دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار حوادث
مطالب بیشتر
کد خبر: ۳۱۱۸۷
جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۴:۴۶

فکرشهر: ته اتفاق اين ما بوديم كه فهميديم به ما خيانت شده است. فهميديم در راه بي‌مسئوليت‌ها شهيد داده‌ايم و بحران فقط سقوط پلاسكو نبوده است. اين مشت نمونه‌اي بوده‌ است از خروار. انگار همه مثل آرشِ «درباره الي» كنار دريا مشغول بازي بوده‌اند و بازي شوخي‌شوخي جدي شده و تلفات گرفته است. آن قدر دروغ‌ها و مخفي‌كاري‌ها و رازها در پلاسكو رو شد كه از نزديك‌ترين دوستانم شنيدم كه تصميم به رفتن گرفته‌اند. ترسيده‌اند. فكر مي‌كنند به آنها خيانت شده است و كسي نمي‌خواهد راستش را بگويد كه چه بلايي دارد سر ما مي‌آيد.

به گزارش فکرشهر، روزنامه تماشاگران امروز نوشت: «الي» كه گم شد، احمد فهميد او نامزد داشته است. نامزدش فهميد كه الي به او خيانت كرده است. نامزدش و احمد نمي‌دانستند كه الي پنهان از آنها تلفني به مادرش گفته است: «نمي‌خواد بگي من اومدم شمال. بگو رفته بيرون، هر وقت اومد زنگ مي‌زنه. يه چيزي بگو ديگه.» الي كه گم شد، حميد فهميد كه سپيده خيلي چيزها را درباره‌ الي راست و دقيق به او و پيمان و شهره و احمد نگفته است. الي كه گم شد، سپيده و بقيه فهميدند حتي نمي‌دانند اسم دقيق او چيست. الي بادبادك‌ها را داد دست بچه‌ها و گفت «خب بچه‌ها، من ديگه بايد برم!» و رفت. الي كه رفت، همه‌ دروغ‌ها رو شد. همه‌ مخفي‌كاري‌ها و ناگفته‌ها.

ماجراي پلاسكو چيزي بود شبيه رفتن الي. شبيه گم‌ شدن ناگهاني او و رو شدن رازها. همه شده‌ايم نامزد الي كه هر چه بيشتر پيش مي‌رويم، لاپوشاني‌ها و تقصيرهاي بيشتري را كشف مي‌كنيم. مخفي‌كاري‌هايي را كه احمد و سپيده و حميد و بقيه تصميم گرفته‌اند به نامزد زخم‌خورده بگويند و مخفي نكنند. وقتي در بحران غرق شديم، فهميديم كه مالك ساختمان بنياد مستضعفان بوده و شهرداري اخطاريه‌هايي داده كه معلوم نيست هفت تا بوده يا ۱۴ تا و زيادي جدي نبوده است. دعوا كه بالا گرفت، فهميديم بعضي‌ها مثل شهره خيلي هم بدشان نيامده و حتي مي‌شود با اين بدبختي بزرگ سلفي اختصاصي گرفت. فهميديم هيچ‌كس نمي‌داند اصلاً چند نفر توي آن ساختمان لعنتي بوده‌اند و چرا در آن فاصله سه ساعته آتش‌سوزي تا ريختن ساختمان، چند نفر تصميم گرفته‌اند بمانند آن تو و آتش‌نشان‌ها قرباني آنها شده‌اند. آوارها كه ريخت، مثل دو دسته شدن احمد و حميد و پيمان و شهره و... و پريدن همه به سپيده، راستي‌ها و چپي‌ها توپ را انداختند در زمين حريف. عليه هم گفتند وزارت كار/شهرداري مسئول هستند و تقصيرها را انداختند گردن هم. هر كسي هم از دل آن فاجعه بيرون آمد براي خودش چيزهايي گفت كه يا تكذيب شد يا هيچ ربطي به حرف‌هاي ديگران نداشت. از معاون رئيس‌جمهور و وزرا و شهردار تا دادستاني و اعضاي شوراي شهر و بالادستي‌هاي اورژانس و آتش‌نشاني و هلال احمر و... هر كس از راه رسيد آمار تلفات داد و گفت آواربرداري به نظرش چند روز طول مي‌كشيد.

ته اتفاق اين ما بوديم كه فهميديم به ما خيانت شده است. فهميديم در راه بي‌مسئوليت‌ها شهيد داده‌ايم و بحران فقط سقوط پلاسكو نبوده است. اين مشت نمونه‌اي بوده‌ است از خروار. انگار همه مثل آرشِ «درباره الي» كنار دريا مشغول بازي بوده‌اند و بازي شوخي‌شوخي جدي شده و تلفات گرفته است. آن قدر دروغ‌ها و مخفي‌كاري‌ها و رازها در پلاسكو رو شد كه از نزديك‌ترين دوستانم شنيدم كه تصميم به رفتن گرفته‌اند. ترسيده‌اند. فكر مي‌كنند به آنها خيانت شده است و كسي نمي‌خواهد راستش را بگويد كه چه بلايي دارد سر ما مي‌آيد. مي‌خواهند ماشين‌شان را از گل بكشند بيرون و از فاجعه دور شوند. مي‌خواهند از شوك خبر تشييع آتش‌نشان‌هايي كه به خاطر آن كم‌كاري‌ها و لاپوشاني‌ها و بي‌مسئوليتي‌ها و سياست‌بازي‌ها قرباني شدند، دور شوند. از خبر پيدا شدن نيمي از پيكر يك نفر لابه‌لاي آوارهايي كه دپو شده‌اند. خبرهايي كه هيچ‌وقت تكذيب نشدند.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر