يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
نگرخواهی فکرشهر/ امید؛ دو سال پس از تدبیر (7):
فکرشهر: به جای عريض و طويل نويسی و پرطمطراق گويی در باب تدبير و اميد، بسنده می كنم به انشای يكی از كودكان آشنا كه خوب نمی دانم كلاس چهارم، پنجم يا ششم است؛ اما خوب می دانم كه چهار، پنج يا شش سالی است كه...
کد خبر: ۱۴۸۰۳
شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۱:۰۲

  قدرت مظاهری

\n\n

فکرشهر: به جای عريض و طويل نويسی و پرطمطراق گويی در باب تدبير و اميد، بسنده می كنم به انشای يكی از كودكان آشنا كه خوب نمی دانم كلاس چهارم،  پنجم يا ششم است؛ اما خوب می دانم كه چهار، پنج يا شش سالی است كه در آرزوی داشتن دوچرخه ای فكسنی، روزها در كوچه و خيابان به ركاب زدن هم سن و سالان خودش زل می زند: 

\n\n

" موضوع انشاء: درباره تدبير و اميد هر چه می دانيد بنويسيد ! "

\n\n

به نام خداوند بخشنده مهربان. تدبير و اميد در زندگی ما خيلی مفيد و سودمند می باشند. با تدبير و اميد می توانيم كارهای خود را بهتر انجام بدهيم. پدر من هر روز صبح  با تدبير و اميد از خانه خارج می شود و دوباره هر شب  با تدبير و اميد به خانه برمی گردد. پدرم كارگر يكی از كارخانه های خارج از شهر است. او با تدبير يك موتورسيكلت برای خودش خريده كه ديگر كرايه تاكسی ندهد. مادرم می گويد اميد ما به همين موتور سيكلت است. چون روزهای جمعه كه پدرم سر كار نمی رود، من و مادر و خواهران دوقلويم را سوار موتور می كند و به بيرون می برد. بعد ما توی تنها خيابان شهر هی بالا می رويم و هی پايين می آييم و برای آنهايی كه موتور سيكلت ندارند، دلمان می سوزد. مادرم می گويد اگر پدرم تدبير نداشت، حالا ما هم موتور سيكلت نداشتيم و مجبور بوديم توی خيابان پياده راه برويم. اما عمويم كه معلم است و يك پرايد دارد، بيشتر از پدرم تدبير دارد. او يك پرايد خريده و بعد از مدرسه در خيابان مسافركشی می كند. او روزهای جمعه زن عمو و پسرعموهايم را سوار پرايد می كند و می روند كنار رودخانه و ماهيگيری می كنند. يك بار كه من و خواهران دوقلويم را با خودشان برده بودند، همانجا كنار رودخانه به فكرم رسيد كه عمويم با آن كه كوچكتر از پدرم است، تدبير بهتری دارد. چون پدرم با تدبيرش فقط يك موتورسيكلت خريده اما عمويم با تدبيرش يك پرايد دارد. حتی عمويم با تدبيرش برای هر دو پسرش كه يكی بزرگ تر و يكی كوچك تر از من هستند، دو دوچرخه قرمز خريده كه هر روز با آن سواری می كنند. آن ها وقتی دوچرخه هايشان را توی كوچه می آورند، همه بچه ها به آن ها نگاه می كنند اما آن ها زود به خانه می روند و دوچرخه هايشان را قفل می كنند. مادرم می گويد پدرت برای تو هم می خرد اما الآن سه سال است كه پدرم به من قول داده اما نخريده است. سه سال پيش پدرم به من گفت اگر شاگرد اول بشوی، برايت دوچرخه می خرم. من شاگرد اول شدم اما پدرم گفت به دليل بی تدبيری دولت، قيمت دوچرخه بالا رفته و آن را برايم نخريد. سال بعد پدرم با خنده به خانه آمد و گفت حالا كه دولت تدبير و اميد آمده است، اگر شاگرد اول بشوی، حتما دوچرخه را برايت می خرم. من باز هم خيلی درس خواندم و شاگرد اول شدم  اما پدرم دوچرخه را نخريد. مادرم گفت هنوز اول دولت تدبير و اميد است و نتوانسته قيمت دوچرخه را پايين بياورد. بعد گفت سال بعد اگر شاگرد اول بشوی، حتما پدرت برايت دوچرخه را می خرد. من امسال هم خيلی درس خواندم و تا حالا كه نزديك به امتحانات آخر سال است، شاگرد اول كلاسمان هستم اما می دانم كه باز هم پدرم نمی تواند دوچرخه بخرد. من و مادرم و خواهران دوقلويم خيلی اميد داريم. پدرم هم خيلی تدبير دارد اما نمی دانم چرا هر كاری می كند، نه می تواند موتور خودش را عوض كند و نه می تواند يك دوچرخه برای من بخرد. مادرم می گفت پدرم از اين كه من هر سال با اميد زيادی درس می خوانم و شاگرد اول می شوم  تا دوچرخه دار بشوم، خيلي شرمنده است و گفته حتی اگر امسال موتورسيكلتش را هم بفروشد، برای من يك دوچرخه می خرد. به همين خاطر من هم فكر كردم و تدبيرم را به كار بردم تا پدرم را نجات بدهم و او ديگر شرمنده نشود. من امسال تصميم گرفته ام تمام امتحانات آخر سالم را خراب كنم و ديگر شاگرد اول نشوم تا پدرم برای نخريدن دوچرخه اين قدر خجالت نكشد. ديشب عمويم و زن عمويم و پسرعموهايم خانه ما بودند. پدرم می گفت دولت تدبير و اميد هم انگار كاری از دستش برنمی آيد. عمويم گفت همه اين ها شعار هستند و هشت سال دزدی و خرابكاری را كسی نمی تواند با شعار درست كند. اين بود انشای من درباره تدبير و اميد. والسلام  

\n\n

*نویسنده

\n\n

**ماهنامه فکر شهر

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر