصطفی صیفی بود که رفت خارج از کشور. محسن احمدی که لیگ یک داوری می کنه. علیرضا حیدرپناه که لیگ یک داوری می کنه. قاسم اخلاقی از مشهد و بنده.

\n\n

فکرشهر: توی داوریتون الگو هم دارین؟
\nدوست دارم همیشه نکات مثبت رو از بهترین ها انتخاب کنم ولی کلا داوران ایتالیایی رو دوست دارم چون خیلی خوش تیپن و از نظر بدنی امدگی لازم رو دارن.

\n\n

فکرشهر: برنامه های داوری و به خصوص برنامه 90 رو پیگیری می کنید؟
\nقبل از این که تو این مرحله داوری کنم به شدت برنامه نود رو دنبال می کردم ولی از امسال که به خودم بازی دادن خیلی دنبال نمی کنم. به خصوص هفته هایی که خودم قضاوت دارم اصلا نگاه نمی کنم.

\n\n

\n\n

فکرشهر: چرا؟
\nدوست ندارم حاشیه وارد فکرم و تفکرات داوریم شه. ولی همیشه فیلم داوری هامو نگاه می کنم. سعی می کنم اشکالاتمو پیدا کنم. می نویسمشون و سعی می کنم برطرفشون کنم.

\n\n

فکرشهر: جناب زاهدی، شما چرا خود فوتبال رو ادامه ندادین به جای ورود به عرصه ی داوری؟
\nوقتی اومدم کلاس داوری، بهش علاقه مند شدم. اون زمان جو صمیمی تو داوری بود و دوستان زیادی پیدا کردم و باعث شد تو داوری بمونیم. وقتی میدیدم میشه تو داوری تلاش کنی و به جاهای خوبش برسی. قبل از اون هم وقتی فوتبال نگاه می کردم، همه ی داورا رو میشناختم و دوست داشتم به جای اونا داوری کنم و همه ی اینا باعث شد که ادامه بدم.

\n\n

فکرشهر: شما متولد کجا هستید؟
\nمحل تولدم بوشهره ولی برازجانی هستم.

\n\n

فکرشهر: چند تا خواهر و برادرید؟
\nمن 3 تا خواهر دارم و 2 تا برادر.

\n\n

فکرشهر: بچه ی چندمید؟
\nبچه ی اخر.

\n\n

فکرشهر: پس شرایط بیشتری برای موفقیت تون فراهم بوده؟
\nحتما همینطور بوده. پدر و مادرم خیلی کمکم کردن. حمایت کردن و مطمئنم اگه این حمایت ها نبود، این مسیر یه جایی قطع می شد و ادامه پیدا نمی کرد.

\n\n

فکرشهر: برادراتون هم اهل فوتبال و داوری بودن؟
\nبله. فوتبال بازی می کردن. الآن هم خیلی پیگیری می کنن. هر بازی که داوری دارم و پخش میشه رو با دقت پیگیری می کنن. همیشه تو تماس ها این سوال رو می پرسن که کجا داوری داری؟ کدوم بازی؟

\n\n

فکرشهر: خواهراتون چی؟ اهل فوتبال هستند؟
\nاین که اهل فوتبال باشن به طور خاص، نه؛ ولی شاید بالاجبار به خاطر من به فوتبال کشیده شدن و پیگیری می کنن.

\n\n

فکرشهر: شما گفتید که پدر و مادرتون خیلی حمایت تون کردن. هیچ وقت پیش نیومد که زخمی و آسیب دیده برید خونه و مادر یا پدرتون شاکی شن که فوتبال چیه و بگن دیگه نرو؟
\nخب بارها پیش اومده که مصدوم شدم و ناراحت هم شدن ولی خب چون می بینن به این حرفه علاقه دارم، جلوگیری نمی کنن و فقط ناراحت می شن.

\n\n

فکرشهر: خانم زاهدی (مادر خانواده)، شما اون موقع که ایشون مصدوم برمیگردن، چه کار می کنید؟
\nمشت و مال میدم، یخ و کیسه آب گرم و آب سرد و خرما و کلا همه چی آماده است. لباساشم همیشه شسته و آماده است.
\nمحمدحسین زاهدی: از تمرین که میام خب لباسا کثیفه و عرق کرده؛ من همه رومیزام تو کیف و فرداش هم که می رم سر کار و ظهر که بر می گردم می بینم همه چیز شسته و اماده است و دوباره من عصر می رم تمرین.

\n\n

فکرشهر: خانم ( همسر محمد حسین زاهدی) شما امادگی دارید که این مسئولیت ها رو بپذیرید؟
\n{با خنده} خیلی سخته.

\n\n

فکرشهر: خانم زاهدی (مادر) چون ایشون پسر آخر بودن خیلی هواشونو دارین؟
\nنه. برا همشون همینجورم.

\n\n

فکرشهر: فکر نمی کردید این حمایت ها باعث شه که بچه دچار مشکلاتی شه. منظورم حمایت های بیش از حده؟
\nنه. خودشو اداره می کرد؛ می دیدم که می تونه.

\n\n

فکرشهر: بازی هاشونو نگاه می کنین؟
\nبله. اگه پخش نکنه خیلی ناراحت میشم. کنترل تلویزیون رو برمی دارم اینقدر کانال تغییر میدم تا بگیره. انگشتام درد میگیره.

\n\n

فکرشهر: به داوری هم وارد شدین؟
\nبله. می فهمم. خیلی هم می ترسم. 

\n\n

فکرشهر: چطور مگه؟
\nمی ترسم بیان بزننش. وقتی کولیبا رو اخراج کرد خیلی ترسیدم. گفتم الآنه که بزننش.

\n\n

فکرشهر: آقای زاهدی بزرگ (پدر)، شما خودتون هم اهل فوتبال بودین؟
\nمن خودم هم فوتبال بازی می کردم. سال 38 و 39 که دو تیم بوشهر و برازجان بود تو تیم استان حضور داشتم و برای مسابقه می رفتیم استان های دیگه.

\n\n

فکرشهر: چه پستی؟
\nسنتر بودم.

\n\n

فکرشهر: شما شغلتون چیه؟
\nمن فرهنگی هستم.

\n\n

فکرشهر: شما مشکلی با ورزش اقای زاهدی نداشتید؟
\nنه. بعد از تربیت، رکن اساسی ورزش است. ورزش به انسان نشاط میدهد.

\n\n

فکرشهر: ایشون رو تو خونه میثم صدا می زنید یا محمد حسین؟
\nاسم مستعارش میثمه. محمدحسین هم نام پدرمه.

\n\n

فکرشهر: آقای زاهدی، دوست دارین میثم تو داوری به کجا برسه؟
\nبا یاری خداوند تبارک و تعالی و دعای خیر مردم وهمکاران، موفق شده داور بین المللی شده و امیدواریم با دعای خیر همه ی دوستان و خواهران و برادران موفق تر شه.

\n\n

فکرشهر: منظورتون از موفق تر چیه؟ چه افقی مد نظرتونه؟
\nداور بین المللی ممتازی بشه.

\n\n

فکرشهر: خانم عباسی، شما چی؟ دوست دارید ایشون حرفه شونو تا کجا ادامه بدن؟
\nکمی دوریشون سخته ولی چون خیلی علاقه داره حتی وقتی خسته شده هم تشویقش می کنم برای ادامه دادن. فکر میکنم فقط یه بازی بین المللی مونده که داوری کنه و ان شاءا... موفق هم باشه.

\n\n

فکرشهر: خودتون چی آقای زاهدی؟ دوست دارید تو داوری به کجا برسید؟
\nخب هر کسی دوست داره به بالاترین سطح کاری که داره انجام میده برسه. شاید بالاترین سطح توقعات یک داور هم اینه که بره جزء داوران جام جهانی بشه و بتونه برگزیده شه و آخرین مراحل جام جهانی رو قضاوت کنه و برسه به فینال جام جهانی. من هم دوست دارم پله پله به اونجا برسم. اول جزء داوران الیت آسیا شم و برم مسابقات آسیایی و بعد هم جام جهانی و موفق باشم و تمام تلاشم رو برای رسیدن به این موضوع انجام می دم.
\nهمونطور که میگن به قطار در حال حرکت سنگ پرت می کنند و من دوست دارم از این سنگ ها ناراحت نشم و کارمو ادامه بدم. دوست دارم اینقدر غنی شم که خودم دیگه ادامه ندم، نه اینکه بخاطر سنگ اندازی ها خسته شم و کنار بگذارم.

\n\n

فکرشهر: فکر می کنید میشه داوری رو به عنوان یک شغل نگاه کرد؟
\nنه. اصلا تو ایران نمیشه داوری رو شغل دید. شاید در آینده این اتفاق بیفته ولی قطعا به زمان زیادی نیاز داره.

\n\n

فکرشهر: شما به جز داوری شغل دیگه ای هم دارین؟
\nبله.

\n\n

فکرشهر: چی؟
\nتدریس می کنم.

\n\n

فکرشهر: مدرک تحصیلیتون چیه؟
\nفوق لیسانس برق هستم.

\n\n

\n\n

فکرشهر: طرفدار چه تیم فوتبالی هستین؟
\nشاید قبلا دوست داشتم یه تیم برنده ی بازی هاش باشه ولی الان به خاطر وضعیت حرفه ایم عمیقا هیچ دلبستگی به هیچ کدوم از تیم ها ندارم.

\n\n

فکرشهر: این واقعیه؟ واقعا طرفدار هیچ تیمی نیستین؟
\nخانواده می تونن گواهی بدن. من هیچ بازی لیگ برتری که خودم داور نباشم رو نگاه نمی کنم. 4 ـ 5 بازی تیم پرسپولیس و یک بازی هم برا تیم استقلال داور چهارم بودم ولی وقتی داشت بازی شروع می شد از صمیم قلب آرزو داشتم تیم داوری برنده باشه.

\n\n

فکرشهر: تیم های خارجی چی؟
\nبازی های تیم های آلمان رو بیشتر نگاه می کنم.

\n\n

فکرشهر: کی قراره به شما داوری وسط بازی سرخابی ها رو بدن؟
\nکسی که بازی ها رو میچینه باید ریسک خیلی بزرگی بکنه اگه بخواد بازی رو به داورای جوون بده. هر چند امسال به خیلی از داورایی که قضاوت نکرده بودن بازی دادن و خوب هم نتیجه داد ولی ریسکش بالاست. سخته ولی دور از انتظار نیست. گام بعدی که دوست دارم برم قضاوت بازی سرخابی هاست. هر چند سخته ولی باید اینقدر خوب باشی که رییست رو قانع کنی که بهترینی.

\n\n

فکرشهر: چینش ها با دپارتمانه؟
\nفعلا بله.

\n\n

فکرشهر: تو جنگ دپارتمان داوری و کمیته داوران شما کدوم طرفی هستین؟
\nدنبال هیچ کدوم نرفتم و نخواهم رفت چون می دونم رمز موفق بودن در بی حاشیه بودنه.

\n\n

فکرشهر: آقای نجفی چندین بار گفتن که پیگیر جدی کارهای شما بودن که به تیم داوری برید و قضاوت و... . نظر خودتون در این باره چیه؟ 
\nهمه کمک کردن و دست به دست هم دادن تا این اتفاق بیفته حالا هم اگه امتیازی به دست اومده برای استان و مجموعه بوده. استان بوشهر تا حالا داور بین المللی نداشته، این امتیازی که به اسم من بدست اومده، در وهله ی اول امتیازی برای استان بوشهره؛ تو سال های گذشته جایی می رفتیم قبل از هر چیز می پرسیدن داور بین المللی هم دارین؟ حالا ما یک نفر رو داریم و افتخارش برای استانه.

\n\n

فکرشهر: نقش همه در این موفقیت بیشتر بوده یا خودتون؟
\nدو تاش شاید به یه اندازه بوده. رسیدن به موفقیت دو بخش مساوی داره. یه بخشش به بنده بر می گشت مثل گذروندن تست و امتحان و تمرینات و گرفتن نمره ی خوب از ناظرو یه بخشش هم حمایت های پشت پرده ی مجموعه ی صنفی استان.

\n\n

فکرشهر: پس از حمایتشون راضی هستین؟
\nهمه کمک کردن.

\n\n

فکرشهر: بدترین و بهترین خاطره ای رو که در قضاوت های لیگ برتری داشتین، چی بوده؟
\nخاطره ی بد نداشتم خدا رو شکر. سخت بوده ولی بد نه.

\n\n

فکرشهر: خب، سخت ترین چی بوده؟
\nسخت ترینش بازی گسترش فولاد تبریز و نفت تهران بود. ما دو پروازه باید می رفتیم تبریزو پرواز بوشهر تهران 4 ساعت تاخیر داشت. ساعت 12:30 رسیدیم تهران و پرواز تهران تبریز هم ساعت 12 شب بود و سر ساعت پریده بود. رو صندلی فرودگاه خوابیدیم تا 5:30 صبح و با پرواز 6 صبح رفتیم تبریز. ساعت 9 رسیدیم و ساعت 2 هم بازی بود. در کل 2 ـ 3 ساعتی خوابیدیم.
\nبهترین خاطره هم... همه ی بازی هایی که رفتم خاطرات خوبی رقم زده ولی اولین بازی که رفتم استقلال خوزستان و گسترش فولاد که بازی اول بود و احساس می کردم خیلی استرش داشته باشم ولی اتفاقات خوبی قبل بازی رخ داد؛ تیم داوری خوبی بود و صحبت های خوبی شد و استرسم کلا از بین رفت.
\nدو تا از خاطراتی که تو ذهنم مونده و خیلی شیرینه یکی اینه که وقتی رفته بودم برای تست، بعد از پایان که لباسمو عوض کردم و خواستم برم خوابگاه، موبایلمو روشن کردم و با خانواده تماس گرفتم. نزدیک خوابگاه که بودیم دیدم گوشیم زنگ می خوره، نگاه کردم و دیدم آقای زاع، فرماندار دشتستانه. تماس گرفت و تبریک گفت که کلی از خستگی از تنم بیرون رفت.
\nاولین بازی که داوری کردم هم دوستم یوسف اطمینان داشت تو شبکه های اجتماعی گزارش بازی و قضاوت منو منتشر می کرد. بعدها که با آقای فرماندار صحبت می کردم گفت که داشته گزارش رو پیگیری می کرده و این موضوع خیلی مایه ی دلگرمی من بود.

\n\n

فکرشهر: حاشیه ساز ترین بازی ای که قضاوت کردین، بازی استقلال و راه اهن بود؟
\nنه. رسانه ایش اینطوری بود ولی به جرات می تونم بگم که این بازی یه امتیاز مثبت برای من شد؛ چون کمیته داوران تمام تصمیمات منو تایید کرد.

\n\n

فکرشهر: حتی کارت زرد دوم و اخراج؟
\nحتی صحنه ی کارت زرد دوم که تو کلاس نیم فصل بررسی شد و تایید شد.

\n\n

فکرشهر: بازی ای هم بوده که از داوری خودتون راضی نباشین؟
\nبازی هایی بوده که خودم راضی نبودم علی رغم این که ناظر بازی کاملا راضی بوده و تصمیماتو تایید کرده؛ ولی خودم بعضی وقت ها از خودم توقع بیشتری دارم.
\n{ همسر: خیلی حساس شدن.}
\nخب وقتی دید مردم نسبت بهت عوض شده. وقتی داور بین المللی باشه علاوه بر حفظ وجهه ی خودت باید طوری عمل کنی که کمیته داوران هم زیر سوال نره و وجهه اش حفظ شه.

\n\n

فکرشهر: استقبال مردم بعد از بین المللی شدنتون چطور بود؟ فکر کنم خیلی استقبال بیشتر شد؟
\nنصف بار مسئولیتی که من در تمام بازی هایی که بعد از لیگ برتری شدن و بین المللی شدن روی دوشم احساس می کنم اینه که احساس می کنم تمام مردم شهر دارن نگام می کنم. وقتی هر جا می رم مردم می شناسن می گن تمام بازی هایی که قضاوت می کنی رو دنبال می کنیم و می گن باعث افتخاری، همین شناخت ها و برخوردها و صحبت ها اینقدر منو به ادامه کار با گام های استوار دلگرم می کنه که شاید رسیدن به اون درجه هم اینقدر باعث دلگرمیم نشه.

\n\n

فکرشهر: پس این محبوبیت و مشهوریت خوبه؟
\nخوبیش به اینه که می بینم خیلی ها از این اتفاق خوشحالن و این که یکی از هم شهریاشون به این جا رسیده افتخار می کنن باعث می شه که بار مسئولیت سنگین تر شه و تلاشمون رو  بیشتر کنیم که یه وقت مردم شهر رو شرمنده ی این تفکر نکنیم که ما نمی تونیم یا از اول هم نمی تونستیم.

\n\n

فکرشهر: خانم عباسی، چند تا سوال خصوصی می پرسم ازتون. شما چند وقته که اقای زاهدی رو می شناسید؟
\nاز وقتی عقد کردیم. 7 مرداد سال93.

\n\n

فکرشهر: شما هم اهل ورزش هستین؟
\nقبلا دو و میدانی کار می کردم و مربیمون هم آقای امیری بود ولی خیلی وقته که کار نکردم.

\n\n

فکرشهر: فوتبال چی؟
\n{با خنده}: نه. اصلا از فوتبال سر در نمی آوردم. ولی الآن خیلی درباره ی داوری سوال می پرسم. البته الان داوری رو می دونم ولی هنوز در مورد فوتبال نه.

\n\n

فکرشهر: بازی های ایشون رو پیگیری می کنید؟

\n\n

بله. با مادر و خواهرام میشینیم تلویزیون می بینیم.

\n\n

فکرشهر: چی شد که به درخواست ازدواج ایشون جواب مثبت دادین؟
\nهر کسی برای خودش ملاک هایی داره.

\n\n

فکرشهر: ویژگی بارزی نداشتن که بخاطر اون ویژگی توجه شما رو جلب کرده باشن؟
\nمرد پخته و کاملی بود از نظر من ولی ویژگی بارزشون اینه که دل خیلی مهربونی داره و زود می گذره.

\n\n

فکرشهر: آقای زاهدی این دل مهربون داشتن تو داوریتون تاثیر نداره؟
\nهر دو با خنده: نه. اون برای زندگی شخصیه.

\n\n

فکرشهر: شما از اون داورایی هستین که لبخند می زنن و کارت می دن یا اخم می کنن؟
\nشما وقتی بازیکنی رو جریمه می کنید، دیگه نیاز نیست با حالت صورتت هم تنبیه اش کنید. میشه با آرامش هر کاری رو انجام داد.

\n\n

فکرشهر: خانم، احتمال این هست که جایی در زندگیتون از اقای زاهدی بخواید حرفه شون رو کنار بگذارن؟
\nایشون کارشو خیلی دوست داره. تلاش هاش به ثمر رسیده، الآن حتی اگه خودش هم بخواد کنارش بزاره خیلی بی انصافیه.

\n\n

فکرشهر: خانم و آقای زاهدی، برای این که یک شخص بتونه تو داوری آدم موفقی باشه، لازمه که یکسری ویژگی های رفتاری هم داشته باشه، مثل نظم و انضباط و عدالت. میثم وقتی بچه بود هم ادم منظم و عادلی بود یا تو دعواها طرف کسی رو می گرفت؟!
\nمادر: همون بچگیش هم عاقل بود. مادر خدا بیامرزم همیشه می گفت این پسرت خیلی عاقله و ممتازه. کوچیک بود ولی دانا و با تجربه بود.
\nپدر: تو زمان تحصیلاتش هم معلماش می گفتن بسیار فرد با ارزشیست و لیاقت و شایستگی بالایی داره و همه با دید احترام بهش نگاه می کردن. بزرگ ترین افتخار من در مدرسه، فرزندانم بودن. 
\nمادر: همه دوسش داشتن.

\n\n

فکرشهر: اهل دعوا نبود؟
\nپدر: نه. بسیار منظبت بود.

\n\n

فکرشهر: تو خونه هم بازی می کردن؟ وسایلتون رو بشکونن؟
\nمادر: اره. بازی می کردن. سه تا ایینه ام رو شکوندن. تابستونا می رفتیم شیراز ولی هر کاری می کردیم میثم نمیومد. می رفت خونه ی خاله اش و تو این تابستون گرما می رفت فوتبال بازی می کرد.

\n\n

فکرشهر: آقای زاهدی از مسیری که تا حالا اومدین راضی هستین؟
\n{ سکوت می کند }
\nشاید هیچ وقت فکر نمی کردم اتفاقاتی بیفته که امروزه داره می افته.

\n\n

فکرشهر: یعنی از اول برای این جایی که هستین برنامه ای نداشتین؟
\nچرا. حالا یه خاطره می گم که شاید آقای استادزاده بهتر بتونه تعریفش کنه. اون زمان کتاب داوری نداشتیم و از روی کتاب آقای استادزاده کپی زده بودیم. تو خیلی جاهای کتاب مهر خورده بود که « عبدالرسول استادزاده، داور ملی فوتبال، برازجان»؛ من تو کپی های خودم خطش زده بودم و نوشته بودم « محمدحسین زاهدی فرد، داور بین المللی فوتبال ـ برازجان». در واقع دوست داشتم برسم به اینجا ولی فکر نمی کردم وقتی بیای بالاتر خصومت ها و کینه ها باهات بشتر شه.

\n\n

فکرشهر: فکر می کنید اگر راه دیگه ای رفته بودین این خصومت ها کم تر بود؟
\nفکر می کنم تو محیط ورزش اینجوریه. اگر کسی دکترا گرفته باشه شاید اینقدر تو محیط کاری باهاش خصومت به خرج ندن ولی تو محیط ورزش متاسفانه خصومت ها و کوته بینی ها خیلی زیاده و این شاید باعث شه که آدم دلسرد شه؛ ولی همون محبت و رفتار مردم باعث دلگرمی بیشتر می شه.

\n\n

فکرشهر: نمونه ای هم دارین از این خصومت ها و کوته بینی ها؟
\nسعی می کنم بهشون فکر نکنم. سخته و اگه بگم اصلا بهم برنمی خوره دروغ گفتم ولی سعی می کنم بهشون فکر نکنم و خودمو با چیز دیگه ای سرگرم کنم.

\n\n

فکرشهر: قطعا شما در مسیری که طی کردین و پیش رو دارین مشکلات و دغدغه هایی دارین ما دوست داریم شما با مردم درد دل کنید و مسائلتون رو بگین ولی خب اگه فکر می کنید براتون حاشیه درست می شه ما اصراری نداریم.
\nمن همیشه بیت شعری رو با خودم تکرار می کنم و اون رو مد نظر دارم که « باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد/ گاهی بهشت در دل آتش فراهم است». اگه بهش اعتقاد داشته باشی حتما اتفاق می افته. هیچ وقت و هیچ وقت فکر نمی کردم امسال جزء داوران بین المللی ایران باشم ولی اتفاق افتاد؛ در عین ناباوری ای که خیلی ها داشتن و وقتی بهش فکر می کنی بازم هم به یاد همون بیت شعر می افتم. گاهی اتفاقات زمانی می افته که انتظارشو نداری.

\n\n

فکرشهر: برای واژه های زیر نخستین چیزی که به ذهنتون می رسه عنوان کنید:

\n\n

برازجان: دوسش دارم
\nمحمد نجفی: رییس هیات فوتبال استان
\nکولینا: داور خیلی خوب
\nمادر: امید زندگیم
\nفوتبال: جنگ نا برابر
\nهمسر: همگام زندگیم.
\nپدر: سنگ صبور؛ همه ی مشکلات سر پدر خالی میشه.
\nداوری: حرفه مه.
\nیوسف اطمینان: دوستمه.
\nنادر آزاده: نادر است و آزاده.

\n\n

فکرشهر: آقای نادر آزاده تو این مدت به شما کمک کرده؟
\nفکر می کنم مجموعه ورزش دشتستان داره راه خوبی رو دنبال می کنه و امیدوارم که به سر منزل مقصود برسه. داره تحولاتی ایجاد می کنه. امام خامنه ای گفتن که هر موقع تغییری ایجاد می کنی، می شه آغاز انقلاب. امیدوارم انقلاب ورزش دشتستان به سر منزل مقصود برسه.

\n\n

فکرشهر: شما شعارتون تو زندگی چیه؟
\nآرمانگرا نیستم ولی تو زندگی سعی می کنم برای خودم زندگی کنم و این که دیگران درباره ام چی فکر می کنن رو سعی میکنم اهمیت ندم.

\n\n

فکرشهر: شعارتون توی داوری چی؟
\nمحترمانه قانونمند باشم.

\n\n

فکرشهر: تو کلاس که تدریس می کنید، توی مدرسه، بحث داوری و فوتبال هم پیش میاد؟
\nبله. برای این که بعضی روزا بخاطر داوری مجبورم مرخصی بگیرم و بچه ها می دونن که برای چی می رم و جالبه که پیگیری هم می کنن.

\n\n

فکرشهر: تحلیل هم می کنن؟
\nنه. جالبه که دو تا از دانش آموزام داور فوتبالن ولی اصلا بحث فنی نمی کنیم. با هم دوستیم، چون همیشه دوست داشتم معلمام باهام دوست باشن. وقتی به یه انسانی احترام میزاری، مطمئنا احترام متقابل دریافت می کنی.

\n\n

فکرشهر: شما فقط اهل ورزشین یا سیاسی هم هستین؟
\nاصلا اهل سیاست نیستم.

\n\n

فکرشهر: علم چطور؟
\nاگه نبودم که دنبالش نمی کردم.

\n\n

فکرشهر: مطالعه آزاد هم دارین؟
\nحداقل روزی نیم ساعت مکتوبات رو مطالعه می کنم، اگه شده روزنامه باشه.

\n\n

فکرشهر: غذای مورد علاقه تون چیه؟
\nغذاهای خورشتی.

\n\n

فکرشهر: رنگ مورد علاقه؟
\nسبز فسفری.

\n\n

فکرشهر: صمیمی ترین دوست تون کیه؟
\nآقای یوسف اطمینان.

\n\n

مادر: یوسف اطمینان مثل برادرشه. برای ما اصلا فرقی با خودش نداره. با هم می رفتن فوتبال. داوری. هر جا که یوسف باهاش بود من خیالم راحت بود مثل این که پیش خودمه. قد بچه هامون دوسش داریم.

\n\n

\n\n

داوری بین المللی استان در کنار، همسر، پدر و مادرش

\n\n

فکرشهر: شما روزانه چقدر تمرین فیزیکی می کنید؟

\n\n

هفته ای سه روز و هر جلسه تمرین هم حداقل یک ساعت.

\n\n

فکرشهر: توصیه ی شما به کسانی که تازه داوری رو شروع کردن یا می خوان وارد این عرصه شن، چیه؟
\nاول درس، دوم درس، سوم درس، چهارم درس، پنجم درس، بعدش زندگی و اگه وقت اضاف اوردید برید داوری. داوری تو وضعیت کنونی جامعه ما نه شغل محسوب می شه ونه چیزی که بشه بهش تکیه کنی. شما حتما باید یه شغل خوب داشته باشید تا بتونید زندگیتونو بچرخونید و باید تحصیلات داشته باشید تا بهش تکیه کنید و اگر تونستید برید دنبال علاقه ای به نام داوری. اگر بخواید صرفا برید دنبال داوری، بازی رو باختید کما این که امروز داخل جامعه ی داوری ما مدرک تحصیلی هم بسیار مهمه. هر کس می خواد بره دنبال این رشته اگه این ترکیبو حفظ کنه موفق می شه و اگر نه، قطعا شکست می خوره.

\n\n

فکرشهر: تو این مدتی که داشتین کار داوری انجام می دادین می تونین بگین که با اخلاق ترین مربی و بازیکنی که دیدین، کی بوده؟ 
\nتمام کسانی که باهاشون برخورد می کنیم فقط یکی دوباره؛ خیلی کم اتفاق می افته که شخصیت شون یکسان باشه، یه بار ممکنه بسیار خوب و دفعه ی بعد رفتارشون نامناسب باشه. البته افراد زیادی هم داریم که بسیار با اخلاقن.

\n\n

فکرشهر: پس این که می گن اخلاق داره تو فوتبال ما از بین می ره رو قبول ندارین؟
\nنمیشه اینجوری گفت.

\n\n

فکرشهر: در مورد مسائل مالی داورا چطور؟ داریم داوری که پول بگیره و بازی رو کم و زیاد کنه؟
\nببینید برای انجام یک بازی در لیگ برتر تیم ها حدود 1 میلیارد تومان هزینه می کنن یعنی هر تیم 500 میلیون. حالا داور با مبلغ 650 هزارتومان می خواد قضاوت کنه ولی وقتی تو زمین می دوه داره برا شرافتش می دوه و به خاطر اون پول نیست؛ دنبال آرزوها و علاقه شه. شاید روی کاغذ احتمالی رو که گفتید وجود داشته باشه ولی وقتی این موارد رو میزارید کنارش، به صفر می رسه.

\n\n

فکرشهر: خانم زاهدی، آقا میثم کاری هم بودن؟
\nتا حالا یه دونه نون هم برامون نخریده. البته ما هم ازش نخواستیم. خرید رو پدرشون انجام می ده. بقیه ی بچه هام هم همینطورن. خودم نمیذاشتمشون.

\n\n

فکرشهر: بچه ی آخر بودن میثم، باعث نشد که بیشتر بهش اهمیت داده بشه یا امتیازات خاصی شامل ایشون بشه؟
\nمادر: نه. با بچه ی بزرگم هیچ فرقی نداره.
\nپدر: در همه ی خانواده ها، بچه های کوچک مورد توجه هستند، چون بیشتر پیش پدر و مادر هستند و خودشون هم قطعا علاقه دارن پیش خانواده باشن.

\n\n

فکرشهر: خاطره ی خاصی از بچگیشون به یاد دارین؟
\nمادر: هر جا می رفتیم مردم می اومدن بغلش می کردن و می بوسیدنش. تو هواپیما، تو کشتی .... همه جا.

\n\n

فکرشهر: پس کلا از همون بچگی هم محبوب بودن؟
\nخیلی.

\n\n

فکرشهر: خانم عباسی ناراحت نمی شین ایشون اینقدر محبوب بوده و هست؟
\n{باخنده}: تو خونه ی خودمون هم همینجوره. مدت زمان کمیه که به خونواده ی ما وارد شدن ولی اگه یه شب طرف خونه ی ما نیاد، خواهر و برادرام یکی یکی بهش زنگ می زنن که کجایی؟ من نباشم مهم نیست ولی ایشون که نیاد هی زنگ می زنن.

\n\n

فکرشهر: ان شاء ا... که همیشه موفق و شاد و سلامت باشید. اگه صحبت خاصی مونده، بفرمایید.
\nپدر: تشکر می کنم از جناب آقای زاع، فرماندار محترم و از هیات فوتبال شهرستان و استان و تقاضا دارم که ایشان را بیشتر حمایت بفرمایند تا موفقیت بیشتری به دست آورد و با دلگرمی بیشتری به کارش ادامه دهد.
\nاین که ایشون داور بین المللیه نقطه ی عطفی برای استان و شهرستان است و از همه ی مسئولین محترم استان و شهرستان می خواهیم که ایشون رو در کارشون همراهی و حمایت کنن.
\nمادر: بچه که بودم همیشه دوست داشتم بچه هام به جامعه خدمت کنند و الآن هم که بچه هام سربلندم کردن. افتخار می کنم به بچه هام و فکر میکنم این لطف خدا بوده. من واقعا به میثم افتخار می کنم.
\nهمسر: حرف خاصی ندارم.
\nمیثم زاهدی: من میگم آدم وقتی کاری می کنه باید پاش وایسه، مرد و مردونه.
\nاز شما قدردانی می کنم. همچنین از تمامی مجموعه ای که چند وقت اخیر برای من زحمت کشیدن، کلیه ی هیات های فوتبال و کمیته ی داوران در استان و شهرستان که منو تحمل کردند و حمایت تا به اینجا رسیدم و امیدوارم که با تداوم حضورم بتونم کارهایی که برام انجام دادن رو جبران بکنم. از تمامی تیم هایی که از روز ورودم در داوری در سطح شهرستان و استان، اشتباهات منو تحمل کردن که امروز ثمره ی صبر و تحمل اون تیم ها این شد که به اینجا برسم صمیمانه تشکر میکنم و تا وقتی داوری می کنم، در هر جایگاهی که کمیته داوران تشخیص بده دین خودم می دونم که برم خدمت بکنم. همچنین از هیات سیاسی شهر هم تشکر می کنم.

\n\n

فکرشهر: از وقتی که به ما دادید سپاسگزاریم.

\n\n

*دومین شماره ی ماهنامه « فکر شهر »

\n\n

 

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر