شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی فکرشهر/ سیاست و سیاست ورزی با حشمت اله جعفری:
فکرشهر: به نظر می رسد سیاست که این روزها جای خود را با دروغ و دغل عوض کرده، معنایی متفاوت از آن چه هست، دارد! برای واکاوی مفهوم و معنای سیاست و رسیدن به نقطه ای برای آغاز سیاست ورزی خردمندانه و...
کد خبر: ۱۲۷۹۲
يکشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۰

فکرشهر: سیاست، سیاست ورزی، سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاستمدار، فعال سیاسی و واژه هایی از این قبیل سال هاست که گریبان مملکت را گرفته و به قولی جامعه را سیاست زده کرده؛ اما کم تر کسی است که از معنای واقعی سیاست اطلاع داشته باشد و یا بداند برای سیاستمدار بودن چگونه باید بود و یا چه باید کرد! به نظر می رسد سیاست که این روزها جای خود را با دروغ و دغل عوض کرده، معنایی متفاوت از آن چه هست، دارد! برای واکاوی مفهوم و معنای سیاست و رسیدن به نقطه ای برای آغاز سیاست ورزی خردمندانه و اصولی و البته بررسی اوضاع سیاسی استان و به خصوص دشتستان، با حشمت اله جعفری به نشست و گفت و شنود پرداختیم. جعفری، پژوهشگر و فعال اصلاح طلب و دانشجوی دکترای علوم سیاسی می باشد و در کنار سوابق حرفه ای و فعالیت های سیاسی متعدد، در حال حاضر ریاست بازرسی و نظارت برعملکرد شوراها و شهرداری ها ی وزارت کشور را بر عهده دارد.

\n\n

فکرشهر: جناب جعفری، به نظر شما مهم ترین سوالی که در حوزه ی عملیاتی سیاسی استان بوشهر و شهرستان دشتستان می تونه مطرح شه، چه سوالیه؟ 
\nاولین نیاز سیاسی دشتستان چیست؟

\n\n

فکرشهر: خب، شما اولین نیاز سیاسی دشتستان را چه می بینید؟
\nمن اولین نیاز و مساله ای رو که در بحث دشتستان می بینیم و بیشتر در بستر و کانتکس استان بوشهر، سیاست ورزی است و تمرین سیاست ورزی و این که بپذیریم سیاست چیست. سیاست را به معنای واقعی اش بازگردانیم. البته من فکر می کنم این درد ملی ما ایرانیان است و این آسیب بر ما وارد است که نتوانستیم سیاست را به معنای واقعی اش برگردانیم.

\n\n

فکرشهر: معنای واقعی سیاست؟
\nبله. سیاست به معنای شهرنشینی و آیین شهریاری و پولوتیکال یا سیاست مدون و اداره کردن شهر می باشد. نتونستیم سیاست را به این مفهوم اتصال دهیم. مفهومی که در عنوان گروه و مطبوعه ی شما هم هست، فکر شهر. 
\nاگر بخوام تعبیرش کنم، می گم فکر شهر یعنی سیاست شهر.

\n\n

\n\n

فکرشهر: پس شما معتقدید که سیاست ورزی یعنی وارد متن جامعه شدن؟
\nمن معتقدم که سیاست و سیاست ورزی یعنی امکان همزیستی مسالمت آمیز اشخاص درون فضای جامعه. تقویت و ارائه ی رویکردها و راهکار هایی برای همنشینی مسالمت آمیز و شهری هم یعنی این. شهر حول این محور تشکیل شده است. سیاست یعنی صلح و دیپلماسی. سیاست یعنی آگونیسم و رقیب پذیری نه آنتاگونیسم که به معنای خصومت و دشمن دیدن است. درون شهر دشمن وجود ندارد؛ دشمنان در خارج از شهر هستند.
\nما این بحث را تاخت به تاخت در فرهنگ شهری و باستانی خودمون هم داریم. عمدتا شهرها و روستاهای ما حول یک میدان شکل می گرفته که آن میدان محل گفت و گو، حل مشکلات، محل همنشینی و حل اختلافات و محل انجام بازی ها و مسابقات شهر بوده.

\n\n

فکرشهر: پس در قدیم هم سیاست داشتند و سیاست ورزی می کردند؟
\nسیاست ورزی داشتند. سیاست یعنی رویکردی که آگونیسم (رقیب پذیری) و شهر نشینی را ممکن می کند. رویکردی که آگونیسم را بر می دارد و آگورا(میدان) را حذف می کند و تو را بسیج می کند که به بیرون شهر بروی و رفتارهای بیابانی داشته باشی، آنتاگونیسم است. به بیابان که بروی قطعا باید مسلح باشی چون هراس از درندگان و راهزنان داری و امنیتت تامین نیست. در بیابان همیشه هراس از دیگری وجود داشته و دارد و می پرسیدن سیاهی کیستی؟ چون هراس از دشمنی داشتند و هر سیاهی و دیگری دشمن بود، این یعنی آنتاگونیسم. حالا وقتی آنتاگونیسم را وارد شهر کنی، سیاست را از بین برده ای.

\n\n

فکرشهر: ولی این یک بحث منطقه ای و کلی است!
\nبله و متاسفانه در دشتستان ما شدید تر است.

\n\n

فکرشهر: چرا؟
\nمن مقداری روشنفکران رو مقصر می دونم.

\n\n

فکرشهر: چرا روشنفکران؟
\nروشنفکران ما به فکر گلیم خودشان هستند. گلیم مبارک خودشون رو از آب می کشیدن بیرون و مهاجرت می کردند، هجرتی بدون بازگشت. اگر هم در محیط هستند، حلقوی هستند و دیواری نامرئی بین خودشان و جامعه می کشند. من می دانم و دیگری نمی داند و چون نمی داند او را می رانم و حذف می کنم و دیگری هم همین کار را با من می کند. روشنفکران عمدتا حاشیه نشینی را انتخاب کرده اند. شاید تلاش کرده اند که به جامعه بپردازند ولی در اولین شکست شان ناامید شده اند. متاسفانه و متاسفانه این شکست ها عمدتا در فعالیت های ماکرو فیزیک قدرت بوده. یعنی توجه بیش از حد به فیزیک و ساختار قدرت بوده. مثلا منه جعفری برای این که فرماندار بشوم، تلاشی کرده ام و تمام تغییرات اجتماعی و اندیشه ای و فرهنگی رو در مقام فرماندار شدن دیده ام و اگر موفق نمی شدم هم می رفتم گوشه ای و می نالیدم.

\n\n

فکرشهر: شما فکر می کنید اصلا یک روشنفکر باید تلاشش رو می گذاشت برای این که فرماندار شود و تغییرات ایجاد کند؟ اصلا این تفکر یک روشنفکره؟
\nعرض من هم همینه.

\n\n

فکرشهر: پس نمی تونیم بگیم روشنفکر بوده اند!
\nاصلاحیه بزنم. تعریفم رو از روشنفکر یک مقداری عام تر بگم.

\n\n

فکرشهر: بله. اتفاقا می خواستم ازتون بپرسم، با این تفاصیل به نظر شما چه کسی روشنفکره؟
\nیک تعریفی از مرحوم شریعتی نشات می گیرد که از روشنفکری، ایدئولوژی درست کردند که من خیلی قائل به این موضوع نیستم. برخی هم می گویند روشنفکر کسی است که انتقاد می کند، منتقد می باشد و دائم خودش، اندیشه و ساختار و جامعه را به نقد می کشد ولی به فیزیک قدرت وارد نمی شود که من این رو هم قبول ندارم. من معتقدم که روشنفکر کسی است که کار فکری می کند. دغدغه اش دانش است و اندیشیدن. معتقدم دغدغه ی اصلی روشنفکر نباید ماکرو فیزیک قدرت باشد، بلکه باید به سمت میکرو فیزیک قدرت و خیابان برود، چون خیابان تریبون جامعه است و خیابان است که مشخص می کند چه کسی، چگونه، چه پیامی، از چه محلی، برای چه کسی می فرستد و هزاران چه و که دیگر؛ خیابان بیانیه های جامعه است و چهره ها، بیانیه ها را مشخص می کند.

\n\n

فکرشهر: پس شما میگید یک روشنفکر باید بره به خیابان و ببینه چه چیزی در مردم دیده میشه؟
\nمن میگم روشنفکر باید بره اونجا رو بسازه. کتابی هست به نام بازگشت به کافه ها؛ و روشنفکری هم از کافه ها شکل گرفته است و باید به کافه ها برگرده؛ این بحث بازگشت به کافه ها برای جوامع غربی است و در جامعه ی ما هم می تونه باشه.
\nروشنفکرای ما عمدتا دغدغه شون شده همایش، گروه های سیاسی هم همینطور؛ این یک آسیبه. مقام معظم رهبری اخیرا در بحث مبارزه با فساد مطلب جالبی فرمودند، « همایش خوب است ولی همایش نشد مبارزه با فساد».  هزاران هزار نفر در همایش من شرکت کنند ولی تا تغییری در خیابان ایجاد نکنم هیچ فایده ای ندارد. 

\n\n

فکرشهر: با این تفاصیل، رابطه ی روشنفکری و انتقاد چه می شود؟
\nروشنفکر بلا استثنا باید منتقد باشد و حتی نقد از خود را مورد توجه قرار دهد. ویژگی انتقادی رو ویژگی حیاتی روشنفکر می دونم ولی در تعریفش می گم کسی که دغدغه ی اندیشیدن دارد! اندیشمند منتقدی که به میکروفیزیک قدرت بیش از ماکروفیزیک قدرت توجه می کند.

\n\n

فکرشهر: خب. برگردیم سراغ بحث سیاست؛ شما تعریف سیاست از دیدگاه خودتون رو گفتید ولی من می خوام بدونم معنی لغوی سیاست چیه؟
\nلفظی رو که الان به کار می بریم، لفظ اشتباهی می دونم. آیین شهریاری معنی صحیح آن است، البته نمی دانم یونانی ها از ما ترجمه کرده اند یا ما از یونانی ها. هر چند قدمت تاریخی ما بیشتر است و الواح و کتیبه های بدست آمده نشان از این دارد.

\n\n

فکرشهر: یعنی سیاست به معنای آیین شهریاری، از ایران نشات گرفته؟
\nشما وقتی شهر سوخته با قدمت 7 هزار سال رو می بینید با آثاری کاملا ایرانی، این پیام را دریافت می کنید که شهر سوخته تکنیک و سبق و سیاق داشته. آیین داشته. جراحی دندان و چشم مصنوعی در آن وجود داشته. اصلا دانش نمی تواند در فضای تهی شکل گرفته باشد، بلکه فضایی اینچنینی می خواهد.
\nسیاست واژه ای عربی است و عمده ی تعریفی که پیدا کرده در روند تاریخی اش، برای تنبیه و مجازات به کار می رفته؛ مثلا می گفتند فلانی را 30 ضربه شلاق سیاست کردند؛ در حالی که این نیست. بلکه پولیتیک مد نظر است که از واژه ی یونانی پلیس به معنای شهر آمده است؛ و در شهرستان ما و شهر من نیاز است که به این معنا پرداخته شود؛ یعنی تسهیل امکان همزیستی مسالمت آمیز. امکان این که من و شما در کنار همدیگر، هویت مستقل از همدیگر را به رسمیت بشناسیم و در صلح به سر بریم و آن گاه که تو را دیدم نگویم سیاهی کیستی؟ 

\n\n

فکرشهر: فکر می کنید چطوری می تونیم به این هدف برسیم؟
\nبا بسیج اندیشمندان در همه ی قالب ها و جریانات سیاسی و پذیرش صلح در تمام ارکانش.

\n\n

فکرشهر: بله. ولی پذیرش این صلح و ایجادش و این که من بتونم خودم و مخالفم رو راضی کنم که طرف مقابلمون رو بپذیریم، نیاز به کار زیادی داره. شما فکر می کنید از کجا باید شروع کنیم؟
\nخب. از خودمون. از من. از شما. از اینجا و همین الان.

\n\n

فکرشهر: اگر مخالف من نخواد بپذیره چطور؟
\nگفتمان. فوکو میگه گفتمان از جایی شروع میشه که شما کسی رو در خیابان صدا می زنی که هی آقا! و اون سرشو برمی گردونه و گفتمان آغاز میشه.

\n\n

فکرشهر: همون لحظه ای که ارتباط آغاز میشه.
\nبله. ژاک لاکان در تشریح مراحل زندگی میگه زمان انسان شدن من زمانی است که دِگَرِ خودمو به رسمیت میشناسم. اینو عینا در اجتماع میشه دید. اگر یکی از دو تیم استقلال و پرسپولیس که دگرِ همدیگرند را در حمایت از تیم دیگر منحل کنید، تیم مورد نظرتون رو هم منحل کردید. چون دگرِش رو حذف کردید. انسانی که دگرِ خودشو حذف می کنه، خودشو کشته. پس تفاوت رو باید پذیرفت.

\n\n

فکرشهر: پس باید بریم به این سمت که معنای عربی سیاست رو به معنای واقعیش که آیین شهریاری است، نزدیک کنیم.
\nیکی از مسائلی است که پیشنهاد میدم به دانشگاه ها که این لفظ رو اصلاح کنید. یا حداقل سیاست مدون رو به کار ببرید که معنا رو درست برسونه. این کلمه ی سیاست امروز شده عینا به معنای کلک بازی، دشمنی، پدرسوختگی و دروغگویی. من معتقدم سکه ی سیاست در طول تاریخ و قدرت، دو روی داشته است. یک رویش راستی و درستی است و روی دیگرش هم ناراستی و نادرستی، یعنی دروغ و خرافه و خیلی چیزهای دیگه که گاها در خیلی از اشخاص میشه اون رو امروز و دیروز، ردیابی کرد. نماد راستی و درستی را کوروش بزرگ می دانم. از آن جا آغاز شده، و در طول تاریخ اسلامی خودمان می توانیم اون رو تعمیم بدهیم به مولا علی (ع)، جایی که می فرمایند « اگر قرار بود من راستی رو کنار بگذارم به مراتب نیرنگ بازتر از معاویه بودم »؛ ایشان یکی از نمادهای بزرگ تاریخ ایرانی ـ اسلامی ماست. یکی از دغدغه های اصلی این دو شخصیت بزرگ تاریخی ما و کل بشر، راستی و درستی بوده است. پس به هر کسی که اینگونه عمل نکرد، می توان گفت معاویه است.

\n\n

فکرشهر: می تونیم از صحبتای شما این رو برداشت کنیم که اگر قرار شد من به عنوان فردی که می خواهم شهروند باشم و سیاست رو به معنای واقعیش نزدیک کنم، باید قبل از هر چیز راستی و درستی رو در خودم اصلاح کنم؟
\nمن معتقدم سیاست باید راستی و درستی را تقویت کند.

\n\n

فکرشهر: شاید من فکر کنم راستی و درستی با خودمه و مخالف من هم معتقد باشه راستی و درستی با خودشه. چجوری باید ایشون رو متوجه کنم که درستیشون اشتباهه یا خودم بپذیرم که اشتباه کردم؟
\nدرستی، بنیان دانش است، در یک قائده ی منطقی. درستی از توهم نمی آید. نتیجه ی منطق است. راستی هم به همین صورت. حداقل خودت که می دانی راست می گویی یا دروغ! البته من به عنوان دولت بایستی ساز و کاری را در جامعه و ساختار فیزیک قدرت طراحی کنم که کم ترین امکان رو به دروغ گویی بده و مجازاتش کند و کم ترین امکان را به نادرستی بدهد! در همین شهرستان ما کسانی بودند و هستند که مروج ناراستی و نادرستی و خرافه شده اند.

\n\n

فکرشهر: در همچین مواقعی من که متوجه ی این ناراستی و نادرستی شدم، باید چکار کنم؟
\nاولین کار اقدام به نپذیرفتن است.

\n\n

فکرشهر: می تونم به دیگران هم بگم که ایشون داره اقدامات نادرستی انجام میده؟
\nبه عنوان مطبوعات بله. قلم شما معجزه می کند.

\n\n

فکرشهر: اگر در قالب یک شخص باشیم چطور؟ مثلا من جلوی یک نفر یا پشت سرش به شما بگم که حرفی رو به دروغ گفته؟
\nالحمدا... در دین ما قواعدی داریم به نام امر به معروف و نهی از منکر. امر به معروف یعنی امر به راستی و درستی و نهی از منکر یعنی نهی از خرافه گویی و دروغگویی.
\nببینید، برخی افراد شخصیت های تاریخی هستند و در تاریخ عامه آمده اند و فقط در روایات نیستند. تنها چند نفر ازمعصومین (ع) ما اینگونه اند. حضرت پیامبر (ص)، حضرت مولا علی (ع)، حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام رضا (ع). در زندگی تاریخی همین بزرگ واران کم ترین نادرستی و موهومات را توانسته اند ببندند، چون مورخین هم دست به قلم شده اند.

\n\n

فکرشهر: تاریخ می تونه راستی و درستی اشخاص رو ثابت کنه یا فقط کمک می کنه؟
\nکمک می کنه.

\n\n

فکرشهر: جناب جعفری، فرمودید امر به معروف و نهی از منکر. ولی همینطور که خودتون هم اشاره کردید، روشنفکران یا مدعیان روشنفکری ما در حلقه هایی قرار دارند. فرض کنیم این شخص روشنفکر می آید و ادعای دروغی رو مطرح می کنه یا عمل نادرستی رو انجام میده و یا روشی رو که به کار می بنده، به دروغ وابسته است؛ و در کل نمی توان اون شخص رو یک سیاستمدار درست دانست؛ با این شرایط اگر بخوای اون شخص رو امر به معروف و نهی از منکر کنی، توسط خود فرد و حلقه ی وابسته بهش یا اتصالاتی که دارد، طرد میشی یا مورد اتهام قرار می گیری و اگر هم اقدامی نکنی خب این روش نادرست ادامه پیدا می کنه. در این شرایط چه باید کرد؟
\nروشنفکری که به ادعا نیست، متقلبین همه جا هستند؛ حلقه نشینان روشنفکری هم با حلقه نشینان برای چپاول و غارت فرق می کنند؛ حلقه نشینان روشنفکری دور هم جمع می شوند و گفت و گو و مطالعه دارند و نوشتن برای آیندگان؛ البته ممکن است روشنفکری هم باشد که تنها و فرد است و در حلقه نشینی نباشد.

\n\n

فکرشهر: پس مریدان رو جزء حلقه حساب نمی کنید؟
\nروشنفکر که اصلا نباید مرید پرور باشه. رابطه ی روشنفکری نمی تواند رابطه ی مرید و مرادی باشد. در بحث روشنفکری فرد باید گم شود، اندیشه باید بحث شود نه این که روشنفکر قیدی برای اندیشه شود.

\n\n

فکرشهر: ولی شما هم از فوکو جملاتی گفتین. با این حال معتقدید شخص مهم نیست و فقط گفته مهمه؟
\nبله. من از فوکو گفتم ولی این که چه گفته مهمه. جمله ای امام علی (ع) داره که « بنگر که چه می گوید، ننگر که چه کسی می گوید ». 

\n\n

فکرشهر: جمله ی مورد علاقه ی این روزهای دوستانی خاص...
\nمورد علاقه است ولی عملا مورد استفاده نیست.

\n\n

\n\n

فکرشهر: جناب جعفری، شما نقاط قوت و ضعف سیاست دشتستان رو در حال حاضر چی می دونید؟
\nبرخی مشکلات که درد ملی ماست، مثل نبود احزاب ملی و فراگیر و موثر که در سطح منطقه این نبود، سبب شده متاسفانه بعضا حوزه ی کنشگری سیاسی و آیین شهریاریمون توسط افراد غیر اندیشمند و غیر روشنفکر اشغال شود. اشغال زمانی معنا و مفهوم پیدا می کند که شخصی بدون داشتن موقعیت با ابزارهای نامشروع، اون موقعیت رو تحت سیطره و استیلای خود درآورد در حالی که آن را احراز نکرده است.

\n\n

به طور مثال، من می آیم با اشخاص صحبت می کنم که به من رای دهید عضو شورا شوم تا فلان خیابان رو به شما بدم؛ تا مجوز فلان موسسه رو بدم. یا می گویم اگر به من که بچه ی خودتونم رای ندید چه ها خواهد شد و ... . یا ممکن است من صلاحیت شهرداری را نداشته باشم ولی با اعضای شورا زد و بند کنم و شهردار شوم. اینها نمونه هایی است که در حوزه ی کاری من است و سال هاست در شهرستان ما وجود دارد و مختص یک شخص یا زمان خاصی نیست. یا مثلا من صلاحیت فرمانداری ندارم ولی هزاران قول و وعده می دهم تا فرماندارم کنند و بعد می بینم که نمی تونم شهر رو اداره کنم.

\n\n

یا مثلا کار تخصصی من غیر سیاسی است و کاری نظامی و پادگانی است و جنگی ولی پیشنهاد فرمانداری را می پذیرم و با وجود ادعای تامین امنیت شهر، نا امن ترین شهرستان رو تحویل می دهم؛ چون با دیدگاه امنیتی و نظامی و بدون داشتن تجربه ی اجتماعی می خواستم کاری رو انجام بدم و با خشونت رفتار کردم و این هم شده نتیجه اش.
\nاین دردها به طور محسوس در شهرستان دشتستان وجود دارد و همون بزرگانی که حرفشان برش دارد در طایفه، بایستی حواسشون باشه که فریب نخورن. این که بچه ی خودمون یا بخش خودمونه و اقوامه و ... باید بگذارند کنار. اگر می خواهند شهر و جامعه شان رو درست بسازند اگر کسی آمد و دیدند صلاحیت ندارد بگویند برو و بگذار نفر بعدی بیاید! من از همه ی افراد تاثیر گذار و تمام مردم تقاضا دارم که فریب نخورند.

\n\n

فکرشهر: آقای دکتر، این مسائلی که می فرمایید خیلی خوبه ولی خیلی آرمانیه. فرض کنید شخصی میاد پیش من که بزرگ طایفه هستم و میگه فلانی شما و طایفه ات از من حمایت کنید و من این امتیازات رو براتون قائل می شم. خب من هم فکر می کنم که چه اشکالی داره من این امتیازات رو برای خودم و طایفه ام به دست بیارم! پس می رم و بهش رای می دم. نمیگم این روند درستیه ولی چیزیه که وجود داره و به خصوص در روند انتخابات شورای شهر به وفور این موضوع مشاهده میشه.
\nخیلی آرمانی نیست. واقعی است. فقط دعوت می کنم جامعه به عقلانیت بپردازه.

\n\n

فکرشهر: فکر می کنید به دعوت شما میان؟
\nمن فقط یه چراغم که می توانم نوری بدهم برای دیگران. من اینجا این سوالو مطرح می کنم؛ از بین طوایف، در این مدت 4 دوره انتخابات شورا و 9 دوره مجلس و ...، کدام یک توانستند به وعده هایی که بهشان داده شده بود، برسند؟
\nاز طوایف بزرگ نماینده داشتیم. نخستین مخالفین این نمایندگان، از خود طوایفشان بودن مگر این که بگوییم ما عادت به فریب خوردن کرده ایم.

\n\n

فکرشهر: بحث پوپولیسم که مطرح شه، این موضوع هم به میان میاد.
\nتقاضای من اینه، مخاطب محترمی که این مطبوعه را می خوانی، خواهش می کنم ساکت ننشین و به جای نشستن، بایست؛ به جای ایستادن حرکت کن و قطعا به نتیجه خواهید رسید.
\nبرای این کار قطعا نیاز به تقویت ارگان و سازماندهی دارید. برای سازماندهی هم بایستی سمن ها را ایجاد کرد و به سمت روشنگری رفت؛ به سمت مطبوعات. 
\nمن روشنفکران جامعه رو به بازگشت به شب نشینی ها دعوت می کنم.
\nما دشتستانی ها رسمی داریم تاریخی به عنوان شب نشینی. من خواهش می کنم از دوستان روشنفکر که اگر این درد را می پذیرند، این حرکت را در قالب سنت اجرا کنند. وجود یکی دو نفر از روشنفکران قطعا این شب نشینی هایی که معموله و اغلب بی هدف است را ساماندهی خواهد کرد. فقط حواستان باشد که شب نشینی ها حلقوی نشود، صله ی رحم به جا آورید و برید دوستانتون رو ببینید؛ منتها برنامه دارش کنید. من از سمن ها و فضاهای سایبری خواهش می کنم طرح بنده رو بپذیرند و اگر هم در بحث سازماندهی مشکل دارند من کمکشون می کنم.
\nمی تونیم اصلا ایستگاهی رو ایجاد کنیم و ساختمانی رو برای سمن ها در نظر بگیریم.

\n\n

فکرشهر: ساختمان کنونی شورای شهر برازجان متعلق به سمن هاست.
\nبله. شورای شهر باید هر چه زودتر جایی رو پیدا کند؛ ضمن این که شنیده شده این مکان وقفی است؛ البته من سندش رو ندیدم و فقط شنیدم.
\nدرخواست دیگری هم دارم از متمولین شهر که اگر شهرداری و فرمانداری و دولت حاضر به انجام این کار نشد، شما آستینتان رو بالا بزنید و ساختمانی رو به سمن ها و مردم این شهر و دیگر شهرها اهدا کنید که اگر مردم شهر خواستند دور هم جمع شوند و گفتگو کنند، امکانش رو داشته باشند. این شهر یک تالار ندارد! می توانید یک تالار به این شهر اهدا کنید و هیات امنایی اداره اش کنید و به تمام گروه های سیاسی و اجتماعی کرایه اش دهید.
\nمی شود تالار را خودگردان کرد و یکی دو روز در هفته هم آن را رایگان در اختیار برخی گروه ها قرار داد.

\n\n

فکرشهر: پیشنهاد بسیار خوبیه.
\nاز دیگر نقاط ضعف هم عدم حضور اجتماعی و سیاسی زنان در عرصه ی جامعه است. زنان دوست دارن باشن و فعالیت هم می کنند ولی سازماندهی نشده اند. این حضور، امکانات می خواهد. امکانیتش رو در زنان و دختران جامعه ام دیده اند ولی امکانات ندارند که می توان از این ساختمان برایش استفاده کرد.
\nضعف دیگر هم این است که چرا خود زنان ساکتند؟

\n\n

فکرشهر: فکر می کنید چرا زنان ما ساکتند؟
\nدرد روشنفکران ما تمکین است، تمکین به وضعیت موجود؛ عینا این تمکین رو می توان در زنان ما دید. در اسلام ما سه زن رو به عنوان الگو داریم؛ حضرت خدیجه (س)، حضرت فاطمه (ع) و حضرت زینب (س). مهم ترین وجه زندگی این سه بزرگوار، حضور اجتماعی آنان است. زینب (س) فریاد عاشوراست. فاطمه (ع) فریاد سکوت علی است و خدیجه (س) رسانه ی پیامبر است. اولین کسی که دعوت به وحی می شود حضرت خدیجه (س) است و تمام زندگی و ثروتش را برای رسول ا... (ص) هزینه می کند. آیا این الگو رو نباید سازماندهی کرد؟ هر سه ی این بزرگواران بهترین مادران هم هستند. حضور اجتماعی به معنای نفی مادری نیست.

\n\n

فکرشهر: فکر می کنید چرا این سازماندهی در منطقه ی ما صورت نگرفته؟
\nمن فکر می کنم علتش از دو سو بوده؛ یکی غفلت ماکروفیزیک قدرت یا نخواستنش و یکی هم بی توجهی، تمکین، تسلیم و نا امیدی و یاس و خواستن های بی برنامه از سمت خود زنان.
\nخود شما یکی از مصادیق حضور اجتماعی زنان هستید. شما خواستید و توانستید و دارید حضور یک زن مسلمان رو به نمایش می گذارید. من به شما احسنت و درود می فرستم، کار بزرگی است. قطعا دیگران هم می توانند ولی باید ساماندهی صورت گیرد و اتحاد بین گروه های زنان ایجاد شود. من دنبال ایجاد یک بنیاد زنان در منطقه هستم و دنبال امکاناتش هستم. اولین ویژگی و کار این بنیاد می تواند ایجاد صلح در جامعه باشد؛ حضور اجتماعی زن رو من مقوم صلح، سیاست و آیین شهریاری می دانم.

\n\n

\n\n

فکرشهر: خیلی سپاسگزارم از ابراز لطفت تون. خواست زنان خیلی مهمه ولی من فکر می کنم مردان نیز نقش زیادی در عدم حضور اجتماعی زنان داشته اند، شما نظرتون در این باره چیه؟
\nبالاخره جامعه ی ما جامعه ای پدر سالار بوده و در حال حاضر ما در حال گذار هستیم از جامعه ی مرد سالار. درسته که قوامیت خانواده در قرآن به مرد سپرده شده ولی در همین قرآن، مالکیت زن پذیرفته شده؛ حضرت خدیجه (س) تاجر بوده، در جنگ های پیامبر بهترین پزشکان و جراحان، زنان بوده اند؛ اینها مشاغل زنان در جامعه النبی بوده.

\n\n

فکرشهر: پس به نظر شما هم مردان به اندازه ی زنان در این عدم حضور نقش داشته اند و دارند؟
\nبله. ولی این باور رو باید عوض کرد. این تفکر و باور که همینجور ایجاد نشده. برای هر اتفاق باید یک سمت عقب نشینی کرده باشه که یک سمت هجوم آورده باشه! یک سمت باید زیاده خواهی کرده باشه و یک سمت تمکین و قناعت و سکوت. مولا علی (ع) می فرمایند « هر جا ظلمی صورت گرفت دو  طرف حضور دارند. ظالمی که ظلم می کند و مظلومی که ظلم رو می پذیرد».

\n\n

فکرشهر: اگه بخواید چند تا نقطه ضعف شاخص دیگر سیاست در دشتستان رو مطرح کنید، به چه نکاتی اشاره می کنید؟
\nوجود عصبیت های قومی و قبیله ای و منطقه ای که فضای دشمنی رو تقویت می کند و کار ورزی سیاست رو مخدوش می کند، ورود پول های آلوده به انتخابات و سیاست و بد تر از آن سکوت جامعه در مقابل این اقدامات. انسان ها شریفند و نباید با این اقدامات آنان را برده کرد.

\n\n

فکرشهر: با این توضیحات، به نظر شما سیاست دشتستان نقطه قوتی هم داره؟
\nبله. در بحث سیاست ورزی در دشتستان من همچنان عنصر وفاداری رو در بین مردم می بینم. عنصر حق شناسی و احترام گذاشتن رو میبینم و فقط باید ساماندهی شوند. نقطه ی قوت بسیار قوی ای را در حال نمودار شدن می بینم؛ این که جوانان پرسشگر وجود دارند. این که جوانان همت می کنند و مشکلات شهر رو در معرض پرسش قرار می دهند و پرسش گرانه موضوعی را طلب می کنند؛ نمونه ی این مطالبه گری رو در نصب تندیس میرزا محمدخان برازجانی دیدیم؛ در حالی که بخاطر یک سوءتفاهم این مجسمه را پایین کشیده بودند.

\n\n

فکرشهر: بسیار سپاس بابت وقتی که به ما اختصاص دادید. مطلب خاصی در این باره باقی مونده؟
\nتشکر می کنم از حوصله ی شما و خوانندگان مطبوعه تون که این مصاحبه رو می خونن. آرزوی توفیق می کنم برای شما و مطبوعه تون و امیدوارم روز به روز پویاتر عمل کنید.

\n\n

\n\n

*ماهنامه ی فکر شهر

\n\n

 

\n\n

 

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر