شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»؛
فکرشهر: یکی از مهمترین موضوعاتی که توسط برخی از تحلیل گران در بررسی انتخابات ریاست جمهوری 29 اردیبهشت 96 وارد شد، تجزیه و تحلیل نحوه مواجهه و برخورد مردم با این انتخابات و آرایش سیاسی و فکری رقبای آن بود. نگارنده نیز قصد بررسی همین مسأله را دارد با این تفاوت که...
کد خبر: ۳۵۸۰۰
چهارشنبه ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۰

فکرشهر ـ محمد آقایان حسینی: در یک بررسی جامعه شناختی سیاسی از جامعه ایران و نیز با نگاهی به اوضاع و احوال منطقه‌ای و تحولات بین المللی می توان ادعا کرد که انتخابات ریاست جمهوری 96 ایران و پیروزی حسن روحانی به حتم یک اتفاق مهم و سرنوشت ساز در تاریخ جمهوری اسلامی ایران و یک رویداد سازنده در برقراری آرامش و امنیت خاورمیانه خواهد بود. بویژه این مسأله با بالاگرفتن تنش ها میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و تلاش برای کشیدن پای ایران به این منازعات طی ماه های گذشته و روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده امریکا اهمیت دوچندان می یابد. تحلیل این رویداد دموکراتیک به جهت شناسایی دلایل اقبال بیشتر مردم به یکی از دو طرفِ رقابت شکل گرفته، از جهات متعدد حایز اهمیت است. از جمله اینکه داشتن یک تلقی صحیح از آنچه رخ داده است به برنامه ریزی های آتی کمک می کند، ابهامات و اشتباهات را روشن می سازد، پیام انتخابات و خواست انتخاب کنندگان را آشکارتر می نماید و این پیام‌ها برای دولت منتخب از جهات متعدد بسیار حایز اهمیت است. تحلیل این موضوع در صورتی که از منطق قوی برخوردار باشد برای سایر قوا و دستگاه های کشور نیز مهم و قابل تأمل خواهد بود چرا که نوع و کیفیات مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری عملا رویکردهای ایشان نسبت به همه بخش‌های دیگر کشور که برخی انتخابات در عزل و نصب مدیران و روئسای آنها نقشی ندارد را نیز در بر می گیرد.

یکی از مهمترین موضوعاتی که توسط برخی از تحلیل گران در بررسی انتخابات ریاست جمهوری 29 اردیبهشت 96 وارد شد، تجزیه و تحلیل نحوه مواجهه و برخورد مردم با این انتخابات و آرایش سیاسی و فکری رقبای آن بود. نگارنده نیز قصد بررسی همین مسأله را دارد با این تفاوت که نتایج بررسی را قدری متفاوت یافته است. نگارنده قصد ندارد از باغ اتفاقات روی‌داده در انتخابات، برای تفکر سیاسی خود میوه های لوکس بچیند، بلکه می خواهد به عنوان کسی که مدیریت بخشی از کنش‌ها و واکنش‌های تبلیغی و ستادی یکی از کاندیداهای انتخابات مذکور را در قسمتی از جغرافیای این کشور برعهده داشته است، تحلیلی از آنچه خود عینا لمس و تجربه کرده است با خواننده در میان بگذارد. 

برخی تحلیل‌ها تلاش می کنند که انتخابات 96 را نیز مانند انتخابات 92 تفسیر کنند و آنرا تحت تاثیر بلاتردید و قاطع شخصیت های سیاسی و مردمی کشور همچون مرحوم آیت الله هاشمی، سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی و در سطحی دیگر بزرگان سیاسی، مذهبی و معرفی نمایند؛ این تحلیل در ضمیمه رویکرد سلبی و نه گفتن به دولتهای نهم و دهم شکل می گیرد. دسته‌ای دیگر در فهم تمایز میان رای بیست و چهار میلیونی دکتر روحانی و رأی شانزده میلیونی دکتر رئیسی، بر توان و مزیت شخصیت کاندیداها و قابلیت رقابت مناظره ای آنها تأکید می کنند به نحوی که توان مذاکره، ارائه و پاسخگویی اقناعی تیم آقایان روحانی، جهانگیری و هاشمی طبا را بیشتر و مستحکم تر از وضع تیمی آقایان رئیسی، قالیباف و میرسلیم مبتنی می دانند. برخی دیگر مهمترین مسأله را استراتژی دو طرف و عقبه فکری و سیاسی شان در دیپلماسی و سیاست خارجی معرفی می کنند، به نحوی که مردم باید میان دو حالت، دست به انتخاب می زدند: رفع و یا بازگشت تحریم‌ها، رونق و یا رکود سرمایه گذاری خارجی و به تبع آن ایجاد و یا خاتمه یافتن مشاغل ناشی از آن. این دسته از تحلیلگران بویژه با توجه به روی کار آمدن یک دولت خاص در ایالات متحده امریکا و نیز ملتهب بودن فضای خاورمیانه و حضور پر‌رنگ تروریسم و افراط‌گرایی، هچنین حضور نظامی برخی قدرتها در منطقه و امکان پذیری ورود ایران به التهاب های مسلحانه را دلیل نوع انتخاب و روی آوری بیشتر به دکتر روحانی دانسته‌اند. بسیاری از دیگر تحلیل‌ها نیز در سطحی بالاتر، اقبال به حسن روحانی را ناشی از احساس خطری می‌دانند که مردم از روی کار آمدن طیف مقابل او داشتند. نگرانی‌هایی همچون بسته شدن دوباره فضای آزادی بیان و قلم، فساد اقتصادی، رانت خواری، فضای امنیتی حاکم بر کشور بخصوص در دانشگاه‌ها، محدودیت‌های رسانه‌ها، محدودیت‌های حاکم بر فضای هنر و فرهنگ، محدودیت‌های شدید سیاسی، آسیب دیدن شدید تولید داخلی و مشاغل داخلی در اثر واردات بی رویه و سو مدیریت، خطر جنگ، سیاسی شدن ورزش و ده ها مورد دیگر از جمله مواردی است که در برخی تحلیل ها به عنوان مواجهه سلبی مردم و دلیل اقبال به دکتر روحانی ذکر شده است. اینها برخی از تحلیل هایی است که نسبت به انتخاب دکتر روحانی حُسن نظر داشته و آن را مثبت ارزیابی کرده‌اند.

در اردوگاه رقیب نیز تحلیل های دیگری مطرح شده اعم از اینکه علت پیروزی حسن روحانی و یا شکست ابراهیم رئیسی را در دست داشتن دولت و برگزار کننده انتخابات بودن حامیان روحانی، تخلف گسترده دولتی ها در انتخابات، نبود یک کاندیدای مطلوب و شاخص در اردوگاه اصولگرایی، شتابزدگی و بی برنامه بودن اصولگرایان در سطح کلان و پدیده های جزیی تری مانند آسیب ناشی از امیر حسین مقصودلو(امیر تتلو) و بر هم زدن بازی توسط محمود احمدی نژاد قبل از انتخابات معرفی کردند.

نگارنده معتقد است هر کدام از تحلیل های ارائه شده بخشی از حقایق انتخابات 29 اردیبهشت 1396 را توضیح می دهند که کم و بیش از شاخصه های عینی و قابل اتکایی برای استناد و توضیح آن برخوردار هستند. برخی تحلیل های اصولگرایی ذکر شده نیز بدون داشتن مبانی قابل استناد صرفا نقش نپذیرفتن شکست برای بازیکن بازنده و ربط دادن پیروزی رقیب به مشکلات توپ و تور را ایفا می کند.

 با این حال مرکز ثقل این نوشتار آن است که آیا فهم انتخابات 96 از طریق عمده عوامل پدید آورنده انتخابات 92 صحیح است؟ به عبارت اُخری آیا می توان اساسی ترین عوامل تعیین کننده انتخابات 96 را در چارچوب یک رویکرد سلبی به وضع موجود، که جهات ایجابی خود را غالبا از توشه کاریزمای شخصیت‌هایی چون مرحوم آیت الله هاشمی و سید محمد خاتمی می گیرد، تعبیر کنیم؟

شاخصه های غیر قابل انکاری در ایام انتخابات وجود داشت که چنین درکی از انتخابات ریاست جمهوری اخیر را ناکامل و بخشی می نمایاند. عوامل بسیاری سبب شده است که انتخاب های سیاسی مردم ایران حداقل در سطح غالب جامعه، بر مبنای عقلانیتی شکل بگیرد که بر اساس آن مهمترین وظیفه دولت تامین معاش، امنیت داخلی و خارجی، بهداشت، اشتغال و رفاه شهروندان است که بایستی با برنامه های قانع کننده ای که بتواند از درگاه علم و خرد گذر کند، ارائه شوند.

به نظر نگارنده پس از دولت نهم و دهم یک نگاه سلبی بزرگ نسبت به تفکر اصولگرایی و یا حداقل بخش رادیکال آن که ارکان و حامیان دولت محمود احمدی نژاد را تشکیل می دادند، شکل گرفته بود که می‌خواست بیشتر از دیگر موارد فضای بسته و امنیتی و رکود تورمی در داخل و تحریم و سایه جنگ در حوزه خارجی را نفی و رد کند و به آن خاتمه دهد. این نگاه سلبی در فرصت انتخاباتی می بایست از طریقی که مردم بتوانند به آن اعتماد کنند به جنبه های ایجابی متصل می شد. بدان معنا که اگر این نباشد کدام راه و اندیشه‌ی بهتر می تواند جایگزین شود؟ علاوه بر ویژگی های اصیل و قابل توجه دکتر روحانی و مذاکره خوب ایشان، جنبه ایجابی انتخاب وی نقشی بود که کاریزمای شخصیت های مردمی همچون مرحوم آیت الله هاشمی و بخصوص سید محمد خاتمی ایفا کردند و از البته ایثار تاریخی دکتر عارف هم حقیقتا نمی‌توان گذشت. لذا موجی که برای دکتر روحانی در انتخابات 92 برخواست، از جواب رد به دولتهای نهم و دهم نیروی بالقوه ای گرفته بود و با قدرت باد شرطه اصلاحات و اعتدال بلند شد و بر ساحل تدبیر و امید نشست.

 دولت یازدهم اما علی رغم همه هجمه هایی که به خود دید و همه سنگ اندازی هایی که برای موفق نشدن و باز ماندن خود تجربه کرد، مشی و ممشایی را در اذهان ایرانیان رسوخ داد که نه فضای بین المللی عرصه ماجراجویی است و نه پهنه داخلی جولانگاه تصمیمات نا پخته، هیجانی و ظاهر پسند است. این خط‌مشی در فضای انتخابات 96 خود را به خوبی نشان داد تا حدی که مردم حتی در اوج تبلیغات نیز از خود دولت روحانی هر ادعایی را نمی پذیرفتند. مردم دیگر به دنبال آن نبودند که صرفا به یک فضا خاتمه دهند و یا فقط از آمدن نسخه دیگر دولت های نهم و دهم ممانعت کنند. بلکه تمام دریافت های از جامعه -به اصلاح طلبان که اینبار به صورت جدی تری میدان داری ستادهای انتخابات دکتر روحانی را در دست داشتند- فهمانده بود که مهمترین رقیب و مسأله آنها عدم شرکت بخشی از جامعه در انتخابات است. همان بخشی که  به روی کار آمدن این و یا آن دولت برای اصلاح امور امید چندانی نداشت و باید برای آن چاره‌ای اندیشیده می شد. این یک خطر بزرگ بود که می توانست همه رشته ها را پنبه کند؛ لذا بایستی همه مردم بویژه این بخش مورد اشاره، نسبت به اینکه سیاستهای دولت بعدی حسن روحانی دقیقا در هر حوزه و با جزئیات چه خواهد بود اطلاع و اطمینان پیدا می کردند. از این رو مذاکره کنندگان، صاحب نظران، دانشگاهیان و ستادها و صاحبان قلم می بایست به انحا مختلف، تفاوت نوع نگاه ها، سیاستها، خط مشی ها، مدیران، ادعاها و برنامه ها را با هم مقایسه می کردند و تمایز آنها را از جهت نتایجی که به بار آورده بود و یا می توانست بیاورد به جامعه می نمایاندند. همین مسأله سبب شده بود که در پاسخ به خواسته های مردم سخنان دکتر روحانی، دکتر جهانگیری و تبلیغات ستادها شکل خاصی بگیرد که با مرور موارد دوره انتخابات قابل درک است. در واقع مردم اگر مطمئن نمی شدند که روحانی همان کسی است که می‌خواهند، آن حماسه بزرگ را خلق نمی‌کردند. 

بر اساس نظر سنجی ها و آنالیز های کمیته های پایش و بازرسی ستاد ها دغدغه های مردم به ستادها منتقل می شد و البته دکتر جهانگیری و دکتر روحانی هم بسیار خوب از ارائه آنها بر آمدند. این موضوعات در واقع برای همه بخش ها واجد پیام های روشن بود و عملکرد واضح دولت یازدهم و برنامه دولت دوازدهم را در مقوله های اقتصاد، اشتغال، صنعت، سیاست خارجی و امنیت داخلی و منطقه ای گرفته تا آزادی های بنیادین مدنی و سیاسی، احزاب، آزادی بیان و قلم، رسانه ها، حقوق شهروندی، هنر و فرهنگ، دانشگاه ها، آموزش و پرورش، امور بازنشستگان و بهداشت و درمان و مسائل دفاعی و نظامی و مسائل مقاومت (امنیت خارج نزدیک ایران) شامل می شد. 

از آنچه گذشت به وضوح این نکته اساسی قابل شناسایی است که بخش زیادی از آرا انتخابات اخیر سلبی و یا لزوما انتقادی نبود. بلکه در کنار فاکتور سلبی و انتقادی یک رویکرد ایجابی در میان کسانی که دقیقا می‌دانستند از دولت بعد از حوزه های مختلف چه می خواهند نیز شکل گرفت و چه بسا اگر این گفتمان با قدرت و جدیت انجام نشده بود صرف حمایت شخصیت های سیاسی مردمی از یک سو و نفی تفکر و خط مشی رقیب نمی توانست اجماع لازم را برای آن رأی ماندگار فراهم آورد. به نظر نگارنده اذهان عمومی مردم و تجربه سالهای گذشته یک روح ذهنی در میان آنها ایجاد کرده بود که توانست رأی ریاست جمهوری را تا حدود بیشتری امری شخصی کند و آنرا از صرف سیاسی بودن خارج سازد. این مسأله در شکل گیری فردیت و شجاعت انتخاب عقلانی که لازمه دموکراسی است بسیار حائز اهمیت است. چه بسا اگر آن چهار میلیون نفر که موفق به دادن رأی نشدند نیز نتیجه را چنین می دانستند آرای خود را هشت صبح به صندوق می ریختند و روحانی با آرای بالاتری رئیس جمهور ایجابی و نه سلبی ملت ایران می شد. در این فرایند اگرچه کاندیداها نقش کم نظیری در مناظرات ایفا کردند اما همتِ کم مثالِ شخصیت‌های بزرگ سیاسی و مردمی، صاحب نظران، نویسندگان، هنرمندان، اقتصادیون، ورزشکاران، ستادها و دانشگاهیان در اقناع عمومی و جلب توجه و رضایت مردم گویی یک رسالت نانوشته خودیافته معنوی برای حفظ کشور از یک سو و حرکت آن از جهتی دیگر تحقق یافته بود که در آوردن همه آن بیست و چهار میلیون نفر که به دکتر روحانی رأی دادند نقس جدی بازی کرد. اگر در سال 92 برخی از بزرگان گفتند مردم به فلانی رأی دهید. اما در سال 96 برای مردم استدلال کردند. دلیل آوردند. بحث علمی کردند، و این یک مسأله بسیار مهم است.

اینها بدان دلیل بود که مردم دیگر مباحث اقتصادی را می شناختند. درباره قوانین بین المللی و سیاست بین‌المللی شناخت پیدا کرده بودند. مردم فهمیده بودند که هر کلمه‌ای که از زبان یک مقام ارشد مملکت بیرون می آید، می تواند بر سفره و نان مردم این کشور تا دور افتاده ترین روستاها اثر بگذارد. درباره فضای باز سیاسی و اجتماعی و فرهنگی صاحب تجربه شده بودند و دیگر نمی شد فقط به آنها گفت که بیایید و رای بدهید. مردم می خواستند ببینند دقیقا در هر حوزه ای چه برنامه ای وجود دارد. بر اساس چه منطقی می‌توان به این هدف دست پیدا کرد و چگونه.
به عبارت دیگر این مردم بودند که انتخابات 96 را مدیریت کردند و گام به گام جلو آمدند تا خواسته های خود را وارد گفتمان کاندیداها کنند. از رئیس جمهور بعد قول بگیرند و برای رفع دغدغه هایشان یک عقد منعقد کنند نه یک ایقاع. روح بزرگ این ملت فرصتی ناب را پدید آورد تا دولت دوازدهم با یک مجلس همسو تر بتواند هم ویرانی های گذشته را ترمیم نماید و هم خشت های محکمی برای توسعه این مرز و بوم بر خشت های دیگر نهد. باشد که دولت محترم قدر این فرصت را بداند.

نظرات بینندگان
دانشجو
|
-
|
چهارشنبه ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۷
جالب و پر محتوا 
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر